درآمدی بر «فقه تربیتی»
اشاره: فقه تربیتی در پی پاسخ به این نیاز است که در دوران معاصر که تحولات دامنهدار و دانش و فناوریها، زندگی آدمی را در ساحتهای گوناگون دستخوش دگرگونی فراوانی نموده است، طبیعتاً تطورات و پیچیدگیها و تکثیر ساحتهای حیات آدمی در قلمروهای فردی، خانوادگی و اجتماعی و در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و علمی، رشد و بالندگی و گسترش علم فقه را نیز اقتضا مینماید. بیگمان «گشودگی» حوزه و معارف کلامی، فلسفی و فقهی، آن هم در برابر گسترش دانشها و معارف و جلوههای فناوری و معیشتی آدمی، از رازهای اصلی پایائی و پویائی آنها بوده است و در روزگار پر تحول و پر شتاب معاصر نیز این وظیفه سنگینتر و دشوارتر است.
این مقاله تلخیصی از کتاب «فقه تربیتی»، اثر استاد گرانقدر، جناب حجت الاسلام دکتر علیرضا اعرافی میباشد. امید است که مورد توجه و استفاده علاقهمندان واقع شود.
درباره «فـقـه»
- تعریف فقه
فقه در لغت در چند معنای گوناگون به کار رفته است که به چهار معنای قابل ذکر آن میپردازیم:
الف) «مطلق علم و آگاهی». نظر بیشتر لغتشناسان بر این معناست.[۱]
ب) «مطلق فهم». این معنا را بیشتر لغتشناسان در ماده فقه آوردهاند.[۲] فهم در این معنا، «فهم به مقتضای کلام است که در اثر تأمل در آن به دست میآید».[۳]
ج) «فهم همراه با دقت و تأمل».[۴] شهید مطهری معتقد است که فقه در همه جا به معنای فهم عمیق به کار رفته است.[۵]
د) «فطانت و تیز فهمی».[6]
اما فقه در اصطلاح، در دو معنا به کار رفته است:
الف) «شناخت معارف دینی (اعم از عقاید، اخلاق و احکام».
ب) «شناخت احکام».[۷]
فقه در معنای دوم، خود دو کاربرد دارد: گاه به معنای «احکام شرعی» است که بیشتر در رسالههای عملیه منعکس شده است و گاه فقه به معنای «دانش اجتهادی» است که فقیه با مراجعه و بررسی ادله، احکام را استخراج میکند. معنای مورد نظر ما در این نوشتار از فقه همین معنا (دانش اجتهادی) است.
بنابر آنچه گفته شد، مشهور علمای فقه، آن را چنین تعریف کردهاند: «هو العلم بالأحکام الشرعیه الفرعیه عن اُدلّتها التفصیلیّه؛ فقه، علم به احکام شرعی فرعی از روی دلیلهای تفصیلی آنها».[۸] فقه در این معنا، علمی مانند دیگر علوم است که موضوعات خاص خود را دارد. البته در بحثهای آینده، پس از بررسی موضوع و محمول فقه، به تعریف جامعی از آن خواهیم پرداخت.
نتیجه نهایی
بنابراین، «فقه، دانشی است که از رفتار اختیاری مکلّف از حیث اتصاف آن به یکی از احکام تکلیفی پنجگانه بحث میکند». این تعریفی است که میتوان از فقه ارائه داد. البته فقه مبادی، مبانی و روشهایی دارد که باید در جای خود از آن بحث شود و هرگاه قیودی از آنها در تعریف به کار گرفته میشود.
نکات تکمیلی در این بحث:
- در توضیح موضوع فقه (رفتارهای اختیاری مکلف)، «رفتار» را اعمّ از رفتار جوارحی و جوانحی و اعمّ از ذات افعال و صفات آنها و شامل هر دو نوع رفتار ایجابی و سلبی بر میشمریم.
- ضمناً قید «اختیار» را به معنای «ان شاء فعل و ان شاء لم یفعل» و در برابر «جبر» و شامل «اضطرار و اکراه» دانستیم.
- در مورد جعل احکام وضعی از این دیدگاه دفاع میکنیم که حکم وضعی اگر موضوع حکم تکلیفی باشد (مانند زوج بودن که موضوع وجوب نفقه است)، جعل استقلالی دارد و اگر از حکم تکلیفی انتزاع شود (مانند جزء بودن سوره برای واجب که از امر مرکب از اینها انتزاع شده)، جعل بالاستقلال ندارد.
درباره «تربیت»
- تعریف تربیت
تعریف لغوی تربیت: در زبان فارسی، واژه «تربیت» به معنانی «پروردن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن، آموختن و پروردن کودک تا هنگام بالغ شدن» به کار رفته است. واژه ترکیبی «تعلیم و تربیت» نیز به معنای «آموزش و پرورش» آمده است.[۹]
در زبان عربی، واژه تربیت، مصدر باب تفعیل است. در مورد ریشه این واژه گفتهاند: این واژه با دو ریشه «ربب» و «ربو» در ارتباط است. ریشه اول به معانی گوناگونی چون «حضانت (در دامان خود پروردن)، اصلاح، تدبیر (پایان کاری را نگریستن)، خوب رسیدگی کردن، سرپرستی، تتمیم و تکمیل (به اتمام رساندن و کامل کردن)، تأدیب (ادب آموختن)، چیزی را ایجاد کردن و به تدریج تکامل بخشیدن و سوق دادن شیء به سوی کمال و رفع کمبودها» به کار رفته است. ریشه دوم را در معانی متعددی مانند «زیاد شدن، تغذیه نمودن، بالا رفتن، رشد و نمو کردن و تهذیب نمودن» به کار بردهاند.
معانی ریشه دوم با توجه به کاربرد آن «بیشتر ناظر به پرورش جسمی و مادی است؛ در حالی که معانی ریشه اول، بیشتر ناظر به پرورش دیگر ابعاد است». با این حال، از برخی کتابهای لغت معاصر مشخص میشود که این دو ریشه، در معانی یکدیگر نیز به کار رفتهاند. برای نمونه، ماده ربب به معنای «نمو و زیاد شدن یا سرپرستی برای تغذیه و رشد دادن و به ادب خاصی رساندن» به کار رفته است؛ چنان که ماده ربو نیز به معنای «اشراف داشتن، تهذیب نمودن و رشد قوای جسمی، عقلی و اخلاقی» استعمال شده است.[۱۰]
اما در زبان انگلیسی واژه education برای بیان معنای مورد نظر از لفظ «تربیت» به کار میرود. این واژه، از ریشه یونانی educare به معنای «تغذیه و خوراک دادن» یا از ریشه educere به معنای «بیرون کشیدن» و «ره نمودن به چیزی» است. از موارد تاریخی چنین استفاده میشود که این واژه تا حدود نیمه قرن هفده، در آکادمی فرانسه در خصوص امر آموزش به کار گرفته میشد و پس از آن به «پرورش و تربیت» نیز تعمیم داده شده است.[۱۱]
صرف نظر از اطلاق مفهوم لاتین educationدر این اصطلاح، دو نوع فعالیت مختلف آموزش و پرورش در نظر گرفته شده است که هر کدام ـ بر اساس دیدگاههای گوناگون ـ تعریف خاص خود را دارد؛ اگر چه در مقام عمل و کاربرد، بسیار به هم نزدیک میشوند، به گونهای که تفکیک آنها از یکدیگر ناممکن به نظر میرسد.
تعریف اصطلاحی تربیت: گاستون میالاره، دانشمند تربیتی فرانسوی، بر این اعتقاد است که امروزه اصطلاح «تعلیم و تربیت» یا «آموزش و پرورش» در چهار معنای متفاوت زیر به کار گرفته میشود:
- نهاد آموزش و پرورش یا نظام تعلیم و تربیت (ministry education)
- حاصل عمل (نوع تربیت یافتگی: تربیت خوب / تربیت بد)
- برنامه و محتوا (curriculum)
- فرآیند ارتباط بین مربی و متربی که براساس تعریفهای گوناگون، معنای متفاوتی مییابد؛ چنان که گاه این فرآیند به معنای روند تأثیر مستقیم مربی بر متربی است و گاه به معنای زمینهسازیهای لازم از سوی مربی برای رشد و شکوفایی استعدادهای متربی میباشد.[۱۲]
اصطلاح چهارم، همان مفهوم متعارفی است که از عبارتهایی چون «اهمیت تعلیم و تربیت و نقش آن در جامعه» به ذهن میرسد. نقطه اشتراک همه این کاربردها در این است که ویژگیهای زیر را در تربیت لحاظ کردهاند:
الف) انحصار در انسان؛
ب)تأثیر فرد (به ویژه بزرگسالان) یا نسل (جامعه) بر فرد یا نسل بعد؛
ج) هدفداری.
- اصطلاح پنجم، ترکیبی از اصطلاحات یاد شده است؛ چنان که وقتی از تاریخ آموزش و پرورش سخن میگوییم، هم به نهادهای مربوط اشاره داریم و هم از برنامه و محتوا یاد میکنیم.[۱۳]
- به نظر میرسد اصطلاح ششمی هم وجود دارد و همین اصطلاح در ادامه مباحث، بیشتر مورد نظر است و آن عبارت است از «فرآیند تربیت و امور مرتبط با آن» که نظام و دیگر مسائل مرتبط با تربیت را در بر میگیرد.
در این اصطلاح، تربیت، به خصوصِ فرایند ارتباط مربی و متربی (اصطلاح چهارم) اطلاق نمیشود، بلکه نظام و دیگر مسائل مرتبط با فرایند تربیت نیز مورد نظر هستند و در مفهوم تربیت لحاظ شدهاند. در واقع، اراده مفهوم فرایند در این اصطلاح ششم، به شرط شیء است و آن شرط این است که فرایند مذکور، بر یک نظام تربیتی مبتنی باشد.
تربیت در این اصطلاح ششم، انواع بسیار متعددی دارد. به طور کلی تعریفهای تربیت دو نوعاند:
- تعریفهایی که بر یک مکتب یا نظام فکری مبتنی است و در آنها، تعریف کننده بر اساس همان ارزشهای مورد قبولش به تعریف این اصطلاح میپردازد. به این نوع تعریفها، تعریف ارزشی یا هنجاری میتوان گفت.
- تعریفهایی که به تحلیل و تبیین فرآیند تربیت پرداخته و با نگاه تحلیلی و بیطرفانه، تربیت را تعریف کردهاند. به این نوع تعریفها، تعریف تحلیلی و توصیفی میگویند.
تعریفهای نوع اول، با توجه به این که نگاه تعریف کننده به جهان، انسان، هدف خلقت و … چه باشد، متعدد و متنوع میشود. اما تعریفهای نوع دوم، تنوع و تعدد کمتری دارد؛ چرا که چندان از دیدگاههای شخصی متأثر نیست و تعریفها به اندازه اهمیت دادن تعریف کننده، به هر یک از عناصر فرآیند تربیت، متفاوت و متعدد میشود.
از آنجا که تعریفهای دسته دوم، با ثباتتر و مطمئنتر است، مناسب است تعریفی از تربیت ارائه دهیم که از این نوع باشد. در این تعریف، از پرداختن به جزئیات بحث برانگیز و مورد اختلاف، میپرهیزیم و آن را در حدود عناصر اصلی و کلیدی در این اصطلاح، تعریف میکنیم.
برای رسیدن به تعریف تحلیلی از تربیت، یک پیشنهاد این است که با کنار هم چیدن تعریفهای گوناگون، که با نگاه تحلیلی اراه شدهاند و مقایسه آنها، عناصر مشترک این تعریفها را برگیریم و در تعریف تربیت استفاده کنیم.[۱۴]
اما پیشنهاد مناسبتر این است که عنصر اصلی تربیت را شناسایی کنیم و آن را جنس تعریف قرار دهیم و با بررسیها و تحلیلهای بعدی در مورد آن، فصلهای تعریف را نیز به دست آوردیم. شیوه منطقی ارائه حد و تعریف نیز همین است که با شناخت ماهیت معرِّف، عنصر عام ماهیت را «جنس»، و عنصر خاص و مقوّم را «فصل» قرار میدهند.
بررسی چند مورد استعمال این واژه، ما را به شناخت حقیقت تربیت نزدیک میکند؛ باغبانی که به مراقبت از گیاهان و نباتات میپردازد. لوازم رشد و نمو آنها را فراهم و آفات و امراض را از آنها دور میکند، تا یک دانه گیاه، به گیاه کامل تبدیل شود، مربّی گیاه خوانده میشود. دامداری که به نگهداری حیوانات مشغول است، تا بتواند مثلاً برّع گوسفندی را به گوسفند تبدیل کند و یا شخصی که مدّتها تلاش میکند، مثلاً از یک کودک، انسانی فرهیخته تحویل کند؛ به همه این رفتارها «تربیت» گفته میشود.
در همه این موارد، نوعی «تغییر و تحول» یا «نتغیر ساختن و متحول کردن» لحاظ شده است؛ تغییر و تحولی که به تدریج و در طول زمان حاصل میشود. بدین ترتیب «تغییر و تحول تدریجی در گسترده زمان» جزء جدایی ناپذیر مفهوم تربیت است. میتوان ادعا کرد که عامترین عنصر مفهوم تربیت، همین «تغییر و تحول تدریجی» است.
نکات تکمیلی در این بحث:
- ابتدا پس از بیان معنای لغوی و اصطلاحی تربیت، آن را نوعی تغییر و تحوّل تدریجی در گسترده زمان دانستیم که منطبق با «حرکت فلسفی» است و پس از تحلیل و تعریف مفهوم تربیت و تطبیق آن بر مفهوم حرکت شش عنصر اصلی حرکت را بر تربیت تطبیق دادیم.
- در ادامه به این تعریف از تربیت دست یافتیم که تربیت: «فرایند کمک و یاری رسانی به متربّی برای ایجاد تغییر تدریجی در گستره زمان در یکی از ساحتهای بدنی، ذهنی، روحی و رفتاری اوست که به واسطه عامل انسانی دیگر به منظور دستیابی وی به کمال انسانی و شکوفاسازی استعدادهای او یا بازدارندگی و اصلاح صفات و رفتارهای او است».
- در تقسیمات تربیت میگوییم که مراد از تربیت، تربیت بالمعنی الاعم است؛ یعنی «تربیت بدنی» و «تعلیم» و «تربیت بالعمنی الخاص»، همگی در دایره این بحث قرار میگیرد.
- در اصطلاحات تربیتی، تقسیمهای گوناگونی مطرح شد که از جهت آگاهانه یا ناآگاهانه بودن، به استشعاری و غیر استشعاری، از جهت با برنامه و تحت کنترل بودن به رسمی و غیررسمی، از جهت اینکه نتیجه فعالیتهای مستقیم یا غیر مستقیم به تربیت مستقیم و یا غیرمستقیم، و از جهت نحوه تأثیرگذاری به تربیت ایجادی، اصطلاحی و بازدارنده تقسیم میشود.
- در پیگیری شناسایی فرایند تربیت، به نظام تربیتی میرسیم و آن را نوعی واکاوی فرایند تربیت میدانیم که این فرایند را در ساز و کارِ یک نظامِ منسجم بررسی میکند. و شامل عناصری از قبیل: مبانی، اهداق، اصول و روشهاست.
- در معرفی علوم تربیتی، تفاوت این دانش را با تعلیم و تربیت در این نکته میدانیم که تعلیم و تربیت به فرایند تغییر و تحوّل مطلوب در متربی نظر دارد و علوم تربیتی، به تحقیق نظری در این باب، جهت پشتیبانی عملی و نظری آن توجه میکند. بر این اساس، یادآور میشویم که موضوع علوم تربیتی، فرایند آموزش و پرورش و موضوع خود فرایند، انسان (متربی) است.
- در بحث مفاهیم مشابه تربیت، به تعلیم، تبلیغ، تأدیب و اخلاق اشاره میشود و پس از تعریف هر کدام، باید به نسبت هر یک از آنها با تربیت پرداخت. در این راستا، مفهوم تعلیم در تربیت داخل است. همچنین تبلیغ را به دلیل تأثیر زودگذر آن از اصطلاح تربیت خارج میکنیم. در مورد تأدیب، ترجیح این است که به تربیت، شمول معنایی بیشتری ببخشیم تا تأدیب را هم در برگیرد. در مورد اخلاق هم باید گفت که این مفهوم از دایره تربیت خارج است؛ چون اخلاق، خودسازی است و تربیت، دیگرسازی.
نکاتی پیرامون نسبت «فقه» و «تربیت»
- تربیت (نه علوم تربیتی و دانش تربیت) مانند یک واقعیت، در چند حوزه بر علم فقه تأثیر میگذارد. گسترش دامنه فقه، نظامسازی تربیتی و ارائه تحلیل تربیتی از احکام فقهی. گسترش دامنه فقه نیز در ریز حوزههای دیگر نیز قابل بررسی است: ۱٫ موضوع آفرینی؛ ۲٫ اعطای روشهای جدید؛ ۳٫ تشخیص موضوع، که این سه حیطه، به گسترش در قلمرو فقه و زمینهسازی برای فقه تربیت میانجامد.
- فرایند تربیت به عنوان موضوعی جدید برای فقه، در چند عرصه متأثر از اظهار نظرها و تأثیرات فقه میشود: تأثیر در مبانی، تأثیر در اهداف، تأثیر در اصول، تأثیر در روشها، تأثیر در ابعاد، تأثیر در ارکان و تأثیر در مراحل.
- تأثیر علوم تربیتی بر فقه در سه گسترده قابل طرح است: ۱٫ طرح موضوعات جدید؛ ۲٫ تشخیص موضوع؛
- تأثیر فقه بر علوم تربیتی در این عرصههاست: جهتدهی علوم تربیتی، تحدید و ضابطهمندی، طرح روشها و اصول نوین و نیز ایجاد مسئله برای تحقیق.
- داد و ستد گسترده و تنگاتنگ میان فرایند تربیت و دانشهای متبوع آن با علم فقه، ظهورر دانشی میانگرایشی یا کتاب فقهی جدید را نوید میدهد که فصل بعد عهدهدار آن است.
- در مورد رابطه فقه و اخلاق، دو رویکرد وجود دارد: رویکرد سلبی (ارتباط نداشتن این دو علم) و رویکرد ایجابی (پیوند قوی این دو دانش). رویکرد دوم مورد قبول است.
- هدف این دو علم، بسیار همسو و همسان است؛ چرا که هدف دانش فقه، استنباط احکام در راه رساندن مکلفان به «امتثال» و «إجزاء» یا در حقیقت «کمال و سعادت مطلوب انسان و دوری از عذاب الهی»، و هدف علم اخلاق «ساختن انسان کامل و رساندن وی به کمال» است.
- روش فقه بر اساس منابع، روش نقلی (در کتاب و سنت) و روش عقلی (در عقل) است؛ چنان که در دانش اخلاق نیز بر اساس منابعش چنین است، ولی در سنت، سخن کمی متفاوت است و براساس تسامح در ادله سنن صورت میپذیرد. از آنجا که هدف اخلاق، رساندن انسان به کمال است، عالم اخلاق در بهرهجویی و استنباط از روایات و صدور حکم اخلاقی، دقتها و موشکافیهای سندی فقیه را اعمال نمیدارد.
- برخی از تأثیرات فقه بر دانش اخلاق بدین قرار است: ۱٫ عمل به احکام فقهی، زمینهساز کسب فضیلتهای اخلاقی و دوری از رذیلتهاست؛ ۲٫ فقه، نقش هدایتگری و کنترل کنندگی برای جنبه تجویزی اخلاق را بر عهده دارد؛ ۳٫ احکام فقهی، زمینهساز فهم حُسن و قبح میتواند باشد.
- تأثیر اخلاق بر فقه: ۱٫ ساختن مبادی حکم فقهی؛ ۲٫ تعدیل حکم فقهی؛ ۳٫ ارائه تحلیلهای اخلاقی از موضوعات و احکام فقهی.
تقسیمات مباحث فقهی
یکی از مدلهای دیگری که میتوان برای تقسیم مباحث فقهی پیشنهاد کرد، تقسیم بر اساس ارتباطات چهارگانه است. در این مدل، مباحث بر اسساس ارتباط چهارگانه انسان با خداوند، خود، دیگران و طبیعت دستهبندی میشود. آوردن این چارچوب به کتابهای فقهی و تبویب فقه بر این اساس، میتواند موضوعی جالب برای پژوهشی مستقل باشد که در آن صورت فقه تربیتی، در شمار ابوابی خواهد بود که در بخش «ارتباط با دیگران» گنجانده میشود. در ادامه، بر مبنای مدلی از این تقسیم، دستهبندی نوی از ابواب فقهی ارائه میشود: ارتباط انسان به عنوان مکلف به احکام فقهی، در چهار جهت است و به بیان دیگر، طرف ارتباط انسان چهار قسم است:
- ارتباط با خدا: (فقه عبادی) شامل کتبی چون کتاب الطهاره، کتاب الصلاه، کتاب الصوم، کتاب الاعتکاف، کتاب الحج، کتاب النذر و العهد و الیمین، متاب الکفارات و …؛
- ارتباط با خویشتن: (فقه اخلاقی) به رفتارهای اخلاقی مکلف با نگاهی فقهی و برخی گزارههای مربوط به ارتباط با خویشتن موجود در فقه مانند اضرار به نفس، قتل خود، استمناء، معرفت نفس و … میپردازد.
- ارتباط با دیگران:
از جهت سیاسی که خود شامل چند زیر مجموعه است:
ارتباط با حکومت:
فقه حکومتی: شامل مباحثی مانند ولایت فقیه، خراج و …
ارتباط با کشورها که به دو شکل عام و خاص میتواند مطرح باشد. شکل عام آن مانند ارتباط با دولتهای دشمن که «کتاب الجهاد و الدفاع» در این بخش جای میگیرد.
فقه روابط بینالملل: شکل خاص آن شامل مباحثی مانند ارتباط با زنان اهل دارالحرب، ازدواج با آنها، معامله با آنان، سوق آنان، مهاجرت، ملیت، پناهندگی و …
ارتباط با خطاکاران:
فقه قضائی و آیین دادرسی: شامل کتبی مانند کتاب القضاء، کتاب شهادات، کتاب القرار و …
فقه جزائی: شامل کتبی همچون کتاب الحدود، کتاب الدیات و التعزیرات و …
از جهت اقتصادی:
فقه اقتصادی: شامل کتبی چون کتاب التجاره، کتاب الرهن، کتاب الحجر، کتاب المفلس، کتاب الرهن، کتاب الصلح، کتاب الشرکه، کتاب الشفعه، کتاب المضاربه، کتاب الودیعه، کتاب المزارعه، کتاب المساقات، کتاب العاریه، کتاب الاجاره، کتاب الوکاله، کتاب الوقف، کتاب العطیه ـ صدقه و هبه و سکنی و تحبیس ـ کتاب السبق و الرمایه، کتاب العتق و التدبیر، کتاب الضمان، کتاب الدین، کتاب الکفاله، کتاب الحواله، کتاب اللقطه، کتاب غصب، کتاب الخمس، کتاب الزکاه و … .
از جهت فرهنگی: ارتباطات تربیتی (فقه تربیتی).
از جهت اجتماعی:
ارتباطات عام اجتماعی(فقه اجتماعی): شامل مباحثی چون امر به معروف و روابط محیط کار و معاشرتهای اجتماعی و … .
ارتباط سازمانی: فقه مدیریتی.
ارتباطات خانوادگی: فقه خانواده، شامل کتبی مانند کتاب النکاح، کتاب الطلاق، کتاب الخلع و المبارات، کتاب الظهار، کتاب الایلاء، کتاب اللعان، کتاب الاستیلاد، کتاب الارث، کتاب الوصیه، کتاب العبد و الامه و… .
- ارتباط با طبیعت: فقه منابع طبیعی یا فقه محیط زیست.
ارتباط با زمین و امکنه: شامل مباحثی چون اقسام اراضی، احیای موات، وقف و …
ارتباط با مواد غذایی: شامل کتبی مانند کتاب الاطعمه و الاشربه و …
ارتباط با حیوانات: شامل کتبی همچون کتاب الصید و الذباحه و …
تربیت دینی و اسلامی
تربیت به عنوان پدیدهای واقعی، میتواند موضوع برای گزارههای دینی باشد؛ چه گزارههای توصیفی و چه گزارههای تجویزی. معنای اسلامی کردن تربیت این است که نظر اسلام در مورد تربیت به دست آید؛ چه در گزارههای توصیفی که به حوزه تربیت پرداختهاند و چه گزارهها و متون تجویزی اخلاقی و فقهیای که به حوزه تربیت قدم گذاشتهاند. قسم اول، در واقع توصیف انسان، هستی، ارزش و معرفت است. با نگاه تربیتی که میتوان فلسفه تربیتی اسلام یا کلام خاص تربیتی نامید. این بخش از گزارههای دینی، دو رکن از ارکان تربیت را پوشش میدهد که عبارتاند از مبانی و اهداف. قسم دوم، در واقع دستورات اخلاقی و فقهی دین در حوزه تربیت است که از اوّلی با نام اخلاق تربیتی اسلام و از دومی با نام فقه تربیتی اسلامی میتوان یاد کرد. به بیان روشنتر، اسلام از سه زاویه وارد موضوع تربیت شده و به اظهار نظر پرداخته است: در مبانی و اهداف تربیتی، به صورت توصیفی دیدگاههای خود را بیان داشته که بر اساس آن باید فلسفه تربیتی اسلام یا کلام خاص تربیتی تدوین شود. در اصول و روشهای تربیتی نیز به بیانات إنشائی، به این عرصه یاد شده که باید تدوین فقه تربیتی و اخلاق تربیتی مورد توجه قرار گیرد.
البته نباید از نقش عقل به عنوان منبعی برای رسیدن به تربیت اسلامی، غافل شد، اما گزارههای محض عقل (مستقلات عقلیه) در عرصه تربیت، آن قدر زیاد نیست که بتوان برای آن بابی جدا و دانشی جدید تربیت داد. نتیجه آن که دانشهای مربوط به تربیت اسلامی را با دو رویکرد میتوان تقسیم کرد:
الف) تقسیم بر اساس موضوع: ۱٫ فلسفه تربیتی (کلام خاص تربیتی)؛ ۲٫ فقه تربیتی؛ ۳٫ اخلاق تربیتی.
ب) تقسیم بر اساس منبع: ۱٫ تفسیر تربیتی؛ ۲٫ حدیثشناسی تربیتی؛ ۳٫ سیره تربیتی.
روشن است که چون ملاک تقسیم در این دو طبقهبندی جداست، منافاتی ندارد که میان اقسام آن دو تداخل باشد. برای مثال، در تفسیر تربیتی هم از آیات فلسفی تربیت بحث میشود و هم از آیات اخلاقی و تربیتی. همچنین در طراحی و تشکیل فقه تربیتی هم باید از تفسیر بهره جست، هم حدیث و هم سیره.
«فقـه تربیتـی»
پس از مفهوم شناسی ارکان بحث در فصل اول و دوم و تبیین معنای مختار از تربیت و فقه، در فصل وسوم به بررسی مواجهه و تعاملهای فقه با تربیت پرداختیم و ضرورت ایجاد دانی میانگرایشی یا بابی جدید را در فقه مطرح کردیم. در ضمن اخلاق و تبلیغ را از دایره معنایی اختیار شده خارج دانستیم. در این فصل، به معرفی مفهوم فقه تربیتی و گسترده و افقهای فقه تربیتی میپردازیم و از رهگذر مروری بر فقه و ابواب فقهی و توجه به مدلهای ارائه شده برای طبقهبندی فقه و بررسی پیشینه دستهبندی مباحث فقه، سرانجام از جایگاه فقه تربیتی در فقه رایج بحث میکنیم.
- مفهوم فقه تربیتی
چنان که گذشت، محور عمده در موضوع علم فقه، رفتارهای اختیاری مکلف است. از این رو، تفکیک ابواب فقهی بر اساس این است که فقیه، رفتارهای معاملی، ایقاعی و عبادی را در کتاب و باب مستقلی گرد میآورد و با روش استنباطی و اجتهادی، به تعیین حکم فقهی آن میپردازد. به بیان دیگر، تشکیل کتابها و بابهای فقهی مستقل، ثمره آن است که فقیه، گسترده رفتارهای مکلف را به عرصهای خاص و تحت عنوانی جداگانه، دستهبندی میکند. اساساً موضوعات فقهی به دلیل ماهیت و طبیعت گوناگون، قابل دستهبندی هستند.[۱۵]
بنابراین، با توجه به قلمروهای تازه علوم انسانی که زندگی بشر را تحت تأثیر قرار داده و موضوعات و مسائل جدیدی را به وجود آورده است، فقیه میتواند با اعمال بررسیهای فقهی در محدوده خاصی از موضوع فقه (رفتارهای اختیاری مکلف) به بعد خاصی از رفتارهای انسان مکلف، در کارآمدی فقه به عنوان دانشی پویا و پاسخگو، سهم به سزایی داشته باشد. برای مثال، عرصه رفتارهای مدیریتی، تربیتی، اجتماعی و سیاستها و رفتارهای بینالمللی، ارتباط با محیط زیست و… را از هم جدا کند و با رویکرد فقهی و روشی اجتهادی، به استنباط احکام فقهی و شرعیِ این موضوعات بپردازد.[۱۶]
در این میان، رفتارهای تربیتی جایگاه بسیار مهمی در زندگی بشر بر عهده دارد و از دیرباز توجه اندیشمندان را به خود جلب کرده است. تحولات اخیر در عرصه علوم، به ویژه در عرصه تربیت و پرورش انسان، در عرصه نظر و عمل، نقش این فرایند و دانشهای عهدهدار آن را بسیار پررنگتر کرده است. دامنه فقه نیز به عنوان برنامه عملی و رفتاری انسان با کندوکاو فقهی خویش و استنباط احکام فقهی برای همه رفتار بشری، چهارچوب و قالبی برای زندگی طرح کرده و پاسخگوی نیازهای شرعی مکلفان است.
چنان که در مباحث گذشته ملاحظه شد، تعاملات فراوانی میان فقه و تربیت برقرار است که همپوشیهایی در ابعاد گوناگون، به ویژه در موضوع علم با هم دارند. این واقعیت، نوید بخش تدوین باب جدیدی برای فقه است. در این باب نوظهور فقهی، از «رفتارهای اختیاری مکلف از حیث احکام خمسه» بحث شده و به حوزه خاصی از اعمال و رفتارهای مکلف، یعنی رفتارهای در مقام تربیت، محدود میشود.
چنان که پیش بیان شد، «تربیت» در معانی گوناگونی از جمله: «نهاد آموزش و پرورش»، «حاصل عملب معیّن»، «فرایند تأثیرگذاری و تأثیرپذیری» و «محتوا و برنامه» به کار میرود[۱۷] که در این نوشتار، معنای سون مورد نظر است. تربیت به این معنا، واقعیتی بسیار عام است که در همه سالهای زندگی و همه شرائط حیات انسانی به چشم میخورد.[۱۸] در نوشتار حاضر، تربیت را چنین تعریف کردیم که: «تربیت، ایجاد تغییر تدریجی و شکوفاسازی استعدادهای آدمی در ساحتهای ذهنی و روحی و جسمی شخصیت و رفتار، از سوی مربی است». بر این اساس، در فرایند تأثیرگذاری و تأثیرپذیری تربیتی، میتوان همه رفتارهای اختیاری مکلف (اعم از مربی و متربی) را با رویکردی فقهی برای تعیین احکام خمسه بررسی کرد.
این باب جدید فقهی را که در اثر تعامل و مواجهه دو دانش فقه و تربیت به دست میآید، میتوان «فقه التربیه» یا «کتاب التربیه» نامید. این باب گسترده وسیعی از مباحث تربیتی چون: تعلیم، تعلم، تربیت، عوامل و موانع آنها و نیز دستاوردهای گرایشهای گوناگون علوم تربیتی، همچون مدیریت آموزشی، برنامهریزی درسی، تکنولوژی آموزشی و… را در خود جای میدهد. همه این مباحث، از آن جهت که در مقام تربیت و تأثیر و تأثرند و از آن نظر که رفتاری از رفتارهای اختیاری مکلفاند، در موضوع فقه تربیتی هستند که وظیفه تعیین حکم آن نیز بر عهده فقیه است.
با این توضیحات، میتوان «فقه تربیتی» را چنین تعریف کرد: «دانشی که از رفتارهای اختیاری صادر شده از مربیان و متربیان[۱۹] در مقام تربیت، از حیث اتصاف آنها به یکی از احکام پنجگانه بحث میکند».
- جایگاه فقه تربیتی
روشن شد که گزارههای إنشائی اسلام را که محمول فقهی دارند، میتوان در موضوعات و عرصههای گوناگون ساماندهی کرد. موضوع تربیت در نگاه فقهی، موجب تشکیل فقه تربیتی میشود. فقه تربیتی به عنوان یکی از دانشهای مربوط به تربیت اسلامی، در عرض اخلاق تربیتی و فلسفه تربیتی قرار دارد و در نگاهی کلان و نظاموار، میتواند راهی برای رسیدن به نظام سازی تربیتی اسلام باشد.
- گستره فقه تربیتی
مقدمه
چنان که میدانیم روش تفسیر قرآن به دو شیوه است: تفسیر موضوعی و تفسیر تربیتی.[۲۰]
در تفسیر تربیتی، موضوعات به ترتیب آیات مطرح و بحث میشود؛ یعنی موضوعات در خود قرآن موجود است، ولی در روش موضوعی، مفسر موضوعات را بدون در نظر گرفتن تربیت و تقدم و تأخر آیات مطرح میکند. در برخی موارد نیز با استفاده از تحولات زندگی و نیازهای جدید، موضوعاتی تازه را به آیات عرضه میکند تا بتواند دیدگاه قرآن را به دست آورد.
موضوعات فقهی نیز بدین گونهاند. به سخن دیگر، برخی موضوعات فقهی افزون بر اینکه محمولش از متون دینی به دست میآید، به موضوعات آن نیز در متون دینی اشاره شده است، ولی برخی موضوعات مستحدثهاند و فقیه باید با استفاده از قواعد عام و توان اجتهادی خود، احکام شرعی آنها را از منابعی استخراج کند. در ضمن موضوعات موجود فقهی، چنان نیستند که هر موضوع تنها در یکی از ابواب قابل طرح شد، بلکه یک موضوع فقهی را میتوان در دو باب و دو کتال مستقل مطرح کرد. برای مثال، باید به آموزش نماز در کتاب التربیه و به مقدمات، واجبات، مبطلات نماز و دیگر احکام در کتاب الصلاه پرداخت.
بنابراین، یکی از وظایف کتاب التربیه آن است که از لابهلای ابواب فقهی موجود، موضوعات مربوط به خود را بیاید و احکام پنجگانه آنها را بررسی کند.
چنان که گذشت، برخی موضوعات، جدید و مستحدثهاند. به بیان دیگر، موضوع برخی گزارههای فقهی در آیات و روایات مطرح شده است که در فقه تربیتی نیز کار آنها به روال ابواب دیگر خواهد بود. اما بعضی موضوعات فقهی، نو ظهوراند و در اثر تحولات زندگی بشری عرضه شدهاند که فقه به عنوان برنامه عملی مکلفان، باید برای آنها احکامی صادر کند. در این عرصه نیر فقه تربیتی باید به طرح و بررسی مسائل جدید تربیتی با رویکرد فقهی بپردازد.
اگر بخواهیم از منظری دیگر تماس و تعامل فقه و تربیت را بررسی کنیم، باید بگوییم که برخورد فقه و قضاوت و اظهار نظر وی در عرصههای مماس با او در سه سطح قابل طرح است:
- سطح عناوین اولیه و بیان احکام فقهی اوّلی؛
- سطح عناوین ثانوی و بیان احکام فقهی ثانوی؛
- سطح مصالح و اختیارات حکومتی و بیان احکام حکومتی.
به سخن دیگر، موضعگیری فقه در حوزه تعلیم و تربیت را میتوان در سه سطح و لایه بررسی کرد:
- سطح اول، عناوین اولیه فقه. در این سطح، موضوعات و مسائل تعلیم و تربیت در لابهلای ابواب و متون فقهی موجود پراکنده است و فقها استطراداً به آنها پرداختهاند. این گزارهها باید گردآوری شوند. همچنین در این سطح، موضوعات و مسائل مستحدثه و تازه بنیاد باید به فقه عرضه شوند تا عناوین اولیه و احکام آنها استخراج گردند.
- سطح دوم، لایه عناوین ثانویه و قواعد فقهی و عمومی است. این گونه قواعد میتواند قواعد عمومی در همه عرصهها و ابواب فقه باشد؛ مانند قاعده اضطرار، عسر و حرج، اختلال نظام و …، که در فضای تربیتی نیز کارایی لازم را دارند و به بیان حکم ثانوی میپردازد. همچنین این قواعد میتواند قواعدی مختص به تعلیم و تربیت باشد. بنابراین، در این باب جدید (فقه تربیتی)، هم باید به شناخت و اعمال قواعد عمومی فقهی در حوزه تعلیم و تربیت همت گمارد و هم درصدد شناسایی و اجرای قواعد فقهی ـ تربیتی بود که ویژه حوزه تعلیم و تربیتاند.
- سطح سوم، اختیارات حکومتی است که در عرصه تعلیم و تربیت به بیان احکام حکومتی میپردازد. برای نمونه، فقه و به تبع آن ولّی فقیه، میتوانند تنبیه بدنی را از باب حکم حکومتی در آموزش و پرورش ممنوع کنند. با توجه به اهمیت و تأثیر نظام آموزش و پرورش در پیشرفت و تحول جوامع و نقش محوری آن، به ویژه در جامعه و حکومتی دینی، این سطح میتواند شامل بحثهای مفیدی باشد.
۱ ـ۳٫ وظایف مورد انتظار فقه تربیتی
برای این کتاب جدید فقهی میتوان چند وظیفه برشمرد:
- گردآوری و تنظیم گزارهها و مباحث تربیتی از میان ابواب فقهی موجود و بررسی احکام پنجگانه آنها؛
- طرح موضوعات جدید تربیتی با رویکردی فقهی و کاوش در آنها؛
- بررسی و اعمال قواعد عمومی فقهی و قواعد فقهی ـ تربیتی و بیان احکام ثانوی در حوزه رفتارهای اختیاری و تربیتی مکلف؛
- بررسی اختیارات حکومت در این عرصه، به ویژه در طرح مصالح حکومتی و بیان حکم حکومتی؛
- همچنین میتوان برخی موضوعات را از علم اخلاق[۲۱] وام گرفت و با نگاهی فقهی، به تعیین محمولهای آنها پرداخت؛ زیرا چنان که گذشت، فقه و اخلاق در برخی موضوعات (رفتارهای اختیاری) اشتراک دارند. بنابراین، میتوان موضوعات اخلاقی را با روشی اجتهادی در فقه مورد مطالعه قرار داد. موضوعات فقهی نیز برای تعیین حُسن و قبح آنها در اخلاق قابل طرحاند. برای مثال، اگر رفتاری در اخلاق، نیکو و حَسَن شمرده شده، در فقه هم باید حکم فقهی آن بررسی شود. در بسیاری از امور رجحانی اخلاق، فقها لازم ندانستهاند که حکم فقهی آن را، با روش استنباطی جستجو کنند، در صورتی که باید به این کار نیز همت گمارد و از آن غافل نبود.
گفتنی است با توجه به موضوع علم فقه (رفتارهای اختیاری مکلف)، از عوامل تأثیرگذار در فرایند تربیت، آن عاملی در فقه تربیتی داخل است که «اختیاری» باشد. پس اگر شرائط خاص زمانی و مکانی و نیز وضعیت آب و هوا از حیطه اختیار مکلف خارج باشد، این کتاب آنها را در بر نمیگیرد. البته همه ابزارها و عوامل «اختیاری» تربیتی، در فقه تربیتی قابل طرح است و با تعریفی که از تربیت برگزیدیم (فرایند ایجاد تغییر تدریجی و همه جانبه) رفتارهای معلم و مربی همچون آموزش، برنامهریزی، پرورش و امثال آن، در مقام تعلیم و تربیت در این قلمرو بحث میشود. افزون بر آن، رفتارهای شاگرد و متربی مانند تعلّم و ترّبی نیز در گسترده فقه تربیتی قابل بررسی است.
نکته شایان توجه اینکه اگر تربیت را به معنای رفتارهای در مقام تربیت دانستیم ـ که مختار این نوشتار نیز چنین است ـ همه آن رفتارها در این باب جدید فقهی قابل طرحاند، ولی اگر تربیت را به معنای نظام تربیتی دانستیم، در این صورت همه عناصر نظام تربیتی (مبانی، اصول، روشها و اهداف) در فقه تربیتی وارد نخواهند بود. توضیح آنکه مبانی، از آن نظر که سلسله شناختهایی در مورد هستی، انسان و … است و از سنخ رفتار نیست، خارج از بحث است. البته اصول و اهدافی که جنبه رفتاری دارند و نیز روشهایی که عموماً شیوههای عملیاتی و رفتاری هستند، در قلمرو فقه تربیتی قرار دارند.
پس از صدور احکام برای موضوعات تربیتی، راه برای تحلیلهای تربیتی باز میشود؛ بدین معنا که محقق را بر آن میدارد تا به بررسی و تحقیق در مورد اسرار و حکمتهای اخلاقی و تربیتی آن احکام بپردازد و با رویکردی تحلیلی، به تفسیر و تبیینهایی تربیتی و اخلاقی از آن احکام دست یابد. برای نمونه، وقتی فقیه برای موضوع انتخاب نام نیک برای فرزند یا آموزش قرآن به عنوان نخستین اقدام آموزشی و تربیتی، حکمِ رجحان یا الزام را استنباط میکند، محقق میتواند نکات تربیتیِ ورای این حکمِ الزامی یا رحجانیِ انتخابِ نام نیکو برای فرزند را بررسی و در اسرار و حکمتهای آن مداقه کند؛ چنان که علمای پیشین در موضوعاتی چون اسرار اصلاه و اسرار الحج قلم زدهاند. البته نباید از نظر دور داشت که نگاه تحلیلی و ارائه تفسیرهای تربیتی، دیگر بحثی فقهی نیست و طبیعی است که از قلمرو فقه تربیتی خارج است.
با پیشرفت مباحث این کتاب جدید و توفیق فقیه در استنباط احکام فقهی آن، با نگاهی کلیتر و از افقی گستردهتر میتوان مجموعه قواعد عمومی را از لابهلای این احکام و گزارههای فقهی به دست آورد. برای مثال، از بین چندین حکم فقهی ـ تربیتی، میتوان به این قواعد کلی دست یافت که «تشویق، در تربیت اصل است». این کلاننگری و گردآوری گزارههای مرتبط به یک موضوع و کشف قواعد حاکم بر آن را نظامسازی تربیتی مینامند. به عبارت روشنتر، نظام تربیتی چنین تعریف میشود: «مجموعهای از مفاهیم و اندیشههای منظم و سازمان یافته درباره تربیت که روابط متقابل بین آنها جریان داشته و به اصطلاح از نوعی همبستگی درونی برخوردارند و نگاهی نظاموار و منسجم به تربیت در سطح کلان دارد». البته روشن است که چنین پژوهشی، از عهده فقه تربیتی خارج است و باید در جایی دیگر بدان پرداخت.[۲۲]
براساس آنچه بیان شد، فقه تربیتی این مسائل را در بر میگیرد:
- گزارههای فقهی که با تربیت مرتبط و در کتابهای فقهی موجود است.
- موضوعات تربیتی که در فقه رایج بدانها پرداخته نشده است و در عنوان موضوعات و مسائل جدید و مستحدثه در عرصه تربیت سر بر آوردند و باید حکم فقهی آنان مشخص شود.
- برخی موضوعات تربیتی که در کتابهای اخلاقی مطرح شده است.
البته ارائه تحلیلهای تربیتی از احکام فقهی ـ تربیتی، پژوهشی مستقل و غیر فقهی بوده و از محدوده فقه خارج است. همچنین تلاش برای انسجام بخشی، کلاننگری و کشف قواعد عمومی از لابهلای این احکام و گزارههای فقهی برای دستیابی به نظام تربیتی، مطالعهای غیر فقهی است که دایره شمول کتاب فقهی مورد بحث خارج است.
۲ ـ۳٫ دورنمای مباحث فقه تربیتی
پس از بیان گسترده و قلمرو این باب جدید، شایسته است دورنمایی از تربیت مباحث آن ارائه کنیم. فقه تربیتی، شامل سه بخش است: بخش اول کلیات، بخش دوم تعلیم و تعلم، و بخش سوم تربیت (به معنای خاص) که هر یک به چند فصل تقسیم میشود:
بخش اول: کلیات
بخش دوم. تعلیم و تعلم
فصل ۱٫ انواع علوم و احکام تعلم آنها
فصل ۲٫ تعلیم و احکام آن
فصل ۳٫ معلم؛ وظایف و اوصاف
فصل ۴٫ روشها و شیوههای تعلیم و تدریس
فصل ۵٫ فناوریهای آموزشی
فصل ۶٫ اقتصاد آموزش و پرورش
فصل ۷٫ نهادهای آموزشی و وظایف حکومت، مردم و خانواده
بخش سوم: تربیت (به معنای خاص) و ساحتهای آن
فصل ۱٫ تربیت بدنی
فصل ۲٫ تربیت عقلانی
فصل ۳٫ تربیت اعتقادی
فصل ۴٫ تربیت اخلاقی ـ عاطفی
فصل ۵٫ تربیت اجتماعی
فصل ۶٫ تربیت عبادی
فصل ۷٫ تربیت سیاسی
فصل ۸٫ تربیت اقتصادی و شغلی و مهارتها
فصل ۹٫ نهادهای تربیتی
بخش چهارم: عوامل و مراحل[۲۳]
نکات تکمیلی در این بحث:
- افقهای تازه علوم انسانی، فقه را به عنوان دانشی برای زندگی، بر آن میدارد به بُعد خاصی از رفتارهای انسان مکلف ـ مثلاً رفتارهای او در مقام تربیت ـ بپردازد و در کارآمدی این علم به عنوان دانشی پویا و پاسخگو، سهم به سزایی داشته باشد. بر این اساس، رفتارهای اختیاری را در مقام تربیت میتوان موضوع باب جدیدی از فقه قرار داد.
- این باب فقهی جدید (فقه تربیتی) چنین تعریف میشود: «دانشی که از رفتارهای اختیاریِ صادر شده از سوی مربیان و متربیان در مقام تربیت، از نظر اتصاف آنها به یکی از احکام پنجگانه بحث میکند.»
[۱] . فراهیدی؛ العین؛ ج ۳، ص ۳۷؛ ابن فارس؛ مهعجم مقاییس اللغه؛ ج ۴، ص ۴۴۲؛ فیومی؛ مصباح المنیر؛ ج ۲، ص ۱۵۴؛ طریحی؛ مجمع البحرین؛ ج ۶، ص ۳۵۵٫
[۲] . جوهری؛ الصحاح؛ ج ۶، ص ۲۲۴۳٫
[۳] . مصطفوی؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ج ۹، ص ۱۲۳٫
[۴] . همان؛ ج ۱، ص ۱۲۳٫
[۵] . مطهری؛ آشنایی با علوم اسلامی (اصول فقه و فقه)؛ ص ۵۳٫
[۶] . ابن منظور؛ لسان العرب؛ ج ۱۰، ص ۳۰۵، ۳۰۶؛ زبیدی؛ تاج العروس؛ ج ۹، ص ۴۰۲٫
[۷] . مطهری؛ آشنایی با علوم اسلامی (اصول فقه و فقه)؛ ص ۶۶٫
[۸] . صدر؛ دروس فی علم الأصول؛ ص ۱۴۶؛ عاملی؛ معالم الدین و ملاذ المجتهدین؛ ص ۲۲٫
[۹] . دهخدا؛ لغتنامه؛ ج ۱۴، ص ۵۵٫
[۱۰] . بناری؛ نگرشی بر تعامل فقه و تربیت، نقش فقه در تربیت؛ ص ۵۹ و ۶۰٫
[۱۱] . شکوهی؛ مبانی و اصول آموزش و پرورش؛ ص ۲۱٫
[۱۲] . مبالاره؛ معنا و حدود علوم تربیتی؛ ص ۲ و ۳٫
[۱۳] . زارعان؛ تعلیم و تربیت عمومی (جزوه درسی)؛ درس اول، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
[۱۴] . بناری؛ نگرشی بر تعامل فقه و تربیت؛ ص ۶۶٫
[۱۵] . دستهبندیها و طرحهای ارائه شده برای تقسیم مباحث فقهی، در ادامه خواهد آمد.
[۱۶] . به طور کلی، رویارویی و برخورد دین با هر یک از قلمروهای تازه علوم انسانی که زوایای گوناگون زندگی بشر امروز را در بر میگیرد، از مدیریت گرفته تا ارتباط با محیط زیست را میتوان در سه شاخه دستهبندی کرد: فلسفه آن قلمرو: مانند فلسفه مدیریت، فلسفه محیط زیست، فلسفه تربیتی و… . در این بخش، دین با نگاهی اساسی به آن عرصه مینگرد و اظهار نظر میکند.
اخلاق آن قلمرو: مانند اخلاق مدیریت، اخلاق محیط زیست، اخلاق تربیت و… . در واقع اخلاق به عنوان بخشی از بخشهای سه گانه دین (عقاید، اخلاق و احکام) به بیان گزارههای اخلاقی میپردازد.
فقه آن قلمرو: مانند مدیریتی، فقه محیط زیست، فقه تربیتی و… . این وجه از موضعگیری دین در برابر قلمروهای علوم انسانی، خود میتواند در سه سطح مطرح شود: ۱٫ سطح عناوین اولیه و بیان احکام فقهی اوّلی؛ ۲٫ سطح عناوین ثانوی و بیان احکام فقهی ثانوی؛ ۳٫ سطح مصالح و اختیارات حکومتی و بیان احکام حکومتی. این طرح بحث، در نوشتار حاضر و تعامل فقه با عرصه تعلیم و تربیت نیز مطرح است که در ادامه بیان خواهد شد.
[۱۷] . میالاره؛ معنا و حدود علوم تربیتی؛ ص ۲ و ۳٫
[۱۸] . همان؛ ص ۳٫
[۱۹] . هر چند در تعریف تربیت، نگاه غالب به سوی «مربی» است و در واقع فعالیتهای وی را تربیت مینامند، ولی باید توجه داشت که در بخش عمدهای از فرایند تربیت (مانند تربیت استشعاری و تربیت رسمی) اختیار، خواست و فعالیت خود متربی نیز لازم است و به نوعی به فرایند تربیت شکل میدهد. تربی، مکمل تربیت است و غالباً اثر بخشی تربیت در گرو فعالیت و ایفای نقش از سوی متربی است. از این رو، در تعریف فقه تربیتی، فعالیتهای متربی نیز داخل است؛ چرا که از یک سو، متربی در فرایند تربیت مؤثر است و از سوی دیگر، رفتارهای (اختیاری) او در فرایند تربیت پذیری در موضوع فقه نیز وارد است.
[۲۰] . صدر؛ المدرسه القرآنیه، ص ۷٫
[۲۱] . البته میتوان فقه اخلاقی و بررسی گزارههای اخلاقی را با رویکرد فقهی، به مجالی دیگر خارج از کتاب فقه تربیتی واگذار کرد.
[۲۲] . این گونه نظامسازی در مباحث اقتصادی شهید صدر دیده میشود. ر.ک: صدر؛ اقتصاد ما؛ با بررسیهایی درباره مکتب اقتصادی اسلام، ص ۳۲۴٫
[۲۳]. البته به دلیل نوپا بودن این بحث و قابلیت تکامل این طرح، احتمال دارد در آینده، حذف و اضافاتی در موضوعات و تربیت آنها صورت گیرد.