هفتگانههای یک تشکل
محمد خديوی
مروری بر هستههای شکلدهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
از سال ۵۲۱۳ به بعد بسیاری از گروههای مذهبی، فعالیتهای خود را بر محور مرجعیت حضرت امام (ره) شروع کردند. در میان این گروهها، بسیاری از جوانان دیده میشدند که تجربۀ فعالیت و مبارزه به واسطۀ حضور در سازمان مجاهدین خلق را در کارنامۀ خود داشتند. در سالهای ۵۳ و ۵۴، زمانی که ماهیت منافقانۀ سازمان مجاهدین خلق برای بسیاری از اعضا روشن شد، نیروهای مذهبی از آن جدا شده و گروهها و هستههای مبارزاتی جدیدی را تأسیس کردند. از آنجا که بسیاری از چالشهای سازمان مجاهدین خلق به دلیل عدم آشنایی با متون مذهبی بود، گروههای جدید بر آموزش نیروها و جوانان در مسائل عقیدتی همت بیشتری گمارند و فعالیتهای عقیدتی خود را در غالب انجمنهای اسلامی و جلسات قرآن که در مساجد برگزار میشد، آغاز کردند. در میان این گروههای مذهبی که نقش مؤثری در سازماندهی جوانان داشتند، گروههای هفتگانه امتواحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون و موحدون از اهمیت ویژهای برخوردار بودند که بعد از انقلاب اسلامی، تحت عنوان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» درآمدند.(۱)
امتواحده متشکل از تعدادی از زندانیان سیاسی بود که معمولاً جزء سازمان مجاهدین خلق بودند؛ ولی از زمانی که بحث ارتداد آنها پیش آمد، بسیاری از آنها از این سازمان جدا شده بودند. امتواحده در سال ۱۳۵۵ در پی نزاعهای داخلی که در زندان در میان مارکسیستها، التقاطیها و مذهبیهای واقعی به وجود آمد، شکل گرفت. در واقع شکلگیری این گروه، در زندان بود و خارج از زندان تا پیش از تحقق انقلاب، فعالیتی نداشت. از چهرههای معروف این تشکل میتوان به بهزاد نبوی اشاره کرد که در زندان، با همنشینی با بچههای مذهبی و دوستی با شهید رجایی، به بچههای مذهبی پیوست و بعد از آن، فعالیتهای خود را علیه منافقین شروع کرد.(۲) از شخصیتهای معروف دیگر این تشکل، میتوان از محمد سلامتی –که وزیر کشاورزی در دولتهای رجایی، باهنر، مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی بود- نام برد که بیشتر روی مسائل عقیدتی کار میکرد.
منصورون از دیگر گروههای فعال قبل از انقلاب بود. تعدادی از اعضای این گروه از افرادی بودند که از سازمان مجاهدین خلق جدا شده بودند و برخی از افرادی بودند که در سال ۵۵ و ۵۶ به این گروه پیوستند. خاستگاه این گروه، مناطق جنوبی کشور بود و دامنۀ آن تا کرمان، یزد، اصفهان، قم، اراک و تهران کشیده شد. آنها سخت به اعتقادات دینی و مذهبی خود پایبند بودند و از طریق آقای راستی کاشانی، ارتباط خود را با مرجعیت حفظ میکردند. پس از انقلاب نیز در سال ۵۸ به درخواست سازمان، امام (ره) آقای راستی کاشانی را به عنوان نمایندۀ خود در گروه، معرفی کردند. از ویژگیهای این گروه این بود که تلاش میکردند تا به جای برخی کلمات رایج انقلابی، از الفاظ قرآنی استفاده کنند؛ به عنوان مثال به جای واژۀ جمعبندی از کلمه عبرت، به جای خانه تیمی از کلمه حصن و… استفاده میکردند.(۳) این گروه، فعالیتهای مسلحانه متعددی در سال ۵۶ و ۵۷ انجام داد که به اظهارات برخی از اعضا، با مجوز شرعی همراه بود؛ کشتن سرگرد عیوقی رئیس گارد دانشگاه جندی شاپور و تعدادی از مسئولان شهربانی در نقاط مختلف کشور، از این اقدامات بود. همچنین آنها حفظ جریانهای اعتصاب نفت در جنوب را سازماندهی میکردند.(۴) از شخصیتهای معروف این گروه میتوان به محسن رضایی، محمدباقر ذوالقدر و علی شمخانی اشاره کرد.
فلق نام گروه دیگری است که توسط دانشجویان مذهبی خارج از کشور، تأسیس شد و در آستانۀ انقلاب اسلامی به کشور بازگشتند. حسن واعظی، مصطفی تاجزاده و محمد طیرانی -که در خارج از کشور با بنیصدر در ارتباط بودند- از جمله افراد این گروه بودند.
فلاح نیز از دیگر گروههای هفتگانه بود که در سال ۱۳۵۰ طرح آن ریخته شد. در سال ۵۳ با گروه مهدویون اصفهان که شاخهای از مجاهدین خلق بود، قرار همکاری گذاشتند؛ ولی به دلیل اینکه در تفکرات ایدئولوژیک ابهاماتی داشتند، راه به جایی نبردند. مرتضی الویری از شخصیتهای این گروه بود.
موحدین متشکل از بچههای مذهبی و متدین خوزستان بود که بیشترین فعالیت آنها در سال ۵۶ و ۵۷ به ثبت رسیده است. از جمله فعالیتهای ایشان، میتوان به حمله به مراکز دولتی، مراکز فحشا و تکثیر و توزیع اعلامیههای امام (ره) و سازماندهی تظاهرات مردمی اشاره کرد. همچنین ترور پلگریم امریکایی که از مسئولان شرکت نفت بود، از جمله فعالیتهای این گروه به شمار میرود. از جمله افراد این گروه میتوان شهید حسین علم الهدی و کاظم علم الهدی را نام برد.
توحیدی بدر تحث تأثیر اعدام چند نفر از اعضای خاندان رضایی، به گروه رضایی شهرت داشت، که بعدها نام خود را به توحیدیبدر تغییر داد. هستۀ اولیه این سازمان را بچههای مذهبی شهر ری تشکیل میدادند که در سال ۵۴ به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز کرد. این گروه با روحانیت ارتباط تنگاتنگی داشت؛ به طوری که اساسنامۀ خود را به تأیید یکی از روحانیون رساندند و امام خمینی را به عنوان رهبر و مرجع تقلید خود معرفی کردند. هر چند اعضای این گروه توسط یورش ساواک، به زندان افتادند؛ ولی باقی اعضا به فعالیتهای خود تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه دادند. از اعضای این گروه میتوان حسین فدایی -دبیر جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی- را نام برد.
صف از دیگر گروههایی بود که در سال ۱۳۵۵ شکل گرفت. این سازمان توسط شهید محمد بروجردی، حسین صادقی -کارمند وزارت امور خارجه- و سلمان صفوی –فعال در مرکز اسلامی در انگلیس- در اصفهان تأسیس شد. این گروه با آقایان پرورش، طاهری، شهید مطهری، شهید بهشتی و مقام معظم رهبری در گفتگو و مشورت بودند. بحث با شهید مطهری بر سر انحرافات فکری بود که در سازمان وجود داشت. نکته دیگری که این گروه به آن توجه داشت، این بود که استراتژی نظامی باید در اولویت باشد یا فرهنگی.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پس از حذف مجاهدین خلق و لیبرالها از صحنه سیاست کشور، به تدریج گرفتار اختلافات داخلی میان جناح به اصطلاح چپ و راست شد. بهزاد نبوی، سلامتی و آرمین در یک طرف و حسن رضایی، ذوالقدر و واعظی در طرف دیگر قرار گرفتند. اختلافات آنان بیشتر بر سر تاثیرپذیری جناح چپ از روشهای مارکسیستی و توجه آنان به شریعتی بود. در نهایت این اختلافات در سال ۱۳۶۵ به اوج خود رسید و سازمان با اجازه امام به فعالیت خود پایان داد.(۵)
پینوشتها:
(۱) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: «تاریخچۀ گروههای تشکیلدهندۀ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: امت واحده، توحیدی بدر، توحیدی صف، فلاح، فلق، منصورون، موحدین »، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۵۹، ج ۱، ص ۲٫
(۲) شاهی، عزتالله: «خاطرات عزت شاهی (مطهری)»، به کوشش نرگس کلاکی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۴، ص ۳۹۷٫
(۳) سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی: پیشین، ص ۶۱٫
(۴) همان، صص ۱۲۹-۱۴۳٫
(۵) جعفریان، رسول: «جریانها و سازمانهای مذهبی-سیاسی ایران»، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشۀ اسلامی، تهران، ۱۳۸۱، ص ۶۵۲٫