تشکل و حزب در کلام رهبر معظم انقلاب(دامظله)
مجید فیاضی
نمونههایی از تشکلهای اسلامی
انجمنهای اسلامی
انجمنهاى اسلامى باید تشکلشان را مستحکم کنند. این پیوند قلبى و ایمانى دلها به یکدیگر که در انجمنهاى اسلامى تبلور پیدا کرده، خیلى مغتنم است؛ این را حفظ و تقویت کنید. محافلى را که انجمن از مجموعه دانشآموزان و جوانان به وجود مىآورد، از معارف اخلاقى و دینى و سیاسى برخوردار و غنى کنید. از لحاظ درس خواندن، الگوى جوانهاى دیگر قرار بگیرید و همچنین از لحاظ حضور در میدانهاى گوناگون اجتماعى و سیاسى شاخص باشید؛ انگشت اشارهاى باشید براى جوانها که به شما نگاه کنند و از شما درس و الهام بگیرند. البته این با ادعا و با تحمیل امکانپذیر نیست؛ باید خود را آنچنان بسازید تا دیگران بهطور طبیعى به نگاه شما، به اشاره شما و به تشخیص شما احترام بگذارند و آن را معتبر بدانند و به عنوان نشانهاى از آن استفاده کنند. کار و برنامه انجمنهاى اسلامى باید این باشد. دایره تأثیرگذارى خودتان را توسعه دهید. امروز نسل جوان دانشآموزى ما بسیار خوب است. شما باید خود را در دوران دانشآموزى و دبیرستان آنچنان بسازید که انشاءالله فردا اگر به دانشگاه یا حوزه علمیه رفتید، بتوانید در آن محیط هم اثرگذار باشید. شخصیت خود را، هم از لحاظ علمى، هم از لحاظ اخلاقى، هم از لحاظ تلاش و فعالیت و پرکارى و نشاط کار در زمینههاى اجتماعى و سیاسى، آنگونه آماده کنید که در هر جا قرار گرفتید، مثل چراغى محیط را روشن کنید.[۱]
بسیج
اگر بخواهیم بسیج را در یک تعریف کوتاه معرفى کنیم، باید بگوییم: بسیج، عبارت است از مجموعهاى که در آن، پاکترین انسانها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالى این ملت و براى به کمال رساندن و به خوشبختى نائل کردن این کشور، جمع شدهاند. بسیج، عبارت است از تشکیلاتى که در آن، افراد متفرق و تنها، به یک مجموعه عظیم و منسجم و به یک گروه آگاه، متعهد، بصیر و بیناى به مسائل کشور و به نیاز ملت، تبدیل مىشوند؛ مجموعهاى که دشمن را بیمناک و دوستان را امیدوار و خاطرجمع مىکند. معناى بسیج، این است.[۲]
ضرورتهای یک تشکل
۱- تعیین هدف و برنامهریزی
اگر تشکیلاتى به وجود آمد، اما هدف روشنى نداشت، یا هدف داشت و لیکن برنامهریزى براى رفتن به سمت آن هدف انجام نگرفت و تشکیلات بیکار ماند، به خودى خود، تشکیلات از هم خواهد پاشید و اگر هم بماند، صورت بىجانى خواهد بود. خاصیت تشکل انسانى این است. هدف را محدّد کنید و مشخص نمایید که مىخواهید چه کار کنید… بعد بر اساس آن هدف، برنامهریزى کنید و بر پایه آن برنامهریزى، هر دستگاهى مشغول کار خودش بشود.[۳]
۲- تشکیل اتاق فکر
از جملهى نیازهاى شما، یک مجموعه اندیشهورز است. من دلم مىخواهد ما گرتهبردارى از لغات خارجى را کمتر کنیم. متأسفانه کمکارىهاى ما موجب شده که گرتهبردارى کنیم. اتاق فکر، درست ترجمهاى از انگلیسى است. من دلم نمىخواهد کلمهى «اتاق فکر» را به کار ببرم، اما چارهاى نیست. یک مجموعه فکرى درست کنید – همان اتاق فکر در مراکز – اینها بنشینند فکر کنند، فکرهاى عالى بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفکر استفاده کنید… این جزء نیازهاى شماست. [۴]
۳- گزینش دقیق افراد
یکى از نیازها، گزینش افراد باصلاًحیت در بخشهاى مختلف این تشکیلات بزرگ است. امام (رضواناللَّهتعالىعلیه) همیشه به همه – از جمله به دانشجوها – توصیه مىکردند که از نفوذىها بپرهیزید؛ واقعش هم همین بود. آن اوایل جزء مجموعههاى ماهر در نفوذ، اعضاى حزب توده بودند که با چاپلوسى و ظاهرفریبى و ریاکارى، خودشان را جا مىزدند. بعد البته یک عدهى دیگر هم از آنها یاد گرفتند و وارد تشکیلاتهاى گوناگون و بخشهاى مختلف نظام شدند و کار را به جایى رساندند که حاکمیت دوگانه را هم ادعا کردند. شماها که یادتان هست؛ مال چهار پنج سال پیش است. حاکمیت دوگانه، انشقاق، انشقاق در رأس! خیلى چیز عجیبى است! به اینجا هم رسیدند. [۵]
۴- پرهیز از تفرقه
حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناک است؛ یکى به خاطر یک فکرى از مجموعهاى جدا بشود، باز یکى دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالى که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگى را به خاطر آن به هم بزند. بنده که عرض کردم اتحاد ملى، خُب، اتحاد ملى براى شما دانشجویان بسیجى از همین بسیج خودتان شروع مىشود: اتحاد سازمانى و تشکیلاتى. نگذارید شما را تکهتکه و پارهپاره کنند.[۶]
حزب و تحزّب
اما راجع به خود تحزّب. اولاً بدانید من خودم قبل از پیروزى انقلاب، سالهاى متمادى دنبال همین تحزب بودم. بعد هم دو، سه سال به پیروزى انقلاب مانده بود که ما نشستیم و یک حزب را پایهریزى کردیم. البته آن وقت تشکیل حزب خیلى خطرناک بود؛ چون به ما که اجازه نمىدادند؛ باید مخفى مىبود و کار مخفى هم واقعاً خطر داشت. کافى بود که یک مجموعه مثلاً ده نفرى، بیست نفرى دور هم جمع شوند ولو برود؛ هرچند هنوز هیچ کار هم نکرده باشند، یا یک کار سیاسى خیلى ساده کرده باشند، که هر کدام به سالهاى متمادى زندان محکوم شوند و بعضى از آنها زیر شکنجهها تلف گردند. لذا اینطور بود که ما آن وقت مصلحت نمىدانستیم که بیاییم اساسنامه حزبى براى این تشکل درست کنیم. البته تشکل بود، ارتباطات بود؛ حتى بعد از آن هم که من در سال پنجاه و شش به ایرانشهر تبعید شده بودم، ارتباط حزبى ما برقرار بود؛ یعنى مثلاً گاهى اوقات مرحوم باهنر از تهران به آنجا مىآمدند و با هم تبادل نظر مىکردیم. در آن زمان بعضى مواقع بحثهایى مطرح مىشد و مثلاً مىگفتند که این موضوعات را شما بررسى کنید؛ اما نه روى کاغذ. تا اینکه پیروزى انقلاب شد و ما همان چند روز اول نشستیم و آن اساسنامه را تدوین کردیم و حزب را راه انداختیم. بنابراین، من به حزب به معناى صحیحش معتقدم؛ لیکن آن چیزى که امروز در جامعه ما مىگذرد – این تشکیلات حزبىاى که الآن به وجود مىآید – شکل غلط حزبى است؛ و این هیچ حسرت و تأسفى ندارد که شما بگویید این کار به جایى نرسیده است؛ نرسد! اینطور تحزب و اینگونه حزببازى، اصلاً لطفى ندارد.[۷]
انواع احزاب
من در یک تقسیمبندى، حزب را به دو نوع تقسیم مىکنم – این اعتقاد من است؛ شما هم آزادید که این را قبول بکنید یا قبول نکنید؛ چون نه قانون است و نه من اصرار دارم که مردم حتما قبول کنند؛ لیکن اعتقاد خودم این است – یک حزب این است که مجموعهاى از صاحبان فکر سیاسى یا اعتقادى و یا ایمانى مىنشینند و تشکلى درست مىکنند و میان خودشان و آحاد مردم کانالکشى مىکنند و مردمى را با خودشان همراه مىکنند، تا فکر خود را به آنها برسانند. کانونهاى حزبى تشکیل مىشود، هستههاى حزبى تشکیل مىشود، سلولهاى حزبى تشکیل مىشود و اینها در این مرکز مىنشینند و افکارى را که خودشان به آن اعتقاد دارند و پاى آن ایستادهاند – چه فکر سیاسى، چه فکر غیرسیاسى، چه فکر دینى، چه فکر غیردینى – در این کانالها مىریزند و این افکار به تکتک افراد مىرسد و آن مردمى که اینها را قبول مىکنند، با اینها پیوند پیدا مىکنند. به نظر من، این سبک تحزب، منطقى است. «حزب جمهورى اسلامى» بر این اساس تشکیل شده بود و همینطور بود.
البته به طور طبیعى اگر حزبى با این خصوصیات، در مرکز خودش توانست آدمهاى با فکرتر و زبدهتر و خوشفکرترى داشته باشد، مىتواند تعداد بیشترى را با خودش همفکر کند. نتیجه این خواهد شد که وقتى انتخاباتى پیش آمد، تا از طرف مرکزیت این حزب چیزى گفته شد، آن مردم از روى اعتقاد خودشان بر طبق آن عمل مىکنند؛ یا حتى بدون اینکه آن مرکزیت چیزى بگوید، چون معیارهایشان یکى است، با یکدیگر همفکرند. این شکل درست تحزب است و البته چنین چیزى الآن در کشور ما نیست. شاید به شکل خیلى ناقصش یکى، دو نمونه در گوشه و کنار پیدا شود؛ اما بعد از «حزب جمهورى اسلامى» – که ما تعطیلش کردیم – دیگر چنین چیزى را به این شکل من سراغ ندارم… این عقیده من درباره تحزب است. شما هم آزادید قبول بفرمایید یا نفرمایید!
اهداف شایسته حزب
چندى پیش من به مناسبتى این نکته را گفتم که در تحزب بایستى کسب قدرت مورد نظر نباشد. اگرچه کسب قدرت براى یک حزب موفق یک امر قهرى است – یعنى وقتى که پاى انتخابات به میان آمد، شما که حزبى دارید و طرفداران زیادى دارد و مردم با شما همفکرند، بهطور طبیعى نمىتوانید بىتفاوت باشید که مثلاً این فرد رئیس جمهور شود یا آن شخص دیگر؛ لابد به یکى عقیده دارید. بهطور طبیعى این عقیده شما اثر مىگذارد و رأى دهندگان به او زیاد خواهند شد – اما هدف حزب نباید بهدست آوردن قدرت باشد. هدف بایستى هدایت فکرى مردم به سمت آن فکر درستى باشد که خود شما به آن اعتقاد دارید.[۸]
تفاوت حزب با تشکل دانشجویی
یک جمله هم در باب تشکلهاى دانشجویی عرض کنم. البته منظور تشکلهاى سیاسى، اجتماعى دانشجویان است؛ تشکلهاى علمى، بحث دیگرى دارد. تشکلهاى دانشجویی نقشآفرینند؛ بدون تردید. منتها باید توجه داشت که تشکل دانشجویی، حزب به این اصطلاحى که امروز در دنیا هست و احزاب با آن اصطلاح شناخته میشوند، نیست و با آن فرق دارد؛ تشکل دانشجویی با حزب فرق دارد.
احزاب و سازمانهاى سیاسى در وضع رائج و متعارف عالم، تشکیلاتى هستند که براى رسیدن به قدرت به وجود آمدهاند. احزاب در دنیا اینجورند. یعنى مجموعههایی تشکیل میشوند براى اینکه قدرت سیاسى را در جامعه در دست بگیرند. این خاصیت حزب این است. تشکلهاى دانشجویی مطلقاً براى این به وجود نمىآیند و نمیخواهند قدرت را در دست بگیرند. تشکلهاى دانشجویی براى رسیدن آرمانها به وجود مىآیند که فراتر از مسأله به قدرت سیاسى رسیدن و حکومت را به دست گرفتن، است. این – قدرت سیاسى – برایشان مطرح نیست. البته احزاب بدشان نمىآید که از این مجموعههاى دانشجویی براى رسیدن به قدرت استفاده کنند. به نظر ما این، روا نیست و خودِ دانشجوها باید به این توجه داشته باشند. احزاب میخواهند چیزى به دست بیاورند، قدرت را کسب کنند. دانشجوها غالباً با فعالیتهاى دانشجویی، جان خودشان، توان خودشان، نشاط خودشان را مایه میگذارند و چیزى تقدیم میکنند؛ آنجایی که لازم بشود، جان را تقدیم میکنند؛ کما اینکه دیدید. [۹]
تشکلهای دانشجویی
الگوگیری تشکلهاى دانشجویى
به نظر من، تشکلهاى دانشجویى نباید از بیرون الگو بگیرند؛ الگو نمىخواهد. اینکه من مىگویم چهل درصد را باید جذب کند، یعنى همین جمعیتهاى دانشجویى که الآن هستند، اینها باید خوب کار کنند تا بتوانند حداقل چهل درصد دانشجویان را جذب کنند. من عقیدهام این است که آنها کمکارى دارند، والّا اگر کمکارى نداشتند، واقعاً چهل درصد دانشجویان، بلکه بیشتر دانشجویان را جذب مىکردند. کمکارى، گاهى کجسلیقگى و گاهى قصور، موجب مىشود که این کار انجام نگیرد. اما اینکه حالا چه الگویى مورد نظر است، این الگو را بایستى خود دانشجویان پیدا کنند.[۱۰]
کارکردهای تشکلهای دانشجویی
ضمناً تشکلهاى دانشجویی فرصتى هم براى دانشجو ایجاد میکند براى کار دستهجمعى. و من به کار دستهجمعى اعتقاد دارم و این را یک نیاز دانشجو میدانم؛ کسب مهارتهاى گوناگون؛ مهارتهاى سیاسى، اجتماعى. و توجه دارید شما جوانان عزیز؛ چه برادرها، چه خواهرها، که دانشجو محاط به انواع خدعهها و گردابهاى گوناگون است؛ محاط به انواع خطرهاست. در کشور ما لااقل اینجور است. یکى از اهداف توطئههاى استکبارى در کشور ما، بلاشک دانشجوها هستند. علتش هم معلوم است؛ در کشور ما نسبت جوان، نسبت بسیار بالایی است، نسبت دانشجو هم نسبت بالایی است و دانشجو نقشآفرین است؛ هم در زمینههاى علمى، هم در زمینههاى سیاسى. آن کسانى که براى این کشور و براى این ملت خوابهایی دیدهاند، ناچارند روى دانشجوى ایرانى سرمایهگذارى کنند؛ از جاذبههاى غریزى گرفته تا فریبهاى سیاسى، تا دکاندارىهاى بظاهر معنوى – عرفانهاى ساختگى – که انواع و اقسام این چیزها وجود دارد. تشکلها میتوانند مصونیتبخش باشند؛ میتوانند دانشجو را از افتادن در گردابهاى مختلف و منجلابهاى مختلف نجات بدهند و حفظ کنند. این، نقشى است که تشکلها میتوانند ایفاء کنند. مسئولین تشکلها که نامهاى مختلفى دارند و با عنوانهاى مختلفى کار میکنند، باید همه در این هدف، خودشان را سهیم بدانند: کمک به دانشجو. [۱۱]
وظایف تشکلهای دانشجویی
۱- تعمیق بنیانهاى اخلاقى و انقلابى
همه گروههاى دانشجویى – چه خود گروهها و چه افراد دانشجویى – با من ارتباط دارند و پیش من مىآیند و همهشان اظهار ارادت به ولایت مىکنند… من هم همهشان را به یک معنا حمایت مىکنم؛ البته نه حمایت مادى؛ من که از کسى حمایت مادى نمىکنم. معتقدم اینها باید در دانشگاه باشند، کار کنند، تلاش کنند، زحمت بکشند و البته مردم را مسلمان و انقلابى کنند. وظیفه تجمعها و تشکلهاى دانشجویى این است که همتشان، مسلمان کردن – البته همه مسلمانند – و انقلابى کردن عناصر گوناگونى باشد که هستند. آنها را پیش ببرند و تهذیب اخلاق و عمق یافتن بنیانهاى اخلاقى و انقلابى را در آنها هدف خودشان قرار دهند. [۱۲]
۲- نظم و توجه به اهداف مهم و عالی
در شرایط کنونی، وظیفه شما سنگین، پُرهیجان و پُراجر است. شما و دیگر تشکلهاى اسلامى دانشگاه، به کار خود نظم دهید، آن را با هدفهاى روشن که از بیّنات و محکمات انقلاب گرفته شده، جهت بخشید، بصیرت لازم و دید نافذ را براى شناخت دشمن و روشهاى کینهورزانهاش براى خود و عموم دانشجویان فراهم سازید، فتنهگریها و فتنهگرها را بخصوص در محیط دانشجویى شناسایى و خنثى کنید، اختلافات درونسازمانى و برونسازمانى را به حداقل برسانید، خدا را در همه حال حاضر و ناظر اعمال و نیات خود بدانید، و بدانید که هیچ هدفى براى انسان، شایستهتر و والاتر از رضاى الهى نیست.[۱۳]
دیگر اینکه، تشکلهاى دانشجویی مواظب باشند هدفهایشان را گم نکنند. هدفهاى اصلى تشکلهاى دانشجویی همان چیزهایی است که بر روى طاق بلند جنبش دانشجویی نوشته شده: ضدیت با استکبار، کمک به پیشرفت کشور، کمک به اتحاد ملى، کمک به پیشرفت علم، حضور و شرکت در مبارزه و پیکار همگانىِ ملت ایران براى غالب آمدن بر توطئهها و بر دشمنىها؛ اینها هدف اصلى است؛ این را باید فراموش نکنند. البته تشکلها از بدنه دانشجویی هم خودشان را نباید جدا کنند؛ یعنى اینجور نباشد که تشکل، موجب تقسیم دانشجوها بشود. به دانشجوها نزدیک باشند. بحث در باب مسائل دانشجویی را که طولانى هم شد، من همین جا خاتمه میدهم.[۱۴]
۳- تقویت معرفت، ایمان روشنبینانه و قدرت تحلیل سیاسى
دل بىآلایش جوان، هنگامى که با نور ایمان و فروغ اندیشه عالمانه روشن شود گنجینهای الهى است که فرآوردههاى آن، امروز و فرداى کشور را بهرهمند میسازد. در مرحله کنونى، آنچه میباید پس از تحصیل علم، در صدر فعالیتهاى دانشجویی قرار گیرد، ارتقاء فکرى دانشجویان در زمینه فرهنگ و سیاست است. امروز هیچکس نمیتواند انکار کند که فوریترین هدف دشمنان جمهورى اسلامى، تسخیر پایگاههاى فرهنگى در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهاى اسلامى و انقلابى را که اصلىترین عامل ایستادگى ملت ایران در برابر نظام سلطه استکبارى است، از ذهنها و دلها بزدایند و باورهاى سلطهپذیرى و فرو دستى در برابر غرب را به جاى آن بنشانند. تلاش آشکار از سوى واسطهها و دستنشاندگان امپراتوریهاى زر و زور، در بسیارى از عرصههاى فرهنگى براى تردید افکنى در مبانى اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانى که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگى را جدى نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود مىبینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جواناناند، بویژه آنانکه در جاده دانش و فرزانگى قدم برمىدارند و آینده فرهنگى و سیاسى کشور در دست آنها است. درست است که دشمن به رغم تلاش و هزینه فراوان، نتوانسته است به محصول مورد نظر خود دست یابد، ولى به روشنى مىدانیم که مهمترین پاسخ کوبنده بدخواهان، است، و اینها همان است که تشکلهاى دانشجویی شایسته همت گماشتن و پرداختن به آن میباشند.
شما جوانان عزیز مىتوانید اثر انگشت دشمن را در بسیارى از مسائلى که امروزه در فضاى سیاسى و فرهنگى مطرح است، مشاهده کنید و نشانههاى هدفمندى این مسائل و جریانات را بسوى تغییر باورهاى اسلامى و انقلابى ببینید. این واقعیت باید سمت و سوى فعالیتهاى جامعه اسلامى دانشجویان و دیگر تشکلهاى اسلامى دانشجویی را ترسیم کند.[۱۵]
۴- توجه به توطئههای دشمن
امروز این براى شماها روشن است. ممکن است ده، پانزده سال قبل از این، براى محیط دانشجویىِ آن روز روشن نبود و باید مکرر گفته میشد و میگفتیم؛ اما امروز شما این را میدانید. دشمن به طور ویژه، بر روى جریانهاى دانشجویى، سرمایهگذارى میکند؛ تا بتوانند در محیطهاى دانشجویى نفوذ و رخنه کنند و براى خودشان سربازانى را در آنجا تدارک ببینند. این کار با نامهاى مختلف دارد انجام میگیرد. امروز سرویسهاى جاسوسى امریکا و اسرائیل حتّى حرفى ندارند که به تشکلهایى در دانشگاههاى ایران کمک مالى بکنند که این تشکل به حسب ظاهر، وابستهى به تودهایهاى سابقند. این در دانشگاههاى شما وجود دارد. مجموعهها و گروههاى دانشجویى که تشکیلدهندگان و تغذیهکنندگان اینها همین تودهایهاى چند سال قبل از این هستند – که یک مدتى هم به تلویزیون آمدند و توبه و انابه و گریه کردند و از بزرگان نظام طلب بخشش کردند – امروز بعد از آنکه اردوگاه مارکسیزم بهکلى متلاشى شده و غلط بودنِ آن حرفها، ایدهها و فکرها، با آن فلسفهنماها، بر همه ظاهر و مبرهن شده و دیگر وجود این جریان چپ، معنایى ندارد؛ اما در عین حال مىبینیم که اینها را نگه میدارند و حفظ میکنند؛ چون احتیاج دارند؛ یعنى براى معارضه با جریان دانشجویى اصیل و سالم – که همان جریان اسلامى و پایبند به معنویت و مفتخر به ایرانى بودن خود است – حاضرند زیر هر نامى، دانشجو را فعال کنند؛ زیر نام تودهاى، سلطنتطلب و نامهاى گوناگون. شماها باید متوجه باشید.
۵- مسئولیت در قبال آینده
مسئولیت شما سنگین است؛ هم باید درس را بخوانید، هم محیط سیاسىتان را بشناسید، هم روى محیط سیاسى اثر بگذارید و هم خودتان را از لحاظ فکرى و روحى آماده کنید براى فردایى که بلاشک وزن این نظام متکى به معنویت – یعنى نظام جمهورى اسلامى – در معادلات جهانى بینالمللى، ده برابر امروز خواهد شد. مطمئن باشید که ما چنین روزى را در پیش داریم و شما جوانهاى امروز، آن روز را خواهید دید. علىالقاعده آن روز ماها نیستیم؛ اما شماها هستید و خواهید دید آن روزى را که وزن و ثقل و اهمیت جمهورى اسلامى در معادلات جهانى – چه از لحاظ سیاسى، چه از لحاظ علمى و چه از لحاظ بیان افکار سازنده – ده برابر امروز است. باید خودتان را انشاءاللَّه براى آن روز آماده کنید.[۱۶]
۶- لزوم رقابت سالم بین تشکلها
یکى از چیزهایى که من از دانشگاههاى زنجان خوشم آمد، این است که گفتند در این دانشگاهها تشکلهاى گوناگون دانشجویى با هم با بىادبى و هتاکى و بدگویى و دست به یقه شدن رفتار نمىکنند. این رویه خیلى خوبى است و توصیه مىکنم همینطور باشید. هر کدام از تشکلها کار خود را انجام دهند؛ اما با هم دوست باشند و به هم اهانت نکنند. البته چالش علمى و فکرى براى پیش رفتن و رشد پیدا کردن، خوب است. مجموعهاى که داراى فکر سیاسى و اجتماعى است، افراد آن در گوشهاى جمع شوند و بنا کنند به استدلال کردن و حرف زدن. وقتى کارشان تمام شد، مجموعه دیگرى که حرف اینها را قبول ندارد، در گوشه دیگرى جمع شود و افرادش بنا کنند به استدلال کردن و حرف زدن.[۱۷]
۷- پرهیز از معارضه
البته این را هم ما اضافه بکنیم که مجموعههاى دانشجویى – که پایهى اسلامى و پایهى معرفتى دارند – در داخل دانشگاه، کارى نکنند که رقابتهاى آنها یا معارضههایى که به نام رقابت انجام میگیرد، به تضعیف قواى این مجموعههاى مؤمن بینجامد. این مجموعهها همدیگر را حفظ کنند. من نمیگویم همه یکجور فکر کنند، همه یکجور سلیقه داشته باشند؛ نه ممکن است، نه لازم؛ لیکن از معارضه و تضعیف یکدیگر جداً خوددارى کنند.[۱۸]
معنای صحیح اتحاد تشکلها
بنده اعتقادم این است که اتحاد تشکلهاى دانشجویى – که اشاره شد – چیز خوبى است؛ منتها نه به این معنا که همه تشکلها از بین بروند و یک تشکل به وجود آید؛ این تجربه درستى نیست. چیزى نخواهد گذاشت که همان تشکل هم دچار مشکلات فراوان خیلى از تشکلها خواهد شد. راه درست این است که این تشکلهاى دانشجویى موجود، با تفاهم، حقبینى و آن چیزى که خاصیت دانشجوست، خودشان را به یکدیگر نزدیکتر کنند؛ حرف حق را وسط بگذارند و جانبداریها و مخالفتها از استدلال و منطق ناشى شود.[۱۹]
[۱] . بیانات در دیدار اعضاى اتحادیهى انجمنهاى اسلامى دانشآموزان ۲۴/۱۲/۱۳۸۳
[۲] . بیانات در جمع بسیجیان به مناسبت هفتهى بسیج ۰۵/۰۹/۱۳۷۶
[۳] . سخنرانى در دیدار با مجمع نمایندگان طلاب و فضلاى حوزهى علمیهى قم ۷/۹/۱۳۶۸
[۴] . بیانات معظم له در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاههاى سراسر کشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۵] . بیانات معظم له در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاههاى سراسر کشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۶] . بیانات معظم له در دیدار هزاران نفر از اعضاى بسیج دانشجویى دانشگاههاى سراسر کشور ۱۳۸۶/۰۲/۳۱
[۷] . بیانات در جلسهى پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویى ۰۴/۱۲/۱۳۷۷
[۸] . بیانات در جلسهى پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویى ۰۴/۱۲/۱۳۷۷
[۹] . دیدار هزاران نفر از دانشجویان پرشور دانشگاه علم و صنعت ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
[۱۰] . بیانات در جلسهى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران ۲۲/۰۲/۱۳۷۷
[۱۱] . دیدار هزاران نفر از دانشجویان پرشور دانشگاه علم و صنعت ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
[۱۲] . بیانات در جلسهى پرسش و پاسخ دانشگاه تهران ۲۲/۰۲/۱۳۷۷
[۱۳] . پیام به مناسبت برگزارى دومین کنگره جامعه اسلامى دانشجویان ۰۸/۰۷/۱۳۷۷
[۱۴] . دیدار هزاران نفر از دانشجویان پرشور دانشگاه علم و صنعت ۱۳۸۷/۰۹/۲۴
[۱۵] . پیام به کنگره جامعه اسلامى دانشجویان در مشهد ۱۰/۰۶/۱۳۸۰
[۱۶] . بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى ۱۳۸۵/۰۷/۲۵
[۱۷] . بیانات در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاههاى استان زنجان ۲۲/۰۷/۱۳۸۲
[۱۸] . بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار دانشجویان نمونه و نمایندگان تشکلهاى مختلف دانشجویى ۱۳۸۵/۰۷/۲۵
[۱۹] . بیانات در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز دانشگاهها ۰۷/۰۹/۱۳۸۱