میدان مین
علی صادقیسرشت
افزایش آستانه تحمل نوجوان
برخی نوجوانان مثل میدان مین هستند! میدان مین دو ویژگی دارد: اول آنکه بمبهای گوناگونی در جاهای مختلف آن به کار گرفته شده است. دوم آنکه این بمبها مخفی است و مشخص نیست دقیقاً کجا هستند. وقتی کسی وارد میدان مین میشود، اگر مراقب نباشد، ممکن است دیر یا زود پایش روی یک مین برود و منفجر شود.
انگار در برخی نوجوان هم بمبهای مختلف عصبانیت به صورت پنهان وجود دارد که اگر پدر، مادر، دوست، همکلاسی یا هر کس دیگری حواسشان نباشد و ناخواسته حرفی بزند یا کاری کند که مطابق میل او نباشد، بمب عصبانیت آن نوجوان سریع منفجر میشود و کار، دست دیگران و خودش میدهد! در اصطلاح روانشناسی به این حالت میگویند «پایین بودن آستانه تحریکپذیری» یا «پایین بودن آستانه تحمل».
تحملهای بادکنکی
چرا تحمل برخی نوجوانان مثل بادکنک است که تا دست بزنی میترکد! دو عامل مهم در شکلگیری آستانه پایین تحمل وجود دارد که عبارتند از:
· عامل ارثی
برخی نوجوانان از جهت ژنتیکی آمادگی بالایی برای ناراحت شدن و عصبانیت دارند. برای اینکه معلوم شود آیا این حالت نوجوان ارثی است یا غیرارثی، کافی است به دو نکته توجه شود:
یک: رفتارهای سال اول زندگی، به خصوص رفتارهای زیر پنج، شش ماه تا حد زیادی نشانگر خلق و خوی کلی فرد است؛ چراکه در این سن هنوز «تربیت والدین» دخالت چندانی در رفتارهای کودک ندارد. برخی افراد از همین سن، خلق تحریکپذیر خود را نشان میدهند. آنها زودرنج هستند و گریههایشان در مقابل تغییر شرایط بسیار زیاد است؛ مثلاً وقتی جای خواب کودک چهارماهه عوض میشود، خیلی بیقراری میکند یا وقتی مادرش کمی دیر برای شیر دادن به او میآید، همچنان به گریه ادامه میدهد و زود حاضر نیست ناراحتی خود را تمام کند و شیر بخورد. چنین رفتارهایی نشان میدهد خُلق اصلی کودک تحریکپذیری و کمتحملی است.
دو: بستگان درجه یک نوجوان نیز باید بررسی شوند. از این جهت که آنها چگونهاند. برای مثال وقتی چند نفر از بستگان نوجوان مثل پدر و داییها همگی جزء آدمهای زودجوشبیار هستند، به احتمال زیاد این حالت نوجوان تا حدی ریشه در ژنتیک او دارد. البته این به معنای آن نیست که پس این نوجوان نباید آستانه تحمل خود را بالا بیاورد و خود را اصلاح کند، بلکه به این معناست که او برای رسیدن به حالت سالم، لازم است تلاش بیشتری از خود نشان دهد.
· عامل تربیتی
دو دسته از والدین، کودکانی تربیت میکنند که وقتی به سنین نوجوانی میرسند، زودرنج هستند و آستانه تحمل آنها پایین است:
دسته اول: والدینی که به فرزند خود در کودکی خیلی سخت گرفتهاند. آنها مدام از فرزند خود انتقاد میکردهاند و او را به خاطر اشتباهات کوچک و برزگ سرزنش میکرده و دست میانداختهاند. انتقاد و سرزنش، تحقیر و ملامت دائمی والدین سبب شده در آنها احساس اضطرابی دائمی شکل گیرد؛ اضطرابی که اگر کمتر از این بود، کودک راه کنترل کردن آن را یاد میگرفت؛ ولی از آنجا که این اضطراب دائمی و بالاتر از توان و تحمل کودک است، او نتوانسته بیاموزد چگونه آن را کنترل کند. همین کودک وقتی به سن نوجوانی میرسد، یک «من» ضعیف دارد که یاد نگرفته چگونه با ناکامیها مبارزه کند؛ لذا به محض وارد شدن کوچکترین ناکامی از سوی همکلاسیها یا دیگران، به هم میریزد. برخی نوجوانان وقتی به هم میریزند، شروع به پرخاشگری میکنند (اگر روحیه مبارزهطلبی داشته باشند) و برخی منزوی میشوند و از دیگران فاصله میگیرند (اگر روحیه کمرویی داشته باشند). به این دسته میگویند «عصبیمزاج» یا «بیاخلاق»!
دسته دوم: والدینی که اجازه ندادهاند آب در دل کودکشان تکان بخورد و همیشه هرچه فرزندشان خواسته است، برایش فراهم آوردهاند. آنها سعی کردهاند آرزوی هیچ اسباببازی یا خواستهای بر دل فرزندشان نماند و به هر قیمتی شده، فرزند خود را در رفاه حفظ کنند. در خانوادههای کمجمعیت که انبوهی از امکانات فقط برای یک یا دو فرزند تهیه میشود، این حالت بیشتر است. چنین کودکانی که با ناکامی و محرومیت مواجه نشدهاند، «من» ضعیفی پیدا کردهاند که بلد نیست در مقابل ناکامیها چگونه برخورد کند. این کودکان وقتی به نوجوانی میرسند و با دنیای واقعیتر بزرگسالی مواجه میشوند، بیشتر در معرض زودرنجی و کمتحملی هستند. آنها تحمل «نه» شنیدن یا مواجه شدن با مخالفت همکلاسیها و دوستان خود را ندارند؛ چراکه پیش از این در خانه «نه» یا نشنیدهاند یا خیلی کم شنیدهاند. این دسته را معمولاً «نازکنارنجی» میگویند.
ضعفها
چه وراثت، چه تربیت و چه هر دو، عامل تحریکپذیری نوجوان باشند، نکات زیر سبب میشود تحریکپذیری نوجوان تحریک شود و در رفتارهای او با دیگران شدت یابد:
- «محرومیت» و «ناکامی»: «محرومیت» یعنی نوجوان ببیند برخی امکاناتی که دیگران دارند، او ندارد (مثلاً دوچرخهای که دوستش دارد) و همین مطلب حس محرومیت را در نوجوان زنده میکند و سبب میشود خلق تحریکپذیری نوجوان تحریک شود و نسبت به دیگران بدرفتاری نشان دهد. از سویی «ناکامی» نیز میتواند خلق تحریکپذیر او را به راه بیندازد. ناکامی یعنی نوجوان چیزی را ندارد و هدفش این میشود که آن چیز را به دست آورد؛ ولی در راه رسیدن به آن با مانع روبرو میشود. به عنوان نمونه برای رسیدن به دوچرخهای که از نداشتن آن احساس محرومیت میکند، از پدر خود درخواست دوچرخه میکند و وقتی با پاسخ منفی او مواجهه میشود، نمیتواند مثل یک فرد معمولی با این رد درخواست کنار بیاید، بلکه این ناکامی خیلی به روح و روان او فشار میآورد و تا مدتها بدرفتاری و تحریکپذیری از خود نشان میدهد.
- «سوگیری اسناد خصمانه»: خیلی از موقعیتهایی که در طول روز با آن مواجه میشویم، موقعیتهای مبهم هستند. برای مثال وقتی در فروشگاهی مشغول خرید هستیم و ناگهان یک چرخدستی به پای ما میخورد. نمیدانیم که شخص مقابل از قصد یا از روی بیتوجهی به ما آسیب زده است یا اینکه حواسش نبوده و اشتباهاً این کار را انجام داده است؛ در این موارد افرادی که سوگیری اسناد خصمانه دارند، به سرعت به رفتار دیگران برچسب منفی میزنند و فکر میکنند که طرف مقابل از روی بیمبالاتی و هدفمند این ضربه را زده است و بر همین اساس سریع از کوره درمیروند و به طرف مقابل واکنش منفی شدیدی نشان میدهند.
مهار چگونه؟
متأسفانه معمول نوجوانان تحریکپذیر نسبت به حالت منفی خود و عواقب منفی که در روابط کنونی و آینده آنها میگذارد، هشیاری کامل ندارند و همیشه خود را بهحق میدانند و دیگران را زورگو و پرتوقع! در چنین مواردی معمولاً این اطرافیان هستند که از حالت او ناراحتند و از او درخواست اصلاح رفتار دارند. البته نوجوان تحریکپذیر هم معمولاً چون خود را بهحق میداند؛ نه به حرف آنها گوش میدهد و نه حاضر است برای اصلاح رفتار خود کتابی مطالعه کند. در این موارد بهترین راهکار این است که از شخصی که بیش از دیگران مورد قبول نوجوان است، بخواهید در فضایی دوستانه از نوجوان تحریکپذیر اجازه بخواهد که هر وقت اجازه داد چند دقیقهای وقت او را بگیرد. این کار حس حرمت خود نوجوان را تحریک میکند و آمادگی او را برای پذیرش سخنان بیشتر میکند. سپس، زمانی که او اجازه داد، نخست از چند خوبیِ نوجوان تعریف کند و بعد از او بخواهد برای بهتر شدن روابطش با دیگران به یک مشاور در زمینه مشکلی که دارد، مراجعه کند. مشاور متخصص با پیدا کردن ریشهها و افکار زیربنایی این حالت نوجوان (مثل اینکه همهچیز باید برای من فراهم باشد، یا هیچکس نباید به من نه بگوید) و زمینههایی که این حالت او را به راه میاندازد، به درمان شناختی رفتاری او اقدام میکند. مشاور درحقیقت حکم نفر سومی را دارد که نوجوان تحریکپذیر بهتر حرف او را خواهد پذیرفت.