از حق، فاصله نگیریم
حميد جلالي
نگاهی گذرا به حزب خدا و حزب شیطان در قرآن
اشاره:
انسان موجودی اجتماعی است و به این گونه زندگی کردن عادت نموده است. این تمایل به حضور در جمع و زندگی در کنار دیگران و کمک گرفتن و یاری کردن هم نوعان در طول تاریخ به ایجاد گروهها و دستههای همسو و دارای منافع مشترک انجامیده است به گونه ای که افراد حاضر در یک محله، منطقه و یا روستا احساسی از تعلق به یکدیگر دارند. این وجوه جمع برای انسانها که تشکیل دهنده گروههایی با اهداف متفاوت است، میتواند بسیار متنوع باشد؛ از اهداف و غرضهای مادی گرفته تا اهداف معنوی، نژادی، دینی و … .
در این مجال کوتاه سعی داریم از خلال آیات کریمه قرآن، نگاهی گذرا به برخی از گروههایی که با صبغه دینی و اعتقادی تشکیل میشوند و خصوصیات آنها داشته باشیم و نظر اسلام را در مورد گروههای حق و باطل و خصوصیات آنها دریابیم.
احزاب در قرآن
یکی از اقسام گروهها که امروزه برای ما شناخته شده است و در ساختارهای سیاسی هر جامعه وجود دارد، احزاب میباشد. حزب در فارسی به معنای «گروه» و «دسته»، استعمال میشود[۱] و در زبان عربی نیز معنایی نزدیک به فارسی داشته و تعدادی از لغویان آن را به معنی «جماعت»[۲] و «طائفهای» از مردم دانستهاند.[۳] برخی دیگر نیز معتقدند این اصل معنایی بر تجمع، دلالت دارد هنگامی که بر رأی و نظر واحد باشد. این کلمه اگر چه تنها کلمه ای نیست که در قرآن برای دسته و گروه به کار رفته است و کلمات دیگری نیز در آیات شریفه قرآن بر این معنا دلالت میکنند؛ اما به جهت اضافه شدن دو رویکرد اعتقادی پیروان الله و پیروان شیطان به این کلمه، بررسی مفهوم حزب در این مقاله مد نظر قرار گرفته است.
با توجه به آن چه گفته شد با بررسی دیگر کلماتی که به معنای دسته و جماعت در قرآن کریم به کار رفته است، روشن میشود که کلمه «حزب» اگر چه معنایی نزدیک با کلمات اجتماع، قوم و طائفه دارد؛ اما با بررسی دقیق میتوان وجوه افتراقی برای ماده حزب از کلمات مذکور یافت که مهمترین آن قید پیروی از یک عقیده و نظر[۴] و یا شخص است.
البته تذکر این نکته نیز ضروری است که کلمه حزب در ادبیات سیاسی امروز، معنایی متفاوت یافته است و به معنی سازمانی سیاسی است که از همفکران و طرفداران یک آرمان تشکیل شده و با داشتن تشکیلات منظم و برنامه های سیاسی کوتاه مدت و دراز مدت برای نیل به آرمانش کوشش میکند.[۵] با مقایسه این معنا و معنایی که برای کلمه حزب در قران کریم ذکر شد، مشخص میشود که اگر چه کلمه حزب در استعمال قرآنی و معنای جدیدی که از این واژه استنباط میشود، دارای دو معنای متفاوت است؛ اما برخی خصوصیات مشترک نیز بین این دو کلمه وجود دارد.
با نگاهی کلی به استعمالات قرآنی این واژه میتوان این گونه دریافت که در قرآن، معنای لغوی این واژه مد نظر قرار گرفته است. به کار بردن کلمه حزب و کلماتی به معنی گروه در کنار هم[۶] « مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون = از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهى به آن چه نزد آنهاست (دل بسته و) خوشحالند! »[۷] و اشاره به گروههایی که بر رأی و نظر خاصی اتفاق دارند با این کلمه نیز بر این مطلب دلالت دارد. تقسیم اصحاب کهف به دو حزب که درباره مدت اقامت خود در غار اختلاف نظر داشتند از این جمله است[۸]. «ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَدا»[۹] که در این جا در حالی از دو حزب در میان اصحاب کهف سخن گفته شده که این دو گروه، تنها در مدت اقامت در غار اختلاف داشتند و هر دو در یک گروه عقیدتی قرار داشته و مؤمن به خداوند بودند. گفتنی است حزب و مشتقات آن در مجموع ۲۰ مرتبه در قرآن به کار رفته است.
تحزب و تفرقه
از نگاه قرآن، تشکیل احزاب بر اساس مسائل عقیدتی و دینی و تقسیم جامعه به گروهها و طوائف، حرکتی بر ضد اتحاد جامعه است[۱۰]. «وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون = و این امّت شما امّت واحدى است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! * امّا آنها کارهاى خود را در میان خویش به پراکندگى کشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند (و عجب این که) هر گروه به آن چه نزد خود دارند خوشحالند!»[۱۱] خداوند همه مردم را یک حزب میداند که همانا حزب خداوند است و هرگونه مبنای دیگری برای دسته بندی عقیدتی، ناشی از عدم اعتقاد کامل به این خط و عقیده است. این نگاه همراه با سرزنش به تحزب دینی در آیات دیگری نیز قابل مشاهده است.(نک: روم/۳۰؛ ۳۰-۳۲) قرآن کریم، حرکت بر اساس هواهای نفسانی را از جمله دلایل تفرقه و تحزب دینی میشمارد[۱۲] و مشرکین را به این دلیل مورد سرزنش قرار میدهد.[۱۳] «وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ * مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً = و از مشرکان نباشید …* از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهى به آن چه نزد آنهاست (دلبسته و) خوشحالند!»[۱۴] البته دلایل دیگری نیز میتوان برای انشعاب گروهها و حزب های دینی از مسیر صحیح در آیات قرآن یافت. کفر به پیامبران[۱۵] یکی از این دلایل است. خداوند در سوره غافر آیه ۵ این نکته را متذکر شده و میگوید « کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ الْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَ هَمَّتْ کُلُّ أُمَّهِ بِرَسُولهِِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَ جَادَلُواْ بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُواْ بِهِ الحَْقَّ فَأَخَذْتهُُمْ فَکَیْفَ کاَنَ عِقَاب= پیش از آنها قوم نوح و اقوامى که بعد از ایشان بودند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند و هر امّتى در پى آن بود که توطئه کند و پیامبرش را بگیرد (و آزار دهد)، و براى محو حق به مجادله باطل دست زدند؛ امّا من آنها را گرفتم (و سخت مجازات کردم) ببین که مجازات من چگونه بود!» بدین ترتیب خداوند گروههای کافر به انبیای خود را به صورت احزاب جداگانه دانسته و معرفی کرده است. چند پاره کردن کتب و تعالیم رسولان[۱۶] از دیگر دلایل تقسیم جامعه به احزاب مختلف مذهبی است. « وَ إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکمُْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ* َتَقَطَّعُواْ أَمْرَهُم بَیْنهَُمْ زُبُرًا کلُُّ حِزْبِ بِمَا لَدَیهِْمْ فَرِحُونَ= و این امّت شما امّت واحدى است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! * اما آنها کارهاى خود را در میان خویش به پراکندگى کشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند (و عجب این که) هر گروه به آن چه نزد خود دارند خوشحالند!» (مؤمنون/۲۳، ۵۳و۵۲) بدین ترتیب هر گروهی، به دسته ای از تعالیم پیامبران الهی، توجه کرده و آن را برای خود برجسته نمود و مبنای عمل خویش قرار داد. آنها از دیگر دستورات، غفلت کردند و این موجب چند پاره شدن مردم و تشکیل گروهها و احزاب شد؛ درحالی که ایمان به آن چه از سوی پیامبران آمده است به صورت کامل، انسانها را با یکدیگر متحد ساخته و تنها حزبی خدایی را در جامعه ایجاد میکرد.
از دیگر دلایلی که در قرآن برای تشکیل احزاب دینی در مقابل صراط و حزب واحد الهی آورده شده است، فاصله گرفتن از دین فطری توسط مردم است. « فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتىِ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَالِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لَکِنَّ أَکْثرََ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ * مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوهَ وَ لَا تَکُونُواْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ * مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ کَانُواْ شِیَعًا کلُُّ حِزْبِ بِمَا لَدَیهِْمْ فَرِحُون = پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده. دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمىدانند! * این باید در حالى باشد که شما به سوى او بازگشت مىکنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا دارید و از مشرکان نباشید … * از کسانى که دین خود را پراکنده ساختند و به دستهها و گروهها تقسیم شدند! و (عجب این که) هر گروهى به آن چه نزد آنهاست (دل بسته و) خوشحالند!» (روم/۳۰،۳۰-۳۲) آن گونه که در این آیات الهی روشن است، اگر انسانها به فطرت الهی که بر اساس آن آفریده شدهاند باقی میماندند، هرگز به گروههایی مشرک و در تضاد با مسیر الهی، تبدیل نمی شدند که این گروهها به رغم اشتراکشان در مخالفت با حزب خداوند، خود نیز با داشتن اعتقادات چند پاره با یکدیگر دچار اختلاف و تشتت هستند.
مقصد احزاب
کلمه حزب، گاهی به صورت مضاف به کار میرود. خداوند از حزب الله و حزب شیطان نام میبرد و تنها از این دو حزب است که با اضافه حزب به نامی خاص یاد شده و این گونه به نظر میرسد که تنها این دو حزب در نظر خداوند اصالت دارند و بازگشت بقیه احزاب به این دو است. به همین دلیل است که در قرآن کریم، گروههای مشرک و کافر و مخالفان انبیا در یک صف قرار گرفته و از آنان به صورت یک جا نام برده میشود[۱۷]. «وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیْکَ أُولئِکَ الْأَحْزاب = و (نیز) قوم ثمود و لوط و اصحاب الأیکه [قوم شعیب]، اینها احزابى بودند (که به تکذیب پیامبران برخاستند)»[۱۸] برخی از مفسران، این گروهها را از احزاب شیطان دانسته اند.[۱۹] احزابی که با اتکا به دلایلی که گذشت از راه روشن الهی خارج شده و در مسیر چند پاره شدن اعتقادات مردم حرکت میکنند، اگر چه هریک با دیگری اختلافات متعددی دارد؛ اما در نهایت همه در یک گروه قرار میگیرند که همان حزب شیطان است. البته این همراهی آنان و اشتراکشان در قرار گرفتن در حزب شیطان هرگز موجب قوت آنان در برابر حزب الله نخواهد شد؛ چرا که دلهای آنان هرگز در مسیر واحد قرار نگرفته است و بین آنان همدلی وجود ندارد. خداوند، حال این عده را که در برابر مؤمنان قرار میگیرند این گونه بیان میکند که « تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُون = آنها را متّحد مىپندارى، در حالى که دلهایشان پراکنده است این به خاطر آن است. که آنها قومى هستند که تعقّل نمىکنند!»(حشر/۵۹، ۱۴)
اما مؤمنان تنها در یک گروه دسته بندی میشوند که همان حزب خداوند است.« لَّا تجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کَانُواْ ءَابَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتهَُمْ أُوْلَئکَ کَتَبَ فىِ قُلُوبهِِمُ الْایمَانَ وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ وَ یُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجَْرِى مِن تحَْتها الْأَنْهَارُ خَلِدِینَ فِیها رَضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُون = هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند. آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده و آنها را در باغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است. جاودانه در آن مىمانند. خدا از آنها خشنود است و آنان نیز از خدا خشنودند. آنها «حزب اللَّه» اند بدانید «حزب اللَّه» پیروزان و رستگارانند.»( مجادله / ۵۸؛ ۲۲)
ویژگیهای حزب خدا
در این آیه شریفه به برخی از مهمترین خصوصیات حزب الله اشاره شده است. حزب الله در درجه اول، مؤمنان به خدا و روز قیامت هستند. کسانی که به خداوند ایمان نیاورده اند و اعمال خود را برای روز جزا آماده نمی کنند جایی در حزب الله ندارند. این ایمان به خداوند است که مؤمنان را در کنار یکدیگر قرار میدهد و بدون آن اشتراکی میان مؤمنان وجود نخواهد داشت.
دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا از دیگر ویژگیهای حزب الله است. کسانی که دوستی و مودّت خود را با دیگران بر اساس ملاکهای الهی قرار میدهند، در حزب خداوند قرار دارند. تنظیم ملاک دوستیها بر اساس ملاک الهی از شاخصههای مهم حزب الله است. کسانی که در دوستی تنها ملاکهای مادی و نژادی و غیر الهی را به کار میبرند، جایی در حزب خداوند ندارند. تنظیم دوستی و دشمنی با ملاکهای الهی از جمله موارد مهمی است که اسلام بر آن تاکید کرده است و این مضمون در بسیاری از ادعیه ما نیز وارد شده است. این گونه دوستی و دشمنی از شاخصههایی بود که در روزهای آغازین اسلام موجب حفظ و حراست از این نهال نو پا شد. دوستی با ملاکهای الهی از منظر قرآن، برتر از تمامی ملاکهای دیگر حتی خویشاوندی است؛ تا جایی که در آیه شریفه آمده است « هیچ قومى را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند».
حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در خطبه ای از نهج البلاغه به این نکته اشاره کرده و میفرمایند « ما- در میدان کارزار- با رسول خدا بودیم. پدران، پسران، برادران و عموهاى خویش را مىکشتیم و در خون مىآلودیم. این خویشاوندکشى- ما را ناخوش نمىنمود- بلکه بر ایمانمان مىافزود، که در راه راست پا برجا بودیم، و در سختیها شکیبا و در جهاد با دشمن کوشا…»[۲۰]
پاداش چنین سلحشوران و پایمردان در راه حق است آن چه که خداوند به آنان عطا کرده و فرموده است: «آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته و با روحى از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده…» این گونه است که حزب الله با نور ایمان الهی و قلبی مطمئن در مسیر حق از هیچ خطرو مشکلی واهمه نداشته و هیچ سختی و شبهه ای نمی تواند ایمان آنان را متزلزل کند.
اهمیت این ملاک الهی برای دوستی و دشمنی، هنگامی بیشتر مشخص میشود که ما در روزگار خود میبینیم دوستی و دشمنی بر اساس ملاکهای غیر الهی و حزبی، گروهی، قومی و نژادی چه انحرافاتی که در جامعه ایجاد نمی کند و معتقدین به این ملاکهای نادرست را به چه راههای خطایی نمی کشاند. بسیاری از مشکلات و اختلافها در جوامع ازهمین نکته نشأت میگیرد که دوستی با گروهی وقتی در مسیر حق نباشد، افرادی را به دشمنی با دوستان خدا و دوستی با دشمنان خدا پیوند میزند. چه بسیار کسانی که از همین راه به جای دوستی با برادران مؤمن خود، دست در دست کفار بیگانه نهادند و به حمایت آنان دل خوش کردند تا با تکیه بر قدرت پوشالی آنان بر ضد اسلام و مؤمنان به توطئه پردازند.
کسانی که با همه سختیها در راه خداوند باقی میمانند و از آن چه دلخواه آنان است برای دوستی خدا میگذرند پاداشی شایسته از خداوند دریافت میکنند که همان بهشت موعود الهی و از آن مهم تر و برجسته تر رضای الهی است. خداوند به حزب الله این گونه مژده میدهد و آنان را این گونه معرفی میکند که «رَضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ أُوْلَئکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ المُْفْلِحُون = خدا از آنها خشنود است، و آنان نیز از خدا خشنودند آنها «حزب اللَّه» اند بدانید «حزب اللَّه» پیروزان و رستگارانند.»( مجادله/۵۸؛۲۲ )
حزب الله تنها حزبی است که در قرآن مورد تأیید قرار گرفته است و دیگر احزاب دینی از منظر این کتاب آسمانی مشروعیت ندارند؛ چرا که دلیل تشکیل آنها بر خلاف تعالیم قرآن کریم و خداوند است. در آیات قرآن، آن گاه که خداوند از احزاب نام میبرد اختلاف (مریم/۱۹؛۳۷)، تکذیب (غافر/۴۰؛۵)، انکار (رعد/۱۳؛۳۶) و کفر (هود/۱۱؛۱۷) آنها را یادآوری میکند. خداوند همچنین از گروههایی که برای پیکار با پیامبر و مسلمانان در جنگ خندق با یکدیگر متحد شده بودند با نام احزاب یاد کرده است.
مرز دو حزب
چه بسا با در نظر گرفتن شاخصههایی که برای احزاب باطل بر شمرده شد بتوان از یاد بردن خدا که در نتیجه تسلط شیطان به وجود آمده است را مهمترین ویژگی احزاب باطل و موجب وارد شدن به حزب شیطان دانست. در نتیجه فراموشی خداوند است که اختلاف، تکذیب انبیاو تعالیم الهی و کفر بر احزاب باطل مستولی میشود و خروج از حزب خداوند برای آنان رقم میخورد.
از یاد بردن خداوند، درست در نقطه مقابل ایمان حقیقی و راستین به خداوند قرار دارد و به همین دلیل است که این ملاک را میتوان وجه جدا شدن و تفکیک احزاب الهی و احزاب شیطانی دانست. حزبی که حضور و فعالیت درآن موجب تقویت ایمان و باورهای دینی و دوری از گناهان و دشمنان خداوند است، به یقین حزبی الهی بوده و حزبی که حضور در آن موجب فراموشی خداوند، ایجاد شک و شبهه در اعتقادات، فرو رفتن در ورطه گناهان و در نهایت، دوستی با دشمنان خداوند را در پی دارد، بدون شک حزب شیطان است. این ملاک و معیار برای تشخیص حزب شیطان در قرآن کریم نیز به صراحت مورد توجه قرار گرفته است « اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون = شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده، آنان حزب شیطانند! بدانید حزب شیطان زیانکارانند!» (مجادله/۵۸، ۱۹)
البته توجه به این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که در قرآن کریم اگر چه به حزب به مفهوم جدید آن که معنایی متأخر است و بر اساس ضرورتهای جوامع مدرن در ساختارهای سیاسی به وجود آمده است، پرداخته نشده؛ اما از خلال برخی آیات میتوان اشاراتی به برخی ویژگیهای تحزب یافت. خداوند در آیات متعددی مردم را دعوت به وحدت کرده و از تفرقه بر حذر داشته است. «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا»[۲۱] خداوند رسولان را برای اتحاد مردم فرستاده است و تعالیم الهی انسانها را به سوی وحدت میبرد نه به سمت چند دستگی و تحزب؛ ولی برخی از انسانها با چند پاره کردن تعالیم انبیا ،هر یک به قسمتی از آن چنگ زده و دستهای برای خود درست میکنند. در حالی که تشکیل احزاب و ایجاد چند دستگی در مسائل دینی، از جمله مصادیق تفرقه دانسته شده است[۲۲]. «وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون = و این امّت شما امّت واحدى است و من پروردگار شما هستم. پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید! * امّا آنها کارهاى خود را در میان خویش به پراکندگى کشاندند، و هر گروهى به راهى رفتند (و عجب این که) هر گروه به آن چه نزد خود دارند خوشحالند!»[۲۳] به همین دلیل در قرآن کریم نمی توان نشانهای از دعوت به تحزب و دسته گرایی مشاهده کرد.
لزوم تفکر و آزاد اندیشی برای رهایی از عادات و عقاید نادرست از جمله مهم ترین پیامهای خداوند در قرآن است در حالی که تعلق پیدا کردن به یک حزب و دسته و ایجاد علقه با افکار و عقاید آنان جلوی نگاه بی طرفانه به اندیشه های الهی را میگیرد و یا آن را کاهش میدهد. از منظر قرآن کریم، احزاب دینی در مقابل حزب خداوند با فاصله گرفتن از حق، تشکیل شده و اعضای این گروهها به آن چه خود بدان معتقدند ایمان داشته و از توجه به مسیر صحیح باز میمانند. تعصب و رضایت نسبت به آن چه حزب برای آنان بر میگزیند از جمله ملزومات حزب گرایی است که در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است[۲۴]. « مِنَ الَّذینَ فَرَّقُوا دینَهُمْ وَ کانُوا شِیَعاً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُون»[۲۵] چند دستگی و تشکیل احزاب باطل در مقابل دین حق از سوی خداوند سرزنش شده و سرنوشت ناگوار آنان مایه ترس و عبرت آموزی آیندگان قرار گرفته است. « وَ قالَ الَّذی آمَنَ یا قَوْمِ إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ مِثْلَ یَوْمِ الْأَحْزابِ = آن مرد باایمان گفت: «اى قوم من! من بر شما از روزى همانند روز (عذاب) اقوام پیشین بیمناکم!»[۲۶]
ملاک دیگر
با تمامی این شاخصهها تشخیص حزب الله از حزب شیطان نباید کار مشکلی باشد؛ اما با این حال پیامبر اعظم (ص) تصویر روشن تری از این دو گروه را نیز مشخص کرده و آن را در موارد متعددی به صورت مصداقی مشخص کرده است. از جمله در حدیثی از رسول خدا (ص) آمده است: « کسى که دوست دارد در کشتى نجات سوار شود و به ریسمان استوار الهى تمسّک جوید، باید على علیه السّلام را دوست بدارد و با دشمنانش، دشمن باشد، سپس به ائمه هدایت، از فرزندان او پیروى نماید؛ زیرا آنان جانشینان و اوصیاى من و حجّتهاى خدا پس از من بر مردمند، و سروران و راهبران پرهیزگاران به سوى بهشت، همانها هستند، حزبشان، حزب من و حزب من حزب خداست و حزب دشمنانشان حزب شیطان است».[۲۷] همچنین در حدیث معراج، خداوند متعال به پیامبر (ص) این نکته را یادآور شده و فرموده است: « اى محمد (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) على (علیهالسّلام) پرچم هدایت و پیشواى کسى است که مرا اطاعت کند و نور اولیاى من است و او همان کلمهاى است که بر پرهیزکاران واجب کردهام؛ کسى که او را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسى که او را دشمن بدارد؛ مرا دشمن داشته، اگرعلى (علیهالسّلام) نباشد، حزب و اولیاى من شناخته نمىگردند.»[۲۸] این مضمون در آیات متعدد دیگری نیز مورد تأکید و تأیید قرار گرفته است.
حزب به معنای نوین آن بیشتر ناظر به گروههایی است که بر اساس اهداف سیاسی و برای به دست گرفتن قدرت تشکیل شده است و از آیات قرآن نمی توان بیان روشنی در رد یا تأیید آنها به دست آورد؛ اما توجه به این نکته ضروری به نظر میرسد که نکات منفی قابل برداشت از قرآن در مورد آفات تحزب باید در احزاب و گروههای سیاسی و … نیز مورد توجه قرار گیرد و قرآن کریم اگر چه ناظر به این قسم از گروهها نبوده؛ اما آسیبهای نام برده شده، در این گونه از احزاب نیز قابل شناسایی است.
[۱] – دهخدا.
[۲] – مقاییس اللغه، ج۲، ص۵۵؛ لسان العرب، ج۱، ص۳۰۸٫
[۳] – مجمع البحرین، ج۱، ص۴۹۹؛
[۴] – التحقیق، ج۲، ص۲۰۷٫
[۵] – فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۸۳٫
[۶] – منهج الصادقین، ج۷، ص۱۷۹؛المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۸۲٫
[۷] – روم/۳۰، ۳۲٫
[۸] – المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۳، ص۲۴۹٫
[۹] – کهف/۱۸، ۱۲٫
[۱۰] – معالم التنزیل (بغوی)، ج۳، ص۳۱۱؛ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲۳، ص۹۲؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۳، ص۲۴۸؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۵٫
[۱۱] – مومنون/۲۳، ۵۲-۵۳٫
[۱۲] – کشاف، ج۳، ص۴۸۵؛ منهج الصادقین، ج۷، ص۱۷۹؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۸۲٫
[۱۳] – کشاف ،ج۳، ص۴۸۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۳، ص۴۳۴؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۰، ص۲۰۳؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۸۲٫
[۱۴] – روم/۳۰، ۳۱-۳۲٫
[۱۵] – مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۰۰؛ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲۷، ص۲۷٫
[۱۶] – جامع البیان فی تأویل آی القرآن، ج۱۸،ص۲۹؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۱۷۴؛المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۵٫
[۱۷] – جامع البیان فی تاویل آی القرآن ،ج۲۳، ص۱۳۱؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۲۷؛ کشف الأسرار و عده الأبرار، ج۴، ص۳۶۷؛ منهج الصادقین، ص۴۲۶٫
[۱۸] – ص/۳۸، ۱۳٫
[۱۹] – التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۵۴۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۷۳۰؛ کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج۱۱، ص۲۰۹٫
[۲۰] – نهج البلاغه-ترجمه شهیدى، متن، ص: ۴۶
[۲۱] – آل عمران/۳، ۱۰۳٫
[۲۲] – مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، ج۲۳، ص۹۲؛ اضواء البیان ،ج۷، ص۶۱؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۳۶٫
[۲۳] – مؤمنون/۲۳، ۵۲-۵۳٫
[۲۴] – جامع البیان فی تاویل آی القرآن، ج۲۱، ص۴۳؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۵۰؛ کشاف، ج۳، ص۱۹۳؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۱۸۲٫
[۲۵] – روم/۳۰، ۳۲٫
[۲۶] – غافر/۴۰، ۳۰٫
[۲۷]– إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۲، ص: ۴۲۴
[۲۸] -ا(لو لا علىّ لم یعرف حزبى و لا اولیائى) ارشاد القلوب-ترجمه سلگى، ج۲، ص: ۶۵