یک چندضلعی به نام تربیت
محمدرضا نظری
پیرنگی بر تأثیر محیط پیرامون در تربیت افراد
اشاره:
معنای تربیت شدن، پرورش یافتن و رشد کردن است. حال باید دید تربیت وابسته به چه عواملی است. چه چیزهایی انسانها را رشد میدهند و او را در مسیر شدن قرار میدهند؟ عوامل تربیت دو گونهاند: یکی ذاتی و فطری است که از آن به وراثت تعبیر میشود و دیگری اکتسابی است که گاهی از آن تعبیر به عوامل محیطی میشود. از دیرباز بین علمای تربیت اختلاف بوده که در تربیت انسانها کدامیک نقش پررنگی داشته است. برخی جانب وراثت را گرفتهاند و برخی دیگر عوامل محیطی را عامل اساسی در تربیت میدانند. البته دراینبین، نظریه سومی هم هست که سعی کرده هر دو این نظریه را راضی نگاه داشته و زمینه تربیت را فطرت قرار میدهد و سعی دارد تا اگر فضیلتی را درخور آن ببیند، در این زمینه آن را پرورش دهد و اگر نقصانی در آن وجود داشته باشد آن را اصلاح و ترمیم نماید. با این توصیف، عوامل درونی تنها مرجع تربیت انسان نیست و نشانگرهای بیرونی نیز در مسئله تربیت تأثیر بهسزایی دارند. حال باید دید این نشانگرها کداماند و مکانیسم عملکردشان چیست؟ در ادامه اشارتی به این موضوع خواهد شد.
- خانواده
از منظر علوم تربیتی خانواده رکن اساسی در تربیت بهشمار میرود. فرد در خانواده به دنیا میآید، رشد میکند، خوب و بد را فرامیگیرد و با سنتها و ارزشها و هنجارها آشنا میشود. کودکان مراحل ابتدایی تربیت خود را در خانواده با الگوپذیری و تقلید طی میکنند. کودکان از پدر و مادر مسائل مختلفی چون ویژگیهای رفتاری، طرز فکرها، آداب و روسم، تعصبات، سطح اندیشه، چگونگی برقراری ارتباط، نوع نگرش به مسائل مختلف و درنهایت سبک زندگی خاصی را فرامیگیرند. از این منظر باید خانواده را مهمترین عامل محیطی در تربیت انسانها دانست. صاحب بن عباد به صفت بخشش و سخاوت مشهور بوده است. او علت چنین صفتی را مادر خود میداند؛ چه اینکه میگفت این سخاوت را از مادرم یاد گرفتم؛ زیرا هر روز پولی به من میداد تا به مستمندان رسانم. این تکرار ملکه جود و سخاوت را در من پدید آورد. خانواده تنها در پیشبرد موارد یاد شده دخالت ندارد و میتواند در دیگر عوامل دخیل در تربیت نیز دخالت داشته باشد. طبیعی است که خانواده میتواند نقشی زمینهساز در انتخاب محیط دوستان مناسب، محیط زندگی مناسب، مدرسه مناسب و غیره داشته باشد.
- دوستان
نقش دوستان نیز در تربیت مسئلهای غیرقابلتردید است. همواره ضربالمثلی وجود دارد که اگر میخواهید کسی را بشناسید به دوستانش نگاه کنید. اگرچه داشتن دوست برای انسانها مسئلهای اساسی است و تأثیر دوست امری ثابت در تربیت انسانها است؛ اما این موضوع برای کودکان و نوجوانان اهمیتی بسیار دارد؛ چه اینکه دایره دوستان و همسالان سهم بهسزایی در به فعلیت بخشیدن استعدادهای کودکان و نوجوانان دارد.
بهصورت طبیعی هرقدر کودکان از دوره کودکی خود فاصله میگیرند و به فضای نوجوانی و جوانی ورود پیدا میکنند، دوستیهای آنها عمق بیشتری پیدا خواهد کرد و بههمین میزان نیز احساس استقلال از خانواده در آنها تقویت خواهد شد. در این دوران نیازهایی که فرد پیشازاین سعی میکرد آنها را در خانواده بیابد، در میان دوستان جستجو خواهد کرد. وجود این عوامل سبب میشوند تا میزان اثرپذیری در این سنین بهصورت قابلتوجهی بالا رود. پیامبر گرامی اسلام در این خصوص میفرمایند: «مثال همنشین صالح همانند عطاری است که اگر از عطرش به تو نمیبخشد؛ اما بوی عطرش به تو میرسد».[۱]
- معلم
عامل اساسی دیگر در تربیت افراد در دوره علمآموزیشان همانا نقش مهم استاد و معلم است. در نظامهای آموزشی بیش از آنکه برنامههای درسی، کتب درسی و یا فنّاوریهای آموزشی مؤثر باشند، این استاد است که میتواند تأثیرات عمیق شناختی، عاطفی و یا کنشی را در متربی پدید آورد. در جریان علمآموزی تنها دانش و مهارتهای معلم منتقل نمیشود؛ بلکه علاوه بر اینها تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز بر روی شاگردان تأثیرگذار خواهد بود. بر این اساس، اولیاء مدرسه نیز نقشی تربیتی دارند و در تربیت شاگردان تأثیرگذارند.
- همکاران
محیط کار نیز یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر تربیت افراد است. عملکرد و خروجی سازمانها و نهادهایی که در آنها گزارههای اخلاقی و تربیتی حکمفرما است، تفاوت چشمگیری با سازمانها و نهادهایی دارد که نگاهی سودجویانه، فردمحور و خودخواهانه دارند. از منظر دینی آنچه امروز فرهنگسازمانی خوانده میشود تنها به منافع سازمان، شرکت و راندمان کار نمیاندیشد؛ بلکه تعالی فرد و رشد او در سایه سازمان و فرهنگ آن نیز مدنظر است. از این منظر، سازمان دینی همواره یکی از اهدافش آموزش و اصلاح کارمندان است.
- انجمنها و تشکلها
انسان موجودی اجتماعی است. خواه این زندگی را ضروری بدانیم یا فطری. برخی همانند «جان دیویی» انسان را موجودی در ارتباط با دیگران تعریف میکنند. برخی دیگر ارتباط فردی را در مفهوم اجتماعی بودن مؤثر میدانند. «بندورا» اعتقاد دارد در تربیت علاوه بر توجه، علاقه و توانایی تقلید عنصری دیگر وجود دارد که آن را یادگیری اجتماعی مینامد. یادگیری اجتماعی، بنا بر مشاهده و تقلید، بهطور ناخودآگاه در بسیاری از افراد بهصورت مثبت و منفی انجام میگیرد و پیامدهای ثمربخش، یا زیانبار خود را به دنبال خواهد داشت.[۲] تشکلها و انجمنها بستر بسیار مناسبی برای رشد اجتماعی و فردی هستند. در تشکلها اعضاء توانایی مواجهه با خود و دیگران را میآموزند. مهارتهای موردنیاز را فرامیگیرند و اثربخشی بهتری نسبت به دیگران دارند. از این منظر، هرچند تشکلها همانند والدین و یا معلمان نقشی مستقیم و قابلمشاهده ندارند؛ اما بهصورت کاملاً سیستمی و در لایه فعالیت اجتماعی حضوری پررنگ در این خصوص دارند. این مهم برخی را بر آن داشته تا از ساحتی بهنام ساحت تربیت تشکیلاتی سخن به میان آوردند و برای آن اهمیتی ویژه قائل شوند.
[۱] . کنز العمّال: ۲۴۶۷۵
[۲] . زمینه نوین روانشناسی، ص ۲۱۷