نمایشِ زن و زنِ بی نمایش
یاسر صابری (پژوهشگر حوزه جامعه شناسی سیاسی)
نگاهی به مشارکت اجتماعی- سیاسی زنان در دورههای پهلوی و جمهوری اسلامی
زری گریه کنان گفت: «هر کاری میخواهند بکنند؛ اما جنگ را به لانۀ من نیاورند. به من چه که شهر شده عین محله مردستان؟!… شهر من، مملکت من همین خانه است؛ اما آنها جنگ را به خانۀ من هم میکشانند…»(۱) آری! نیروهای بیگانه تا پشت دیوار خانهها پیش آمده بودند، از استقلال، آزادی و امنیت هیچ نشانهای نمانده بود. مردانِ مرد، اندک بودند و زنان نیز در اندیشۀ تأمین امنیت قلمروی خود. قلمرویی که رهآورد تاریخ، سنت و نگاه مردانه بود. «یوسف ایستاد و به باغ نظر انداخت و گفت: شهرت زیبا شده. زری پرسید شهر من؟… ها بله! این شهر من است و وجب به وجبش را دوست دارم. …ایوان سرتاسری دور عمارت، دو جوی آّب… دوتا درخت نارون دم باغ… گنجشکها و سارها و کلاغها که خانۀ ما را خانۀ خودشان میدانند…»(۲) تعلق، امنیت، آرامش و… تنها برای قلمروی خانه، همۀ آن چیزی بود که برای اکثریت زنان ایرانی اهمیت داشت.
مشروطیت و تکاپوی آزادی خواهی و تأمین حقوق اجتماعی و سیاسی مردم، اولین گامی بود که زنان ایرانی را از خانهها بیرون آورد و قلمروی آنان را از خانه فراتر برد. مشارکت اجتماعی زنان در این دوره با حضور زنان در تحصن حرم حضرت عبدالعظیم(۳)، تأسیس بانک ملی و خرید سهام آن، مبارزه برای استقلال ایران و اجرای قانون اساسی در جوار مردان(۴)، تأسیس انجمن، نشر روزنامه و تأسیس مدارس به منصه ظهور رسید.(۵)
در دورۀ پهلوی نوسازیهایی در بخشهای مختلف صورت گرفت که در عین دارا بودن ضعفهای بسیار، به حضور اجتماعی زنان در برخی ابعاد وسعت بسیاری بخشید. مراکز تربیت آموزگار، دانشسراها و دانشگاه تأسیس و به آموزش زنان و دختران اهمیت بسیار داده شد.(۶) تعداد دختران فارغ التحصیل دورۀ ابتدایی از سه نفر در سال ۱۲۹۱ به ۵۶۶۷ نفر در سال ۱۳۲۰ رسید. زنان در مشاغلی چون پرستاری، آموزگاری و کار در خانهها به کار گرفته شدند. انجمنهایی نیز با هدف پیگیری حقوق اجتماعی زنان شکل گرفتند که جمعیتهای «اناثیه شیر و خورشید» تحت سرپرستی ملکۀ پهلوی، «بیداری زنان»، «بیداری نسوان»، «نسوان شرق»، «نورافشان»، «دختران ایران» از آن نمونهاند.
با این همه، دو مشکل عمدۀ فقدان جامعۀ مدنی و نگاه سنتی مردان، همچنان مانع ساماندهی نیروی زنان میشد.(۷) فعالیت زنان در این دوره به صورت آمرانه و با صلاحدید دربار برنامهریزی میشد و پیگیری مطالبات فراتر و یا خارج از آن، مشروعیت نداشت. اقدام اجباری رضاشاه برای کشف حجاب نیز که مبتنی بر درک نادرست او از الزامات نوسازی بود، بر مشکلات افزود. از یک سو پدیدۀ کشف حجاب شکافی در جنبش زنان خواهان پیشرفت و استیفای حقوق زن به وجود آورد و از دیگر سو اجباری شدن آن در دانشگاه، مدارس و مکانهایی که عرصۀ حضور اجتماعی زن بود، بخش بزرگی از زنان را از مشارکت اجتماعی محروم و خانه نشین کرد. رضاشاه که حجاب را نشانۀ تحجر و سنت گرایی میدانست، با ابلاغ قانون کشف حجاب، در واقع زنان را در خط مقدم انقلاب اجتماعی خود علیه اسلام قرار داد؛ نگاهی که نمایش زن را نشانۀ رشد میدانست.(۸)
در دورۀ محمدرضا پهلوی و تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فضای بازتری در عرصۀ اجتماعی تجربه شد. بنابراین جمعیتهای زنان توانستند فعالیت آزادانۀ خود را از سر بگیرند و مجامعی چون «شورای زنان ایران»، «جمعیت زنان» و… برای نیل به برابری زنان، گسترش آموزش و کسب حق رأی زنان، فعال شدند.(۹) نشریات «زن امروز»، «بیداری»، «زنان پیشرو»، «قیام زنان»، «حقوق زنان»، «آزادی زنان»، «زنان مبارز» و «زنان ایران» نیز از جراید مختص زنان این دوره بودند. تفاوت عمدۀ فعالیت این قبیل گروهها در این دورۀ تاریخی با دورۀ پهلوی اول، میزان استقلال آنها از حاکمیت بود. انجمنها توانستند با صراحت و آزادی بیشتری فعالیت کنند و با احزاب سیاسی نیز در ارتباط باشند، هرچند هنوز نگاه به زنان، نگاه نمایشی بود.(۱۰)
پس از کودتای ۲۸ مرداد، انجمنها و تشکلات مستقل زنان برچیده شدند و فعالیت خود را مخفیانه پی گرفتند. وابستگان به رژیم نیز تحت پوشش سازمان «زنان ایران» و زیر نظر اشرف پهلوی متشکل شدند و جنبش حقوق زنان کاملاً دولتی شد.(۱۱) در سال۱۳۴۱ و در قالب طرح انقلاب سفید، زنان حق رأی به دست آوردند.(۱۲) به تدریج زنان در امور قضایی و انتظامی پذیرفته شدند و به نمایندگی انجمن شهرستان نیز رسیدند.(۱۳) زنان شاغل در این عرصهها به دلیل وابستگی به دربار از یک سو و فقدان جامعۀ مدنی و تجربۀ دموکراتیک، نتوانستند زنان عصر خود را نمایندگی کنند و برای بهبود شرایط آنان اقدامی نمایند.
در حوزۀ فرهنگی، رقم ۸ درصدی زنان باسواد در سال ۱۳۲۸، به ۲۶ درصد در سال ۱۳۵۰ رسید. تعداد زنان شاعر، نویسنده، نقاش، نوازنده، خواننده و… نیز در این دوران افزایش قابل ملاحظهای یافت و با وجود تشویق حکومت به ادبیات و هنر غیر سیاسی، توجه زنان هنرمند به مسائل اجتماعی و سیاسی جلب شد.(۱۴)
اما این آمارها نمایش ویترین گونۀ زنان در جامعه بود و گویای حقیت مشارکت زنان در سطوح بالا نبود، نگاه غربی و نمایشی به زن در این دوره، زنان ایرانی را در مقابل رژیم بسیج کرد و نمایی ویژه از مشارکت زنان را در مهندسی معکوس انقلاب رقم زد. آنان با حضور گسترده در راهپیماییها و حمایت از فرزندان و همسران انقلابیشان، گامی بلند در راستای تغییر کشورشان برداشتند. شهید فتحی شقاقی، دبیر کل پیشین جنبش جهاد اسلامی، در این باره نوشته است: «جهان حیران و ناباور، زن ایرانی را میبیند که از قم و شیراز و تبریز به خیابانهای تهران فرود آمده… آمده است تا مشت خود را در برابر سلاح بهدستان، نفتآیینان و انحصارطلبی ابرقدرتها گره کند.» زنان در جریان انقلاب و پس از آن با تشکیل انجمنها و جمعیتهای متعدد، حقوق خود را پی گرفتند.
پس از بروز جنگ تحمیلی، حضور مستقیم، محسوس و غیر نمایشی زنان در جبههها، در قالب پشتیبانی از نیروها و راهاندازی ستادهای امداد و درمان و ترغیب مردان برای حضور در جبههها، از مهمترین نقشهای اجتماعی مستقیم زنان بود.(۱۵) باید به این موضوع، نقش غیر مستقیم اجتماعی زنان، یعنی تربیت فرزندانی که حافظ آب و خاک و ناموسِ جامعه بودند را نیز افزود.
در دورۀ پس از انقلاب، صعود زنان به قلههای علمی و سیاسی به صورت محسوس و در قامت زن محجبۀ مسلمان به نحوی چشمگیر افزایش یافت. به طور مثال تعداد نمایندگان زن مجلس از ۴ نفر در مجلس اول، به ۱۷ نفر در مجلس دهم افزایش یافت(۱۶) که سیری صعودی را نشان میدهد. تأسیس پست مشاورت رئیس جمهوری در امور زنان نیز فصل جدیدی از مشارکت اجتماعی را گشود. حضور زنان در عرصۀ ادبیات و شعر، در رشتههای مختلف ورزشی با پوشش اسلامی و اندیشۀ دینی و موفقیتهای آنان، نشان از حضور برابر و غیر نمایشی زن در جمهوری اسلامی بوده است و این نقطه تفاوت حضور اجتماعی زنان در دورۀ پهلوی و جمهوری اسلامی است. هر چند هنوز هم تا رسیدن به نقطۀ آرمانی حضور برابر زن در جامعه فاصلهای دراز مانده است، اما به نظر میرسد تئوری حراست زن در عین حضور در جامعه، مسیر مناسبی را در آینده پیش روی زنان خواهد گشود.
پینوشتها:
(۱) دانشور، سیمین: «سووشون»، خوارزمی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۴۹، ص۱۸٫
(۲) همان، ص۲۶٫
(۳) مصفا، نسرین: «مشارکت سیاسی زنان در ایران»، وزارت خارجه، تهران، ص۱۰۸٫
(۴) بشیریه، حسین: «جامعه شناسی نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی»، نی، تهران، ۱۳۷۰، ص۲۸۹٫
(۵) اتحادیه، منصوره: «تاریخچۀ مشارکت زنان در مشروطیت»، مجموعه مقالات بیداری زنان، اولین سمینار مشارکت اجتماعی زنان، بیتا، ص۳۲۴٫
(۶) درکتانیان، غلامرضا: «نهضت فرهنگی زنان ایران و تأسیس مدارس دختران»، مجموعه مقالات همایش بزرگداشت مشروطیت، ستوده، تبریز، ۱۳۸۳، ص۳۴۷ و ۳۴۸٫
(۷) کار، مهرانگیز: «حقوق سیاسی زنان ایران»، روشنگران، تهران، ۱۳۷۶، صص۲۳ و ۱۶-۱۸٫
(۸) کی، ساندرامک: «ایرانیها»، ترجمۀ شیوا رویگریان، ققنوس، تهران، ۱۳۸۰، ص۱۸۵ و ۱۸۶٫
(۹) افخمی، مهناز: «انقلاب مسالمت آمیز، مروری بر فعالیتها و دستاوردهای سازمان زنان ایران (۱۳۴۳-۱۳۵۷)»، ایران نامه، سال پانزدهم، شمارۀ ۵۹، تابستان ۱۳۷۶، ص۳۹۰٫
(۱۰) هاناساریان، الیز: «جنبش حقوق زنان در ایران طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷»، ترجمۀ نوشین احمدی خراسانی، تهران، ۱۳۸۴، صص۱۱۲-۱۱۵٫
(۱۱) زاهد، خواجه نوری، سیدسعید، بیژن: «بررسی و تحلیل اجتماعی نقش اجتماعی زنان در جامعه ایران»، فصلنامۀ فرهنگ، شمارۀ ۴۸، زمستان ۱۳۸۲، ص۱۱۵٫
(۱۲) نجاتی، غلامرضا: «تاریخ ۲۵ سالۀ ایران»، رسا، تهران، ۱۳۷۱، ج۱، ص۲۲۲.
(۱۳) هاناساریان، الیز، پیشین، ص۱۲۷٫
(۱۴) زاهد، خواجه نوری، سید سعید، بیژن، پیشین، ص۱۲۰ و ۱۲۱٫
(۱۵) طباطبایی، محمد صادق و دیگران: «بررسی مسئلۀ تصدی زن بر مقام ریاست جمهوری»، پژوهشنامۀ علوم سیاسی، شمارۀ ۱۳۰، ۱۳۸۷، ص۱۵۳٫
(۱۶) طباطبایی، محمد باقر: «جامعه مدنی از دیدگاه فرهنگ شناسی»، مدارک فرهنگی انقلاب، تهران، ۱۳۷۶، ص۵۸۸٫