طرحبحثانقلاباسلامی
علی فرخی
(ویژهی مربیان خیمهی معرفت و مبلغان)
آسیب شناسی طرح بحث انقلاب اسلامی
یکی از موضوعات و مفاهیم مهمی که مربیان عزیز خیمههای معرفت نبایست از پرداختن به آن (در حیطهی دانشآموزی) غافل باشند، مباحث و شبهات مربوط به «انقلاب اسلامی» است؛ خصوصاً اینکه امسال، سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی را سپری میکنیم و از این جهت، وظیفهی ویژه ای بر دوش ما به عنوان مبلغان و خواص تأثیرگذار در عرصهی دانشآموزی احساس میشود. اما امروز طرح بحث دربارهی انقلاب اسلامی – خصوصاً در عرصهی دانشآموزی – با حساسیتهای ویژهای همراه است. این حساسیتها از شرایطی که در ذیل میآید، ناشی میشود.
- امروزه نسل سوم انقلاب، جای خود را به نسل چهارم میدهد و غالباً هرچه نسل مخاطب ما از عصری که قرار است از آن صحبت کنیم، دورتر شود، روشنگری و انتقال مفاهیم به آن، دشوارتر و ناملموستر میشود. بدیهی است که نسل جوان و نوجوان امروز، نسبت به نسل دیروز، از پدر و مادر و بزرگان خود، کمتر از انقلاب و خاطرات واقعی آن میشنوند و از این رو با مفاهیم اصولی و ارزشها و آرمانهای امام و انقلاب، بیگانهتر هستند. این دوری و بیگانگی، به رغم اینکه میتواند به عنوان یک فرصت استفاده شود؛ یک حفره، تهدید و زنگ خطر است، زیرا اگر به درستی پر نشود، قطعاً با افکار مسموم، یا حداقل با برداشتهای غلط و غیر منطقی پر خواهد شد!
- به موازات دور شدن نسل جوان و نوجوان از انقلاب، متأسفانه نسل دوران انقلاب نیز کم کم به انزوا رفته، از نسل جوان دورتر میشوند. از این رو، منابع و مراجع حقیقی و سالم که بایستی مرکز اصلی ترویج مفاهیم و ارزشهای انقلاب باشند – خواسته یا ناخواسته – جای خود را به منابع مجازی یا ناسالم میدهند! و متأسفانه از آنسو، منابع معاند در قالبهای متنوعی نظیر سایتهای اینترنتی، وبلاگها، ماهواره و حتی عناصر انسانی، با سلاح قدرتمند «شبهه پراکنی»، تهاجم عظیمی را علیه ارزشهای نظام و انقلاب آغاز نمودهاند.
وقتی امروز با جمعی از دانشآموزان، به بحث و گفتگو و پرسش و پاسخ دربارهی انقلاب اسلامی مینشینی، میبینی اغلب، همان سؤالات و شبهات عجیب و عمیقی را مطرح میکنند که در برخی از وبلاگها و سایتهای وابسته به دشمنان نظام و انقلاب، به روشنی به چشم میخورد!! این است سرچشمهی محتواگیری جوانان امروز ما، وقتیکه راویان حقیقی انقلاب به انزوا روند!
- سومین عاملی که امروز، طرح بحث دربارهی انقلاب اسلامی را دشوار میکند، تلاقی نامتقارن حساسیت و سهمخواهی یکجانبهی نسل جوان امروز؛ با شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی روز جامعه است. جوان امروز مثل جوان دیروز، در تحمل سختیها و مشکلات؛ صبور و پرطاقت، و عمیقنگر و تأملگرا نیست، بلکه سهم خواهی منفعت گرایانهاش بر آرمانگرایی هویتجویش غلبه دارد. از سوی دیگر، اشتباهها، کمکاریها و نقطه ضعفهای عملکردی برخی از مسؤولان نظام در این چند سال بعد از انقلاب، بر توقعات و تشویشهای ذهنیاش افزوده است! از این جهت، کوچکترین و بدیهیترین نقطه ضعفهای نظام، برای او بزرگ جلوه کرده است و به راحتی نیز از قضاوتها و نگاه محدود و غیرجامع خودش عقب نمینشیند!
با دانشآموز امروز، چگونه باید دربارهی انقلاب اسلامی سخن گفت؟!
با عنایت به شرایط یاد شده، سخن گفتن از انقلاب اسلامی برای دانشآموز امروز، حساسیتها و ظرافتهای ویژهای میطلبد. قبل از هر چیز، باید ببینیم که ما تحت چه عنوانی و در چه مدت زمانی، برای چه تعداد مخاطبی، با چه سطح فکری و سنی و با چه قالبی قرار است تشکیل جلسه دهیم؟ و اصولاً چه هدفی را باید دنبال کنیم؟
در اینجا ما دو حالت را در نظر میگیریم.
حالت اول: در ایدهآلترین وضعیت، ممکن است شما با گروهی از دانشآموزان فهیم و تربیت شده در بستر ارزشهای انقلاب مواجه باشید. تعداد اندکی از این زبدهها را تحویل گرفتهاید و قرار است در طول بهمنماه، چندین خیمهی معرفت با موضوع انقلاب اسلامی برگزار کنید. هرچند تبدیل مفاهیم انقلاب به قالب خیمه، کار سادهای نیست، ولی به هر حال شما میتوانید در این جلسات، تا حدودی آزادانه با مشارکت بچهها، به طرح مباحث اصلی مربوط به انقلاب بپردازید. این حالت، در واقع همان «خیمهی چرا انقلاب؟» است، که بررسی بیشتر جزئیات آن، موضوع مقالهی کنونی ما نیست.
حالت دوم: اما فرض کنید به بهانهی بهمن ماه، قرار است شما در چندین مدرسه (مثلاً با عنوان «گفتمان چرا انقلاب؟») یک جلسهی حدوداً یک ساعتی با قالب سخنرانی یا پرسش و پاسخ برگزار کنید! و نکتهی مهمتر که کار شما را دشوارتر و حساستر میکند، اینکه ممکن است مخاطبان شما در این جلسه، کم و گلچین شده نباشند! مثلاً مدیر مدرسه همهی کلاسها (یا چند کلاس) را تعطیل و تمام دانشآموزان را در نمازخانه جمع کرده است تا ساعتی پای صحبت شما بنشینند… این جاست که برخلاف حالت قبل، بدترین وضعیت شکل میگیرد! مخاطبان زیاد و با افکار و اعتقادات متنوع!
در این جا چه باید کرد؟! در این یکساعت فرصتی که در اختیار دارید، چه بحثی را مطرح میکنید؟ اصلاً چگونه باید سخن را شروع کرد؟! جلسه را به سخنرانی دربارهی کدام جنبه از انقلاب اسلامی متمرکز کنیم؟! اجازهی پرسش و پاسخ بدهیم یا نه؟! آیا پرسشها و شبهات مطرح شده را پاسخ دهیم یا نه؟! اصلاً سخنرانی کنیم یا پرسش و پاسخ؟! سؤالات را شفاهی بشنویم یا کتبی جمع نماییم؟! چگونه نظر تمام بچهها را جلب کنیم؟! چگونه از انقلاب دفاع کنیم؟! چگونه مخاطب را هدایت نماییم؟ و خلاصه چه کنیم که هنگام پایان جلسه، عدهای نگویند: دیدید نتوانستید جواب ما را بدهید! دیدید کم آوردید! دیدید که تعصبی از انقلابتان دفاع میکنید! و… و خدای ناکرده آخر جلسه طوری ختم شود که احساس کنیم نتوانستیم به درستی روشنگری کنیم.
البته ممکن است هیچ کدام از این اتفاقها در جلسهی شما نیفتد، و خدا کند که اینطور باشد؛ اما شما باید آمادگی هر نوع مخاطب و هر نوع اتفاقی را در جلسهتان داشته باشید! بچههای امروز خیلی زرنگند! مو را از ماست بیرون میکشند! کوچکترین خطا یا نقصی را در گفتارمان تشخیص میدهند! به راحتی و با استدلالهای سطحی و کم عمق، توجیه و قانع نمیشوند!
آیا واقعاً ما در یک جلسهی یک ساعتی، میتوانیم تمام سؤالات و شبهات آنها را پاسخ دهیم؟! واقعاً در این یک ساعت و با این حجم و تنوع مخاطب و این همه سؤالات و شبهات متنوع، چه کنیم؟! اگر شما مربی عزیز برای پاسخ به این سؤالات، راه حل مناسبی را تجربه کردهاید، حتماً آن را برای استفادهی دیگر همکارانتان، برای نشریهی خودتان ارسال کنید؛ در غیر این صورت، راهکار و نکاتی را که در ادامه میآید، به دقت مطالعه و تجربه کنید. ما فرمولی برای این بدترین وضعیت ارایه میکنیم، امید است در اجرای چنین جلساتی، برای مربیان عزیز مفید باشد.
حتماً تا به حال با کسانی برخورد کردهاید که اهل استدلال نیستند و غالباً تعصب، جای منطق را در ذهنشان اشغال کرده است؛ کسانی که بعد از کلی حرف و دلیل، باز برمیگردند سرخط و…!
به نظر شما این گونه تفکر چقدر در جامعهی دانشآموزی وجود دارد؟! واقعاً چقدر از جوانان ما، اصول تفکر منطقی و قضاوت صحیح را بلد بوده، در تحلیل دغدغههای ذهنی روزمرهی خود، به کار میبندند؟!… این است آسیبی که تا اصلاح نشود، هیچ حرف حقی به دل نمینشیند! به قول یکی از بزرگان، «تا خصلت حق پذیری را در مخاطبانتان احیا نکنید، سخن از حق، فایده ندارد!»
آری؛ تا به مخاطبانمان، مهارت «تفکر منطقی و حق پذیری» را نیاموزیم، کلام و استدلال حق را تنها در صورتی میپذیرند که با تمایلات، تعصبات و سلایقشان منطبق باشد! و بدیهی است این گونه قانع شدن، مقطعی و کم عمق است و تا زمانی که ما ریشهی این درد را درمان نکنیم؛ در فردایی دیگر، سؤالات و شبهات و تشخیصهای غلط و قضاوتهای ناقص دیگر، دوباره سر باز خواهد کرد!
از این روست که ما برآن شدیم تا به جای «طرح بحث مفاهیم انقلاب اسلامی»، موضوع مهمتر «روش شناسی قضاوت دربارهی انقلاب اسلامی» را انتخاب کنیم. این همان هدفی است که توصیه میکنیم در جلسات خود دنبال کنید.
مزیت دیگر این سبک، این است که این روش، یک قالب کلی برای آموختن مهارت قضاوت و تفکر منطقی ارایه کرده است و اختصاص به موضوع انقلاب اسلامی ندارد! شما میتوانید از این روش برای سایر موضوعات – نظیر دفاع مقدس یا مسایل روز جامعه – استفاده کنید. وقتی مخاطب ما آموخت که چگونه باید بیندیشد، در مواجهه با هر نوع سؤال و شبهه، بهترین راه را برای دستیابی به صحیحترین پاسخ انتخاب میکند و از این جهت، شما هنر و مهارتی به او آموختهاید که مانند یک شاهکلید، هر قفل بستهای را باز میکند! گرسنهای که ماهیگیری را آموخته است، دیگر هرگز گرسنه نمیماند!
اصول قضاوت صحیح
در ابتدای بحث، مخاطبتان باید بفهمد برای اتخاذ صحیحترین تصمیم و قضاوت در هر مسألهای، نیازمند توجه به چند عامل و پیشنیاز مهم هستیم، که در صورت عدم توجه به آنها، تشخیص و قضاوت ما دچار خطا خواهد شد. در قالب یک یا چند مثال، اصول زیر را به ترتیب بیان کنید.
شرط اول: اطمینان از «صحت» اطلاعات و مشاهدات اولیه
بدیهی است اولین عاملی که قضاوتهای ما از آن سرچشمه میگیرد، «اطلاعات و مشاهدات اولیه» است. فرض کنید خبری را از تلویزیون، رادیو، روزنامه یا اینترنت دریافت کردهاید، مسلماً شما بر مبنای آن خبر، برای خود قضاوتی خواهید کرد؛ چه اینکه قضاوت شما صرفاً در ذهنتان باشد، یا اینکه برای دیگران نیز بیان کنید. حال اگر ساعاتی بعد، متوجه شوید خبری که شنیده بودید، اشتباه بوده، طبیعتاً قضاوتتان نیز که بر مبنای آن خبر اشتباه شکل گرفته است، از اعتبار و صحت، ساقط خواهد شد! حتی در برخی از حالات، علاوه بر اخبار، مشاهدات ما نیز ممکن است از صحت لازم برخوردار نباشد! قاعدهی علمی ثابت شدهی «خطای چشم»، از مهمترین مصادیق اثبات این ادعاست!
بنابراین، تا از صحت اخبار و مشاهدات اولیه مطمئن نشدهایم، نباید به خودمان اجازهی «قضاوت قطعی» بدهیم! این، اولین قاعده و پیشنیاز «قضاوت صحیح» است.
تذکر: تشخیص صحت اطلاعات، خود، مهارتی جداگانه است، که طرح آن از ظرفیت این مقاله خارج است. تنها میتوان گفت برای تشخیص درجهی صحت یک خبر، بایستی به بررسی عواملی نظیر: منبع و ناقل خبر، نحوه و زمان انتشار خبر، حواشی خبر، روانشناسی خبر و سایر مؤلفههای مربوط به خبر پرداخت. امروزه این مهارت در نهادهای امنیتی، به عنوان یک مهارت تخصصی آموزش داده میشود.
شرط دوم: اطمینان از «کامل بودن» اطلاعات و مشاهدات
هرچند «صحت و درستی» اطلاعات و مشاهدات اولیه، «شرطی لازم» برای قضاوت صحیح است، اما نمیتواند «شرط کافی» باشد! زیرا غیر از صحت اطلاعات، نیازمند «جامع بودن» اطلاعات و مشاهدات مؤثر در تصمیم گیری و قضاوت نیز هستیم. با مثالی ساده، اهمیت و معنای این قاعده را بیشتر درک میکنیم. فرض کنید برای خرید میوه به بازار رفتهاید و با مشاهدهی چند سیب تازه و براق و بزرگ روی جعبه، کل جعبه را خریداری میکنید و بعد از بررسی محتویات زیرین جعبه، به خطای تشخیص و قضاوت خود پی میبرید!
در مثال یاد شده، شرط اول برقرار است! یعنی اطلاعات و مشاهدات اولیه غلط و اشتباه نبوده؛ واقعاً آن میوههایی که شما مشاهده کردید، از کیفیت مطلوب برخوردار بود و شما در «صحت» آنچه دیدید، اشتباه نکردید! پس واقعاً علت اشتباه در تشخیص و قضاوت نهایی شما چه بوده است؟! آری، شما فقط روی جعبه و بخشی از میوهها را دیدهاید و از بخش دیگری که باید دربارهی آن نیز آگاهی میداشتید، غافل شدهاید. در واقع در این مثال، ما تنها بخشی از اطلاعات لازم را کسب کرده و به مشاهدات اولیه اکتفا کردیم و همین غفلت از «جامع نگری»، باعث خطای تشخیص و قضاوت ما شد.
بنابراین، برای قضاوت در هر مسألهای – چه انقلاب و چه هر پدیدهی اجتماعی یا اتفاق روزمرهی دیگر – علاوه بر تلاش جهت کسب اطمینان از «صحت» اطلاعات اولیه، نبایست به آنها «اکتفا» نمود؛ بلکه باید تا حد امکان، توان و اقتضای فرصت، به دنبال اطلاعات تکمیلی دیگری باشیم، تا خطای «قضاوت» ما کاهش یابد.
تذکر: از آن جایی که مراحل جمعآوری اطلاعات در برخی از مسایل به راحتی پایان پذیر نیست، آنچه تکلیف ماست، این است که «تا حد توان، امکان و اقتضای فرصت زمانی» که در اختیار داریم، از توجه و کسب اطلاعات تکمیلی غفلت نکنیم؛ وگرنه ممکن است فرایند جمعآوری اطلاعات در یک مسأله، هرگز پایان نپذیرد!
شرط سوم: «بصیرت، جامعنگری و تحلیلگری» در تجزیه و تحلیل اطلاعات و مشاهدات
تا قبل از مشاهدهی شرط سوم، شاید گمان میکردیم که بحث با همان دو شرط اول تمام است و هرکسی میتواند با اطلاعات و مشاهداتی «صحیح» و «جامع»، دربارهی هر مسألهای به «قضاوت» بپردازد! اما با اندکی تأمل و تجسم چند مثال مصداقی، به ضرورت و لزوم وجود شرایطی عمیقتر پی میبریم! هرچند در ادامه، توضیح مختصر هریک از سه صفت ذکر شده در شرط سوم، خواهد آمد، ولی در ابتدا برای درک ضرورت کلیت این شرط، توجه شما را به مثالی جلب میکنیم:
فرض کنید شما میخواهید آشپزی کنید و مثلاً املت لذیذی بپزید؛ دو شرط فوق، چگونه مصداق پیدا میکند؟!
الف. شرط «صحت»: این بدان معنی است که مواد اولیهای که در اختیار شما گذاشته شده (تخم مرغ و گوجه فرنگی و روغن و…) سالم است و هیچ یک خراب و فاسد نیست. بدیهی است «صحت» مواد اولیه، اولین شرط لازم برای تولید یک غذای سالم و لذیذ است!
ب. شرط «جامعیت»: حال فرض کنید شما میخواهید با چهار عدد تخم مرغ و یک عدد گوجه فرنگی، املت لذیذی برای ۱۰ نفر درست کنید! بدیهی است مواد اولیه شما – به رغم اینکه سالم است – ولی کافی، متناسب و جامع نیست! پس برای طبخ املتی لذیذ، باید مواد اولیهتان «جامع و کامل» نیز باشد!
ج. حال فرض کنید تعداد ۱۰ تخم مرغ سالم، ۱۰ گوجهی سالم و به اندازهی کافی روغن و سایر مواد لازم در اختیار شما قرار میدهند و شما برای درست کردن املتتان هیچ چیزی کم ندارید! هیچ نقص و عیبی هم در مواد اولیهی شما وجود ندارد! اما مشکل جای دیگری است!! آری، شما روش و مهارت لازم را در ترتیب و نحوهی ترکیب این مواد و طبخ آنها ندارید!! آشپزی، یک «مهارت» است؛ مهارت ترتیب و ترکیب مواد، که کار هر کسی نیست.
همینگونه نیز باید گفت: چنین نیست که هرکسی بتواند با مجموعهای از «اطلاعات و مشاهدات صحیح و جامع»، به قضاوتی صحیح و جامع دست یابد! ترکیب و قیاس این اطلاعات و مشاهدات و کشف نحوهی ارتباط بین آنها، تجزیه و تحلیل تشابهات و تناقضات بین آنها و دهها فرایند دیگر، مهارت میخواهد و همیشه کار سادهای نیست!
اکنون با هریک از صفات ذکر شده در شرط سوم، به طور خلاصه آشنا میشویم.
- بصیرت
«بصیرت» از ریشهی «بصر» به معنی عمق دادن به نگاه درونی، کشف و توجه به زوایای پنهانی و مخفی یک مسأله است، که به راحتی قابل دستیابی نیست. هرچند تعریف بصیرت، شباهتی ظاهری با شرط دوم – یعنی کامل بودن اطلاعات – دارد، اما تفاوت اصلی بین این دو در «عمق نگاه» است! در بحث کامل بودن اطلاعات، آنچه باید فرد انجام دهد، فقط «جمعآوری اطلاعات و تکمیل مشاهدات لازم» است، اما در «بصیرت»، آنچه کشف میشود، زوایای پنهانی موضوع است که هر کسی به آن توجه ندارد و باید با تأمل و ژرف نگری به آن دست یافت.
برای مثال، فرض کنید شخص مبلّغی با نیت و هدف روشنگری و دشمنشناسی، به ترویج و افشای بخشهایی از آیین یهود (مثلاً تشریح ویژگیهای خداوند، به نقل از کتاب تلمود، یا آزادیهای ظاهری آیین آنها) در بستر عموم مردم بپردازد. هرچند نیت این فرد، خیر است و قصد دارد عمق کجاندیشی و شیطانگرایی یهودیان را به پیروان دین حق، نمایان کند، اما به یک زاویهی پنهان، آفت و آسیب کار خود بیتوجه است! و آن اینکه نمیداند ترویج محتوای خام و بدون قیاس و تحلیل بخشی از آیین غلط بیگانگان، ممکن است پایههای اعتقادی برخی از مردم سست اراده و ضعیف الایمان را تحت تأثیر قرار داده و با شبههسازی در اذهان، زمینهی گرایش به یهود و انحراف از حق را در آنان فراهم آورد!! این جاست که فقط نگاه «بصیر» و فرد صاحب «بصیرت»، به وجود این خطر و زاویهی پنهان موضوع، پی میبرد. در این جا، نگاه با بصیرت، حکم میکند که به جای انتشار عین اعتقادات خام یهود، بیاییم گزیدههایی از اعتقادات بسیار غلط آنان (از لحاظ شفافیت و وضوح) را با اشارهای به آیات قرآن یا سایر ادلهی اسلامی، همراه با تحلیل و قیاسی خلاصه و گویا، ارایه دهیم. این سبک ترمیم شده، دیگر آسیب روش قبلی را ندارد! این، از ثمرات و برکات «بصیرت» است.
بنابراین، «بصیرت» یک مهارت فکری ارزشمند است که با توجه به اصول و قواعدی خاص، به همراه تمرینات ذهنی مربوط به آن، کسب میشود؛ و از پیشنیازهای مهم برای «قضاوت» به حساب میآید.
- جامع نگری
برای درک مفهوم «جامع نگری»، بایستی با دو دیدگاه «جزء نگر» و «کل نگر» در سبکهای قضاوت و تشخیص، آشنا شویم. به این مثال توجه کنید: دو پزشک را در نظر بگیرید که برای تشخیص بیماری یک فرد، روشهای مختلفی را به کار میگیرند:
الف. پزشک اول، صرفاً به آزمایشهای دقیق داخلی نظیر قند و فشار خون و نوار قلب و آندوسکوپی و نظایر آن میپردازد و به رفتارهای بیرونی و وضعیت کلی جسمانی یا روحی بیمار توجه نمیکند!
ب. پزشک دوم، برخلاف پزشک اول، فقط کلیات احوال عمومی بیمار را بررسی میکند؛ مثلاً طریقهی راه رفتن، تعادل کلی بدن، طریقهی حرف زدن و خلاصه تمام رفتارهای بیرونی بیمار را بررسی مینماید، اما خود را از انجام آزمایشهای داخلی بینیاز میداند!
به نظر شما، کدام یک از این دو پزشک، تشخیصشان دقیقتر و بیعیب و نقصتر است؟! مسلماً آنچه به ذهن میرسد، این است که تشخیص هر دو پزشک، نمیتواند جامع باشد، زیرا هریک، از توجه به برخی جنبههای بیمار، غفلت کردهاند! بنابراین، پزشکی جامعترین تشخیص را خواهد داد که به هر دو زاویه بپردازد، زیرا صحت و سلامت انسان، هم متأثر از جزئیات و عوامل درونی است و هم متأثر از تحریکات و عوامل بیرونی!
در این مثال، پزشک اول دارای نگاهی «جزءنگر» (یا اصطلاحاً میکروسکوپی) بوده و از توجه به «کلیات» غافل است! در این نوع نگاه، بیننده فقط به مصادیق و جزئیات پیشرو توجه کرده و از بررسی منافع و مصالح کلی موضوع هدف، غافل است!
در این نگاه، فرد، همان برداشتهای دریافتی از مصادیق و اجزای مشاهده شده را به کل موضوع، تعمیم و نسبت میدهد!
اغلب، نوع نگاه مردم به جامعه و مشکلات آن، از این نوع است؛ به این معنی که مصادیق خاص و کوچکی از معضلات و مشکلات شخصی خود یا جامعه، در چشم آنها جلوه کرده و با تعمیم همان آسیب، دربارهی «کل جامعه یا دولت یا…» قضاوت میکنند! مثلاً کافی است قیمت گوشت و مرغ یا فلان کالای ضروری مردم، بالا یا پایین برود! رضایت مردم نیز از دولت، با همان نسبت تغییر میکند!! یا اینکه وقتی مردم در یک محله یا شهر، مصداقی از بیعدالتی را میبینند، آن را به کل حکومت تعمیم میدهند! البته تقصیری بر گردن مردم نیست، زیرا آنها در بطن و پایینترین لایه و سطح جامعه زندگی میکنند و از نگاههای جامع و کلانی که غالب مسؤولان استانی یا کشوری به امور کل کشور دارند، مطلع نیستند؛ و لذا بدیهی است که با همان نگاه «جزءنگر»، به پیشواز قضاوت دربارهی مفاهیم کلی میروند!
و اما پزشک دوم دارای نگاه «کلنگر» (یا اصطلاحاً تلسکوپی) است و برخلاف پزشک اول، از توجه به «جزئیات» غافل است! در این نوع نگاه، بیننده فقط وضعیت و مصالح کلی موضوع هدف را بررسی کرده، از توجه به جزئیات، غافل است! در این نگاه، فرد، آنچه را که در نگاه کلان به موضوع برداشت میکند، به همهی اجزای درونی نسبت میدهد! مثلاً فرض کنید با دوستتان گرم سلام و علیک و گفتگو هستید و هیچ ناراحتی، کسالت یا دغدغهای را در چهره و رفتار او نمیبینید. آیا با اطمینان کامل، میتوانید قضاوت کنید که دوست شما هیچ مشکل روحی یا عارضهی جسمانی ندارد؟! یا این که شما با دیدن ظاهر زیبای یک سیب، میتوانید در مورد صحت و کیفیت درون آن قضاوت کنید؟!
بدیهی است که پاسخ منفی است!
متأسفانه برخی از مسؤولان شهری، استانی یا کشوری که از بطن مردم و مشکلات و دغدغههای روزمرهی آنان دور و غافل ماندهاند، صرفاً از چنین زاویهای به حیطهی مدیریتی خود میپردازند و به همین علت است که برخی از تشخیصهایشان، جامعیت لازم را ندارد! بنابراین، همیشه نمیتوان آنچه از کلیات و ظواهر یک موضوع برداشت میشود، به اجزای تشکیل دهندهی آن موضوع نسبت داد! مگر اینکه همراه با دیدگاه «کلنگری»، از «جزءنگری» و توجه به مصادیق مهم و جزئیات نیز غفلت نکنیم!
اما آنچه به عنوان یک قاعدهی عقلی به ذهن میرسد، این است که منافع و مصالح کل، از جزء مهمتر بوده و در اولویت است؛ نظیر جملهی معروف حضرت امام که فرمودند: حفظ نظام، از اوجب واجبات است.
واضح است که مسؤولان استانی یا کشوری که از زاویهای بالاتر و نگاهی کلانتر، امور کشور را رصد میکنند، مصالح و چیزهایی میدانند و میبینند که مردم عادی از آن بیخبر هستند! به قول بزرگی، ملوان کشتی است که تشخیص میدهد کشتی را در طوفان چگونه هدایت کند؛ حال آن که تلاطم کشتی، آرامش مسافران آن را بر هم بزند، ولی برای نجات و صلاح کل کشتی، باید رنجها و آسیبهای جزئی را تحمل نمود!
بنابراین، منظور از آنچه گفته شد، نهی و منع این دو نگاه نیست، بلکه روش ایدهآل، ترکیب این دو نگاه است که به آن «جامع نگری» میگوییم. «جامع نگری» یکی از قواعد تفکر منطقی و پیشنیازهای لازم برای «تحلیلگری» است، که به معنی ترکیب دو نگاه مکمل «کلنگر» (تلسکوپی) و «جزءنگر» (میکروسکوپی) است. البته در این نگاه، حفظ منافع و مصالح «کل»، عقلاً بر «جزء»، مقدم است.
متأسفانه آسیبی که امروزه با آن مواجهیم، تفکیک این دو نگاه است! و راه حل و درمان آن نیز، ترکیب این دو نگاه! بدیهی است غالب مردم، از مصالح و منافع کلی نظام بیخبر بوده، شرایط کلی آن را به درستی درک نمیکنند! و از طرفی برخی از مسؤولان نیز از مشکلات روزمرهی مردم دور بوده، از نیازها و معظلات درونی جامعه غافلاند! در نگاه جامعنگر، هم باید به جزئیات، نیازها و مشکلات روزمرهی مردم توجه کرد، و هم مصالح کلی نظام و کشور را در نظر گرفت. تنها در این صورت است که تشخیص و قضاوت ما، جامعیت لازم را خواهد داشت.
- تحلیلگری
بصیرت را «کشف و دستیابی به زوایای پنهان و عمیق یک مسأله» معنا کردیم، و جامعنگری را «توجه همزمان به اجزا و کلیات یک موضوع، با اولویت مصالح کل»؛ اما برای نتیجهگیری از این همه اطلاعات مهم و ارزشمند، نیازمند توانایی «تجزیه و ترکیب صحیح و منطقی مفاهیم» هستیم. به این مهارت، «تحلیلگری» میگوییم. به عبارت دیگر، «بصیرت» و «جامعنگری»، دو پیشنیاز «تحلیلگری» هستند و فردی که در بصیرت یا جامع نگری ضعیف باشد، نمیتواند تحلیل جامعی در یک مسأله ارایه دهد!
جهت درک بهتر مفهوم تحلیلگری ـ که ثمرهی دو مهارت فکری قبلی است ـ به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید یک کتاب کاملاً مستند دربارهی تاریخ انقلاب اسلامی به کسی بدهیم (که البته کتاب مذکور، صرفاً از نوع «نقل تاریخ» بوده و به هیچ تحلیلی نپرداخته باشد) آیا هر خوانندهای – که خصوصاً دوران انقلاب را درک نکرده – میتواند صرفاً با مطالعهی اطلاعات خام؛ برداشت، تحلیل و قضاوتی جامع و کارشناسی دربارهی آنچه مطالعه کرده است، ارایه دهد؟!
اغلب برای قضاوت، لازم است فرد، ابتدا مهارت «تجزیه و تفکیک» را به کار گیرد و پس از تحلیل هریک از اجزای به دست آمده، به ترکیب آنها بپردازد و قضاوت نهایی را صادر کند. برای آموختن مهارت تحلیلگری، لازم است فرد حداقل به طور خلاصه؛ با اصول منطق، تفکر منطقی، قواعد استدلال، استقراء و اصول سفسطه و مغالطه و برخی از مهاتهای ذهنی دیگر آشنا باشد. البته غیر از موارد ذکر شده، اصول دیگری نظیر «واقعنگری» (عدم منفی نگری یا مثبت نگری) وجود دارد، که طرح آن را به فرصتی دیگر موکول میکنیم.
* و اما جملاتی کلیدی، به عنوان خلاصهی آنچه گفتیم:
- گوش ما قدرت تشخیص حرف درست را از غلط ندارد! این وظیفه به عهدهی ماست!
- باور کنیم همواره چیزهایی هست که اگر بدانیم؛ ذهنیتها، برداشتها و قضاوتهایمان تغییر میکند!
- همیشه نمیتوان «حقایق» را با بررسی «واقعیتها» کشف کرد! هرچند «واقعیتها» از «حقایق» سرچشمه میگیرد، ولی تمام «حقایق» را در بر ندارد! پس برای کشف «حقیقت»، نگاه نافذتری فراتر از دیدن «واقعیات» لازم است!
- برداشتها و قضاوتهای روزمرهی ما از مقایسه بین «توقعات» (مطلوبها) با «واقعیات» اطراف (آنچه رخ داده) حاصل میشود! تا «توقعات» ما تحلیل نشود، قضاوتهایمان تصدیق نخواهد شد!
* نحوهی ارتباط بحث ذکر شده با «مفاهیم انقلاب اسلامی»
ما در این مقاله، سبک و قالب کلی بحث را به طور عام ارایه کردیم. توصیه میکنیم مربی عزیز ضمن مختصر کردن این بحث با بیان و قالب دانشآموزی، از مهمترین پرسشها و شبهات دانشآموزی مربوط به انقلاب اسلامی، به عنوان مثال و مصداقهای عینی در لابلای این بحث استفاده کند، که به جهت رعایت اختصار، این وظیفه را به خوانندهی عزیز واگذار میکنیم.