مشارکت اجتماعی، مادری، یا هر دو؟ مسئله این است
گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین ابوالقاسمی، مدیر دفتر پژوهشهای مرکز فرهنگی تبلیغی آینده سازان، پیرامون تبیین جایگاه خانواده در روند اجتماعی شدن فعالیت های زنان
افزایش میزان مشارکت اجتماعی زنان در این روزها، دغدغۀ بسیاری شده است؛ نگرانی برای نسلی که در دامان مادر پرورش نمییابد و نگرانی برای زنی که میان فلسفه و هستۀ وجودیاش -که مادری است- و واقعیتهای موجود اجتماعیاش، فاصله افتاده است. به این بهانه پای صحبتهای حجت الاسلام ابوالفضل ابوالقاسمی نشستیم تا این نگرانی را به بحث بگذاریم.
این روزها به نظر میرسد مفهوم خانهداری و همسرداری در جامعه، دچار اشکال شده و این مفاهیم در حال از دست دادن ارزشهای اساسی خود در جامعه هستند. اگر موافق باشید با باز تعریف این واژه وارد بحث بشویم. اصولاً خانهداری در مفهوم اسلامیاش یعنی چه؟
به نظرم برای تبیین مفهوم خانهداری ابتدا باید تعریف دقیقی از خانه و خانواده داشت. چرا باید ساختاری به نام خانواده تشکیل شود و دیدگاه اسلام دربارۀ این ساختار و عناصر آن چیست؟ از دیدگاه اسلام، خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است؛ ساختاری که در شکل گیری یک اجتماع سالم، نقش تعیین کنندهای دارد. تعابیر قرآن کریم دربارۀ خانواده بی بدیل است. قرآن میفرماید: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»(۱)؛ و از نشانههاى او این است که همسرانى از جنس خودتان براى شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایى است براى گروهى که تفکّر مىکنند. قرآن یکی از آیات خود را شکلگیری خانواده معرفی میکند. به نظر بنده نظام تکوینی و تشریعی شکلگیری خانواده، یکی از معجزات الهی است و اگر چشم معجزه بین داشته باشیم، نگاه به این نظام نشانۀ بزرگی از حضرت حق است. روایات هم دربارۀ نهاد خانواده شوق انگیز است. نبی مکرم اسلام(ص) میفرمایند: «ما بنی فی الاسلام بناء أحبّ إلی اللَّه عزّوجلّ و أعزّ من التّزویج»(۲)؛ در اسلام هیچ نهادى محبوبتر و عزیرتر از تشکیل خانواده در نزد خداوند بنا نشده است. با شنیدن این واژهها انسان باید بایستد و تفکر کند؛ در اسلام هیچ نهادی محبوبتر و عزیزتر از ازدواج و تشکیل خانواده بنا نشده است. عزیزتر برای چه کسی؟ برای خدا! این نهاد چنین جایگاهی دارد و این قدر مورد توجه خداوند است.
به واقع چرا اسلام چنین جایگاهی را برای خانواده قرار داده است؟ و حتی در داخل خانواده این قدر حساسیت دربارۀ پیوندهای خانوادگی، مانند پدر و مادر و احترام به این دو توسط فرزند و… دیده میشود؟
به نظر میرسد برای فهم این همه، باید به هدف از شکلگیری این نهاد توجه کرد. هدف از تشکیل خانواده چیست؟ در یک جمله خانواده نخستین و مهمترین نهاد انسان سازی است. بدون تردید هیچ ساختاری مانند کانون خانواده در تربیت و شکلگیری انسان وجود ندارد. خانواده مانند باغی است که میوۀ آن انسانها هستند. روشن است که شیرینی این میوهها محصول زحمات شبانه روزی باغبان است. اجازه دهید از همین جا به سؤال اول شما برگردیم. خانهداری یعنی چه؟ شاید برخی به اشتباه خانهداری را به برخی کارها یا فعالیتهای داخل خانه، مانند نظافت خانه و آماده سازی غذا و… تقلیل دهند. با توضیحی که ارائه شد، باید خانهداری را باز تعریف کرد. خانهداری یعنی باغبانی، یعنی انسان سازی. متأسفانه برخی نگاه درستی به خانهداری ندارند. طبیعی است که اشتباه در درک درست از خانهداری، عامل مهمی در فرار از این وظیفۀ مهم میشود. در حالی که خانهداری به معنای «خانواده داری» است و خانهداری یکی از فعالیتهای جنبی خانواده داری است، نه وظیفۀ اصلی. در حالی که وظیفۀ اصلی خانواده داری است؛ یعنی تربیت انسانها و این مهمترین کارکرد شکلگیری نهاد مهم خانواده و عامل ارزش آن از نگاه اسلامی است.
بنابراین خانهداری، همان روشن نگاه داشتن مشعل مادری در خانواده است که در تعالیم اسلامی و سخن بزرگان ما، وظیفهای مقدس به شمار میرود؟
بله و علاوه بر این، خانواده کانون انسان سازی است و هدف از خلقت انسان، رشد و تعالی انسانی اوست. پس تشکیل خانواده، در راستای هدف از خلقت انسان ارزیابی میشود و چه ارزشی از این بالاتر؟ اجازه دهید در اینجا سخنی از حضرت امام نقل کنم. ایشان میفرماید: «زن یکتا موجودی است که میتواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه، بلکه جامعهها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند.»(۳) روشن است که زن در اینجا به معنای «مادر» است و حضرت امام نیز همانگونه که بیان شده، مأموریت اصلی زن در خانواده را تحقق ارزشهای والای انسانی میدانند.
با وجود اهمیت موضوع خانواده و مادری برای زن، بحث مشارکت اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زن در جامعه هم در طول تاریخ، امری ناگریز به شمار میرفته و میرود. نگاه اسلام به این مطلب چگونه است؟
بحث مشارکت اجتماعی زنان، بحثی پر دامنه است و بیان خلاصۀ آن هم نیازمند فرصت زیادی است. مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان، سابقۀ طولانی دارد. در تاریخ اسلام، زنان بزرگی چون خدیجه کبری(س)، فاطمه(س) دختر گرامی پیامبر(ص) و زینب(س) دختر گرامی حضرت علی(ع) و دیگر بانوان مسلمان در صحنههای گوناگون، از طریق خطابه، مبارزه و حمایت از مقام رسالت، امامت و ولایت، نقشهای مؤثری ایفاء میکردند؛ اما با حفظ توازن و تعادل در اولویتهای زندگی یک زن که در حقیقت کلید سعادتمندی زن است.
چگونه میتوان به یک توازن در این موضوع رسید؟ به نظر میرسد در مباحث جامعه شناختی زنان، این موضوع بسیار گنگ مانده و بعضاً به امری محال تعبیر شده است؟
برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به این نکته توجه کرد که فعالیتهای اجتماعی زن به دو شکل است: نخست. فعالیت غیر مستقیم اجتماعی، از طریق تربیت فرزندان صالح و تغذیه اجتماع با نیروهای کارآمد و توانمند و دوم. فعالیتهای مستقیم اجتماعی، از طریق به عهده گرفتن مسئولیتهای اجتماعی در عرصههای گوناگون سیاسی، اقتصادی و… . پرسش اصلی در ارتباط فعالیتهای اجتماعی این است که کدام یک از این دو قسم فعالیت، تأثیر گذارترند و در تزاحم با هم، اصل با کدام است؟ گاهی این پرسش مطرح میشود که مردان تمامی عرصههای اجتماعی را اشغال کردهاند و جایی برای فعالیتهای زنان نیست؛ در عرصههای نظامی این مردان هستند که نقش اصلی را به عهده دارند. در عرصههای سیاسی نیز شاید برخی تصور کنند مسئولیتهای اصلی به عهدۀ مردان است. همچنین مردان هستند که در عرصههای اقتصادی بار اصلی مسئولیت را به دوش میکشند. به نظر میرسد این نگاه، نگاهی سطحی به زنان و مأموریتهای آنها است. تصور کنید اگر از افراد کم اطلاع بپرسیم مثلاً فیلم «آژانس شیشهای» را چه کسی ساخته است؟ شاید بگویند «پرویز پرستویی»؛ یعنی در نگاه سطحی، سازندۀ اصلی یک فیلم، کسی است که روی پردۀ سینما و جلوی چشمها قرار میگیرد؛ اما از نگاه افراد متخصص، کسانی که با پشت صحنۀ ساخت یک فیلم آشنایی دارند، میدانند که تمامی جملات و حرکات یک بازیگر، با هدایت یک کارگردان توانمند شکل میگیرد. این کارگردان است که نقش اصلی را در پشت صحنه به عهده دارد و اوست که فکر خود را به بیننده منتقل میکند. تمام هنر یک بازیگر، این است که به خوبی خواستههای کارگردان را انجام دهد. حالا تصور کنید کارگردانی بگوید من از اینکه روی پردۀ سینما دیده نمیشوم، ناراحتم و میخواهم وظیفۀ خود را رها کرده و به دنبال بازیگری بروم. روشن است که چنین شخصی، هویت و جایگاه خود را درک نکرده است. او نمیداند نقش کارگردانی به مراتب مهمتر و تأثیرگذارتر از بازیگری است.
یعنی فعالیت اجتماعی را به «دیده شدن» تعبیر کردهایم که تصور میکنیم امکان جمع و توازن فعالیت اجتماعی و خانواده وجود ندارد؟
بله! دقیقاً. در جامعۀ ما هم، چنین اتفاقی افتاده است. برخی زنان تصور کردهاند که این مردان هستند که در عرصههای اجتماعی دیده میشوند و زنان نقشی به عهده ندارند. به همین دلیل هویت خود را فراموش کردهاند و به دنبال نقشهای اجتماعی رفتهاند، به امید اینکه دیده شوند. در حالی که زنان در تمامی موفقیتهای اجتماعی مردان، سهم اصلی را دارند. اگر مردی در جهاد شرکت میکند، به دلیل تربیت درست مادر و پشتیبانی همسر اوست. اگر مردی مجتهد میشود، یا رهبر میشود، یا نقشهای دیگر اجتماعی – سیاسی را به عهده میگیرد، تمامی این موفقیتها مرهون تلاشهای یک زن در پشت صحنه است. پس اگر بانوان برای دیده شدن وارد عرصههای اجتماعی شوند، این نقطۀ انحراف فعالیتهای اجتماعی زن است؛ اما اگر به دلیل ضرورت و برای ایفای نقشهایی که خداوند به عهدۀ آنها قرار داده، به فعالیتهای اجتماعی روی بیاورند، باید بتوانند میان مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی خود تعادل برقرار کنند.
قانون این تعادل هم، اصلی به نام اصالت خانواده است. این اصل به ما میگوید که باید فعالیتهای اجتماعی را به گونهای تنظیم کرد که به هیچ وجه به فعالیتهای خانوادگی انسان، مانند نقش مادری و همسری، صدمه وارد نشود. هر فردی -زن یا مرد- در تنظیم فعالیتهای بیرون از خانواده باید به گونهای عمل کند که پیوندهای مستحکم خانوادگی و مأموریتهای مرتبط با آن، آسیب نبیند. طبیعی است که اگر فعالیتهای اجتماعی، سیاسی یا اقتصادی به درستی تنظیم و مدیریت نشود، میتواند صدمات جبران ناپذیری برای خانواد و جامعه به دنبال داشته باشد. البته تشریح ابعاد این اصل، نیازمند فرصت دیگری است.
پینوشتها:
(۱) روم(۳۰):۲۱٫
(۲) الهدایه، ص۲۵۷٫
(۳) در جستجوی راه از کلام امام، دفتر سوم، ص۲۷٫