مهارت پردازش تصویر(۲)
امیر جهانی فر
قسمت دوم
تشبیه مفاهیم به زندگی مخاطب
نمونهی اول: خانهای از سرای غرور
به امام علی (ع) خبر دادند که شریح بن الحارث، قاضى امام، خانهاى به ۸۰ دینار خرید. امام (ع) او را احضار کرده، فرمودند:
به من خبر دادهاند که خانهاى با هشتاد دینار خریدهاى، و سندى براى آن نوشتهاى، و گواهانى آن را امضا کردهاند.
شریح گفت: آرىای امیر مؤمنان!
امام(ع) نگاه خشم آلودى به او کرده، فرمودند: ای شریح! به زودى کسى به سراغت مىآید که به نوشتهات نگاه نمىکند، و از گواهانت نمىپرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کند و تنها به قبر بسپارد ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشى، که آن گاه خانهی دنیا و آخرت را از دست دادهاى. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودى، براى تو سندى مىنوشتم که دیگر براى خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمىکردى. آن سند را چنین مىنوشتم:
این خانهاى است که بندهاى خوار آن را از مردهاى آمادهی کوچ خریده است؛ خانهاى از سراى غرور، که در محلّهی نابود شوندگان، و کوچهی هلاک شدگان قرار دارد. این خانه به چهار جهت منتهى مىگردد: یک سوى آن به آفتها و بلاها، سوى دوم به مصیبتها، و سوى سوم به هوا و هوسهاى سست کننده، و سوى چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم مىشود، و در خانه به روى شیطان گشوده است. این خانه را فریب خوردهی آزمند، از کسى که خود به زودى از جهان رخت برمىبندد، به مبلغى که او را از عزّت و قناعت خارج کرده و به خوارى و دنیا پرستى کشانده، خریده است. هر گونه نقصى در این معامله باشد، بر عهدهی پروردگارى است که اجساد پادشاهان را پوسانده، و جان جبّاران را گرفته، و سلطنت فرعونها چون «کسرى» و «قیصر» و «تبّع» و «حمیر» را نابود کرده است.
آنان که مال فراوان گرد آورده، بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساخته، محکم کارى و طلا کارى کرده، زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهدارى کردند، و به گمان خود براى فرزندان خود باقى گذاشتند؛ همگى آنان به پاى حسابرسى الهى و جایگاه پاداش و کیفر رانده مىشوند. آن گاه که فرمان داورى و قضاوت نهایى صادر شود، «پس تبهکاران زیان خواهند دید.»
به این واقعیّتها عقل گواهى مىدهد؛ هر گاه که از اسارت هواى نفس نجات یابد، و از دنیا پرستى به سلامت بگذرد.(۱)
نمونهی دوم: پیوند ایمان و رانندگی
- ترمز ایمان
همان طور که ترمز نگه دارندهی وسایل نقلیه است، ایمان هم نگه دارندهی انسان مؤمن است.
بیرون ز خط مردم آگاه نیفت
از چاله برون آمده در چاه نیفت
در جادهی پرپیچ و خم زندگیات
بیترمز ایمان و خرد راه نیفت
- جادهی دل
غافل ز خدا تکیه به مردم کردیم
کوه و دره را راه توهم کردیم
با این همه تابلو و علامت خود را
در پیچ و خم جادهی دل گم کردیم
انسانهای غافل به رانندگانی تشبیه شدهاند که با وجود علایم راهنمایی و رانندگی، راه را گم کردهاند.
- روغن سوزی
همان گونه که موقع روغنسوزی، ماشین درست کار نمیکند و نمیتوان با آن به مسافرتهای دور رفت، وقتی ایمان هم سست شود، انسان به گناه میافتد و نمیتواند بندگی کند.
فرمان خرد اگر که نامیزان است
چون پیچ اراده هرز و آویزان است
این تیرگی فضای اندیشهی ما
دودی است که از سوختن ایمان است
در این مثال، خرد به فرمان ماشین تشبیه شده است، که نامیزان بودن فرمان به ارادهی او بستگی دارد و نتیجهی آن مشوش بودن اندیشه و ایمان سوز است.
نمونهی سوم: ورزشی
- دروازهبانی
خواهی نخوری ز تیم ابلیس شکست
باید به دفاع از دل و دیده نشست
چون شوت شود به سوی دل توپ گناه
دروازهی دل به روی آن باید بست
در این شعر، ابلیس و یاران او به تیمی تشبیه شدهاند که همواره حریف انسان است و هر لحظه توپ گناه را به سوی انسان شوت میکنند و انسان در صورتی میتواند از دروازهی دل خود محافظت کند که دروازهبان خوبی(خویشتندار) باشد.
- تماشاچی
بر دامن گل دست توسل نزدیم
از حرف به میدان عمل پل نزدیم
افسوس که فرصت به تماشا بگذشت
صد گیم تمام گشت و ما گل نزدیم
مراد از تماشاچی، آدمهایی هستند که امکان استفاده از فرصت برایشان میسور نیست و فقط نظارهگر بازی هستند؛ اگر فرصتهای خوبی هم پیدا شود، قدرت گل زدن ندارند.
- پاس و آبشار
بگذشت زمان، دست به کاری نزدی
برگردن لحظهها مهاری نزدی
صد توپ زدی، تمام را کردی اوت
صد پاس گرفته، آبشاری نزدی
در این مثال، افرادی که فرصت را از دست میدهند، به کسانی تشبیه شدهاند که با وجود پاسها و موقعیت مناسب، نتوانستهاند از فرصت استفاده نمایند.
- گل آخرت
یک عمر شعار داده و تاختهای
در ذهن، ز خویش قهرمان ساختهای
وجدان و خدا و آخرت داور ماست
آن روز اگر گل نزنی، باختهای
در این جا انسانهای بیعمل به کسانی که اسم قهرمانی را فقط یدک میکشند، تشبیه شدهاند و همان طور که قهرمان اگر گل نزد، باخته است، انسان هم اگر عمل نکند، در فردای قیامت باخته است.
نمونهی چهارم: دانش آموزی
تخته سیاه
طراح ازل که طرح جان تو نوشت
نقشی ز خدا کشید و خطی به بهشت
از تخته سیاه دل خود پاک مکن
آن خط سفید را که فطرت بنوشت
در این دوبیتی، فطرت پاک انسان به تخته سیاه تشبیه شده، که از ازل نام و یاد خدا در آن رسم گردیده است.
نمونهی پنجم: هنری
نمایش ریا
آن روز که پشت پرده افشا گردد
سیمای گریم کرده رسوا گردد
تزویر و ریا نمایش ننگین است
زشت است، اگر چه خوب اجرا گردد
در این مثال، انسانهای ریاکار به بازیگرانی تشبیه شدهاند که با چهرهی گریم کرده به صحنه میآیند و چهرهی واقعی خود را به مردم نشان نمیدهند، امّا بعد از پایان نمایش و پاک کردن گریم، چهرهی اصلی بازیگر برای مردم آشکار میگردد.
نمونهی ششم: تجاری
کسادی
چندی است که کساد گشته بازار دلم
جز نفس کسی نیست خریدار دلم
زآن دم که گشودم در دکان عمل
جز رنگ و ریا نبوده در کار دلم
در این مثال، عمل خالصانه و بدون ریا، به دکان و بازاری تشبیه شده است که در قحطی و کمبود به سر میبرد و عمل خالصانه و بدون ریا نیز کم است.
نمونهی هفتم: در چشمهی طهارت توبه
دل، از گناه گرفته است، قلب، چرکین است
و… زنگ ظلمت و زشتی، گرفته کاسهی دل را
و… نور، خاموش است!
و جام، مسوم است
شراب ذکر، در این جام، زهر آگین است.
بیا، بیا، که بشوییم خانهی دل را
به آب توبه بشوییم، رنگ نکبت را
به اشک دیده زداییم، ننگ زشتی را…
نمونهی هشتم: وضو ز چشمهی بیداری
جهان چو معبد گسترده،
آسمان، «محراب»
و مهرماه چو قندیل
زمین و گسترهی خاک، همچو سجاده
سحر ز چشمهی بیداری، دوباره خیز و وضو کن
به سوی کعبهی توحید، عارفانه تو رو کن
بیا و آیینه بگذار پیش چهرهی جانت
درون آیینه، حق را ببین و رو به جانب او کن.(۲)
۳٫تکنیک ترسیم، تجسم
تصویری از مفاهیم، موقعیتها، یا… را توسط الفاظ در ذهن مخاطب ترسیم کردن. توجه به نکات تاثیر گذار بر واقعه و… بسیار مهم است.
نمونهی اول
چراغ هدایت
(و پس از آن، ذات مقدّس خود را به کمال حکمت و درستکارى و به هدایت و راهنمایى به خیرات و نیکوییها وصف نموده، میفرماید:) خدا نور و روشنایى (آشکار کننده، یا هادى و راهنماى اهل) آسمانها و زمین است. مثل و داستان نور او مانند چراغدانى است که در آن، چراغ روشن است، آن چراغ در چراغدان در آبگینه و بلورى است، آن آبگینه (از بسیارى درخشندگى و روشنى) گویا ستارهاى است درخشنده، آن چراغ از (روغن) درخت با برکت و سود افروخته شود که آن درخت زیتون است، نه در جانب شرق (تنها) نه در سوى غرب (تنها) است (بلکه هم شرقى است، هم غربى که زیتون آن بهترین زیتونها است)؛ نزدیک است زیتون (روغن) آن درخت (از بسیارى صافى و پاکى، به خودى خود) روشنى دهد و اگر چه آتشى به آن نرسیده باشد، روشنى است (افزوده) بر روشنى (که آن روشنى چراغ و روشنى زیتون است). خدا به نور و روشنایى (به حجّت و دلیلها و راهنماهاى) خود راه مینماید. هر که را خواهد (هر که را شایسته باشد و بخواهد راه یابد) و براى (هدایت و راهنمایى) مردم مثلها و مانندها بیان میکند (معقولات را به صورت محسوسات مینمایاند) و خدا به هر چیز دانا است.
نکتهها:
- یکی از خواص و آثار نور، هدایت و راهنمایی است. خداوند نیز هدایت (تکوینی و تشریعی) تمام موجودات هستی را به عهده دارد.
- منشا تمام نیروها و انرژیهای موجودات در جهان، نور آفتاب است و خورشید با آن همه قدرت، انرژی خود را از خداوند میگیرد و اگر یک لحظه فیض خدا قطع شود، چیزی از خورشید باقی نمیماند.
- همان گونه که خورشید موجودات را پرورش میدهد، خداوند هم پروردگار عالم است.
- خورشید، تمام موانع حیات و رشد را بر روی زمین ضد عفونی و میکربزدایی میکند؛ خداوند نیز موانع حیات را از بستر زمین نابود مینماید، تا بشر قادر به ادامهی زندگی باشد؛ مانند میکرب کشندهای که اثر هوای آلوده را که سبب نابینایی میشود، از بین میبرد. خداوند نیز اشک را به عنوان یک مادهی ضد عفونی آفریده است.
نتیجه: خداوند هم مانند نور؛ منشأ هدایت، تربیت، انرژی و از بین برندهی موانع است؛ بدین جهت خداوند به نور آسمانها و زمین تشبیه شده است.
نمونهی دوم
پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)
صفت و چگونگى بهشتى که پرهیزکاران وعده داده شدهاند، این است که در آن، جویهاى بزرگى از آبى است که (مزه و رنگ و بوى آن) تغییر نمیکند، و جویهاى بزرگى از شیر است که طعم و مزهی آن تغییر نیافته، و جویهاى بزرگى از می است که براى آشامندگان لذیذ و گوارا است (بر خلاف خمر و مىهایى که در دنیا است)، و جویهاى بزرگى از عسل و انگبین پاکیزه (از موم و جز آن) است و براى آن پرهیزکاران در آن بهشت از همهی میوهها فراهم، و (پیش از دخول و آمدنشان به بهشت براى آنان) از جانب پروردگارشان مغفرت و آمرزش است. آیا کسى که در بهشت باشد، مانند کسى است که همیشه در آتش (دوزخ) است، و آب جوشانیده به ایشان نوشانیده شود، پس آن آب رودههاى آنان را پاره پاره کند؟!
نمونهی سوم
از «دره» تا «قله»
تا همهی راهها به روی انسان بسته نباشد، مأیوس بودن بیمعنی است. تا از چهار سوی و شش جهت، حتی یک در امید و پنجرهی رهایی باز است و صدایی و ندایی ما را به بیداری و حیات روحی فرا میخواند، در «ضلالت» ماندن و به پستی تن دادن و تسلیم گناه شدن، نابخشودنی است.
پس اراده برای چه و کدام زمان است؟
و انتخاب و اختیار کجا به کار میآید؟
تا میتوان از محیط آلوده و فضای مسموم گریخت و تا میتوان پنجرهای از نور و ایمان به روی دل گشود، چرا انسان به تیرگی و آلودگی تن دهد و تنفس در هوای عطر آلود صفا و معنویت را بر خود حرام کند؟…
یوسف(ع)، الگوی جوانانی است که از هرزگی بیزارند.
ابن سیرین، سرمشقی برای آنان است که دوست ندارند برای یک لحظه هوس، یک عمر در ندامت دنیوی و عذاب اخروی بسوزند.
مصعب اسوهی آنان است که میخواهند جو ناسالم خانواده را بشکنند و ایمان و مکتب را بر روابط خانوادگی و پیوندهای عاطفی غلبه دهند.
نگویید: نمیشود.
ارادههای استوار، همیشه بر نمیشودها غلبه یافته است.
وقتی روح، بزرگ و متعالی باشد، راضی به پستی و آلودگی نمیشود؛ هر چند آمیخته با لذتهای زودگذر باشد.
وقتی همت بلند باشد، انسان هدف خود را در پرانتز بین ولادت تا مرگ، محدود و خلاصه نمیکند.
میگویی چه کنیم؟
میگویی: حیف است که انسان خود را مفت و به هیچ بفروشد.
مگر ما چند میارزیم؟
ارزش هر کس به فکر، عمل و اخلاق اوست، و به عشقها و علاقههایش، به گرایشها و ایدههایش، به دلبستگیها و تعلقهایش؛ تا انسان به چه دلبسته و شیفته باشد.
یک دم برا و ببین چه کسی
به که بسته دل و به که هم نفسی
به قول خواجه عبدالله: آن ارزی که میورزی.
وقتی میتوان خوب بود، چرا بد باشیم؟
وقتی میتوان پاک زیست، چرا تن به آلودگی دهیم؟
وقتی میتوان به قله رسید، چرا در دره بمانیم؟
وقتی میتوان…(۳)
تذکر: هر قسمت از صحنه را میخواهی استفاده کنی، در گوشهای یادداشت کن؛ بعد با دقت شروع به ترسیم اتفاق یا مکان یا… نما و بسته به میزان حوصله و سطح مخاطبان، مطلب را تبیین کن.
پینوشت:
- نهجالبلاغه، ص ۳۶۴، نامهی ۳٫
۲٫نمونههای دوم تا هشتم از کتاب برگ و بار (تألیف جواد محدثی) نقل شده است.
- از همدلی تا همرهی(جواد محدثی)