شهید تشکیلات
امیرحسین شجاعی
سید محمد حسینی بهشتی، مردی که از آغاز فعالیتهای اجتماعی خویش، تشکیلاتی عمل کرد
از هوش سرشاری برخوردار بود؛ از چهار سالگی به مکتب رفت و در اندک زمانی قرائت قرآن و خواندن و نوشتن را آموخت. تحصیلات خود را تا پایان سال دوم دبیرستان در اصفهان گذراند. علاقۀ شدید به علوم اسلامی، او را وارد حوزۀ علمیۀ اصفهان کرد. برای تکمیل دروس حوزوی و استفاده از محضر علما و مراجع، به قم مهاجرت کرد. در دوران طلبگی، بسیار جدی و منظم بود. همۀ کارهای خود را به وقت معین انجام میداد. معتقد بود روحانی باید از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد و استقلال مالی داشته باشد؛ چرا که ممکن است بر سر دو راهیهایی قرار گیرد و نتواند راه درست را انتخاب کند. از این رو، همزمان با تحصیل دروس حوزوی، به عنوان استاد انگلیسی به تدریس در دبیرستانها مشغول شد.
یک سال پس از ورود به قم -سال ۱۳۲۵- با هفده نفر دیگر از طلابی که با هم مأنوس بودند، گروهی برای تبلیغ معارف دینی در روستاهای دور افتاده تشکیل دادند؛ برنامهای منسجم و منظم که برای مدتی نیز ادامه داشت. نخستین کار علمی و تحقیقاتی دسته جمعی نیز با همین گروه شکل گرفت. هر یک از این هجده نفر، مسئول تحقیق و بررسی پیرامون موضوعی مشخص بود. در جلساتی که گرفته میشد، نتایج تحقیقات بازگو و مورد گفتوگو قرار میگرفت.
بعد از اینکه به درجۀ اجتهاد رسید، با اینکه ورود به دانشگاه برای یک روحانی کسر شأن بود، وارد دانشگاه شد. همچنین ارتباط خود با معلمین و شاگردهای مدرسه را بیشتر کرد. هدفش از ورود به دبیرستانها و دانشگاه، تماس بیشتر با فرهنگیان و محیط فرهنگی کشور و تأثیرگذاری روی آنها بود. نتیجۀ این کارها، کتابهای تعلیمات دینی مدارس، برنامهریزی برای تغییر بنیادی آنها و عرضۀ نوین اندیشۀ اسلامی به دانش آموزان سراسر کشور بود.
بعد از کودتای سال ۱۳۳۲، با بررسیهایی به این نتیجه رسید که کادرسازی در نهضت نفت کم بوده است. از این رو تصمیم به آغاز یک حرکت فرهنگی گرفت که در زیر پوشش آن، کادرهای لازم برای ایجاد یک حرکت ساخته شوند؛ حرکتی اسلامی و پیشرفته که زمینهای برای ساختن جوانان باشد. به همین جهت در سال ۱۳۳۳، اقدام به تأسیس دبیرستانی به نام «دین و دانش» کرد. این مدرسه نخستین تجربۀ علمی آموزش و پرورش در یک محیط مذهبی بود که باعث به وجود آمدن تماس مستمر با فرهنگیان، دبیران و همچنین روحانیونی که در تدریس برخی از دروس با مدرسه همکاری میکردند، شد.
ارتباط با دانشگاه و دانشجوها او را از اندیشۀ اصلاح حوزۀ علمیه و سامان دادن آن غافل نکرد. برای تحقق این ساماندهی و اصلاحات، با تعدادی از دوستان، برنامهریزی جدیدی برای حوزه صورت داد. برنامهای هفده ساله برای طلاب تدوین شد. برنامهای که پایهای شد برای تشکیل مدارسی نمونه که در تحولات سیاسی آن موقع و در تحولات انقلاب، بسیار مؤثر بودند. مدرسۀ «حقانی» از بارزترین نمونههای این مدارس بود.
در سالهای ۴۰ تا ۴۲، همراه با اوج مبارزات اسلامی مردم به رهبری امام خمینی(ره)، در امر سازماندهی و ساماندهی به فعالیتهای مبارزاتی و برقراری تماس میان اقشار مختلف -به ویژه تحصیلکردهها- با روحانیت، نقش به سزایی داشت. کانون دانشآموزان را در قم تشکیل داد؛ کانونی که طلبه، دانشآموز، دانشجو و فرهنگی را دور هم جمع کرده بود و با سخنرانیهای افرادی همچون شهید مطهری، افکار آنها را جهت میداد.
در جشن مبعثی که از سوی دانشجویان دانشگاه تهران برگزار شد، طرح یک کار تحقیقاتی اسلامی را ارائه داد. با اصرار عدهای از دانشجویان و طلاب، این کار تحقیقاتی آغاز شد و او با دعوت از جمعی از فضلای قم، مسئلۀ تحقیق پیرامون حکومت در اسلام را آغاز کرد.
بعد از ترور منصور به دست فدائیان اسلام -از آنجا که او نیز با این گروه در ارتباط بود- احتمال دستگیری او توسط ساواک وجود داشت. برای جلوگیری از این امر و بنا بر صلاحدید مراجع قم، برای امامت مسجدی در هامبورگ که بنیانگذار آن آیتالله بروجردی بود، عازم آلمان شد.
مسئلۀ مهمی که در آنجا با آن مواجه بود، عدم تشکل دانشجوهای مسلمان بود؛ در حالی که در خارج از کشور، سازمانهای الحادی، جوانان مسلمان را به محض ورود به اروپا جذب کرده و آنها را منحرف میکردند. از آنجا که دانشجوها و جوانان مسلمان اروپا نیازمند تشکیلاتی اسلامی بودند، به همت او مرکز اسلامی هامبورگ تأسیس و انجمن اسلامی دانشجوهای مقیم آلمان و دیگر کشورهای اروپایی تشکیل شد. این تشکیلات مسیر فعالیتهایی برای شناساندن اسلام انقلابی به نسل جوان را هموار کرد و کانونی برای فعالیتهای اسلامی دانشجوهای ایرانی معتقد و مسلمانی که پناهگاهی در خارج از کشور نداشتند و خارجیهایی که مایل بودند با اندیشۀ اسلام آشنایی پیدا کنند، شکل گرفت.
در طول این مدت، با محافل علمی و تحقیقاتی اروپا که در زمینۀ اسلام و اندیشه و تاریخ آن کار میکردند نیز ارتباط داشت. او منبع پر معلومات و خوش ذهنی برای آنها بود. برای این فعالیتها با کشورهایی مثل اتریش، سوئیس، انگلستان، سوئد، هلند، بلژیک، آمریکا، ایتالیا، و فرانسه نیز به صورت کتبی مرتبط بود.
برنامهریزی، تهیۀ کتاب، ارزیابی نتیجۀ کار و برگزاری سمینارهایی برای دبیران تعلیمات دینی جهت تدریس این کتابها، شاید از اولین فعالیتهای گستردۀ او بعد از بازگشت به ایران باشد. علاوه بر این، با شرکت در هیئت امنای بنیاد رفاه و همکاری با مدرسۀ رفاه، در کنار کار فرهنگی و تأسیس مدرسۀ دخترانه، فرصتی برای ساختن کادرها و تشکیل جلسات تحت پوشش بنیاد پیدا کرده بود.
از آنجا که سخت به کار تشکیلاتی اعتقاد داشت و میگفت: «ما به یک تشکیلات نیرومند، خلاق و منسجم که در آن استعدادها همدیگر را بیابند، نیازمندیم»، در سال ۱۳۵۵، هستههایی برای کارهای تشکیلاتی به وجود آورد. یک سال بعد، یعنی یک سال مانده به پیروزی انقلاب، روحانیت مبارز شکل گرفت. در همین ایام در صدد ایجاد یک تشکیلات گستردۀ مخفی و یا نیمه مخفی و نیمه علنی به عنوان یک حزب و یک تشکیلات سیاسی بود. هنگامی که مسائل مبارزاتی اوج گرفت، در کنار دیگر دوستان و همفکران، تمام نیروها را متمرکز کردند به طوری که فعالیتهای آنها نقش به سزایی در پیروزی انقلاب داشت.
با پیروزی انقلاب، دبیر شورای انقلاب شد و به دلیل باور نیرومند به کار حزبی، در همان روزهای نخستین، به همراه تعدادی از دوستان انقلابی، حزب جمهوری اسلامی را بنیان کرد. در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی شرکت داشت و برای تدوین قانون اساسی انتخاب شد.
سید محمد حسینی بهشتی که در دوم آبان سال ۱۳۰۷، در اصفهان به دنیا آمده بود، در هفتم تیر ۱۳۶۰ هنگامی که در دفتر حزب جمهوری در حال سخنرانی بود، به همراه یارانش شهد شهادت را نوشید. در پنجاه و سه سال زندگانی خود، کارهای بزرگی را انجام داد و توصیۀ او برای انجام کارهای بزرگ، این بود: «ما برای این که بتوانیم کارهای بزرگی را انجام دهیم، بی شک باید متشکل باشیم. رابطههای ایمانی و اعتقادی و عملی دینی سازمان نیافته برای رسیدن به بخشی از اهداف و تحقق بخشیدن به قسمتی از مراحل یک انقلاب، میتواند کافی باشد؛ ولی برای رسیدن به بخشی دیگر از اهداف و تحقق بخشیدن به آن قسمت دیگر از آرمانهای یک انقلاب، کافی نیست.»