مصاحبه با آیت الله یزدی
- در ابتدا بفرمایید نحوهی آشنایی شما با مسایل سیاسی چگونه بود و با چه انگیزهای این مسایل را پیگیری میکردید؟
*بسم الله الرحمن الرحیم. اولین چیزی که موجب آشنایی من با مباحث سیاسی شد، درآن موقع که تازه از اصفهان آمده بودم و اواخر مقطع سطح حوزه را میخواندم و اصرار داشتم که هر چه زودتر به درسهای خارج وارد شوم، مسألهی آوردن جنازهی رضا شاه به ایران بود و تظاهراتی که علیه آن انجام شد و برخوردی که دولت داشت، و این که جریان چه بوده است و برای چه میخواهند بیاورند. این موجب شد که مقداری با این مسایل آشنا شوم. این مرحلهی خیلی ابتدایی قضیه بود.
مسألهی بعد، مسألهی فدائیان اسلام بود که مقداری طول کشید. آن موقع مرحوم نواب به قم آمد و دیدارهایی و سخنرانیهای خیلی آتشینی داشت، که در یکی از سخنرانیهایش شرکت کردم. در مسجد امام نزدیک بازار قم یک سخنرانی خیلی پرشور و پر اجتماعی داشت. در مدرسهی فیضیه هم جلساتی بود که این موجب گردید که مقداری با حرفهای اینها آشنا شدم.
- آشنایی با امام خمینی هم در این زمینه تأثیر داشت؟
* بله، البته آن موقع میگفتند حاج آقا روح الله خمینی، که از اساتید درجهی یک قم بودند. حتی در اواخر حیات مرحوم آیت الله بروجردی، روح حوزه را ایشان اداره میکردند. مقصود از این که میگویم روح حوزه را اداره میکردند، این است که در حوزههای علمیه، طلاب هیچ الزام و اجباری ندارند که درس چه کسی بروند یا نروند، و خودبهخود آن درسهایی که به فکر و سلیقهی خودشان انفع و بهتر است، انتخاب میکنند. آن موقع درس امام، پرجمعیتترین درس، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت بود و اکثر فضلا شرکت میکردند. ایشان در کنار آن وارد بحثهای سیاسی میشدند، که تاریخ انقلاب مسأله را روشن کرده است. در این میان، ما هم با مسایل انقلاب آشنا شدیم و در حقیقت، این طور میدیدیم که وظیفهی شرعیمان هست.
- گویا جامعهی مدرسین اولین تشکلی بود بود که به عنوان یک تشکیلات منسجم به معنای خاص خودش، به صورت مخفی در آن زمان فعالیت میکرد. اولین تصمیماتی که جامعهی مدرسین گرفت در چه سالی بود؟
*این را در تاریخ تشکیل جامعهی مدرسین آوردهاند. اولین مرحلهاش در زمان حیات مرحوم آیت الله بروجردی بود ـ حدود سال ۱۳۳۵ ـ و بیشتر هم تحت عنوان مدرسینی که برای اصلاح روش تدریس تعلیم و تعلم حوزه میخواهند کار کنند، تجمع پیدا کردند و مؤسسین اصلی شخصیتهای برجستهی حوزه بودند و از مرحوم آقای بروجردی میخواستند که ایشان برای اصلاح کتب درسی و برنامههای درسی حوزه موافقت کنند تا کارشان را آغاز نمایند، بعد که حوادث سیاسی پیش آمد و حضرت امام وارد این مسائل شدند،این تشکل جدیتر و یک اساسنامهی دقیقتری تهیه کردند، که اصلا علت دستگیری بیشترشان لو رفتن همان اساسنامه بود، که در منزل مرحوم آیت الله آذری ساواک ریخته بود و یک نسخهاش را پیدا کرده بودند و مؤسسین و افراد دیگر را دستگیر کردند.
- در خصوص اساسنامه هم من سوالات متعددی دارم، این هیأتی که شما فرمودید در زمان آقای بروجردی تشکیل شد، همان هیأت مدرسین بود؟
*همان هیأت مدرسین است که به عنوان جامعه مدرسین معروف شد،که بعد مؤسسینش یکی دو تا کم و زیاد شدند. مثلا من در آن هیأت اولیه در زمان مرحوم آیت الله بروجردی نبودم، اما بعد که کمکم مسایل سیاسی پیش آمد و امام وارد شدند و این جمعیت به حمایت امام وارد مسایل جاری شدند، آن موقع که میخواستند اساسنامه را تهیه نمایند و باید مؤسسین اولیهاش را تنظیم میکردند، دیگر ما هم توفیق داشتیم در خدمت آقایان بودیم.
- از آن اعضایی که در آن جلسهی هیأت مدرسین شرکت میکردند، افرادی را حضور ذهن دارید؟
بله؛ مثلا مرحوم آیت الله مشکینی، مرحوم آقا سید مهدی روحانی، مرحوم ربانی، شهید بهشتی و همین طور آیتالله مصباح یزدی بودند.
- آقای هاشمی نبودند؟
*شرکت آقای هاشمی را در آن موقع من یادم نمیآید. ایشان دنبال جریان نشریهی خاصی بود که با دو سه نفر دوستان خودشان یک چیزی به نام مکتب تشیع تهیه کردند، که چند نسخهاش هم آن موقع چاپ شد و یک جزوهی و در کنار آن، جلسهای بود.
- در آن موقع شما در انتشار اطلاعیهها هم نقش داشتید؟
* بله! در یکی از اعلامیههای بسیار حساس، که قرار بود بدون اینکه به امضای حد نصاب برسد، آن جلسه ترک شود و آن جلسه طول کشید در منزل آیت الله طاهری خرم آبادی بودیم، چون کنارتر بود. وضعیت طوری شد که دو سه روز ما در منزل آقای طاهری ماندیم و خانوادهی ایشان میبایست از ما پذیرایی میکرد و میگفتند بیرون نروید؛ هر کسی بیرون میرفت میگرفتندش، شرایط طوری بود که یکی که بیرون میرفت، و بر نمیگشت، میفهمیدیم که دستگیر شده و به ما اطلاع میدادند که شرایط بسیار حساس و تند است. البته فاصلهی منزل ما و منزل ایشان خیلی زیاد نبود. من به نوعی به منزلمان اطلاع دادم که اینجا هستم؛ گفتند دو سه بار آمدند سراغت، ولی خب نبودی، رفتند.
تا این که آن اعلامیه امضا شد و امضا به حد نصاب رسید. همهی ما هم که آنجا بودیم، مطمئن بودیم که اگر بیرون بیاییم، دستگیر میشویم. همین طور هم شد. خود من از منزل ایشان که بیرون آمدم و به خانه رسیدم؛ شاید نیم ساعت بعد آمدند و ما را دستگیر کردند و یک جریان تبعید و… پیش آمد.
- جامعهی مدرسین در آن مقطع کارهای بسیار مهمی نیز انجام داد؟
* بله؛ جامعهی مدرسین در آن شرایط کارهای بسیار مهمی انجام داد. مسألهی مرجعیت امام را آن موقع آقایان تصویب کردند، که مطابق قانون اساسی آن زمان، مصونیت قانونی ایجاد مینمود. چون امام را آن موقع با عنوان یکی از مدرسین درجهی یک قم میشناختند و نمیخواستند ایشان را در ردیف مراجع بیاورند، از این رو جامعهی مدرسین اولین کاری که کرد، این بود که عنوان مرجعیت ایشان را تثبیت کرد.
- از دیگر فعالیتهایئ مبارزاتی جامعهی مدرسین بگویید.
*جلسهای که ابتدا به عنوان جامعهی مدرسین نبود، ولی برای تهیه کردن یک پیش نویس برای شکل حکومت اسلامی، با پیشنهاد شهید دکتر بهشتی تشکیل میشود؛ در آن جلسه، آقای وافی، آیت الله مصباح و من بودیم؛ ظاهراً آقای گیلانی و بعضی دوستان دیگر هم بودند. طرح این بود که هر کدام از ما یک دوره کتابهای روایی معتبر خودمان را ببینیم و روایاتی را که به نوعی مربوط به حکومت میشود، اینها را جدا کنیم. در حقیقت، اولین مرحلهی تحقیقات مطابق آن زمان و شرایط آن زمان نبود و کار تحقیقاتی هم به همین شکل انجام میشد. ابتدا فیش برداریهایی صورت گرفت و بعد گروهی میبایست اینها را تنظیم میکردند.
بعد از آن جلسه که این کار اساسیاش بود، آهستهآهسته ما با بعضی از دوستان ـ به خصوص آقای مصباح و آقای وافی و آقای موسوی و چند نفر دیگر ـ یک کار خصوصیتری را قرار شد در جمع معدودتری از این جلسه انجام دهیم، که بیشتر زحماتش بر عهدهی آقای مصباح بود و شاید در اجراییاتش سه نفر بیشتر مطلع نبودند، که آن نشریهی بعثت بود. نشریهی انتقام هم بود، که همین دو سه نفر میدانستند که چه کسی تهیه میکند، و چطور تهیه و تکثیر میشود. بعد وقتی در مدارس پخش میشد یا در اختیار مردم قرار میگرفت، همه میپرسیدند چیه؟ چه کسی است؟ کجاست؟ گاهی خود ما هم همینطور میگفتیم: عجب! نسخهی جدیدش هم آمده است، چه داشته، چه دارد، کسی نمیدانست، شاید هشت، نه نسخهاش تهیه شد.
به هر حال این سری کارها انجام میشد، اما جامعهی مدرسین بیشتر حرکتش دنبال حرکت امام بود و اهداف امام را پیگیری میکرد و جلساتش بیشتر این بود که، بحث میکردند که در شرایط فعلی، وظیفهی ما چیست و مطابق مبانی امام یا دستوراتی که امام میدهند،؟
۱۰ . آیا در خارج از کشور هم خدمت امام رسیده بودید؟
*بله؛ زمانی که من مشرف شدم زیارت بیتالله، بعد از آن، توفیق پیدا کردم به نجف مشرف شویم. از طلبهها آدرس گرفتم و به زیارت امام رفتم. کسانی که آن موقع خدمت ایشان شرفیاب شده بودند، میدانند منزل نسبتاً کوچکی بود که یک بالا خانهای داشت و امام در آن بالاخانه دیدارهای خصوصیشان بود و بیرونیشان جای خیلی کمی بود.
آقای حاج شیخ اصفهانی که در دفتر امام بود، ایشان بیشتر مینشست بیرون. رفتم خدمت ایشان و پس از سلام و احوال پرسی گفتم: میخواهم چند دقیقه خدمت امام بروم. گفت: کمی صبر کن. بالاخره نوبت من شد و گفتند که برو خدمت امام. چند تا پلهای بود که بالا رفتم، و دیدم اتاق خیلی کوچکی است. سلام و عرض ارادت کردیم و نشستیم و ایشان اظهار محبت و احوالپرسی کردند.
بعد گفتم: اگر اجازه بدهید، میخواهم مطلبی را خدمتتان عرض کنم، که دربارهی درسهای خود ما است. من ازجمله کسانی هستم که این اواخر تصمیم گرفته بودم که زندگیام را به هم بزنم و به نجف بیایم، ولی شنیدم که شما فرمودهاید که طلبهها نباید قم را خالی بکنند و این خواست دشمن است. من واقعاً مردد شدم که اگر تکلیفی از طرف حضرتعالی بود، باید رعایت کرد. دلم میخواهد از خودتان بشنوم که آیا واقعاً تکلیف همین است؟
ایشان فرمودند: بله؛ همین طور که برایت گفتهاند، درست است. این خواست دشمن است که میخواهد قم را خالی کند و به عناوین مختلف کسانی میگویند نمیتوانیم درس بخوانیم. اینها قانع کننده نیست، و با این بهانهها، خواست دشمن عملی میشود. بعد فرمودند برای شما که هنوز مشکلی پیش نیامده؛ ما زمانی را در قم و در فیضیه گذراندیم که گاهی طلبه جرأت نمیکرد از حجرهاش بیرون بیاید. بعد مثال زدند و فرمودند آن موقع ما مدتی در سالاریه (که در آن زمان دهی بوده است) در اطراف قم، تعدادی بودیم که آنجا درس میخواندیم و مرحوم آیت الله حائری پیش از ظهرها میآمدند آنجا یک درس میگفتند و بر میگشتند؛ وسیلهی به اصطلاح حماری داشتند، که با آن میآمدند و میرفتند. این تعبیر دقیقاً یادم هست که فرمودند که گاهی ما برای تهیهی یک مقدار آذوقه هفتهای یک بار به شهر میآمدیم. آن طوری ما درس خواندیم و دروس حوزه را گذراندیم. شما چه مشکلی برایتان پیش آمده است؟ امروز مردم با روحانیت همه دنبال روحانیان هستند.