سؤالاتی از جنس دختران
مروری بر استعدادهای زن و مرد
گاه در ذهن و زبان دختران این سؤالات جاری میشود:
ـ چرا زنان و مردان با استعدادهای متفاوت آفریده شدهاند؟
ـ تفاوت رفتار زنان نسبت به مردان، ریشه در چه عواملی دارد؟
ـ استعدادهای خاص جنس مؤنث چیست و اهمیت آن به چه میزان است؟
ـ تفاوت جنسیت به چه میزان در رشد روحی و شخصیت انسان تأثیر دارد؟
قطعاً پاسخگویی به این سؤالات توسط مربیان محترم میتواند چالشهای موجود در مباحث تفاوت جنسیت و تفاوت حقوق زن و مرد را بهطور غیر مستقیم پاسخ گوید. شایان ذکر است که این نوشتار با اختصار نگارش یافته و تنها به طرح مختصر برخی از مباحث کلیدی و مبنایی در حوزهی استعداد شناسی جنسی پرداخته است.
تشابه و تفاوت زن و مرد در …
زن و مرد به عنوان دو صنف انسانی دارای مسائل، روحیات و عواطف مخصوص به خود هستند. شناخت استعدادهای اختصاصی زن و مرد، در تحقق روابط سالم خانوادگی، اجتماعی اهمیت بسیار دارد. تفاوت استعدادها در این دو صنف، باعث تضارب آراء و دیدگاهها نسبت به این دو موجود گردیده است. در این میان، تفاوت دیدگاه در مورد جنس مؤنث، بیشتر نمود دارد.
برداشتهای افراطی و تفریطی از زن، این موجود ظریف را در هالهای از ابهام قرار داده است. در مکاتب روانشناسی امروزی، بیشتر تحقیقات بر روی مردان صورت پذیرفته است؛ چرا که روانشناسان از نظر عاطفه، تفاوت چندانی میان زن و مرد قائل نمیشوند.
نتیجهی این دیدگاه، تساوی و تشابه حقوق زن و مرد میباشد؛ حال آن که در تساوی حقوق، تفاوت استعدادها و کارکردها لحاظ نمیشود و این ابتدای اجحاف در حقوق انسانی است. نتیجهی دیگر چنین دیدگاهی، جعل قوانینِ نامتناسب با نظام تکوینی و مغایر با حقوق طبیعی آدمی است. البته این روانشناسان نسبت به اسلاف خود منصفانهتر نظریهپردازی کردهاند، زیرا پیشینیان گاه زن را از حریم انسانیت خارج میدانستند. این مدّعا را میتوان در جای جای تاریخِ آیینهای مختلف رصد کرد. اما به راستی تفاوت استعداد و کارکرد در مورد دو صنف زن و مرد قابل تصور است؟
چرایی تفاوت
بهتدریج در جریان رشد و تکامل جسمانی زن و مرد، تفاوتهای آشکاری در رفتار دو جنس مخالف ظاهر میشود و هر روزه این تفاوتها بیشتر میگردد. بلوغ، اوج اختلاف رفتاری دو جنس است؛ به گونهای که وظایف دو جنس را از هم متمایز میسازد.
رفتار انسانی؛ نتیجهی عواملی چون وراثت، تربیت، محیط طبیعی، غرایز، عواطف، تغذیه، ترشح غدد داخلی و بالاخره ارادهی شخص میباشد، ولی مطالعات علمی ثابت نموده که در میان عوامل مؤثر در رفتار جنسی و ظهور تفاوتهای فردی بین زن و مرد، نقش سیستم غددی و عصبی بیش از بقیه است. به عبارت دیگر، اگر چه اندامها و بافتهای مختلف بدن، هر یک نظام و وظایف مخصوص به خود دارند، ولی همهی آن ها با هم در ارتباط دائم و متقابل هستند. این ارتباط میان اعضاء و اعمال آنها توسط سلسلهی عصبی و غددی انجام میگیرد و ترشحات غدد داخلی بر تحولات جنسی بسیار تأثیرگذار است.
در این صورت، بهتدریج و در طی ادوار متوالی رشد جسمانی، تفاوتها و تضادهای شدید بین زن و مرد آشکار میشود. از طرف دیگر، همچنان که حالات روحی بر جسم اثر میگذارند، تحولات جسمی نیز روح را تحت تأثیر قرار میدهند. بنابراین، زن و مرد در زمینهی جسمانی و روانی از ابتدای آفرینش در معرض تحولات تدریجی و مستمر بودهاند و در تمامی مراحل آن، از نظر صفات و ظواهر از هم فاصله میگیرند. این فاصله باعث بروز تفاوتهای رفتاری و ساختاری بین این دو موجود میشود و آن دو را بهظاهر در مقابل هم قرار میدهد. بر این اساس برخی مکاتب روان کاوی از آنجا که درک محدودی از انسان و ابعاد وجودی او دارند، این گونه به قضاوت مینشینند که زن و مرد دو عامل آشتیناپذیر هستند که باطناً نسبت به هم عداوت دارند.[۱]
تفاوت یا تناسب؟!
با وجود تفاوتهای جنسی و رفتاریِ جنس مذکر و مؤنث، خداوند با قرار دادن سازوکارها و ابزارهایی متفاوت در نهاد زن و مرد و به وجود آوردن زمینههای همگرایی روانی و وابستگی عاطفی، آن دو را به هم نیازمند ساخته است؛ به گونهای که جدا کردن مطلق دو جنس مخالف انسانی از همدیگر، نه تنها موجب سلب آرامش روانی و جسمی آن دو خواهد شد، بلکه در دراز مدّت اصولاً امری محال و ممتنع میباشد. این همگرایی در سطحی بالاتر از نیاز جسمی و غریزی است؛ بهطوری که دامنهی این وابستگی در تمامی لحظات زندگی گسترش داده شده است. تفاوت استعدادها و رفتارها، ابزاری در جهت آرامش روحی و جسمی جوامع انسانی شده و در این تفاوت، تناسبی ظریف مشهود است.
زن به جهت رسالت اصلی خود که تولید مثل، پرورش کودک و تربیت نسل انسانی در دامان خویش است، باید روحیات و عواطفی انعطافپذیر داشته باشد. تربیت جسمی و روحی فرزند در ایّام طفولیت (که سنگ بنای شخصیت انسانی در آن ایام نهاده میشود)، با رفتاری ریزبینانه همراه با صبر و ایثار و متانت انجام خواهد شد.
رشد روحی و روانی کودکانی که به دور از محبت مادری در پرورشگاه زندگی میکنند، کمتر از حدّ طبیعی است. چنین کودکانی معمولاً به صدای اسباببازی واکنش نشان نمیدهند، به صورت انسان لبخند نمیزنند، اشتهای کافی برای خوردن غذا ندارند، بد خواب هستند و از داشتن تحرک و شادی و ابتکار لازم محروم میباشند.[۲]
از طرف دیگر، زن در مقام همسر به مدیریت آرامش خانواده میپردازد. او با ابزار عاطفه، زیبایی و طنّازی و قدرت نظمبخشی به روابط خانوادگی و… شوهر را مدیریت میکند.
مردان به جهت عواطف انسانی در مقایسه با زنان ضعیفتر هستند. بر اساس یک قانون طبیعی، بین نیروی عاطفه و قدرت مقابله با رویدادهای سخت، نسبتی عکس وجود دارد. قدرت مرد در برابر رویدادهای سخت اجتماعی بر عاطفهاش میچربد. این توانایی، کارکرد مرد و مسئولیتهای او را ظاهر میسازد. انجام مسئولیتهای بیرون از خانه، مزرعه، کارخانه، معدن، جنگ و پیکار با متجاوزان، و به طور کلی تعاملات اجتماعی که ذاتاً همراه با درگیریهای خاص خود میباشد، از وظایف مرد است.
شاید این سؤال مطرح شود که مگر زن نمیتواند در کارخانه کار کند و یا در مزرعه و معدن تلاش نماید و یا این که در تعاملات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … نقش مؤثر ایفا نماید؟
در پاسخ باید گفت: سخن آن نیست که زن قادر به انجام کارهای سخت نیست؛ بحث آن است که کارکرد رفتاری زن و مرد متناسب با استعداد جسمی و روحی او تعریف شده است. اگر ساز و کار جامعه به گونهای تعریف شود که هر کس بر اساس استعدادهای جسمی و روحی خود به کار و تلاش بپردازد، چرخ حرکت جامعه روانتر و سالمتر به جلو میرود.
بر اساس آموزههای دینی، زن دارای استعداد در مدیریت آرامش است و مرد توانایی مدیریت قوام و تحکیم را دارد.
«وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّهًًْ وَ رَحْمَهًًْ؛ و از نشانههای [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانههایی است برای مردمی که میاندیشند».[۳]
«الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ؛ مردان، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [زندگی] زنانند، به خاطر آنکه خدا مردان را [از جهت توان جسمی، تحمل مشکلات و قدرت روحی و فکری] بر زنان برتری داده، و به خاطر آنکه [مردان] از اموالشان هزینه زندگی زنان را [به عنوان حقّی واجب] میپردازند».[۴]
بدین ترتیب؛ رسالت مردان، تقویم زندگی و رسالت زنان، تسکین زندگی است.
حال اگر در جامعهای این ساز و کار طبیعی که بر اساس قوانین تکوینی خداوند برقرار شده است، از مجرای طبیعی خویش خارج شود، انحرافات رفتاری نمودار خواهد شد.
زن سالاری، مرد سالاری، ناهنجاریهای روانی، بیماری فمینیسم و… نشانههای ناهمگونی بین استعدادها و مسئولیتها است.
چرا در جوامع امروزی زن خارج از نقش خویش به شغلهایی متضاد با روحیات ذاتی خود میپردازد و اصولاً چرا زن با توجه به شغلها تعریف میشود؟ علل و عوامل گوناگونی را میتوان برشمرد:
ضعف در شناخت استعدادها و رسالتهای انسانی و برداشتهای غلط از هویت انسانی زن، تعریف زن و شخصیت زن به شغلها و نه نقشهای انسانی، غفلت از تناسب بین استعدادها و شغلها، تعریف عدالت به تساوی حقوق و غفلت از تناسب بین حقوق و تواناییهای طبیعی این دو موجود، تلاش برخی از محافل جبران حقوق از دست رفتهی زن به همراه اشتباه برداشت از رسالت زن در جامعه و یا غرق شدن در جو و تقلید، دستکم گرفتن رسالت زن به عنوان مربی جامعه و یا تحقیر مقام مادری توسط دیگران، اشتباه تعریف از نقش مادر و تعریف مادر به شستن و سابیدن در محیط خانه، نگاه استخدامی به مادر و…، موجب شده است تا زن خارج از نقش خویش به شغلهایی دیگر روی آورد. البته تشویق ابزارهای فرهنگساز مانند سینما و تلویزیون در تحقیر و تضعیف نقشهای حیاتی زن و سرکوب استعدادها و تواناییهای جنس مؤنث، مزید بر علت شده است.
اکنون رسانههای فرهنگساز در راه جبران بیمبالاتیهای پیشینیان، دچار اشتباه دوّم شدهاند. اینان زن را به استعدادهای مشترک بین زن و مرد تعریف میکنند و استعدادها و تواناییهای اختصاصی زنان را به حاشیه میرانند؛ حال آن که زن با یک دست گهواره و با دست دیگر جهانی را میچرخاند. زن، مربی جامعه است و صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان سرچشمه میگیرد. زن، یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادی را به جامعه تحویل دهد و از برکاتش، نه یک جامعه بلکه جامعهها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند و میتواند برعکس آن باشد.[۵]
خدیجهی کبری; با مدیریتی وصفناپذیر به مدد رسول اکرم۶ شتافت؛ او خانه را به محیطی امن و آرام تبدیل کرد. زن در مقام همسر، توانایی هدایت روحی و معنوی شوهر را دارد. زهیربنقین با کلام نافذ همسرش در پی سالار شهیدان به کربلا آمد. تاریخ پر است از زنانی که با ابزار عاطفه، ایمان و معرفت، شوهران و فرزندانشان را به قلّههای هدایت رهنمون شدند و جوامع را با پاکی و طهارت معطر ساختند.
مدیریت استعداد؛ برتری زن و مرد
قرآن کریم در تمامی آیات مربوط به خلقت زن و مرد، هرگز مردانگی و زنانگی را موجب تمایز انسانی نخوانده است. قدرت الهی برای اجرای یکی از سنن تکوینی خویش ـ همین مسألهی توالد و تناسل و استمرار حیات بشری از طریق اسباب و وسایل طبیعی ـ تحولات خاص جسمانی را تحت شرایط بیولوژیک قرار داده است.
بر این اساس، برخی را با صفات و ظواهر زنانگی و برخی دیگر را با صفات و ظواهر مردانگی آفریده است. زایش، از استعدادها و ممیزات اختصاصی زن است؛ همچنان که مرد نیز تواناییهای خاص خود را دارد. تواناییهای اختصاصی زن و مرد، آنان را از ماهیت انسانی خارج نمیکند، بلکه تفاوت استعدادها موجب روانی کارها و افعال انسانی میشود.
«وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَجَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهًًْ؛ و خداوند از جنس خودتان برای شما جفت آفرید و از آن جفتها پسران و دختران و دامادها و نوادگان را خلق نمود».[۶]
مفسر کبیر شیعه مرحوم امینالاسلام طبرسی در ذیل آیهی فوق، «انفسکم» را به «از جنس شما» تفسیر کرده است.[۷] در قرآن کریم «من انفسکم» در موارد زیادی به معنای «من جنسکم» به کار رفته است. تفسیر مجمعالبیان آیهی «لقد جائکم رسول من انفسکم» را به «من جنسکم» تفسیر نموده است.[۸]
بر این اساس، مرد یا زن بودن مایهی شرافت و افتخار و برتری نیست، زیرا همان مقدار که مرد ماهیت انسانی دارد، زن هم انسان است. خداوند میفرماید:
«إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقیکُمْ؛ ما همهی شما را از مرد و زن آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و قبیلههای مختلف گردانیدیم، تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست».[۹]
علامه طباطبائی; میفرماید: شرف حقیقی که عامل وصول انسان به سعادت حقیقی و زندگی پاک و ابدی در جوار خداوند میباشد، همان شرافت و کرامتی است که با تقوای الهی به دست میآید و این تنها وسیلهی کمال و رسیدن به سعادت اخروی میباشد.[۱۰]
خلاصهی کلام آن که خداوند انسانها را با استعدادهای متفاوت خلق کرد، اما تفاوت استعدادها و تواناییها دلیل بر برتری و یا ضعف صاحب استعداد نیست، بلکه مهم به فعلیت رساندن استعدادها است. استفادهی صحیح زن از قدرت مدیریت آرامش، مدیریت خانه، مدیریت عاطفه، مدیریت جلوهنمایی و طنّازی و … او را به برتری و تقرب میرساند. همچنین استفادهی مرد از مدیریت اقتصادی، مدیریت خانواده و مدیریت رویدادهای سخت اجتماعی او را به برتری و تقرب خواهد رسانید. همچنان که استعدادها نعمتهای خدادادی میباشند، تفاوت استعدادها نیز نعمتهایی از جانب پروردگار و به نفع جوامع انسانی هستند. هنرمندترین آدمها کسانی هستند که روش به کارگیری صحیح نعمتها را بدانند.
پی نوشت
[۱] . فرویدیسم، ص ۱۶۳٫
[۲] . روانشناسی جان پالبی، ص ۱۹٫
[۳] . روم، ۲۱٫
[۴] . نساء، ۳۴٫
[۵] . امام خمینی، ۲۸/۱/۱۳۶۱٫
[۶] . نحل، ۷۲٫
[۷] . تفسیر مجمعالبیان، ج ۶، ص ۵۶۷٫
[۸] . همان، ج۵، ص۱۳۰٫
[۹] . حجرات، ۱۳٫
[۱۰] . المیزان ج ۱۸، ص ۳۲۷٫