فاصله با املا
به نام خداوند بچه ها آقای نریمان نورمحمدی معلم ابتدایی شهرستان تنکابن با ۲۹سال سابقه این طور تجربه ی خود را بیان می کنند. ایشان در سال ۱۹ام تدریس خود، معلم چهارم دبستان یک روستا در تنکابن بودند . یکی از دانش آموزانش به نام حسین، پسری زیبا رو و بلند قامت بود و به خاطر جُسه و قامتش بر نیمکت آخر کلاس می نشست. حسین در درس املاهمیشه با مشکل مواجه بود. همیشه نمرات پایینی کسب میکرد .و همین عامل اعتماد بنفسش را بسیار کم کرده بود. آقای نورمحمدی تلاش بسیاری کردند اما راه بجایی نرسید.تا این که: یک روز در زنگ املا معلم به طور اتفاقی در هنگام گفتن املا در فاصله ی نزدیکی ازحسین می ایستتد. و املا می گوید . در همان روز حسین نسبت به دفعات قبل نمره ی بالاتری کسب کرد. معلم با مشاهده ی این اتفاق در دفعات مختلف دچار شک می شود .و در فاصله ی دور و نزدیک به او املا میگوید و متوجه تفاوت در نمرات او می شود.به خاطر همین با پدر و مادر حسین مشورت می کند سپس اورا به شنوایی سنجی ار جاع می دهد. متوجه شدند که گوش حسین دچار مشکل است. و باید از سمعک استفاد کند . اما مادر حسین با گذاشتن سمعک مخالفت می کرد . چون حسین املایش روز به روز پیشرفت می کرد و مورد توجه و تشویق معلم و دانش آموزان قرار می گرفت. و این امر موجب می شد که روحیه حسین بهتر و بهتر شود.مادرش راضی می شود که تا بهبودی کامل پسرش ، مطابق دستورات پزشک عمل کند. نتیجه گیری: معلم باید با نگاه عمیق به اتفاقات و شناخت کامل دانش آموزان،از انان بهترین ها را بسازد.واز بهترینها بشود. و با ریختن آب تشویق آتش نقص های بچه ها را خاموش کند. «معصومه نورمحمّدی»