انسان و نیازی به نام تشکل
میثم کریمایی
اشاره
به نظر میرسد زندگی اجتماعی بشر هیچ گاه خالی از نوعی از انواع تشکیلات نبوده و بشر همواره به فرا خور نیازهای خود از تشکیلات استفاده نموده است؛ شاید بتوان گفت تاریخ سازماندهیها و تشکل ها، تاریخی همپای تاریخ بشر داشته باشد. آنچه ذهن را به خود مشغول میکند این است که آیا واقعاً جامعه ای بدون تشکیلات وجود داشته است؟ و اگر پاسخ منفی است علت این گونه وابستگی به تشکیلات چیست؟ آیا میتوان بشر را موجودی تشکیلاتی بالطبع دانست؟ از طرفی فوائد و کارکردهای تشکیلات برای بشر چیست؟ آیا به راستی رسیدن به بعضی از اهداف بدون به کارگیری تشکیلات محال است؟ اینها مسائلی است که در این مقاله به دنبال پاسخ گویی به آن هستیم.
تشکلها؛ تابع نیازهای انسان
در نگاهی به جوامع بشری میتوان دریافت که جامعهها با این که شباهتهای بسیاری با یکدیگر دارند اما دارای تفاوتهای بسیاری نیز هستند، از جمله تفاوت در کیفیت و کمیت. لذا میتوان جامعههای بشری را از جهت کیفیت ارتباطات بین افراد به «جوامع ساده» همچون جامعههای ساده روستایی و «جوامع پیچیده» همچون جوامع شهری؛ و از لحاظ کمّی به «جوامع پرجمعیت» همچون کلان شهرها و «جوامع کم جمعیت» همچون دههای کوچک و روستاها تقسیم نمود. تقسیم بندیهای دیگری نیز وجود دارد که نشان از تفاوتهای بسیار بین جامعه هاست. اما آیا چنین تفاوتها واختلافاتی باعث میشود که بعضی از جامعهها نیازمند تشکیلات باشند و برخی دیگر احتیاجی به تشکیلات و سازمانها نداشته باشند؟
سادهاندیشی است اگر کسی فکر کند برخی از جوامع ساده مثلاً یک ده یا روستای کوچک نیازی به سازمان و تشکیلات ندارد. با نگاهی به تاریخ میتوان دریافت انسانی که به طور اجتماعی زندگی مینموده، برای اداره اجتماع خود نوعی از تشکیلات را هرچند ساده و عاری از پیچیدگیهای امروزی سازماندهی کرده است. هر چند که در جامعه ای کوچک و کم جمعیت زندگی میکرده اما به ضروری بودن نوعی سازماندهی برای ادامه حیات اجتماعی پی برده است:
انسان نیازمند تشکیلات است؛ حتی اگر در اجتماعی بهاندازه یک سلول کوچک اجتماع یعنی یک خانواده زندگی کند. این که دلیل این وابستگی چیست و چرا حتی در اجتماعات کوچک نیز نوعی تشکیلات وجود دارد را میتوان در سه خصوصیت انسان جستجو کرد:
- نیازهای انسان
- توان انسان در استخدام وسیله
- عقل انسانی
۱-نیازهای انسان
در یک نگاه میتوان نیازهای انسان را به سه بخش تقسیم نمود:
الف: نیازهای فردی: همچون نیاز به آب، غذا، پوشاک، مسکن، امنیت
ب: نیاز اجتماعی: همچون نیاز به رهبر و قانون
ج: نیازهای عالی: همچون نیاز به شناختن خود، جهان اطراف و مبدأ جهان
انسان هر چند میتواند به تنهایی برخی از نیازهای فردی خود را تأمین نماید، اما در مسیر تأمین آن با سختیها و رنجهای فراوانی مواجه میشود، لذا وی با استفاده از عقل و با تکیه بر توان استخدام خود به سازماندهی تشکیلاتی میپردازد که تأمین کننده نیازهای اولیه او باشد. این مسأله در جامعه امروز بسیار ملموس است، چرا که امروزه برای تأمین اکثر نیازهای فردی انسان، سازمانی عریض و طویل وجود دارد.
در مورد بخش دوم از نیازها یعنی نیازهای اجتماعی، وابستگی به تشکیلات بسیار واضح است. به طوری که میتوان گفت تأمین این نوع نیازها بدون ایجاد نوعی سازمان و تشکیلات مساله ای در حد محال است، زیرا تأمین اینگونه نیازها مستلزم آماده نمودن برخی پیش زمینه هاست که بدون یک همکاری تشکیلاتی غیر قابل دسترسی است.
در مورد دسته سوم نیازها باید گفت: اگر چه تأمین آنها به صورت فردی قابل تصور است، اما برای تأمین آن به صورت گسترده و عمومی به تشکیلاتی گسترده و پیچیده نیازمند است.
۲ ـ توان انسان در استخدام وسیله
انسان به مدد نیرویی که به وی عطا شده و به اذن پروردگار جهان که انسان را مأ مور آباد نمودن زمین کرد «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها»[۱] اوست آنکه شما را از زمین آفرید وشما را به آبادانی آن واداشت؛ توان تصرف در طبیعت را داراست و میتواند ابزارهای مختلفی را برای رسیدن به مقاصدش به کار بندد. وی حتی میتواند همنوعان خود را در راه اهداف خود به خدمت بگیرد، چرا که دسترسی به برخی از اهداف به تنهایی و بدون به خدمت گیری نیروهای انسانی، کاری ناممکن و محال به نظر میرسد.
۳ ـ عقل انسانی
عقل نیرویی است که خداوند آن را در انسان به ودیعت نهاده تا به وسیله آن بتواند مسائل را تجزیه و تحلیل نماید یا با استفاده از آن بر امری استدلال نماید. با استفاده از این ابزار است که انسان توان تصرف بر طبیعت را پیدا میکند.
عقل جنبه های مختلفی دارد، اما آنچه مد نظر ماست آن جنبه از عقل انسانی است که انسان با استفاده از آن به تدبیر امور زندگی میپردازد که به آن «عقل معاش» نیز گفته میشود. همین جنبه از عقل انسانی است که به وی فرمان میدهد تا برای رسیدن به اهداف خود از نیروی افراد دیگر نیز استفاده کند و در همینجا نقطه آغاز یک تجمع سازماندهی شده یا «تشکیلات» است.
نیازها، مولّد اهداف
نیازهای بشری حالتی انگیزشی دارد، یعنی بشر را وادار مینماید تا برای برآورده شدن آن به فعالیت بپردازد. به همین جهت انسان نیازهای خام و مطلق خود را به صورت یک نیاز که اراده و عمل وی به آن تعلق گرفته در میآورد و این همان «هدف» است. به عنوان مثال کودکی که گرسنه است به محض احساس گرسنگی، این احساس را برای خود به صورت هدفی درمی آورد که این هدف انگیزه ای برای فعالیت او میشود. کودک از میان فعالیتهای مختلفی که میتواند انجام دهد گریه کردن را به عنوان یک فعالیت برای رسیدن به هدف آغاز میکند و تا هنگام رسیدن به هدف به فعالیت خود ادامه میدهد. این معنای انگیزشی بودن اهداف است. در این فرایند، تولد اهداف از بستر نیازها، کاملاً مشهود است.
دیدیم اهداف که برخاسته از نیازهای انسان است، به انسان برای فعالیت انگیزه میدهد. از جمله این فعالیت ها، فعالیتهای سازماندهی شده یا تشکیلاتی است و این معنای تبعیت تشکیلات از نیازهای انسانی است؛ به همین جهت است که نمیتوان هیچ اجتماعی را خالی از نوعی تشکیلات دانست.
کارکردهای تشکیلات
بحث درباره اهداف بشری و ضرورت استفاده از تشکیلات، در مسیر دست یابی به اهداف، ذهن انسان را به سوی این سؤال سوق میدهد که مگر چه منافعی در سازماندهی یک تشکیلات نهفته است که انسان را به سوی تشکیلاتی بودن سوق میدهد؟ اصولا چه ضرورتی در استفاده از تشکیلات نهفته است؟ در پاسخ به این سؤالات باید گفت کارکردهای تشکیلات به دو دسته تقسیم میشود:
الف- کارکردهایی که ضروری بودن تشکیلات را میرسانند؛
ب- کارکردهایی که ضروری بودن را نمیرسانند ولی برای جامعه بشری مفیدند.
۱-امکانپذیر نمودن دست یابی به آرمان ها
آرمانهایی که انسان در سر میپرورد، از جهت عملی بودن یا نبودن در یک سطح نیستند؛ به عنوان مثال برای یک جوان بیست ساله آرزوی قبولی در کنکور دست یافتنی تر از آرزوی ریاست سازمان ملل متحد است. همگی اذعان دارند که بااندکی تلاش میتوان به هدف اول دست یافت. اما آیا دست یافتن به هدفی از نوع هدف دوم، با تلاشیاندک و فردی قابل دسترسی است؟ با فرضی که مطرح کردیم به نظر میرسد رسیدن به چنین اهدافی محال باشد. اما باید گفت که دستیابی به هدف دوم نیز ممکن است، اما نه با تلاش فردی بلکه با کوششی طولانی مدت و فعالیت پیچیده تشکیلاتی.
از نمونه اهدافی که به ظاهر غیر قابل دسترسی مینمود، هدایت مردمی همچون اعراب جاهلی بود که پیامبر گرامی اسلام آن را به انجام رسانید. با نگاهی به خلق وخوی اعراب جاهلی به راحتی میتوان فهمید رساندن چنین مردمی به سطح بالایی از تمدن، تقریباً غیر ممکن مینمود. اما پیامبر با توکل بر خدا و صبر و استفاده از تشکیلاتی که سازماندهی نموده بودند، توانست به این مهم دست یابد. در منابع تاریخی به تشکیلات نبوی به صورتی گسترده اشاره نشده، اما میتوان از اشارات تاریخ، مسائلی را دریافت. در گزارشها آمده که حضرت برای قبایل عرب مبلّغ دین ارسال میکردهاند؛ گاه به صورت گروهی و گاه به صورت فردی. نقل شده است پیامبر بعد از پیمان عقبه اول، مصعب بن عمیر را برای تعلیم و تربیت مردم به مدینه فرستاد و این میتواند نشان از تشکیلات تبلیغی پیامبر باشد و همچنین نقل شده است که پیامبر اسلام در پایان پیمان عقبه دوم، یک گروه دوازده نفرى از نمایندگان خود را در رأس قبایل به عنوان «نقبا» (جمع نقیب) انتخاب کرد و هر یک را براى اداره و کفالت قبیله خود قرار داد. به موازات آن، شهر مدینه به چندین ناحیه یا بخش تقسیم شد؛ به صورتى که جمعیت هر قبیله در یک محل با یکدیگر و به دور از دیگران زندگى مىکردند. در هر ناحیه یا بخش، یک رئیس (نقیب)، چندین نائب رئیس (عریف) و یک محل اجتماع (سقیفه) وجود داشت. پیامبر(ص) براى اداره کل «نقبا» رئیسى تعیین کردند که به او «نقیبالنقباء» گفته مىشد. به این ترتیب شوراى سیاسى دولت مدینه از ۴۹ نفر تشکیل مى شد. هر نقیب داراى سه عریف بود که بر امور مالى، اجتماعى و اطلاعاتى رسیدگى مىکردند. شخص پیامبر(ص) در رأس قدرت قرار گرفته بود و تمامى مسائل اجتماعى، در نهایت با تصمیمگیرى شخص ایشان حل مىشد.[۲]
استاد مطهری یکی از خصوصیات پیامبر را اینگونه بیان میکند:
حضرتش علاقه شدید به سازمان و تشکیلات برای شکل دادن و انتظام دادن به نیروهای انسانی، همه را در حد کمال داشت. میگفت: اگر سه نفر با هم مسافرت میکنید یک نفرتان را به عنوان رئیس و فرمانده انتخاب کنید. در دستگاه خود در مدینه تشکیلات خاص ترتیب داد، از آن جمله جمعی دبیر به وجود آورد و هر دسته ای کار مخصوصی داشتند؛ برخی کاتب وحی بودند و قرآن مینوشتند، برخی متصدی نامههای خصوصی بودند، برخی عقود و معاملات مردم را ثبت میکردند، برخی دفاتر صدقات و مالیات را مینوشتند و برخی مسئول عهدنامهها و پیمان نامهها بودند[۳].
با استفاده از تشکیلات بود که قسمت بزرگی از آن آرمان به ظاهر دست نیافتنی، به یک مسأله عملی تبدیل شد. این بخش از کارکرد تشکیلات، از جمله کارکردهایی است که ضروری بودن استفاده از تشکیلات را در راه رسیدن به اهداف بزرگ توجیه مینماید.
۲- تسریع و جهش
انسان همیشه در حصار محدودیتها گرفتار است، به همین دلیل نیازمند این است که برای رسیدن به اهداف خود از موانع مختلفی عبور کند و پیش زمینههای بسیاری را مهیا نماید تا به هدف نهایی خود برسد. بعضی اهداف، از لحاظ زمانی وقت کمتری را از انسان میگیرد و در کوتاه ترین زمان میتوان به آن دست یافت. اما جنس بعضی از آرمانها طوری است که یک فرد برای رسیدن به آن، مدت زمان بسیار طولانی را به همراه هزینه هنگفت و خستگی و فرسودگی فراوان باید صرف کند تا به آن هدف برسد. اما همین هدف با یک تشکیلات منظم، هدفی بسیار نزدیک و آسان و قابل دسترس محسوب میشود که نه تنها مدت زمان زیادی را از افراد نمیگیرد، بلکه از فرسایش روانی و هزینه زیاد نیز جلوگیری مینماید. در حقیقت تشکیلات، روند کارها را سرعت بخشیده و در مسیر رسیدن به هدف، به نوعی جهش و تسریع مفید دست پیدا میکند.
۳- فرا مکانی شدن آرمان ها
یکی از محدودیتهای انسان، محدودیت در مکان است. انسان اسیر مکان خود است؛ عمل او محدود به مکان اوست، یک انسان با تلاش فردی شاید بتواند به هدفی در محدوده محله و یا شهر خود برسد اما گسترش اهداف به شهرهای دیگر یا کل کشور و یا کشورهای دیگر، تنها از راه سازماندهی یک تشکیلات متناسب امکان پذیر است. با تشکیلات میتوان مرزها را شکست و به آرمانهایی فرای منطقه خود دست یافت. هدف اصلی تشکیل شرکتهای نمایندگی از طرف شرکتهای بزرگ همین نکته است؛ یعنی دست یافتن به گسترشی فرا منطقه ای؛ یعنی فرامکانی شدن آرمان ها. از بهترین نمونههای عینی فرا منطقه ای شدن اهداف به وسیله تشکیلات، میتوان به اهداف استعماری انگلستان و شرکت هند شرقی که به ظاهر شرکتی تجاری بود اشاره نمود. شرکت هند شرقی تشکیلاتی به ظاهر تجاری بود اما هدف اصلی آن، دستاندازی به منابع و ثروتهای کشورها و کنترل سیاسی آنها بود.
۴- فرا زمانی شدن آرمانها
از دیگر محدودیتهایی که هر انسانی به خوبی با آن آشنایی دارد محدودیت در زمان است. در نظام هستی به هر انسانی، فرصت زمانی خاص برای زندگی داده شده و عمل وی نیز محدود به همین زمان است. انسان تا وقتی میتواند فعالیت نماید و به اهداف و آرزوهای خود دست یابد که فرصت زمانی برای زندگی داشته باشد، در خارج از این فرصت دیگر مجالی برای فعالیت و رسیدن به اهداف نیست. اما در یک فرض اهداف و آرزوهای یک فرد میتوانند حصار زمان را شکسته و حتی بعد از اتمام فرصت، فرد نیز به حیات ادامه دهد و این در صورتی ممکن است که آرمانها وآرزوهای وی برای دیگران نیز به صورت یک آرمان درآید. این مسأله فقط با استفاده از یک تشکیلات و سازماندهی خاص ممکن است.
از بهترین نمونههای فرا زمانی شدن اهداف وآرمان ها، میتوان به حرکت امام حسین (ع) و قیام عاشورا اشاره کرد. زینب کبری و در حقیقت تشکل زنان بعد از امام حسین (ع)، که در واقع عضو تشکیلات تبلیغی امام بودند، مأمور تبلیغ اهداف امام و رسواسازی حکومت شدند و این حرکت به وسیله امامان یکی پس از دیگری دنبال شد تا به زمان حال رسیده و هر سال در ایام شهادت آن حضرت چنان از آرمانهای امام حسین (ع) صحبت میشود که گویی حادثه عاشورا هم اینک رخ داده است. شعار معروف «کل ارضٍ کربلا و کل یومٍ عاشورا» به زیبایی به این نکته یعنی فرا زمانی بودن حادثه عاشورای سال ۶۱ هجری قمری اشاره دارد و این مسأله – فرازمانی شدن یک آرمان- بی هیچ شکی بدون بهره گیری از تشکیلات مخصوص امکانپذیر نخواهد بود.
آنچه در این نوشتار از کارکردهای تشکیلات به آن اشاره شد، از مهمترین کارکردهای تشکلها و سازمانها بود، قطعا با تدبر و تامل بیشتر به راحتی میتوان کارکردهای دیگری نیز برای تشکیلات پیدا نمود. به هر حال تشکیلات چیزی نیست که بشر در هر زمان یا مکانی که باشد از آن بی نیاز بوده باشد؛ چرا که طبیعت مدنی انسان وی را به بهره گیری از تشکیلات سوق میدهد و در حقیقت در اجتماع بشری بدون سازماندهی و استفاده از تشکیلات، هیچ عملی به سرانجام نخواهد رسید و جامعه دچار هرج و مرج و بی نظمی خواهد شد و در آخر به ورطه نابودی در خواهد افتاد.
ماخذ شناسی:
۱-فروغ ابدیت، استاد سبحانی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ شانزدهم۱۳۷۸
۲-مجموعه آثار ج۲، استاد مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ هشتم۱۳۷۸
۳-مبانی جامعه شناسی، دکتر آذر قلی زاده، انتشارات محتشم، چاپ سوم۱۳۷۹
۴-مفاهیم و کاربردهای جامعه شناسی، جاناتان .اچ.ترنر، ترجمه محمد فولادی و محمد عزیز بختیاری، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی۱۳۷۸
۵-حماسه حسینی، استاد مطهری، انتشارات صدرا، چاپ چهاردهم۱۳۶۸
۶-پرسشها و پاسخهای دانشجویی ج۱۵، حمیدرضا شاکرین علیرضا محمدی، دفتر نشر معارف
۷-اصول عقاید اسلامی، محسن قرائتی
۸-تاریخ پیامبر اسلام، دکتر ابراهیم آیتی[۱]
[۱] – سوره هود ،۶۱
[۲] – پرسشها وپاسخهای دانشجویی ج۱۵ ص۲۴۱