شیوههای پاسخگویی به سوالات شبهات جوانان
علی نوری
اشاره
یکی از عمده ترین قالبهای کاری مربیان در فضای دانشآموزی در کنار کلاس داری، اردوداری خیمههای معرفت و هیات انصار المهدی پرداختن به پرسش و پاسخ است که این پرسش و پاسخ بیشترین ساعات کاریشان را به خود اختصاص داده است به طوری که دوستان حتی اگر کلاس داری یا سخنرانی میکنند، پایانش پرسش و پاسخ دارند، جلسات گفتگو و خیمههای معرفت را برگزار میکنند پایانش حتماً پرسش و پاسخ دارند. از همین رو نکاتی در نحوه پاسخ گویی وجود دارد که باید به آنها پرداخته شود، لذا فرآیند پاسخ گویی به یک سوال باید تجزیه و تحلیل شود. در مواجهه با سوالات دانشآموزان دومحور اساسی را حتماً خواهیم داشت:
۱) چگونه پاسخ دادن
اولین بحثی که طرح خواهد شد این است که در پاسخ به سوال دانشآموز چه چیزی خواهیم گفت؟ یعنی در پاسخ به این سوال چه مطالبی را باید عرضه کنیم اگر سوال اعتقادی است چه پاسخهایی را باید بدهیم اگر اخلاقی است چه پاسخی بدهیم با این محور از بحث که سهم عمدهای از وقت را هم میگیرد که دوستان زحمت میکشند، مطالعات گستردهای دارند، سوالات دانشآموزی را نگاه میکنند، پاسخ هایش را میکنند برای اینکه اگر در خیمه معرفت حاضر شدند و این سوال را پرسیدند جواب خوبی به آن سوال ارائه بدهند یکی از دغدغههای همیشگی مربیان خیمه معرفت چگونگی پاسخ گویی به سؤالات و شبهات است و و به همین خاطر مراکز پاسخگویی در سطح کشور به خصوص در قم راه اندازی شده است.
اشکال این مراکز پاسخ گویی این است که وقتی مواجه میشوند با سوال دانشآموز، خودشان در قم نشستند و سوال را مطالعه میکنند و پاسخش را میدهند به عبارتی به طور پوست کنده با سوال برخورد میکنند. سوالی نیست که حواشی و لوازم خودش را هم به همراه خود داشته باشد. یک وقتی مثلاً میوهای را برای فردی میآورند اما یک وقتی پای درخت را از ریشه میکنیم با شاخ و برگی که به آن آویزان است سوالی که در قم پاسخ داده میشود مثل همان میوهای است که گذاشتند روی میز بدون آن شاخهها و برگهای اضافی که باید داشته باشد لذا آن پاسخ ارائه شده یک پاسخ گویی دور از واقع است.
شاید جواب خیلی منطقی و قانع کنندهای هم باشد، ولی به هیچ وجه لوازم و حواشی این سوال که در چه کلاسی چه دانشآموزی در چه فضای زمانی و مکانی طرح شده اصلاً لحاظ نمیشود. دو تا نگرانی در استفاده این پاسخها وجود دارد اولین نگرانی این است که این، مراکز سوال را بما هو سوال نگاه کردند. کاملاً پوست کنده و فقط درصدد پاسخ به سوال بودند.
نگرانی دوم اینکه این طور مراکز وقتی در مقام پاسخ گویی بر میآیند عمدتاً پاسخ هایشان برای یک سطح به خصوص است؛ یعنی نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاهها برای دانشجوها پاسخ میدهد در حالیکه باید سوال هر کسی را متناسب با مخاطب خودش پاسخ داد این، نگرانی دو آسیب را در کار مربیان ایجاد کرده است اولین آسیب این که فرد فکر میکند اگر این پاسخها را حفظ کند و سر کلاس حاضر بشود مشکل پاسخگوییاش به سوالات حل شده است در حالی که دانستن پاسخ سوال یک طرف قصه است.
دومین آسیب این است که مربیان جوابها را میخوانند ولی متاسفانه قدرت تنزل مطالب را ندارند؛ یعنی از یک سری استدلالات عقلی و منطقی استفاده کرده که دانشآموز دوم دبیرستان آن استدلالها را متوجه نمیشود در حالی که مربی با همان ادبیات با همان سیر منطقی میخواهد آن مطالب را به دانشآموز بفهماند که اصلاً کارساز نخواهد بود.
۲) عوامل دخیل در نحوه پاسخ دادن
بخش دیگری که در پاسخ گویی به سوال دانشآموز مطرح میباشد چگونگی پاسخ است عوامل متعددی باید در نحوه پاسخ دخیل باشد. وقتی یک دانشآموز در فلان جلسه خیمه معرفت سوالی را مطرح میکند مهم است که بدانیم چرا این سوال را میپرسد. آن عوامل متعدد وقتی لحاظ میشود ما را بر این میدارد که به فکر فرو رویم که چگونه پاسخ او را بگوییم. چون تک تک این عوامل در نحوه پاسخ گویی تاثیرگذار هستند.
شاید سوال شود که رابطه این دو (چه گفتن و چگونه گفتن) با همدیگر چیست؟ رابطه این دو با همدیگر یک رابطه لازم و ملوزمی است؛ یعنی به هیچ وجه نمیتوان ((چه بگوییم را از چگونه بگوییم)) جدا کرد مثل مهارت و محتوا که در امر خیمه داری یا حتی کلاس داری به هیچ وجه از همدیگر جدا کردنی نیستند نمیتوان سوالی را بدون در نظر داشتن روش و چگونگی پاسخ به آن سوال جواب داد.
آیا در پاسخ گویی به سوالات دانشآموزان فقط جنبه فکری را لحاظ میکنیم و در صدد رفع شبهه ذهنی مخاطبانمان هستیم و به عبارتی در مقام تعلیم قرار میگیریم؟ آیا در پرسش و پاسخ علاوه بر رفع شبهه و آن رسالت تعلیمی چیزی به نام رسالت تربیتی هم بر عهده ما گذاشته شده است یا نه؟ در پرسش و پاسخ هم آیا باید مسیر ترتیبی را طی کنیم یا نه؟ چه رابطهای بین این دو هست؟
هنر مربی این است که پرسش و پاسخ و شبهه ذهنی مخاطب را به یک بستر تربیتی تبدیل کند حتی اگر شبهه ذهنی و فکری محض هم باشد باید به یک بستر تربیتی تبدیل شود.
با توجه به سوال دانشآموز سه نگاه میتوان به او داشت یا نگاه تحقیری یا نگاه ترحمی و یا نگاه رحمتى ((وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهُ للعالمین)) یعنی مربی یک وظیفه و یک نقش کفالتی را در امر پرسش و پاسخ به عهده بگیرد. این خیلی مهم است و تمام برنامه پرسش و پاسخ برای این کار است. مثلاً دانشآموز میپرسد این که میگویند شهیدان زندهاند یعنی چه؟
چه پاسخی باید به این دانشآموز داد؟ باید بحث حیات برزخی را مطرح کرد؟ اینها یک فضای پاسخ گویی است این بهترین فرصت است که دانشآموز در اختیار مربی گذاشته که فرهنگ ایثار و شهادت را بعد از یک پاسخ گویی در این بستر راه بیندازد. مثلاً برود در سیره شهدا و از جا آن کار تربیتی را شروع کند همین شاید در مواجهه اولیه فکر کنید این سوال فقط یک مواجهه فکری است ولی مطمئناً میشود آن را به یک بستر تربیتی هم تبدیل کرد که در سرتاسر فرآیند پاسخ گویی حاکم است.
فرآیند پاسخ گویی
فهم دلیل سوال دانشآموز
اولین مطلب در بحث پاسخ گویی به سوال دانشآموز این است که پاسخ دهنده به مشکل دانشآموز منتقل شود دانشآموز سوالی را مطرح میکند و از طریق کلام نوشتار و یا رفتار خودش یک مطلبی را از ما میپرسد. در مرحله اول فرآیند پاسخ گویی مربی باید از سوال دانشآموز به مشکل دانشآموز منتقل شود که چه؟ این که بالاخره این سوال کننده یک غرض اصلی یک گره ذهنی دارد.
این که هیاهوی درونی اش و این در آمیختگی و آشوب درونیاش باعث شده این سوال را بپرسد؟ یا ذهنش است فکرش است یا روح و قلبش باعث شده این سوال پرسیده شود؟ این مشکل دانشآموز باید معین شود که این چه مشکلی دارد، چون پاسخ گویی باید براساس مشکل صورت گیرد. فرآیند فهم مشکل دانشآموز با توجه به سوال او و با جمعبندی این سه محور شکل خواهد گرفت؛ یعنی سئوال طرح شده را بررسی کنید، مختصات دانشآموز را لحاظ کنید و خصوصیت فضای اجتماعی این دانشآموز را هم لحاظ کنید. در این صورت به طور نسبی میتوان به مشکل دانشآموز دست پیدا کرد.
(الف) بررسی سوال دانشآموز
دانشآموز با طرح سوال درخواست پاسخ گویی به یک دغدغه ذهنی فکری و یا روحی خودش را دارد، لذا باید سریعاً به زمینهها و علت این سئوال او منتقل شویم، البته بعضی وقتها ظاهر سوال مبین مشکل دانشآموز است ولی خیلی وقتها ظاهر سوال به هیچ وجه مشکل دانشآموز را بیان نمیکند و مخصوصاً دانشآموزی که مشکل روحی و عاطفی داشته باشد با یک مقاومت ابتدایی این آشوب درونیاش را با پوشش یک سوال انحرافی که جلوه اعتقادی، اخلاقی یا معرفتی مختلف هم میتواند داشته باشد، عرضه میکند و مربی نباید به این گونه موارد جواب اعتقادی بدهد چون مشکل این دانشآموز چیز دیگری است. مثال برای موردی که ظاهر سئوال مبین مشکل مخاطب است این که سوال میکند خداوند چگونه بوجود آمده است؛ یعنی آدم احساس میکند که واقعاً این سوال را از حس کنجکاویش مطرح میکند اما یک وقتی دانشآموز سوالی میپرسد است که ظاهرا سوال فقهی ولی جان، سوال سیاسی است؛ مثلاً در دبیرستانهای دخترانه این سؤال مطرح میشود که چرا با حضور دختران در استادیومهای ورزشی مخالفت میشود؟ البته ظاهر این سوال میگوید که مسئلهای فقهی است ولی این دانشآموز دارد گیر سیاسی میدهد مشکل این دانشآموز بحث سیاسی است هر چند که ظاهر سوال اصلاً نشان نمیدهد.
نحوه بررسی سوال طرح شده
برای رسیدن به مشکل دانشآموز و تبیین سوال از او سه را یا ابزار (کلامی نوشتاری یا رفتاری) میتوان کمک گرفت.
ابزار کلامی
مربی در خیمه نهایتاً یک ربع بیست دقیقه صحبت میکند. سهم تاثیرگذاری موضوع و مطلب طرح شده توسط مربی در جهتدهی به سوالات دانشآموزان بسیار زیاد است لذا میتوانید با هدف وارد کلاس شوید طرح موضوع کنید بعد سوالات را جهت بدهید تا به یک نوعی مشکلات بچهها را از آن در بیاورید. دانشآموز سوالی را مطرح میکند از این دانشآموز در زاویه دیگری همین سوال را بپرسید که مقاومت اولیه دانشآموز بشکند این علامت سوال همیشه باید باشد که وقتی ظاهر سؤال مجمل شد ممکن است این سوال یک مشکلی داشته باشد این دانشآموز را در یک رفت و برگشت بگذارید، یک سوال از او بپرسید مطمئناً ادبیاتش را تغییر میدهد. همین تغییر ادبیات میتواند مشکل را برای مربی باز کند اگر پرسش و پاسخ شما به طور شفاهی است استخدام کلمات، چینش جملات، تن صدا، و حتى لحن کلام دانشآموز میتواند مشکلش را مشخص کند، اگر روحی و عاطفی باشد به خصوص ((لتعرفنهم فی لحن القول))، (از لحن قولشان میشناسانمت) به پیامبر(ص) میفرماید لحن قول اینها میفهماند چقدر منافقاند لحن قولشان دارد این را میفهماند.
ابزار نوشتاری
دیگری ابزار نوشتاری است که پرسش و پاسخ به صورت کتبی است. در این روش از نوع چینش و قرار دادن کلمات جمله بندیها نوع کلمات و … استفاده شده در سوال میتوان به مشکل دانشآموز پی برد. البته لازمه این کار این است که مربی با ادبیات دانشآموز آشنا باشد. که برای این آشنایی مطالعه کتابهای، داستان، شعر دست نوشتههای خود دانشآموزان این توانایی را به مربی میدهد که بعضاً از نوشته هایشان پی به بعضی از ریشههای طرح سوالات آنها ببرد.
ابزار رفتاری
ترکیب چهره نوع نگاه و حرکت اعضای دانشآموز در زمان طرح سوال میتواند به نوعی مشکل طرف را مشخص کند.
ب) بررسی مختصات دانشآموز در طرح سؤال
دومین محور مختصات خود دانشآموز است؛ یعنی اگر مربی مختصات دانشآموز و جغرافیای تربیتی دانشآموز را بداند در نحوه پاسخ گویی اش بسیار به او کمک خواهد کرد. خصوصیات دانشآموز بعضی وقتها ظرفیتها و یک سری مشکلات خاص خودش را دارد ظرفیتهایش استقلالخواهی، تشخصطلبی، شهرت طلبی، جستجوی هویت، ماجراجویی، قهرمان طلبی، کنجکاوی و… است. این سری ظرفیتها در سوالی که مخاطب میپرسد تاثیر گذار است. این رده سنی عمدتاً از یک سری مشکلات عمومی و فراگیر نیز برخوردارند که عبارتند از:
یک نوع غفلت فراگیر، عمدتاً این بچهها غافلاند. نمیتوانند هدف تعیین کنند، به استعدادهایشان جهت بدهند. نگاه سطحی به دین دارند؛ عمدتا در این سن، معنویتگرا و شریعت گریزند از وضعیت موجودشان راضی نیستند چون دانشآموز در این دوره سنی در حال انتقال از دوران کودکی به نوجوانی و تحول در جسم شخصیت روحیات و غدد هورمونیاش است که در انتقال از کودکی به نوجوانی زلزلهای ایجاد میکند که این مشکلات را بعضاً در بردارد ولی یک سری مشکلات خاصی وجود دارد که مختص به زمانی است که در آن قرار گرفتهایم:
شکسته شدن جداره مصونیت
امروزه جداره مصونیت در بچههای ما کاملاً شکسته شده؛ یعنی ارتباط، فضای دور و نزدیک، دیگر کاملاً از بین رفته. یاد دوره دبیرستانی و نوجوانی خودتان نیفتید که یک تلویزیون سیاه و سفید داشتید دو تا شبکه بیشتر نمیگرفت الان دسترسی بسیار زیاد شده خانواده دیگر نمیتواند دانشآموز را در مکانی نگه دارد تا تربیتش کند اینترنت که هست، ماهواره که هست، ارتباطات که هست، تلفن که آنقدر منبع ارتباطی گسترده شده که جداره مصونیت را شکسته است.
گم شدن ارتباط با نزدیکان
مشکل دوم این است که متاسفانه جداره ارتباطی دانشآموز با والدینش، با استادش، با مربیاش از بین رفته است.
(ج) خصوصیات فضای اجتماعی در طرح سؤال
نکته دیگر در نظر گرفتن خصوصیات فضای اجتماعی در طرح سؤال است؛ یعنی بالحاظ خصوصیات فضای اجتماعی به نوعی از سوال دانشآموز به مشکلش منتقل خواهید شد یک سری عوامل اجتماعی در وجود این دانشآموز تاثیرگذار هستند که او این سوال را میپرسد. حال چه مثبت یا منفی و یا خنثی از این سه حالت خارج نیست مثلاً یک سوال از یک دانشآموز در یک دبیرستان در یک منطقه شهری از فلان استان در ماه رمضان پرسیده شده است.
اینها همه باید دیده بشود که چه سوالی؟ چه دانشآموزی؟ چه مکانی؟ چه شهری؟ چه استانی؟ چه زمانی؟ چه منطقهای؟ اینها همه سوال دارد. فضاهای تاثیرگذار دو نوع هستند فضاهای تاثیر گذار ثابت و فضاهای تاثیر گذار فصلی فضاهای تاثیر گذار ثابت مثل خانواده همسایه دوست، مدرسه شهر استان این دانشآموز در خانوادهای قرار گرفته که وضع اقتصادی آنها زیر خط فقر است بعضی سوالاتش ریشه در این وضع اقتصادی دارد؛ خانوادهشان از جهت تقوا و پرداختن به مسائل دینی در چه سطح قرار گرفته در تک تک اینهایی که گفتیم این سوالات قابل طرح خواهد بود. فضاهای تاثیرگذار فصلی منطقهای، شهری، استانی کشوری جهانی؛ یعنی در یک زمان به خصوص یک جریان یا اتفاق در منطقه در شهر در استان در کشور و یا در جهان رخ میدهد مثلاً در یک شهر کوچکی حالا یا امام جمعه محترم آنجا یا یکی از مسئولین دانشآموزی یک سوتی باحالی داده وقتی ماه رمضان وارد یک شهر شدند فضای کاملاً منفی علیه مبلغین بود بعد کشف شد که مثلاً امام جمعه آن شهر تعدد زوجین داشته است و این جریان یک هفته قبل از رمضان در این شهر پخش شده است بعد حالا شمای مبلغ یا مربی به دبیرستان دخترانه میروی دانشآموز میگوید ببخشید تعدد زوجین به چه علتی است؟ این سوال برای افزایش معلومات این دانشآموز نیست این دختر از آینده در خطر قرار گرفتهاش وحشت کرده که یعنی چه دو تا زن میگیرند! از آیندهاش میترسد به صورت استانی اتفاق هایی که در استان میافتد در سطح کشوری هم جنگ داریم انتخابات داریم مناسبتها داریم سال پیامبر اعظم خودش یک فضای تاثیرگذار فصلی در سطح کشور و به یک نوعی در سطح جهانی بود. دیدید جام جهانی چطور همه را غرق میکند؟ تمام افکار جامعه جهانی را به خودشان جلب میکنند و غزه را در فلسطین زیر بمباران خودشان قرار میدهند. دانشآموز غرق در فوتبال است الان تو میخواهی بروی سر کلاس از چه بگویی؟ از عرفان بگویی؟ از اخلاق بگویی؟ چطوری؟ وقتی این دانشآموز منتظر این است که جلسه زود تمام بشود چرا که امروز آلمان و برزیل نیمه نهایی بازی دارند هی ساعتش را نگاه میکند. زنگ چه موقع میخورد؟ یک آشوب این چنینی دارد که باید لحاظ بشود.
بیان فرآیند پاسخ گویی در قالب یک مثال مثلاً دانشآموز سوال میکند آقا چرا خداوند ما را خلق کرده است؟ سوال را دقت کنید چرا خداوند ما را خلق کرده است؟ شروع میکنیم مقدمات میچینیم، فلسفه خلقت را به دانشآموز یاد میدهیم، دانشآموز هم این طوری میکند بله آقا، بله، خیلی ممنون بعد سرش را میاندازد پایین مگر گیر این دانشآموز در فلسفه خلقت بود؟ مختصات دانشآموز را در پاسخ به این سوال لحاظ کردی؟ فضای اجتماعی را در پاسخ به این سئوال لحاظ کردی؟ از کجا بفهمیم؟ یک سوال از دانشآموز بپرس – رفت و برگشتی که اشاره شد – بگو که چرا خلق نکند؟ یعنی آن مقاومت اولیه شکسته میشود. میگوید: آقا اگر خلق نمیکرد ما این همه سختی نمیکشیدیم، بابای من با کارگری مگر چقدر حقوق میگیرد چهار تا بچه هستیم میخواهم بروم دانشگاه آزاد بابایم پول ندارد آن گاه لازم است فلسفه فقر را برای این دانشآموز جا بیندازیم نه فلسفه خلقت را دیدید در یک رفت و برگشت که میگذارید آن مقاومت اولیه شکسته میشود لذا به مشکل و علت سوال دانشآموز سریعاً پی خواهید برد.
انتقال از مشکل دانشآموز به رویکرد پاسخ گویی
در مرحله دوم فرآیند باید از مشکل دانشآموز به رویکرد پاسخ گویی برسید. مشکل دانشآموز معین شد که مثلاً مشکل روحی یا فکری دارد مشکل روحی دارد این دغدغه خانوادگیاش است این مشکل فکری اولیاش؛ حالا از اینکه مشکل دانشآموز روحی است یا فکری با لحاظ اینها ما به رویکرد پاسخ گویی دست پیدا خواهیم کرد و بین روحی و فکری هم دقیقاً مثل همان چه بگوییم و چگونه بگوییم رابطه لازم و ملزومی برقرار است کاملاً تاثیر گذار هستند.
یعنی هیچ سئوال ذهنی بدون دغدغه روحی و عاطفی نیست و هیچ مشکل روحی بدون مسائل فکری نیست مشکلش روحی است؛ درست ولی از اینجا باید شروع کنی تا به مشکل روحی برسی شبههای در ذهن مخاطب ایجاد شده که درکی ناصحیح داشته، تصور اولیه اش غلط است. مفهوم قضا و قدر مفهوم خالقیت را نفهمیده. حالا از کجا سوال ایجاد میشود؟ عمدتاً عاملش چیست؟ خصوصیات این حس کنجکاوی دانشآموزان بعضاً این سوالات را در ذهنشان ایجاد میکند نقص دانایی و بعضاً سطحی نگریشان به دین باعث طرح این سوالات میشود که البته تربیت خانواده آموزش و پرورش و… میتواند در سطحینگر شدن دانشآموز نسبت به دین تاثیرگذار باشد.
مثال: بچهها این سوال را میپرسند که آیا خدا میتواند جهان را در یک تخم مرغ خلق کند یانه؟ محدوده قدرت الهی برای این دانشآموز درست تبیین نشده اگر این درست تبیین بشود این سوال هم حل میشود لذا میطلبد که دامنه مطالعات ما در این بخش بسیار گسترده و عمیق باشید. اگر بخواهید برای دانشآموز اغنای عقلی ایجاد کنید باید ((چه بگوییم))، (محتوای ارائه شده) بسیار قوی باشد مطالعات در زمینههای مختلف داشته باشد. همین سوالی که خدا میتواند جهان را در یک تخم مرغ قرار دهد سوالی فکری است ولی هنر مربی است که همین سوال را به یک بستر تربیتی تبدیل کند.
جایی هم که دانشآموز مشکل روحی و عاطفی دارد عمدتا سوالش پیچیده است؛ یعنی ظاهر سوال اصلا نشان دهد که این دانشآموز گیر دارد، مشکل روحی دارد که به دلیل خصوصیات این سن است که این گونه مقاومت میکند. شاید اگر یک آدم سی چهل ساله باشد خیلی راحت بگوید آقا من این طوری گیر کردم این مشکل در خانواده ما وجود دارد چه کار کنم؟ و مربی راهکار باید بدهد ولی دانشآموز این گونه وارد نمیشود و این باز هنر مربی در ارتباط گیری است که بستری را آماده کند تا دانشآموز او را از خودش بداند او را امانت دار بداند او را دوای دردش بداند.
در حقیقت در این بخش باید با روحیهها آشنا بشوید. در زمینه حالات و بیشتر روحیهها مطالعه داشته باشید تا روحیههای مختلف را بشناسید؛ مثلا وقتی دانشآموز مغرور و از خود راضی سوال دارد، چطور میخواهد سوال کند، مغرور است کسی که معیارها و میزانها را دیگر از دست داده معیار برایش دادههای خودش است. عمدتاً خانوادههای پولدار در مناطق بالای شهر هر شهر قسمت هستند، بچهها تک فرزند تک دختر یا تک پسر هستند. با هزینههای گزاف بچهها را ثبت نام میکنند. بچهها هم یک غرور کاذبی دارند که وارد شدن به این گونه دبیرستانیها استراتژی خاصی میطلبد. مثلاً آقای پناهیان مطرح کرد که اگر خواستید بحث حجاب را برای دانشآموزان مطرح کنید به بدحجاب بگویید که بدحجابی تو نامهربانی در حق جامعه است و حجاب تو مهربانی کردن با جامعه است برای من سوال شد که آیا دختری که غرق در ثروت و مال است خودخواه و مغرور است بدحجاب هم هست بعد میگوییم خواهران شما دارید نامهربانی میکنید در حق جامعه میگویند برو ببینم میزنند زیر خنده و میگویند اتفاقاً مهربانی میکنیم برای جامعه خدمت آقای پناهیان گفتم که این بیان و زاویه دید شما نسبت به قصه حجاب برای همه دانشآموزان است؟ حتی خودخواه و مغرور؟ گفتند نه برای این گونه دانشآموزان باید یک مقدمه بگذاریم بعد این سخن را بگوییم.
روحیات افراد
روحیههای مختلفی وجود دارد که فقط نام خواهم برد یک روحیه منفینگر است بدبین است برای چه این طوری شده؟ ناامید و مایوس است، پوچ است، سست عنصر است، ترسوست برای هر کدام اینها باید یک نوع پاسخی را ارائه داد مشکل روحی یا فکری میتواند رویکرد پاسخ گویی را نشان بدهد. بین این دو هم یک رابطه کاملاً لازم و ملزومی برقرار هست در خیمه بحثی را مطرح کرده بودم یک دفعه دانشآموزی گفت: پرسش و پاسخ باید به یک بستر تربیتی تبدیل شود.
اگر مسئله فکری است رویکرد پاسخگویی تعلیمی است، روحی است، رویکرد تربیتی است، در رویکرد تعلیمی به دنبال آرامش فکری و ذهنی برای دانشآموز هستیم، لیکن در رویکرد تربیتی به دنبال آرامش درونی طرف هستیم. فرق میکند، استراتژی با همدیگر فرق کرد در رویکرد تعلیمی با ذهن و فکر مخاطب مستقیماً درگیر میشویم ولی در رویکرد تربیتی باید جان و قلب طرف را تکان بدهیم در رویکرد تعلیمی دنبال پاسخگویی هستی و حتماً از گفتار یا نوشتار استفاده خواهی کرد استدلال و منطق میآوری دلایل مختلفی را میچینی برای این که پاسخ بدهی ولی در رویکرد تربیتی همیشه پاسخ نمیدهیم در رویکرد تعلیمی دوباره این بحث چه بگوییم و چگونه بگوییم وجود دارد در رویکرد تربیتی چه بگوییم و چگونه بگوییم هم دوباره مطرح است؛ یعنی اگر رویکرد من تربیتی بود باید بدانم چه بگویم و چطوری بگویم رویکرد من تعلیمی بود باید بدانم چه بگویم و چطوری بگویم که حالا در چه بگویم هر دو طرف یک مقدمه و متنی را میچینیم و یک نتیجهای را خواهیم گرفت تا آن مشکل ذهنی طرف را تصویر کنیم ولی چگونه بگوییم یا گفتاری است یا نوشتاری است چگونه بگوییم در رویکرد تربیتی یا گفتاری است یا رفتاری.
یک وقتی دانشآموزی، از ما سوال کند میگوییم که نمیدانم این یعنی چه؟ یعنی واقعا من اطلاعات ندارم. مثلاً میگوید آقا این کار را من انجام بدهم بعد توبه کنم خدا میپذیرد؟ میگویی نمیدانم یعنی میدانم و متوجهم که مشکل تو چیست. میگوید که نمیداند، ولی یعنی میدانم. یعنی میخواهد یک طوری در طرف ایجاد انگیزه کند و طرف هم پاسخش را میگیرد و میرود.
وقتی این فرآیند طی شد ما به پاسخ سوال دانشآموز دست پیدا میکنیم از سوال دانشآموز منتقل شدن به مشکل دانشآموز از مشکل دانشآموز به رویکرد پاسخگویی از رویکرد پاسخگویی فرآیند پاسخگویی و پاسخ سوال دانشآموز روشن خواهد شد. به میزانی که اندوختههای درونی مربی بیشتر باشد آن حجاب بین مخاطب و نفسش را زودتر برخواهد داشت با توجه به این نکته ویژگیهای روحی مربی را به عنوان سرفصل بعدی مباحث در نظر خواهیم گرفت.