با شرکتدادن نوجوان در برنامههای جریانساز دانشآموز را در بوته آزمایش قرار دهیم
حسن یوسفی
گفتگویی صمیمی با مربی قرارگاه استان بیرجند حجتالاسلام قالیباف
بخش اول
اشاره: هماکنون تجربهنگاری در امور مختلف همچون مسائل فرهنگی تبدیل به دغدغه بسیاری از مراکز تصمیمگیر شده است. بسیاری فعالان این عرصه دوست دارند در روند فعالیت خود از دو بال علم و تجربه دیگران استفاده کنند. ما در نشریه راهنما بر آن شدیم تا تجربیات مربیان موفق را در این جا منعکس کنیم؛ تجربه شیوه جذب تا پرورش نیروها در فضای دانشآموزی. برای این کار به سراغ یکی از مربیان موفق کشوری رفتهایم. کسی که به خوبی میتواند روشهای کارآمد خود را در بیانی رسا در اختیار دیگر مربیان این عرصه قرار دهد.
منتظر حضور دیگر مربیان و صاحبنظران و تجربهنگاری آنها در این عرصه باشید و ما را از معرفی این نمونههای موفق بینصیب نگذارید.
————————-
حسین قالیباف، متولد ۲۷/۱/۱۳۶۷
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه را در روستای درخش از توابع شهرستان درمیان خراسان جنوبی گذرانده و در سال ۸۶ در رشته ادبیات و علوم انسانی از دبیرستان درخش فارغ التحصیل شده است. ایشان شروع تحصیلات حوزوی خود را در سال ۸۶ آغاز و وارد حوزه علمیه معصومیه بیرجند شده است و در سال ۹۱ در رشته تخصصی تبلیغ موفق به کسب سطح دو حوزه شد.
ایشان از اسفند ماه سال ۱۳۹۰ به صورت محدود با مجموعه نورانی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان همکاری داشته تا اینکه بعد از فارغ التحصیلی در تیرماه ۱۳۹۱ بصورت تمام وقت با مجموعه همکاری داشتهاند.
در ابتدای ورود ایشان به اتحادیه ایشان مسئولیت اجرای برنامههای فرهنگی استان را به عهده داشتهاند تا اینکه در ابتدای مهرماه ۱۳۹۱ به عنوان مربی قرارگاه مشغول فعالیت شده و تا کنون نیز مربی قرارگاه هستند. ایشان از خردادماه سال ۹۳ به عنوان مسئول اتحادیه شهر بیرجند منصوب شدهاند. برخی از افتخارات ایشان در اتحادیه عبارتند از:
- مربی برتر در جشنواره انجمن اسلامی برتر سال ۹۳
- مربی برتر در جشنواره انجمن اسلامی برتر در سال ۹۴
- مسئول مرکز استان برتر در جشنواره سال ۹۴
——————————-
جناب آقای قالیباف! در ابتدا درباره نحوه ارتباط و گزینش دانشآموزان به منظور ورود به اتحادیه توضیحاتی رو بفرمایید.
روشی که من برای جذب و انتخاب دانش آموزانی که میخواهند وارد مجموعه نورانی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان بشوند انجام می دهم به این صورت است که ابتدا سعی میکنم از طریق ورود به محیط مدرسه و ارتباط مستقیم با خود دانشآموز صورت پذیرد. به این دلیل که بنده با بعضی از مدیران مدارس ارتباط خوبی دارم . لطف میکنند در بعضی مواقع که دبیر به کلاس نمیآید یا دبیر در مرخصی است، اجازه میدهند و من به سر کلاس میروم. یکی از جاهایی که میتوانم انتخاب کنم، آنجا است. مخصوصا کلاسهای سال اولیها را بیشتر انتخاب میکنم و سرکلاسشان میروم که به صورت میانگین ماهانه سه یا چهار تا از مدارس سطح شهر را سرکشی میکنم و کلاس میروم ارائه مطلب را دارم. و در کنار آن بحث جذب و گزینش انجام میشود.
روش دومی که من در مدارسی که از ظرفیت حضور به صورت روش اول را ندارم، سعی میکنم برای جذب و انتخاب دانشآموزان انجام دهم این است که با هماهنگی مدیر مدرسه اقدام به فراخوان دانش آموزان برتر سال اولی میکنم و با برگزاری یک جلسه نیم الی چهل دقیقه ای به آنها میگویم هر کس که میخواهد، میتواند وارد انجمن اسلامی شود. وقتی که میآید، از آنها مصاحبه میگیریم که البته مصاحبهها را به صورت تصویری ضبط میکنم تا بشود بازبینی کرد و تصمیم دقیقتری گرفت.
دانش آموزی که مدیر به شما معرفی میکند، برتر بودنش نسبت به دیگر دانش آموزان فقط بحث تحصیلی است یا مباحث اخلاقی و تربیتی را هم لحاظ میکند؟
من به آنها میگویم در گام اول، دانشآموزان برتر درسی را انتخاب کنید. در گام بعدی برترهای دیگر هم مورد توجه است؛ ولی خیلی کم توجه میشود.
دانشآموزی را در نظر بگیرید که به لحاظ کاری فعال است و میتواند مسئول انجمن شود، و به لحاظ اخلاقی هم مورد تأیید است، اما دانشآموز خیلی درسخوانی نیست و به اصطلاح متوسط است، ولی گیرایی بحث تربیتی را دارد. شما او را چگونه انتخاب میکنید؟
در مدارس خاص، مثلا مدارس تیزهوشان و نمونهها، بیشتر بحث برتری درسی ملاک است؛ ولی بعضی از مدارس که این ظرفیت را ندارند، مانند هنرستانها، مطلبی که شما فرمودید مورد توجه قرار میگیرد. البته در مدارس نمونه و تیزهوشان در این سه سال بنده روش اول انتخاب کردهام و به همین منظور در طول سال ارتباط خیلی قوی با مدارس تیزهوشان دارم و با معاونانش ارتباط مستمر و خوبی وجود دارد.
کدام یک از این دو روش را کارآمد و موفق دیدید: فرم اولی که خودتان گفتید، یعنی حضوری که من یک سال به عنوان مربی طرح بحث ارائه میکنم و یکی اینکه من به عنوان مربی ارتباطی با مدرسه میگیرم، آنها هم معرفی میکنند و بعد من مصاحبه میکنم؟
البته که روش اول کارآمدتر و دقیق تر است اما روش دوم در مواقع اضطراری است که در مدرسه نشود کار کرد و فقط میبایست به آن چند نفری که از طریق مسئول انجمن یا از این طریق مدیر مدرسه معرفی میشوند بسنده کرد، مثلا من امسال دانش آموزان سه یا چهار مدرسه در سطح شهرستان را به این شکل انتخاب کردم.
شما فرمودید به واسطه ارتباط خوبی که شما با آموزش و پرورش و مدیران مدارس دارید میتوانید از آن ظرفیت ورود به مدارس و آن روش اول برای جذب و انتخاب استفاده کنید حالا آن مربی که این رابطه را ندارد، چه باید بکند، طبیعتاً نمیتواند از این فضا استفاده کند.
بله، مخصوصاً اینکه روش دوم را هم از دست میدهد؛ یعنی در مواقع اضطراری کار برایش واقعاً سخت میشود. به همین جهت مربی میبایست سعی کند به تعامل خوبی با مدیریت مدارس برسد . که البته روشهایی هم برای این کار وجود دارد.
شما طبق کدام روش با آموزش و پرورش ارتباط گرفتید و آنها هم با شما همراه شدهاند؟ آیا فقط به واسطه آشنایی شما با بوده است؟
آشنایی که زیاد نیست. مخصوصاً این دوره که برخی مسئولان عوض شدند. البته من، مسئول شهرستان نیز هستم که این میتواند به ارتباط من با مدارس کمک کند. اما آن چیزی که به نظر بنده باعث ایجاد این ارتباط مستمر و موفق شده این است که بنده تمام سعی و تلاشم این بوده که بتوانم کمک کار مدیر مدرسه در اجرای برنامهها و فعالیتهایی که ایشان برنامهریزی میکنند باشم. مثلاً در بیشتر جلساتی که از من دعوت میکنند، من حضور دارم. هر جایی که معاونان پرورشی برنامهای دارد، مثلاً به بچهها گفته میشود که فردا میخواهیم برویم به مدرسه که کتابخانه را مرتب کنیم. تا جایی که آنها میخواهند یا دعوت میکنند بنده به همراه اعضای انجمن مدرسه کمک میکنیم، از آن طرف هر زمانی که ما از آنها چیزی میخواهیم، دریغ نمیکنند.
پس به طور خلاصه شما ابتدا یک ارتباط مستمر یک ساله با دانش آموزان دارید که اغلب دانش آموزان پایه نهم یا همان سال اولیها هستند و بعد برای سال بعد از بین آنها مسئولین انجمن و به تبع آن معاونان ایشان را انتخاب میکنید.
بله درست است، اما میتوان از ظرفیتهای به وجود آمده از برنامههای اتحادیه هم استفاده کرد مثلا مدرسه انقلاب چون یک کار و فعالیت بسیار مفصلی است خیلی میتواند برای شناسایی دانش آموزان کمک بکند. یعنی ما در اکثر مدارسمان زمانی که میخواهیم دانش آموز را در بوته آزمایش قرار دهیم، از ظرفیت نمایشگاه مدرسه انقلاب و دیگر برنامههای جریان ساز استفاده میکنیم. به این صورت که ما به مسئول انجمن مدرسه تاکید میکنیم که حتما از بچههای سال اولی در برنامههای موج آفرین و جریان ساز استفاده کنند و حتما آنها را درگیر کار بکنند.
همان گونه که میدانید مربی به غیر از دانش آموز ارتباط با خانواده، مدرسه و تشکل دارد. نحوه ارتباط و تعامل شما با مدرسه و خانواده و تشکل چگونه است؟
در رابطه با خانوادهها میتوان گفت دو حالت وجود دارد. یک حالت، خانوادههایی که فرزندانشان استقلال دارند، من معمولاً با این خانوادهها کمتر ارتباط دارم. البته کمتر ارتباط دارم در حد این است که برای بیشتر برنامهها با ایشان ارتباط نمیگیرم؛ چون خود دانشآموزها استقلال دارند و با خانواده تعامل دارند و در این قضیه خانوادهشان زیاد سختگیری نمیکنند.
یعنی شما ارتباط با خانواده را فقط برای این میدانید که دانشآموز وارد فضای اتحادیه و تشکل شود؟
خیر رابطه مربی و خانواده باید چیزی فراتر از این باشد. اگر مربی در امر تربیت از فضای خانواده دانش آموز اطلاع دقیقی نداشته باشد، کار برای او خیلی سختتر میشود.
شما چگونه این ارتباط را برقرار میکنید؟ این اطلاعات در باره خانوادهها را از کجا تهیه میکنید؟
من بیشتر با والدین، مخصوصاً مادران ارتباط میگیرم. چون پدرها درگیر کار هستند و مادرها بیشتر به این مسائل توجه دارند. معمولاً با مادرها در ارتباط هستم و مشکلاتی که در تشکل به وجود میآید، به آنها منتقل میکنم. خانوادهها این طور اعتمادشان به تشکل جلب میشود.
زمانی که دانشآموز ابتدا وارد مجموعه اتحادیه میشود، خانوادهاش زنگ میزند که کجا هستی؟ میگوید: من انجمن اسلامی هستم. اگر اطلاع داده نشود و ندانند که کجا است، کار خیلی سخت میشود. اولین کاری که من سعی میکنم در مجموعه شهرستان یا حوزه مربیگری بردارم دعوت از پدر و مادرها به صورت غیررسمی است؛ چون فضای رسمی آن نتیجه ای که مد نظر است را ندارد. البته همایش گرفتن و دعوت از خانوادهها، تأثیر دارد؛ ولی فقط یک سری حرفهای معمولی و روتین زده میشود. لذا معمولاً به پدر و مادرها میگوییم که خودشان بیایند. پدرهایی هم که نمیتوانند بیایند، بعدازظهر جایی قرار میگذارم و با آنها صحبت میکنم. این در گام اول.
گام دوم در طول سال است. البته ارتباط من با خانوادههایی که خیلی حساس نیستند و اعتماد کامل به مجموعه اتحادیه دارند حال به واسطه آشنایی با مجموعه و یا علل دیگر، کمتر است؛ ولی در بقیه موارد به خانوادهها سر میزنم، به خانههایش میروم و حال و احوالی میپرسم. بعد از مدتی میبینم خانوادهها خودشان ارتباط میگیرند. و پیگیری میکنند.
به نظر این ارتباط بیشتر به جهت حضور دانشآموز در مجموعه اتحادیه است (یعنی شما اعتماد خانوادهها را برای حضور دانشآموز جلب میکنید) آیا برای خود خانواده نیز به عنوان مربی به منظور اجرای بهتر فعالیتهای تربیتی برنامهای دارید؟
نه، برای خانوادهها برنامه نداریم.
آیا باید برنامه ای وجود داشته باشد و یا اصلاً احتیاجی نیست؟
مطلوب است که برنامه داشته باشیم. البته ما در هفته اول مهرماه برنامههایی برای خانوادهها داریم. ولی آن طور که میبایست انجام شود خیر. البته این امر نیازمند برنامهریزی دقیق و هدفگذاری دقیقتری است.
آیا به نظر شما خانواده در امر تربیت باید مشارکت داشته باشد یا همین که مانع نباشد و یا حداقل همراهی بکند، کفایت میکند؟
البته که مشارکت خانواده در امر تربیت و پرورش دانش آموز بسیار مفید میباشد که میتوان گفت در بعضی از موارد خاص این ارتباط برقرار بوده است؛ ولی به صورت عام نه. مثلاً من یک دانشآموز تکفرزند داشتم که در جمع نمیتوانست اظهار نظر کنند. من با خانواده اش کلی صحبت کردم و آنها را به بعضی از مشاورین وصل کردم که چطور این مشکل را حل کنیم و بحمد الله نیز آن مشکل حل شد. بله در موارد خاص چنین برنامهای بوده، ولی به صورت عام برنامهای نداشتیم. اگر بتوانیم در این خصوص برنامههایی داشته باشیم، به جرئت میتوان گفت تشکل خیلی موفق خواهد بود.
در بحث خانوادهها، پدرها به علت مشغله کمتر میتوانند درگیر مسائل تربیت فرزندشان شوند؛ لذا مادرها بیشتر از پدرها درگیر مسائل دانش آموز هستند. همان طور که شما در قسمت قبل نیز اشاره داشتید. حال اگر ما اعتقاد داشته باشیم که اصل تربیت فرزند با پدر است و مادر نقش همراه و مجری و کمک را دارد، آیا این نوع ارتباط – ارتباط با مادران دانش آموز در غیاب پدر آسیبزا نیست؟ آیا با این نوع تعامل پدر از جریان تربیت فرزند حذف نمیشود؟
اگر اصل را بر این بگذاریم که تربیت با پدر است چرا؛ آسیب زا میشود. البته بعضی از صاحب نظران در حیطه تربیت و به خصوص تربیت فرزند نکات دیگری دارند اما آنچه مسلم است مادر و پدر هر دو میبایست در امر تربیت نقشهای خود را ایفا نمایند. بنده خودم در این زمینه کتابهایی را مطالعه کرده ام مثلاً کتاب «کودک، تربیت، زندگی» و «فرزند پروری و والدین» تالیف جناب آقای عبدالعظیم کریمی.
یک ضلع دیگر ارتباط مربی مدرسه است و میدانیم که دانش آموز مدت زمان قابل توجهی از وقتش را در محیط مدرسه حضور دارد – یعنی هشت صبح تا دوازده، یک بعد از ظهر- حال بفرمایید شما چطور توانستید مدرسه را همراه برنامهها و فعالیتهای اتحادیه نمایید؟
باید بین مربی و پرسنل مدرسه ارتباط مستمری برقرار باشد و این حاصل نمیشود، مگر با سرکشیهای مرتب و مداوم. مدرسه این احساس برایش ایجاد شود که این دانشآموز برای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانش آموزان مهم است. برای مثال از مسئولان علمی مدارس بخواهیم که بچههای انجمن اسلامی، مخصوصاً هیئت مرکزی و اعضای فعال را از نظر علمی رصد کنند. و یا هر بار که من برای برنامهای به مدرسه میروم – حتی گاهی اوقات اگر هم کار خاصی نداشته باشم و فقط برای سرکشی به مدرسه رفته باشم- حتما به دفتر مدرسه مراجعه میکنم و با مدیر مدرسه هر چند کوتاه عرض سلام و خدا قوتی دارم و برمیگردم. اما با معاونین پرورشی و آموزشی مدرسه همیشه در ارتباط هستم که مثلاً دانشآموز ما، مخصوصاً هیئت مرکزی در گام اول وضعیتش از نظر علمی و درسی چطور است. معاون پرورشی که در بیشتر برنامهها حضور دارد، کمکیار دانشآموز است. همچنین من بیش از نود درصد قرار ملاقاتها را با اعضای هیئت مرکزی در زنگ تفریح میگذارم.
این کار چه مزیتی دارد؟
همین که دانشآموز در فضای مدرسه همراه مربیاش باشد و بقیه ببینند همراه با مربی در فضای مدرسه است، مخصوصاً در زنگ تفریح که با گپ و گفت دوستانه در صحن و فضای مدرسه هم راه است، دیگر دانش آموزان نیز جذب خواهند شد مضاف بر اینکه این حرکت پیام روشنی نیز برای کادر مدرسه نیز دارد.. جلسات در اتاق انجمن معمولاً اول وقت صبح یا آخر وقت انجام میگیرد و نه در زنگ تفریح. همان طور که عرض کردم حضور در فضای حیاط مدرسه تأثیرگذاری بیشتری دارد. یکی از بهترین اثرهایش این است که دانشآموز انجمنی احساس میکند که یک سر و گردن از بقیه بیشتر دیده میشود.
حال نوع و شکل تعامل دانشآموز با همراه مربی در فضای تشکل و دفتر اتحادیه چگونه باید باشد؟
می بایست سعی شود دانشآموز در فضای تشکل احساس کند که اینجا برای خودش است. زمانی که میآید، احساس نکند وارد مجموعهای شده که یک سری امر و نهیها به او میشود و محدودیت برایش ایجاد میکنند. باید دانش آموز خیلی راحت به تمام فضاها- البته به جز موارد استثنا، – برای انجام فعالیتهایش در فضای اتحادیه دسترسی داشته باشد.
خُب این برای دانشآموز، نوع و شکل تعامل مربی با تشکل و بخصوص دفتر اتحادیه چگونه میبایست باشد؟ آیا مربی باید خود را نیروی تشکل ببیند و یا اینکه مثلاً مربی میگوید من یک مربی تربیتی هستم و مهم برای من کار تربیتی است و نه تشکیلاتی؟ مثلاً بر فرض بخشنامه مدرسه انقلاب بیاید، ولی مربی بگوید که من یک کار مهمتر دارم و خیلی برای این وقت نمیگذارم. اما یک وقت هم است که من به عنوان مربی تشکل هستم و باید برنامههایی که تشکل دارد را محقق کنم. و همچنین میبایست بهره برداری تربیتی که مد نظر دارم را نیز از اجرای آن برنامه داشته باشم. مثل اینکه شما گفتید به مسئول انجمن مدرسه میگویم که دانشآموزان سال اول را در فضای مدرسه انقلاب درگیر کن. هم شما برنامه مدرسه انقلاب را انجام دادید و آن عملیات به خوبی صورت پذیرفت و هم دانشآموز را محک زدید. یعنی در فضای جمعی کار کردنش را میبینید. غرض آنکه مربی که به تشکل میآید و میخواهد کار تربیتی کند، تعاملش باید با بدنه تشکیلات چگونه باشد؟
ما در مرکز استان دو تا مربی هستیم. یکی بنده و یک مربی دیگر هم داریم. از آن جا که من هم مسئول شهرستان هستم و هم مربی، به نظر میرسد در موضوع ارتباط مربی با اتحادیه، این است که مربی خودش را صاحب کار ببیند و انجام دهد؛ یعنی در انجام فعالیتها و برنامههای اتحادیه خودش را درگیر نماید. در این امر نیز اگر قرار باشد که استقلال محض داشته باشد، آفت دارد، و اگر قرار باشد که محدود نیز باشد، باز هم آفت خاص خودش را دارد؛ یعنی به تعبیری امر تربیت میشود یک تربیت بخشنامهای که چیزی خوبی از آب در نمیآید. شاید ظاهرش خوب باشد، ولی در باطن آن چنان تأثیرگذاری که مدنظر است را ندارد. برای نمونه نوع ارتباطی که من با مربی دارم، بیشتر این است که خود مربی با فضای اتحادیه درگیر باشد. تمام تصمیمگیریهای ما که در قرارگاه عملیات شهری داریم، سعی میکنیم که مربیان حتماً حضور داشته باشد و خودش هم نظر دهد.
نکته دوم اینکه باید مربی کاری که انجام میدهد نظر خودش باشد، نه اینکه احساس کند چیزی به او بخشنامه میشود. در بیشتر برنامهها سعی میکنیم استقلالی که برای کار مربی نیاز است، به او بدهیم. مربی در فضای اتحادیه باید حداقل استقلال را برای بحث و تصمیمگیری داشته باشد. البته این نیازمند این است که مربی ما آگاه به کار تربیتی باشد. اگر آگاه نباشد به کار تربیتی و قرار باشد این کار را انجام دهد، آفتهای زیادی میتواند داشته باشد. اگر مربی باشد که واقعاً آگاه به کار تربیتی باشد، هر چند که مستقل باشد و در فضای اتحادیه کارها را انجام بدهد، کارش خیلی بهتر در میآید.
این استقلال در شیوه اجرای برنامه است یا در امر تربیت؟
بیشتر بحث تربیت است. شیوه اجرا را که بعضی وقتها میشود بخشنامه کرد. از نظر تربیتی اگر مربی استقلال داشته باشد، محصول کارش خیلی بهتر خواهد بود.
با توجه به نظر حضرتعالی، شما یک استقلال نسبی میدهید به مربی و از آن طرف هم یک بخشنامه دارید، حال چگونه میبایست این دو مقوله را با هم مرتبط ساخت؟ و اگر نمی شود در این صورت کدام کفه سنگینتر میشود؟
بنده در بیشتر موارد روش خودم را انجام میدهم. ابتدا از مربی دعوت میکنم که در جلسات قرارگاهی شرکت نماید و خودش کار را جلو ببرد، البته از نظر تربیتی آن مربی که خودش آگاه به کار تربیتی باشد، به نظر میآید اگر استقلال داشته باشد بهتر جواب میدهد.
یعنی شما یک ضلع تعامل را روی دوش مسئول استان یا مسئول شهرستان میاندازید که مربی را در حوزه تصمیمسازی برای اجرا یا شیوه اجرای بخشنامه سهیم کند تا آن کار را از خودش بداند و کار را پیگیری کند و انجام دهد.
بله درست است این طوری کار از نظر کیفیتی خیلی بالا میرود که هدف اصلی و غایت کار اتحادیه نیز تربیت و رشد دانشآموز است. به قول حاج آقای حاج علی اکبری همه این پشتیبانی برای دانشآموز است.
البته بنده در حاشیه کنگره یازدهم به آقای علامتی گفتم که فضای اتحادیه بسیار امتیازمحور شده و من خودم آفتهایی را دیدهام. مثلاً دانشآموز من که مدرسه انقلابش امتیاز نیاورد و در سطح کشور مطرح نشد، نحوه برخورد و واکنشش نسبت به تیمی که مدرسه انقلاب را داوری میکرد، دیدم. بحث امتیاز جزء آفتهایی است که دامنگیر مجموعه اتحادیه شده است؛ مخصوصاً در بحث مربی و دانشآموزها.
متأسفانه در بعضی از موضوعات فرم امتیاز به دست دانشآموز رسیده، که این آفت بزرگی است. دانشآموز کار میکند برای اینکه فلان چیز این قدر امتیاز دارد.
ادامه دارد…