تربیت از مسیر نامه سی و یکم نهج البلاغه
مربی باید از خودش شروع کند
مربی برای تحقق رسالت تربیتی اش باید قبل از تعلیم دیگران، به تعلیم خودش بپردازد. اینکه امام علی (علیه السلام) فرمودند: «فلیَبدأ بتَعلیمِ نَفسِهِ قَبلَ تَعلیمِ غَیرِهِ؛[۱] باید پیش از تعلیم دیگران، به تعلیم خود بپردازد». اگر کسی قرار است، روی دیگران اثرگذاری داشته باشد؛ حتماً باید از خودش شروع کند و از خود شروع کردنش باید خیلی جدی باشد.
این که انسان یک ماموریت تربیتی بر عهده اش قرار گرفته، یک فرصت فوق العاده ارزشمند برای این است که اولین بهره ها را خودش داشته باشد، این قاعده ، قاعده بسیار بزرگی است که فرمود:« مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً[۲]، اگر کسی میخواهد به هر مقدار، یک نحو پیشوایی و رهبری و قیادتی برای دیگران داشته باشد باید از خودش شروع کند». جمله«فلیَبدأ بتَعلیمِ نَفسِهِ»؛ دائم به ما یادآوری میکند که پس خودم چه؟ یعنی من الان میخواهم دیگران را دعوت کنم؛ خودم چطور؟ و همین باعث میشود که انسان دائم درصدد افزایش بهرههای معنوی خودش باشد؛ بیشتر به وضعیت فکری و اخلاقی خودش رسیدگی کند.
نامه ۳۱ ، «منشوری تربیتی، جامع و نغز» و از بخشهای ویژه نهج البلاغه
نامه ۳۱ در نهج البلاغه خیلی فوقالعاده است و دارای یک تراز و رتبه ویژهای از جهت سطح مطلب است. یک منشور تربیتی جامع و نغز از علی ابن ابیطالب (علیه السلام) است. یک وقت است که یک کسی به امیر المؤمنین علیه السلام مراجعه کرده است و حضرت (علیه السلام) به او نصیحتی کرده اند یا یک اتفاقی رخ داده و حضرت، یک اظهارنظری فرموده اند. یا یک مسئلهای پیش آمده، و ایشان یک گوشهای از سخنرانی، یک نکته تربیتی نیز مطرح کرده اند اما در نامه ۳۱ ، حضرت، قلم به دست گرفته اند و خطاب به فرزندشان فرموده اند من میخواهم هرچه برای سعادتت لازم داری به تو بگویم چون تو بخشی از وجود من هستی «وَ وَجَدْتُکَ بَعْضِی، بَلْ وَجَدْتُکَ کُلِّی»[۳] «و تو را پاره تن خود، بلکه همه خود یافتم، » بنابراین بنا دارم آنچه که برای تو لازم است در دسترس تو قرار بدهم.
من چند ویژگی از ویژگی ها وخصائص این نامه را برای شما فهرست می کنم که شوق انگیز و مایه یادآوری است.
لزوم نگاه بیرونی و تحقیقی به حضرت علی (علیه السلام)
مطلب اول: همه در مورد شخصیت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) متحیرند. کسانی که بروندینی به نگاه کردند برایشان مثل یک کشف بزرگی است. مرحوم محمد جواد مغنیه که از شخصیتهای فاضل زمان ما است، درباره این کاری که جناب جرداق تحت عنوان «صوت العداله الانسانیه» انجام داده است، به آقای خسروشاهی که مترجم همین کتاب شریف است و اخیراً از دنیا رفتند، چنین گفتند: « این آقای جرداق علی ابن ابیطالب (علیه السلام) را کشف کرده است. مثل یک کسی که در این عالم هستی جستجو میکند، بررسی میکند و به یک کشفی میرسد و لذا آن عظمت، حقیقت و شکوه، چنان او را متحیر کرده که دست به این کار بزرگ زده است. امیدوارم انشاءالله مشمول شفاعت امیرالمومنین (علیه السلام) باشد». این مرد، کار بزرگی کرده، من ایشان را در لبنان زیارتشان کردم. اگر شما فرصت مطالعه پنج جلد آن، را ندارید، حتماً همان یک جلدی را که ابتدا خود ایشان نوشته (و بعد مطالب آن را مفصل تر در پنج جلد بیان کرده است)، بخوانید. از یک نگاه بیرونی، یک مسیحی، چطور به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نگاه کرده است، ایشان ده ها بار نهجالبلاغه را قدرشناسانه و عاشقانه خوانده است تا ببیند چه مطالبی دارد؟ و این آقای ما چه کسی است؟ ما در ارتباط با امیرالمومنین (علیه السلام) به این نگاه از بیرون نیاز داریم. این محبت و ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) که نسل به نسل به ما رسیده و در دلهای ما است، یک گنج عظیمی است که با آن مصرفانه برخورد میکنیم و به آن توجه نداریم. برای ما مثل یک میراثی است که به دست ما رسیده و هست و البته از بابت آن، خیلی خدا را شکر میکنیم و نعمت بزرگی است؛ اما این کجا و این که تو نگاه اکتشافی داشته باشی کجا! اگر یک مقدار نگاهمان را تغییر بدهیم و مواجهه اکتشافی با شخصیت حضرت (علیه السلام) داشته باشیم. بهره های فراوانی خواهیم برد. (رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به على علیه السّلام فرمود: یا على با تو (در باره فضیلت و برترى) مخاصمه و پیکار می کنند، و تو با هفت خصلت (و فضیلت بر دیگران) پیروز می شوی که هیچ کس داراى آن هفت خصلت نیست: تو نخستین ایمان آورنده هستى و با من در ایمان در پیکار و جهاد (با دشمنان دین) ، از همگان بزرگتر (و برترى). داناترین مردم هستى نسبت به روزهاى خدا، در پیمان و عهد با خدا، باوفاترین و پایدارترین آنهایى، با مردم مهربانتر از دیگرانى. در تقسیم (بیت المال) بطور مساوی و برابر، از دیگران بهترى. و در سنجش (فضیلت) نزد خداوند از همه برتر و بزرگترى.)[۴]
نامه ای از پدر به فرزند
مطلب دوم: مخاطب نامه چه کسی است؟ مشهور این است که خطاب به امام حسن (علیه السلام) است. هر چند در متن نیامده است، معمولا در نامه های نهج البلاغه اینطور است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) مخاطب را معین کرده اند که به چه کسی نامه را مینویسند. معمولا در آن نامه ها «مِن …. إلی….» آمده است. مثلا «این نامه ای است از علی بنده خدا (علیه السلام) به مالک اشتر یا به محمد ابن ابی بکر، یا به عثمان ابن حنیف»، اما در آن نامه این سمت را حضرت گذاشته اند «والد» و آن سمت را «مولود» گذاشته اند. من الوالد الی المولود این نامه ای است از پدر به فرزند که این خودش خیلی پیام دارد. اگر مخاطب نامه امام حسن (علیه السلام) باشد که مشهور هم همین است بر شرف این نامه افزوده میشود. (هرچند که برخی گفته اند مخاطبِ نامه، محمد بن حنفیه است) ولی به عنوان پدری برای فرزند، نه به مناسبت آن جایگاه و منصب و مقامی که این فرزند عزیز و رشید دارد. این نامه با این عنوان، یک باب وسیعی برای برداشت های فراوان تربیتی میشود.
آخرین سفارشهای پدر به فرزندان
مطلب سوم: شرایطی که نامه در آن نوشته شده است. مربوط است به زمانی که حضرت در حال برگشت از صفین هستند و در مکانی به نام حاضرین، یک توقفی داشته اند. یعنی در اواخر عمر شریف حضرت بوده است. در شرایطی که آن حضرت خطبه مشهور «أَیْنَ عَمَّار»[۵] را میخوانند و راوی نوشته که چند روز بعد از همان خطبه، حضرت در مسجد به شهادت رسیدند.[۶] پس جزء آخرین صحبت هایی است که آن حضرت دارند، البته بعد از این نامه، وصیت و … نیز دارند که در نهج البلاغه آمده است. مسئله رسالت تربیتی، ماموریت و وظیفه بزرگ تربیتی که بر عهده هر پدری نسبت به فرزندش است، در اینجا به عنوان یک وظیفه قطعی، ذاتی، اصلی و درجه اول موج میزند و حضرت، به عنوان کسی که متکفل امر این فرزند است و درباره این نعمتی که به او داده شده است باید از عهده آن شکر بر بیاید این مطالب را بیان می کنند.
مطلب چهارم: اعتبار سندی این نامه.
نامه ۳۱ ، قبل از گردآوری نهج البلاغه توسط جناب سید رضی، در منابع دیگر نیز آمده است و این خودش بر اعتبار این نامه میافزاید و معلوم میشود متنی معروف بوده است. مرحوم آیه الله احمدی میانجی در کتاب «مکاتیب الأئمه علیهم السلام» مهمترین منابع حدیثی این نامه را ذکر کرده اند.[۷]
البته متن نامه در این منابع، تفاوت هایی دارند که اگر احیاناً یک وقت لازم شد از آن منابع نیز استفاده میکنیم، ولی متن این نامه در نهج البلاغه خیلی مرتب است و اسنادش نیز مرتب، محکم، کاملاً قابل اعتماد و قابل استناد و بهره مندی است و از این جهت نیز خیلی خوب و باعث مباهات است.
مثل همه نهج البلاغه که کار مفصل در مورد آن انجام شده است، راجع به «اَسناد نهج البلاغه» یعنی «سلسله راویان نهج البلاغه» نیز، کارهای مفصلی انجام شده است.
نامه ای سرشار از محبت و احساس
مطلب پنجم: ممکن بود این نامه را امیرالمومنین (علیه السلام) مثلاً به یکی از دوستان و یارانشان مینوشتند. در بین دوستان و یاران حضرت هم هستند کسانی که در سنین جوانی بوده اند؛ دور و بر حضرت پر از جوانهاست؛ او را مخاطب قرار میدادند. اما اینجا مسئله جایگاه «پدر نسبت به فرزند» است و نتیجه اش یک ملاحظاتی دارد که یکی از آن ملاحظات این است که این نامه از اول تا آخرش سرشار از عواطف است و از یک محبت پرشور و عمیقی است که فقط یک پدر میتواند نسبت به فرزندش داشته باشد. این احساس در این نامه موج میزند. لذا حضرت این را تکرار میکنند: «فرزند عزیزم». با این تعابیر، این صمیمیت، فضای عاطفی پر از این مهری است که در همه شرایط در اوج صفا و اخلاص نیز هست.
پاسخگویی جامع به همه نیازهای فکری و تربیتی
مطلب ششم: جامعیت نامه نسبت به نیازهای درجه یک فکری و تربیتی مخاطب
از این نامه علاوه بر تامین نیازهای درجه یک فکری و تربیتی مخاطب، دریافت های دیگری را نیز می توان داشت که آنها کار اجتهادی و اقدامات پیرامونی میخواهد که به جای خود محفوظ است و پیشنهاد ما هم این است که این کار انجام شود.
این متن، جامعیت فوقالعادهای دارد و جزء مفصلترین مطالب نهج البلاغه است. یعنی در بین نامهها و خطبهها یکی از مفصلترین ها همین نامه ۳۱ است و این که حضرت قصد داشته اند مطالب را به طور مفصل بیان کنند، برای ما خیلی ارزشمند است یعنی امام (علیه السلام) قلم را به دست گرفته اند و نگارش فرموده اند، خطبه و سخنرانی نیست که مخاطب محور و مربوط به جمعی خاص باشد، بلکه نگاشته شده است. در تمام فرهنگ ها به نگاشته ها، فراتر از بیان ها توجه میشود و اعتماد میشود. البته از جهت دقت و نظم محتوا در ارتباط با شخصیتی مثل امیرالمومنین (علیه السلام) فرقی بین گفتار و نوشته نیست، ولی فضای مخاطبان، حال و هوای جلسه، رفتوآمدها، و… در «غیر نامه»، مؤثراست. ولی در نامه این طور نیست.
نامه امیرالمومنین (علیه السلام) ، در محور ارتباط با خود، ارتباط با خدای متعال، و نیز ارتباط با دیگران، حاوی اصلیترین خطوط تربیت توحیدی و اندیشه های توحیدی است و به سؤالهای اصلی پاسخ میگوید.
نامه ای دارای مضامین تربیتی و نظم شگفت انگیز
مطلب هفتم: شما در نامه ۳۱ نهج البلاغه مواجه هستید با یک مکتب، یعنی شما کاملاً با یک بحث تربیت فعال با حضور جدی، مؤثر با مشارکت متربی مواجه هستید.
مطلب هشتم: این نامه نورانی یک مقدمه دارد که خودش پر از حکمتهاست و یک ورودی بسیار دقیق و جذاب و پر نکته به ساحت تربیت است که لازم است خود آن مقدمه را به طور مستقل توجه کرد و از آن مطالب بسیاری برداشت کرد.
مطلب نهم: ساختار درونی نامه دارای نظم شگفت انگیزی است. یعنی کاملاً دارای انسجام درونی است و ضمن اینکه امام (علیه السلام) تنوع مطالب را حفظ میکنند ولی انسجام و انضباط درونی مطالب را هم کاملاً صیانت کردهاند. مقدمه، فصل اول، فصل دوم، فصل سوم و… دارد، این روش مطلب را خیلی رسمی میکند. اما در این نامه، ضمن اینکه رسمیت و خشک بودن را ندارد، بلکه تنوع و طراوت دارد. در اوج طراوت، کاملاً انضباط درونی و انسجام داخلی دارد، من در اولین برخوردی که با این نامه نورانی داشتم حالت کسی را داشتم که به شگفتی آمده و به تعبیری سحر شده است. از همان وقت، ارتباط من با این نامه نورانی، یک عالَمی شد. نظم درونی این نامه از جمله چیزهایی بود که برای من خیلی جذاب بود، این نامه نظم دارد و سرفصل هایش مشخص است و نیاز به فهرست گذاری ندارد.
نامه ای حاوی راهبردها و توصیه های کاربردی
مطلب دهم: این نامه نورانی، علاوه بر نگاه راهبردی و استراتژیک به عرصه تربیت و بیان خطوط اصلی، دارای پیشنهادهای کاملا اجرایی، عملیاتی و کاربردی است. از این جهت این نامه نورانی علاوه بر آنکه برای اهل فن بهرههای وافری دارد، برای افراد عادی نیز برداشت های بسیار جذابی در بر دارد. یعنی اگر شما به یک جوان بفرمایید که نامه ۳۱ را بخواند، بهره ها خواهد برد و اگر به دست یک متخصص عالیرتبه تعلیم و تربیت بدهید نیز، مثل یک شاگرد، احساس میکند که اینجا باید بنشیند و از مکتب امیرالمومنین (علیه السلام) نکته برداشت کند. نامه ۳۱، ظرفیت استخراج «نظام تربیتی و قواعد آن» را دارد چون در این متن، مبانی، بنیادها، اهداف، اصول و روشهای تربیت بیان شده است.
نقشه راه تربیت توحیدی، محمدی و علوی
در این نامه، نقشه راهِ تربیت در «مسیر توحید» و به تعبیر دیگر «مسیر تخلق به اخلاق الله تبارک و تعالی» بیان شده است. ما با یک سند فاخر و بی بدیل مواجه هستیم و وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان پدر امت است. چنانچه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «أنَا وَ عَلِیٌّ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّه»[۸] من و علی علیهالسلام دو پدر این امت هستیم. امیرالمومنین (علیه السلام) سخاوتمندانه در موقعیتی مناسب که برایشان فراهم شده است، دست به قلم بردهاند و این منشور برجسته و این سند فاخر را به منزله «نقشه راه تربیت توحیدی، محمدی و علوی» در دسترس فرزندانشان تا قیامت قرار دادهاند.
بنابراین مخاطب این نامه عبارتند از: همه فرزندان حضرت، کسانی که در سن جوانی باشند، همه پدران، همه دست اندرکاران تعلیم و تربیت، و برای همه آنها مناسب، لازم و مفید است و در واقع حضرت دست همه را تا دامنۀ قیامت پر کردهاند. با این توصیف می توان فهمید که این متن چقدر قیمتی است! لذا در محور دستگاه تعلیم و تربیت در همه عرصه ها، همه مدارس، همه مدیران میتوانند به منزلۀ یک کتاب درسی، کتاب کار و یک راهنمای بسیار ارزشمند به آن مراجعه کنند. همچنین یک منبع ژرف برای همه محققان، پژوهشگران و اهل علم است که میخواهند در ساحت تعلیم و تربیت کار کنند. در این نامه ما با یک «منشور حیات طیبه» برای جوانان، و نسل نو مواجهیم که خیلی باید قدر آن را بدانیم.
[۱] ترجمه و شرح حکمت ۷۳ نهج البلاغه: خودسازی قبل از تربیت دیگران
[۳] نامه سی و یک نهج البلاغه
[۴] مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید / ترجمه رسولى محلاتى – تهران، چاپ: دوم، بى تا.، ج ۱ ص ۳۲ و ۳۳٫ جهت سهولت ترجمه، ویرایشی در ترجمه مرحوم رسولی محلاتی انجام شد.
[۵] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح) – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق.، خطبه ۱۸۲٫
[۶] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه (للصبحی صالح) – قم، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق.، خطبه ۱۸۲٫
[۷] . احمدی میانجی علی، مکاتیب الأئمه علیهم السلام، قم، چاپ: اول، ۱۴۲۶ق. ج۱ ؛ ص۵۵۲٫
[۸] بحارالأنوار ۱۶ ۹۵ باب ۶