شما مشاوره میخواستید؟
محسن سیمایی
گذری بر ضابطه، تکنیک و اخلاق مشاوره
بدون تردید یک از مهمترین ضابطههای مشاوره این است که م شاورین با نیت خدمت رسانی به مراجعین خود در صحنه مشاوره حاضر شوند. به بیان بهتر، مشاورین دل به کار بدهند و از هیچ تلاشی برای به ثمر رسیدن جریان مشاوره دریغ نورزند. با این حال هرچه قدر که «دل به کار سپردن» مشاورین را با اهمیت میدانیم، «دل به مشاوره سپردن» مراجعین را پر اهمیتتر و کلیدیتر خواهیم دانست. در مشاوره قرار نیست که مشاور بهجای مراجع خود کاری را بر عهده بگیرد یا تمرینی را انجام بدهد. کار مشاور روشنگری است. او واقعیتها را شناسایی میکند، باورهای غلط را از بین میبرد و به مراجع خود آگاهی میبخشد. آن کسی که در نهایت باید قدمهای اساسی برای رسیدن به نتیجه مناسب را بردارد، خود مُراجع است. اکنون سؤال اینجاست:
اگر مراجع دل به مشاوره نسپارد، حاضر میشود کاری برای بهبود شرایطش بر عهده بگیرد و قدمی برای موفقیت بردارد؟
هرگز!
تا زمانی که ما نتوانیم در جایگاه مشاور، فردی که درصدد حل مشکلاتش هستیم را مشتاق و مسئولیت پذیر ببینیم، در پیشبرد مشاوره با مشکلات فراوانی رو به رو خواهیم بود. به همین دلیل با اجبار نمیتوان کسی را به مشاوره فرستاد یا مشکلاتش را حل کرد. مشاوره نیاز به مشارکت مراجع دارد. چگونه اشتیاق را بفهمیم؟
مشاور میتواند از طریق پرسش مستقیم از فرد مورد نظر اشتیاق او را شناسایی کند. اگر پاسخ فرد به سؤال «آیا شما مشاوره میخواستید؟» مثبت بود، یعنی حاضر است مسئولیت پذیر باشد و برای رسیدن به نتیجه مشارکت داشته باشد. البته در برخی شرایط نیازی به پرسش مستقیم از مراجع نیست و از تفسیر رفتارهای او هم میتوان پاسخش نسبت به سؤال را پیش بینی کرد. عدم تمایل و اشتیاق به مشاوره، خصوصاً درباره دانش آموزان نوجوان و جوان بسیار رخ میدهد و بسیاری از والدین یا حتی مربیان سعی دارند به اجبار دانش آموز را به پای میز مشاوره بکشانند. اینکه ضرورت نیاز به مشاوره توسط والدین و مربیان تشخیص داده بشود، نشانه خوبی است درباره اینکه آنان وضعیت نوجوان را به خوبی رصد کردهاند؛ اما این ضرورت شناسی نباید منجر به اجبار در مشاوره شود. باید نوجوان را هوشمندانه مدیریت کنیم و او را در حالی که اختیار و حق انتخاب دارد مقابل مشاوره قرار داد تا نتیجه خوشایند حاصل شود.
اگر نخواست، تکلیف چیست؟
اگر والدین و اطرافیان نوجوان او را به اجبار به مشاوره کشاندند، مشاور در واقع با فردی رو به رو است که تمایلی به گفت و گو و مشاوره ندارد. اینگونه نیست که در چنین شرایطی مشاور با این فرض که مشاوره به نتیجه نمیرسد، دست از کار بکشد و عقب نشینی بکند. اگرچه برای مشاور بهترین وضعیت این است که مراجع خود را مصمم در مشاوره گرفتن ببیند اما اگر این اتفاق نیفتاد، کار مشاور تعطیل نمیشود. او باید از حلم و بردباری خود بهره بگیرد، زحمت بیشتری را متحمل شود و با استفاده از تکنیکهایی که بیان میشود، در نوجوان رغبت ایجاد کند. البته راهکارهایی که بیان خواهد شد، نه تنها برای مشاورین و مربیان بلکه برای والدینی که ضرورت مشاوره گرفتن فرزندشان را تشخیص دادهاند نیز کارساز است. آنان میتوانند با استفاده از این تکنیکها، فرزندشان را به مشاوره ترغیب کنند.
- از او بپرسید؛
از او بپرسید که غیر از مطرح کردن مشکلاتش با مشاور و غیر از این مسیر، خودش چه راهی را مدنظر دارد؟ از چه طریق مطمئن و کم هزینهای میتواند وضعیتش را بهبود ببخشد؟ در واقع با تکنیک معقول سازی افکار، او را به سمت گرفتن یک تصمیم منطقی و عقلانی درباره مشاوره سوق میدهید.
- مثال بزنید؛
از تجربههای دیگران برای نوجوان مثال بزنید و به این طریق او را به مشاوره ترغیب کنید. خصوصاً استفاده از مثالهای هم ردیف او، میتواند کارساز باشد. مثلاً اگر مراجع نوجوان شما دچار اضطراب است، از تجربه مشاوره گرفتن یک نوجوان مضطرب برایش بگویید که پس از طی کردن دوره مشاوره و مشارکت در انجام راهکارها به چه نتیجه خوبی رسید.
- مشاوره را دو طرفه کنید؛
بدترین رویکرد در مقابل افراد غیر مشتاق به مشاوره، رویکرد خود محوری مشاور است. اینکه مشاور یک طرفه شروع به واکاوی مشکلات مراجع خود بکند و بعد هم راهکارهایی را ارائه بدهد. بهترین تکنیک در مواجه با چنین مراجعانی را باید دوطرفه ساختن جریان مشاوره دانست. کاری کنید خود نوجوان حرف بزند، شرایط را تحلیل کند و حتی خودش با مقداری تأمل برای بهبود وضعیت خود راهکار بدهد. خیلی فرق است بین اینکه نوجوان حس کند کسی دارد او را صرفاً نصیحت میکند با اینکه احساس کند کسی میخواهد همراه او شود و دست در دست او، چیره شدن بر مشکلات را برایش آسان کند.
- سد را بشکنید؛
سد مقاومت نوجوان در قبال مشاوره گرفتن، با شوخی و مزاح بهجا و درست مشاور شکستنی است. شوخی بدون تحقیر و تمسخر این قابلیت را دارد که برای نوجوان آرامش و روحیه بهتر برای تصمیم گیری را پدید بیاورد.
- من هم همینطور؛
خاطره گویی مشاور از مشکلات خود یا شرایط مشابهی که خودش داشته نوجوان را به مشاور ترغیب میکند. مشاور با نوعی خود افشاگری سعی میکند به نوجوان بگوید، مشکل تو را خیلی از آدمهای دیگر هم دارند، حتی خود من هم داشتم و سعی کردم آن را حل کنم. خیلی مهم است که مشاور چگونه خاطرات خود را نقل میکند. گاهی ضرر نقل خاطرات برای مراجع اتفاقاً بیشتر از فایدههاست. مثلاً ممکن است به نوجوان حس منفی نسبت به قابلیتهای مشاور دست بدهد و پیش خودش بگوید: «کسی که خودش قبلاً دچار مشکل بوده حالا میخواهد مشکل مرا برطرف کند؟!» نقل خاطرات و خود افشاگریهای مشاور باید جهتی داشته باشد که نوجوان را به رفع مشکلش ترغیب کند. مشاور میتواند با جملهبندیهای مناسب و نوع بیان درست خاطرات، از فایده خاطره گویی استفاده کند و از ضررهایش جلوگیری کند.
من مثل بقیه نیستم
در آموزههای دینی ما احترام به دیگران بسیار مورد تأکید قرار گرفته است. آیه ۷۰ سوره مبارکه اسراء که در آن خدای متعال فرموده است: «وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ؛ به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم»، از مهمترین شواهد لزوم اهتمام به این امر است. باید گفت در مشاوره نیز این اصل مهم باید مدنظر قرار بگیرد. احیاناً شرایط منفی فردی که میخواهد مشاوره بگیرد یا وضعیت پر پیچ و خم زندگی او دلیل بر چشم پوشی از این اصل اخلاقی مهم نیست. مشاور همواره باید در تحلیلهایی که نسبت به وضعیت مراجع ارائه میدهد، در سخنانی که بر زبان جاری میکند، در مصاحبه و گفتوگویی که با فرد موردنظر انجام میدهد، در راهکارهایی که به او ارائه میکند و در پیگیریهای بعدی خط قرمز احترام را در نظر داشته باشد و هرگز رفتاری برخلاف آن از خود نشان ندهد. از همین رو سرزنش کردن پی در پی مراجع، تمسخر او درباره تصمیمهای قبلی یا وضعیتی که برای خود رقم زده و زخم زبان و طعنه جایی در مشاوره اخلاقمدار نخواهد داشت. اصل اخلاقی احترام به مراجع ایجاب میکند مشاور با خوش رفتاری و برخورد کریمانه مراجع را محترم بشمارد. البته بدیهی است که احترام گذاشتن به فردی که از ما مشاوره میگیرد، دلیلی بر قبول یا تأیید حرفهای او، افکار او، ارزشهای مدنظر او و … نیست. بلکه مشاور با احترام گذاشتن به مراجع خود این پیام را میرساند که اگر دیگران به خاطر مشکلاتت به تو بیاحترامی کردهاند، من نسبت به شرایطتت درک کافی را دارم و تا پایان مسیری که با هم آغاز کردیم، همراهت خواهم بود.a