آدابتعاملمربیباشاگردان(۱)
دکتر سیدمحمدباقرحجتی
قسمت اول
اشاره: امور مختلف و متنوعی، آداب و وظایف ویژهی معلم را نسبت به شاگردان و دانشجویان تشکیل میدهد، که محور همهی آن ها تنظیم صحیح رابطهی استاد و معلم با شاگرد و دانشجو میباشد. در این مقاله، مسایل مربوط به این آداب، مورد تحقیق و بررسی قرار میگیرد.
- ایجاد خلوص نیت در شاگردان، یا اعلام امکان وصول به مقام والای علمیدر سایهی ایمان
نخستین وظیفه ای که باید معلم در رابطه با شاگردان، مورد توجه و اهتمام خویش قرار دهد این است که شاگردان را تدریجاً و گام به گام به آداب و آیین های پسندیده و شیوه های ستوده و تمرین روحی نسبت به آداب دینی و حقایق و اسرار دقیق آیین مقدس اسلام، آشنا و وادار نموده، و انس و عادت به صیانت نفس را در تمام شئون آشکار و نهان زندگی آنها بارور سازد؛ به ویژه اگر احساس کرد که شاگردان وی از رشد عقلی متناسبی برخوردار هستند، باید سعی کند که این عادات مهم و پرارزش را در آنها به ثمر رساند.
نخستین گام در پیمودن مراحل مذکور این است که دانشجویان را تشویق و تحریض کند تا رفتار و مساعی تحصیلی خود را از هر گونه انگیزه های فرومایه پاک و پاکیزه نمایند و کوشش های خویش را در جهت الهی و انسانی و به منظور کسب رضای پروردگار، محدود سازند، و خدای را در تمام لحظات زندگانی، مراقب و ناظر اعمال خویش بدانند. و این خصیصهی خدا یابی و خداجویی را تا هنگام مرگ استمرار داده، عملا از چنین حالت والای روحی تا به هنگام رخت بربستن از این دنیا، برخوردار باشند (و سعی کنند تا مطامع دنیوی به این گنجینهی گرانبها، دستبردی نزند).
قفطی مینویسد: ابن سینا میگفت: هرگاه در یک مسألهی علمی، دچار حیرت و سرگشتگی میشدم، و حد وسط و رمز کشف مجهول را نمییافتم، به جامع شهر یعنی به مسجد میرفتم و نماز دوگانه در برابر خدای یگانه میگزاردم، و در نتیجه از برکات ایمان و توجه به خداوند، درهای بسته بر روی من گشوده میشد و مشکلات و ناهمواری های علمیبرای من، آسان و هموار میگشت.(۱)
- ایجاد شوق و دلبستگی به علم و دانش در شاگردان
معلم، شاگردان خود را به علم و دانش تشویق نماید و فضایل و ارزش ها و مزایای علم و علما را به آنان تذکر دهد، و یاد آور گردد که علما و دانشمندان، وارثان انبیا و پیامبرانند و بر کرسی ها و پایگاههایی بلند و فرازنده و درخشان از نور، جای دارند؛ کرسی ها و پایگاههایی که مورد رشک انبیا و شهدا و جانبازان راه خدا بوده و این وجودات مقدس در این مورد به حال آنها غبطه میخورند.
باید معلم، این گونه سخنان شوق آفرین را – که در طی آیات و اخبار و آثار و اشعار و امثال به چشم میخورد، و بازگو کنندهی فضائل و منازل و مقامات والای علم و علما است – به گوش هوش آنها برساند.
رهنمودهایی که در سخن بزرگان دیده میشود و نمودارهای شوق انگیزی که در طی اشعار شعرا دربارهی فضیلت علم – جلب نظر میکند، عامل و انگیزهی نیرومندی است که میتواند نفوس و قلوب انسانی را به خود معطوف داشته (و تحرک و جنبش چشمگیری برای گرایش به علم و دانش، در دل ها به وجود آورد).
معلم باید از عواملی که او را در تشویق شاگردان به علم و دانش، مدد میکند، استفاده نماید و در ضمن؛ آنها را تدریجاً ترغیب نماید تا نسبت به مسایل دنیوی به قدر امکانات و به اندازهی کفایت و ضرورت، قناعت و بسنده کنند، تا از این طریق بتواند آنها را از انگیزهی دنیاگرایی – که موجب دل مشغولی و پریشانی خاطر و پراکندگی اهتمام علمیآنها میگردد – دور نگاه دارد.
- لزوم مواسات و دلسوزی معلم نسبت به شاگردان
معلم باید دربارهی شاگردان، خواهان اموری باشد که خود نسبت به آن امور در مورد خویشتن احساس علاقه و دلبستگی مینماید، و هر گونه شر و بدی را که برای خویش نمیپسندد، برای شاگردان نیز نپسندد؛ زیرا این گونه مواسات و برابر اندیشی نسبت به شاگردان، حاکی از کمال ایمان معلم و حسن رفتار و برادری، و نمایانگر روح تعاون و همبستگی و دلسوزی معلم نسبت به شاگردان است.
در احادیث صحیح و معتبر، چنین آمده است: «هیچ یک از شما نمیتواند عنوان مؤمن را (به مفهوم واقعی آن) احراز کند، مگر آن گاه که نسبت به برادر ایمانی خود همان چیزی را بخواهد که دربارهی خود نیز، نسبت به آن احساس علاقه و محبت کند.»(۲)
باید گفت که بی تردید، شاگرد، والاترین و بهترین برادر، و بلکه ارجمندترین فرزند معلم است؛ زیرا علم و دانش، اساس و عامل به هم رسیدن یک نوع قرب و خویشاوندی روحی و معنوی است، که معلم و شاگرد را با هم مربوط میسازد؛ و چنین پیوندی از هرگونه پیوند و خویشاوندی جسمانی و خونی، والاتر و شکوهمندتر است.
۴. استفاده از روش های مختلف تنبیه برای منع از تخلف شاگردان
عامل لطف و محبت، مؤثرترین عوامل تعلیم و تربیت است
بر معلم، لازم است که اهتمام خویش را در جهت تربیت اخلاقی شاگردان به کار گیرد و آنان را از اخلاق بد و خوی های ناستوده و ارتکاب اعمالی که شرعاً حرام و یا مکروه است، حفظ کند، و از هر گونه رفتاری که حالات و شخصیت آنها را تباه میسازد و یا موجب ترک اشتغالات علمیو یا اسائهی ادب آنان میگردد، جلوگیری کند. معلم باید از پرحرفی و سخنان بیهوده و بی فایدهی شاگردانش ممانعت به عمل آورد، و از معاشرت آنان با اشخاص نامناسب و این گونه کارهای نابجا و اعمال زیان بخش جلوگیری نماید.
برای پیشگیری از سوء رفتار شاگردان و جلوگیری از ارتکاب خلاف آنان، لازم است معلم حتی الامکان با ایماء و اشاره و تعریض و کنایه، راه گشای تربیت اخلاقی شاگردان بوده، از تخلف آنها جلوگیری کند. و در صورتی که ضرورت ایجاب نکند و نیازی در کار نباشد، باید از آشکار گویی و تصریح به تخلف شاگرد، خودداری نماید و همواره از عامل لطف و محبت و مهر و مودت – برای ارشاد شاگردان – استفاده کند، و او را به علت تخلف و سوء رفتار توبیخ نکرده و تا میتواند از این روش استفاده ننماید؛ چون اولاً، تصریح و آشکار گویی، پردهی هیبت و ابهت استاد را از هم دریده، موجب شدت و فزونی جرأت و جسارت شاگردان در ارتکاب خلاف و سوء رفتار و تخلف های اخلاقی میگردد؛ و ثانیاً، باعث میشود که آنان – بیش از پیش – با حرص و ولع زیادتری در تخلف های اخلاقی اصرار ورزند.
باری، اگر شاگرد با تعریض و کنایه و ایماء و اشاره – در سایهی هوش و ذکاء خود – به لغزش و تخلف خویش پی برد و از آن دست برداشت، باید گفت در این صورت معلم به هدف تربیتی و غرض مطلوب خود دست یافته است؛ و گرنه باید با صراحت و بی پرده – البته در سرّ و نهان و در غیاب دیگران – او را از ارتکاب خلاف نهی کند. و اگر نهی او در غیاب دیگران نیز مؤثر نیفتاد و شاگرد دست از تخلف بر نداشت، باید علناً و آشکارا و در حضور دیگران، او را از خلافکاری منع کند. اگر موقعیت و اوضاع و شرایط، مقتضی شدت لحن و خشونت در گفتار باشد، نباید معلم از آن دریغ ورزد؛ (بلکه باید در گفتار خود اعمال خشونت کند) تا بدینوسیله این شاگرد متخلف و همهی حاضران جلسهی درس، در صدد تخلف برنیایند، و هر شنونده ای که در مجلس درس حضور دارد، به وظایف اخلاقی خود آشنا شده، ادب آموزد.
اگر هیچ یک از روش های تربیتی مذکور در جلوگیری از تخلف شاگرد اثر نگذاشت و به رغم به کار گرفتن تمام عوامل تربیتی، چنین شاگردی به تخلفهای خود ادامه داد و از آن دست برنداشت، طرد این گونه شاگرد و اعراض از او سزاوار است، و هیچ گونه اشکالی برای این طرد و اعراض وجود ندارد. معلم باید چنین شاگردی را مدتی از نزد خود براند، تا او از تخلف خویش، توبه و بازگشت نماید. به ویژه اگر معلم، بیم آن را داشته باشد که سوءرفتار و تخلف های شاگرد مذکور، احیانا در شاگردان دیگر اثر گذارد و آنان را نیز مانند خود گمراه میسازد، و همدرسان او هم با وی در ارتکاب خلاف، همسازی میکنند.
- فروتنی و نرمش معلم نسبت به شاگردان
نباید معلم نسبت به شاگردان خویش، رفتاری تکبر آمیز در پیش گیرد و نسبت به آنها بزرگی ورزد؛ بلکه باید فروتنی و نرمش را در – برخورد با شاگردانش – به کار برد. خداوند متعال به پیامبر خود میفرماید:« و اخفض جناحک لمن اتّبعک من المؤمنین»(۳)؛ پر و بال خویش را برای پیروان خود (که با پایمردی خود در ایمان، به تو اظهار علاقه میکنند) فروهشته ساز (و نسبت به آنان، متواضع و فروتن باش).
رسول خدا(صلاللهعلیهوآلهوسلم) فرمودند: (خداوند متعال به من وحی نمود که به شما اعلام کنم تا) تواضع و فروتنی را پیشه خود سازید.»(۴)
و نیز فرمودند: «هیچ صدقه و انفاق مالی به بینوایان، از مال و ثروت انسان نمیکاهد. خداوند متعال – به دلیل عفو و گذشت از افراد – بر عزت و سرفرازی شخص میافزاید، و هر فردی که تواضع و فروتنی را پیشهی خود سازد، در ظل مراحم پروردگار از مقام والا و شخصیتی ارجمند برخوردار میگردد.»(۵)
در حدیثی از پیامبر گرامیاسلام(صلاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است که فرمودند: «معلم و آموزگار باشید (و درس شما زمزمهی محبت باشد). در تعلیم خود، سختگیر نباشید و مسألهی تعلیم را بر مردم ناهموار نسازید؛ زیرا معلم و آموزگاری که با محبت تعلیم میدهد، از انسان سختگیر، بهتر و با ارزش تر است.»(۶)
و نیز فرمودند: «نسبت به کسی که به وی علم را میآموزید، و یا از او، علم را فرا میگیرید، نرم و ملایم باشید.»(۷)
بدیهی است که رعایت احترام و بزرگداشت شخصیت دیگران – از طریق خطاب به نام های محبوب آنان – در مورد افرادی که انسان به پیروزی و رستگاری آنها چشم امید دوخته، میخواهد صلاح و شایستگی شخصیت آنها را پدیدار و شکوفا سازد، ضروری تر است. لذا معلم در این اصل نسبت به شاگردان، وظیفهی خطیرتری به عهده دارد.
- تفقد از احوال شاگردان، با وظیفهی معلم در صورت غیبت شاگرد از جلسهی درس
وظیفهی مذکور – که از حس شفقت و دلسوزی معلم، ریشه میگیرد – این است که اگر یکی از شاگردان و یا حاضران حلقهی درس استاد، در جلسهی درس حضور نیافت، و غیبت او غیر عادی به نظر رسید و طولانی گشت، باید از او و احوال او و علت غیبت او پرس و جو کند. اگر از پرس و جوی خود، نتیجهی کافی نگرفت و نتوانست دربارهی او خبری به دست آورد، باید کسی را برای اطلاع خود از احوال او به خانه و محل سکونت وی بفرستد، و یا شخصا به منزل او برود، که البته این کار اخیر دارای فضیلت بیش تری است، چنانکه رسول گرامیاسلام(صلاللهعلیهوآلهوسلم) با اصحاب و یاران خود همین گونه عمل میکردند؛ یعنی اگر ملاحظه میفرمودند که یکی از ملازمان در میان جمع حاضران، حضور ندارد، شخصا به منظور احوال پرسی به خانهی او رفته، از او تفقد به عمل میآوردند.
اگر معلم اطلاع یافت که شاگرد مذکور، بیمار گشته است، باید از او عیادت کند؛ و اگر گرفتار غم و اندوهی است، در صدد رفع آن برآید؛ و اگر دید که به مسافرت رفته، از خاندان و متعلقان او تفقد به عمل آورد و از آنها احوال پرسی کند، و از آنان بخواهد که حوایج و درخواست خود را با او در میان گذارند، تا به قدر امکان و توانایی خویش به خواسته ها و حوایج آنها رسیدگی کند؛ و اگر به هیچ وجه در هیچ کاری به او احتیاجی نداشتند، با اظهار محبت و ابراز لطف به آنها، و نثار دعا در حق آنان، به وظیفهی اخلاقی خود عمل نماید.
۷. اطلاع از نام و مشخصات شاگردان
معلم باید دربارهی نام و نسب و فامیلی و شهر و احوال و مشخصات شاگردان و یا حاضران جلسهی درس، اطلاعاتی کسب کند و ترتیباتی در این زمینه فراهم آورد و بدان توجه نماید، و دربارهی آنان – در جهت مصالحشان – بیش از حد معمول دعا کند، و از خداوند متعال بخواهد که آنان را مشمول لطف خویش قرار داده، دلهای آنها را برای پذیرش علم مستعد ساخته، آنان را به عمل و رفتار بر طبق موازین علم موفق گرداند.
۸. القای مطالب علمیباید در خور استعداد شاگردان باشد
معلم باید در بذل و توزیع محصولات و فراورده های علمیو معارف خود، با سخاوت باشد، و در طرز القای درس بر دانش پژوهان، ناهموار نباشد؛ بلکه بایدکیفیت تدریس او هموار و دلنشین بوده و با آمیزهی لطف، توأم با رفق و مدارا و نصیحت و اندرز باشد، و به قصد ارشاد شاگردان به امور مهم، به آنان سود رسانده، بهره مندشان سازد. معلم باید شاگردان خود را به صیانت و نگاهبانی اندوخته های نفیس و گرانبهای علمی- که در اختیار آنها قرار داده است – تشویق کند.
معلم نباید به هیچ وجه اندوخته های علمیخود را در خویشتن احتکار و ذخیره کند، و در اعطا و القای آنها دریغ ورزد؛ اندوخته هایی که شاگردان بدان نیاز دارند، و از او دربارهی آن اندوخته ها پرس و جو مینمایند. بنابراین اگر او افراد شایسته ای را در پیرامون خود دید، نباید در بذل سرمایه های علمیو توزیع این ذخایر، دریغ و مضایقه کند.
در توضیح و تفسیر کلمه «ربانی» چنین روایت شده است که «عالم ربانی»، کسی است که آگاهی ها و معارف خرد و کوچک و ساده را قبل از معارف بزرگ و پیچیده، به مردم تعلیم میدهد.(۸)
- تفهیم ترتب و تسلسل منطقی اشتغالات دینی و علمیبه شاگردان
معلم باید شاگرد را از اشتغال به امور غیر ضروری و غیرواجب، قبل از اشتغال به امور ضروری و واجب، و از اشتغال به واجب کفایی، قبل از اشتغال به واجب عینی، بازدارد. یکی از واجبات عینی (که باید شاگرد در نخستین مرحله در انجام و ادای آن بکوشد)، اصلاح و پیراستن دل و پاکیزه ساختن درون به وسیلهی نیروی تقوا و پرهیز کاری است. مقدم بر همه چیز و همه کس، خود معلم باید از نظر تقوا، خویشتن را مورد بازخواست و بازپرسی و تفتیش قرار دهد و ببیند که آیا از تقوا و پارسایی بهره ای دارد؛ آن گاه پس از احراز مقام تقوا و پرهیزکاری در خویشتن، به ارشاد شاگرد دست یازد، تا شاگرد در مرحلهی نخست از رفتار و در مرحلهی دوم از گفتار او الگو و سرمشق گیرد.
۱۰. کوشش در نزدیکی مطالب به ذهن شاگردان و رعایت استعداد آنها
معلم باید به شغل و حرفه تعلیم، حرص و علاقه و دلبستگی داشته باشد، و همهی توان و نیروی خویش را در تفهیم و تقریب مطالب به اذهان شاگردان به کار گیرد، و در این جهت اهتمام ورزد. او باید این وظیفهی خطیر را بر تمام نیازها و مصالح و منافع شخصی – البته تا آنجا که کار ضروری مهم تری در میان نباشد – ترجیح دهد. ولی اشتغال به مصالح شخصی و حوایج فردی، در حد ضرورت، در همان محدودهی نیازهای اولیه، مانعی ندارد.
معلم نباید به هیچ وجه در نصیحت و اندرز به شاگردان، چیزی را فروگزار نماید. او در تفهیم مطالب، باید استعداد و قدرت درک و توانایی حافظه شاگردان را مد نظر قرار دهد و از گفتن مسایل و القای مطالبی که ذهن شاگردان، تحمل درک آن را ندارد، خودداری نماید.
معلم نباید طرز بیان و سخن خود را – بیش از حد معمول – گسترده و مفصل سازد؛ به گونه ای که حافظهی شاگردان قادر بر نگاهداری و حفظ آن نباشد. او نباید آن گونه فشرده و کوتاه، بیان خود را ایراد کند، که درک و فهم آن برای شاگردان دشوار گردد؛ بلکه بیان خویش را در حد میانگین و متناسبی قرار دهد که علاوه بر امکان ضبط و حفظ آن، فهم آن نیز آسان باشد.
او باید با هر یک از شاگردان، در خور مقام و پایهی علمی و بر حسب میزان فهم و استعداد آنها سخن گوید، و آنها را مخاطب قرار دهد؛ با شاگردی که دارای نیروی تشخیص و مهارت و کارایی بهتری است و مسألهی علمی را با دقت و تحقیق درک میکند، با ایماء و اشاره و به طور فشرده سخن گوید، و برای دیگران – به ویژه کسانی که گرفتار رکود و توقف ذهنی یا کمبود علمیهستند – مطلب را با بسط و تفصیل بیش تری توضیح دهد، و برای کسانی که جز با تکرار مسأله و توضیح دربارهی آن، نمیتوانند مطلب را درک نمایند، سخن و بیان خویش را تکرار نماید.
معلم باید نخست، خود مسأله را به صورت واضح و روشنی طرح کند؛ یعنی تصویر روشنی از مسأله را ترسیم نماید، سپس با ذکر مثال ها و نمونه ها – البته در صورت نیاز به آنها – به توضیح و تشریح آنها بپردازد.
- ذکر ضوابط و قواعد کلی علوم، ضمن تدریس آنها
معلم باید قواعد کلی متناسب با درس را که استثناء بردار و رخنه پذیر نیست و خللی در آن راه نمییابد، و یا قواعدی را که دارای موارد استثنایی است – با ذکر مستثنیات آنها – در اثنای درس بازگو کند.
۱۲. تشویق شاگردان به اشتغالات علمیو تکرار دروس و آزمایش هوش و استعداد آنها
معلم باید شاگردان را به اشتغالات علمیدر تمام اوقات تشویق کرده و تکرار محفوظات را در اوقات مناسب، از آنها درخواست کند. و دربارهی مسایل مهم و مباحثی که برای آنها بیان کرده است، پرسشهائی را مطرح سازد.
اگر ملاحظه کرد که شاگردی، مسایل و مباحث مذکور را از بر کرده و آنها را دقیقا به خاطر سپرده است، از او احترام و تجلیل به عمل آورد، و علناً در حضور دیگران – در صورتی که بیم عجب و غرور و تباهی حال و مزاج روحی او در میان نباشد – او را مورد ستایش و تقدیر قرار دهد، و مراتب پیشرفت او را توأم با تقدیر و احترام به همگان اعلام کند.
اگر احساس کرد که شاگرد در حفظ کردن درس و دقت در مباحث و مسایل مربوط به آن، کوتاهی ورزیده، او را در نهان و دور از نظر دیگران هشدار دهد و نسبت به او سختگیری نموده، توبیخش نماید. و چنانچه مصلحت چنین شاگردی ایجاب کند که علناً و در حضور دیگران، وی را به دلیل سهل انگاری، مورد سختگیری و ملامت قرار دهد – و این کار را با توجه به مصلحت خود شاگرد انجام دهد – اشکالی بر آن مترتب نیست؛ زیرا معلم و استاد، همچون طبیب و پزشک است که میداند دارو را در چه جایی به کار برد؛ جایی که مورد نیاز است و آن دارو در آن جا سودمند میافتد.