دانش آموزان را در بوتۀ آزمایش قرار دهیم
بخش دوم و پایانی
گفتگویی صمیمی با مربی قرارگاه استان بیرجند، حجتالاسلام قالیباف
اشاره:
همانگونه که در شمارۀ پیشین اشاره کردیم، تجربهنگاری در امور مختلف همچون مسائل فرهنگی، تبدیل به دغدغۀ بسیاری از مراکز تصمیمگیری شده است. بسیاری از فعالان این عرصه، دوست دارند در روند فعالیت خود از دو بال علم و تجربه استفاده کنند. ما در نشریۀ راهنما بر آن شدیم تا تجربیات مربیان موفق را در اینجا منعکس کنیم؛ تجربه شیوه جذب تا پرورش نیروها در فضای دانشآموزی. برای این کار به سراغ یکی از مربیان موفق کشوری رفتیم. کسی که به خوبی میتواند روشهای کارآمد خود را با بیانی رسا، در اختیار دیگر مربیان این عرصه قرار دهد. در قسمت اول این مصاحبه، حجت الاسلام قالیباف به بیان تجارب خود در شیوۀ جذب مخاطب در فضای اتحادیه پرداختند. در این شماره، بخش دوم و پایانی این مصاحبه را با هم میخوانیم.
منتظر حضور دیگر مربیان، صاحبنظران و تجربهنگاری آنها در این عرصه باشید و ما را از معرفی این نمونههای موفق بینصیب نگذارید.
***
شیوه برگزاری قرارگاه، به لحاظ تعداد، زمان، مکان و … چگونه باید باشد؟ به نظر شما یک جلسه در هفته اهداف یک فعالیت تربیتی را محقق میکند؟ بازخوردهای بحث را چگونه ارزیابی میکنید؟
آنچه مصوب است برای مربی، هفتهای یک جلسه میباشد که دانشآموزان در کنار یکدیگر قرار میگیرند تا برای انجام کارها صحبت کنند. به قول حاج آقای قرائتی، هر چقدر تعداد مخاطب کمتر باشد، تأثیرگذاری بیشتر است. روشی که سعی کردیم مورد توجه قرار دهیم این است که در هفته یک جلسه با حضور حداکثر مسئولان انجمنها یا هیئت مرکزی، برگزار میشود؛ اما چیزی که به نظر میآید از نظر تشکیلاتی و اخلاقی میتواند تأثیرگذار باشد، این است که معمولاً به بچهها میگویم هر روز با هیئت مرکزیهایشان بنشینند؛ مخصوصاً کسانی که با فضای اتحادیه آشنا نیستند. البته در تابستان امسال خیلی اصرار داشتیم که دانشآموز ما در فضای اتحادیه قرار بگیرند تا با اتحادیه، مسئول انجمن، هیئت مرکزی و افرادی که میخواهند در طول مدرسه با آنها کار کنند، دیدار داشته و آشنا شوند. معمولاً میآیند به فضایی که از قبل مشخص کردهایم و آنجا صحبت میکنیم. نکتۀ خوبش این است که در قالب زمان نمیگنجد.
آنچه فرمودید بیشتر مباحث اجرایی است؛ یعنی هماهنگی فعالیتها و برنامهها. برای مباحث معرفتی شیوۀ اجرایتان چگونه است؟
معمولاً در بخش معرفتی، سعی میکنیم از دیگران استفاده کنیم و خیلی کم پیش میآید که توسط خودم عنوان میشود. سعی بر این است که برای مباحث معرفتی، خدمت علما و اساتید برویم.
در هفته و ماه چند جلسه میشود؟
میانگین در ماه شاید یک جلسه بشود. در جلساتی که خدمت علما میرویم، به مدت نیم ساعت مباحث معرفتی طرح میشود و ایشان صحبت میکند و بعد از آن، همانجا هم مباحث تشکیلاتی را عنوان میکنیم.
خوب در این شیوۀ برگزاری، تناسب بین مباحث معرفتی و بحثهای تشکیلاتی، به لحاظ تعداد جلسات و زمان تخصیص داده شده برای هر کدام، چگونه است؟ منظورم این است که کدام غالب است؛ مباحث تشکیلاتی یا معرفتی؟
هر دو را میبایست به یک اندازه مدنظر قرار داد. برای مثال در یک جلسه -که معمولاً یک ساعت و نیم است- نیم ساعت موارد معرفتی بیان میشود، بعد مباحث تشکیلاتی و در آخر هم نیم ساعت وقت میگذاریم که خود بچهها صحبت کنند یا گزارش کار بدهند یا اظهار نظر کنند که این همان قرارگاه هفتگی ماست.
خوب حالا سوال این است که طرح بحثهایی که توسط مرکز فرهنگی تبلیغی آیندهسازان تهیه میشود و از طرف دفتر مرکزی برای مربی ارسال میگردد، کجا اجرا میشود؟
آن مباحث و محتوا معمولاً در قرارگاههای هفتگی مورد استفاده قرار میگیرد. مثلاً موضوعی که من خودم در قرارگاه مطرح میکنم، سبک زندگی اسلامی و اقتصاد مقاومتی است. البته هنگامی هم که ما از عزیزی برای سخنرانی دعوت میکنیم، به ایشان موضوع میدهیم. مثلاً سال گذشته موضوع ما ولایت فقیه بود. رفتیم خدمت حاج آقا عبادی که از علمای شهرمان هستند. به عبارتی، موضوع آزاد نیست که مثلاً یک هفته موضوعی را بگویم و هفتۀ دیگر موضوعی دیگر. البته در محتوای ارسالی از طرف دفتر مرکزی، کلیت موضوع همان است؛ ولی در محتوا تا اینجا چون از دفتر مرکزی و مجموعۀ شما کمتر محتوای خیلی خاص به دست ما رسیده است، غیر از همان مجموعه آفتابگردان -که پارسال آمد و در بحث ارتباط دانشآموز با مسجد و محله بود- بنده و مربیان دیگر بیشتر از کلیات موضوعاتی که معرفی شده، استفاده میکنیم؛ ولی جزئیات و تبدیل کردن آن به طرح بحث را خودمان انجام میدهیم.
در صحبتهایتان به طرح بحثهای آفتابگردان اشاره کردید. چقدر از آن طرح بحثها استفاده کردید؟
البته باید بگویم که به موقع به دست ما نرسید؛ ولی همان گونه که گفتم، موضوعات آفتابگردان اخیر خیلی قابل استفاده برای مربیان بود.
شیوههای انتقال مفاهیم معرفتی که از طرف اتحادیه ارسال میشود و یا خودتان تولید میکنید، چگونه است؟ به عبارت دیگر قالبهایی که برای ارائۀ محتوا مدنظر دارید، چیست؟
شیوهای که من خودم مدنظر دارم و آن را مطلوب میدانم و سعی کردهام آن را محقق کنم و تا به حال بخشی از آن را انجام دادهام و بعضی از قسمتهایش نیز برای انجام، در حال برنامهریزی میباشد، این است که در خیلی از موضوعات سعی کردهام دانشآموز در فضای موضوع بحث قرار بگیرد، که تا به حال بیشترین تأثیر را داشته است. مثلاً در بحث تشکر و قدردانیِ نعمتهایی که داریم، مثل سلامتی، یک یا دو هفته مطلب به بحث گذاشته شد و در هفتۀ آخر به مجموعۀ توانبخشی حضرت علیاکبر رفتیم که بچههای معلول در آنجا نگه داشته میشود. آنجا بود که دیدم چه تأثیرگذاری زیادی داشته است؛ چون از قبل آمادگی حاصل شده بود. تعجب کردم که تا این حد، این مطلب توانسته تأثیرگذار باشد. یکی هم بحث رفتن به حوزۀ علمیه است. یکی از چیزهایی که برای من مورد تأکید بوده، این است که دانشآموزان با حوزۀ علمیه و طلاب ارتباط داشته باشند. لذا دانش آموزان را برای بازدید به مجموعۀ سفیران هدایت شهر بردیم و دانشآموزان با مدرسه و فضای آموزشی آشنا شدند.
در نهایت همۀ تلاشم این است که فضای قرارگاه، فقط منبر و سخنرانی نباشد. یک فضای رسمی که مخاطب نشسته و به سخنرانی یا ارائۀ مطلب توجه دارد. بیشتر فضای قرارگاه چه در مباحث تشکیلاتی و چه در مباحث معرفتی، حالت دانشآموزی دارد. یکی دیگر از شیوههایی که انجام میشود، این است که خود دانش آموز را برای طرح موضوع انتخاب میکنیم و او محتوا را جمع میکند. حالا در حد توانِ خود و بعد در قرارگاه ارائه مینماید. برای مثال دانشآموزی در بحث شهدا و ایثارگری مطالعه و علاقه دارد، به او میگوییم که خودش ارائۀ مطلب داشته باشد. حداقل خودش میرود دنبال جمعآوری مطلب و حتی گاهی شده که مطلب به قدری زیاد بوده که وقت نشده در یک جلسۀ قرارگاه، به طور کامل گفته شود. بعد هم به من اعتراض کرده که شما گفتید مطلب آماده کن که در قرارگاه بگویم، وقت نشد! بنده هم در جواب میگویم که هدف این بود که تو بروی دنبال مطلب و چیزی یاد بگیری.
مثال دیگر عرض کنم. مثلاً در موضوع احترام به پدر و مادر، دانشآموز را مجاب کردیم که خودش دنبال مطلب برود. اگر شده فلان کتاب را بررسی کند و حدیث استخراج کند و بر روی مفهومش فکر کند و روی حدیث توضیح بدهد و برای بچهها بگوید.
درگیر شدن خود دانشآموز با موضوع، میتواند تأثیرگذار باشد. چون اگر قرار باشد فضای رسمی باشد و سخنرانی گوش کنند، شاید تأثیرگذاری کمتری داشته باشد؛ ولی چون خودش مشارکت میکند و خودش دنبال مطلب میرود، میتواند بیشتر تأثیرگذار باشد تا اینکه ما یک سری مطالب آماده شده به او بدهیم.
پس از ارائۀ محتوا و مطلب، چگونه فعالیتها ارزیابی میشود؟ آیا فرم ارزشیابی از حوزۀ ستادی برای شما آماده شده؟ یعنی روزنگار ارزشیابی برای دانشآموز طراحی شده و یا اینکه شما میگویید نه! من آن فرم را خودم طراحی کردهام و استفاده میکنم؟
یکی از دلایل اینکه شاید بسیاری از مسئولان بلندپایه در کار فرهنگی زیاد ورود پیدا نمیکنند یا هر جایی که بودجه کم میآورند، از بودجۀ فرهنگی میزنند، این است که کار فرهنگی دیده نمیشود. شما نمیتوانید ادعای مطلق بکنید که فلانی که الآن در فلان مجموعه کار میکند، موفق است و او محصول یک سال تلاش من است؛ ولی در کار غیرفرهنگی، از نظر علمی میتوانید یک سال به او خدمات علمی دهید، بعد هم که رتبۀ کنکور آورد، میتوانید بگویید محصول یک سال تلاش علمی من بوده است. در کار فرهنگی این مقوله خیلی کمتر است. در کار ما هم از نظر اخلاقی یا فرهنگی، نمیتوان ارزشیابی دقیقی داشت که مثلاً دانشآموز در رتبهای بوده به لحاظ معرفتی و حالا بعد از مثلاً یک سال، در رتبهای دیگر است؛ ولی از نظر علمی چرا. همان طور که از طرف دفتر مرکزی، رتبۀ علمی دانش آموزان رصد میشود.
آیا این ارزشگذاری معرفتی را میتوان در فعالیتهای برنامهای مثل مداد کمرنگ، مدرسه انقلاب یا اصل منظم برگزار شدن قرارگاهها دید؟
اینها از طرف دفتر مرکزی و اتحادیۀ استان و شهرستان کاملاً رصد میشود و چیز خوبی است. نظم در انجام کار فرهنگی نیاز است. کیفیت برنامه هم کاملاً رصد میشود، چه از طرف دفتر مرکزی و چه از طرف استان و شهرستان. ملاکها هم بیشتر آمار و مستنداتی است که به دست شهرستان، استان و دفتر مرکزی میرسد. مشخص است که مثلاً شهرستان بیرجند در برگزاری برنامهها این قدر حضور داشتند. این خودش یک ملاک است. یا در مدرسۀ انقلاب در ستاد مشخص است که چند تا مدرسۀ انقلاب برگزار شده یا نشده است؛ ولی این فقط آمار است. سنجش کیفیت و تأثیرگذاری خیلی سخت است. حالا اگر آن آمارها را کیفیت بدانیم، آن موقع میزان امتیاز، مساوی با کیفیت میشود؛ ولی اگر تعریف ما از کیفیت، رشد خود دانشآموز و هیئت مرکزی باشد، شاید خیلی راحت نشود تشخیص داد.
مربی چگونه مخاطب را ارزشیابی کند؟
خود مربی باید ارزشیابی خاص خودش را داشته باشد. یعنی دانشآموزی که اول سال آمده، این نگاه، رفتار و اعتقاد را داشته و در آخر سال این طور شده است. این را خود مربی تشخیص میدهد.
آیا لازمۀ ارزشیابی مربی این نیست که مربی یک سری اهداف و سرفصلهای برنامهای داشته و به خوبی نیز بر آنها واقف باشد تا بتواند آنها را در رفتار دانشآموز بسنجند؟ فرض کنید که من یک منظومۀ تربیتی دارم که دانشآموز را با آن منظومه رشد میدهم و با همان هم میسنجم. یک دانشآموز باید در ابتدای جذب دارای این شاخصهها باشد، بعد یک سال منِ مربی با دانشآموز همراهی میکنم و بر اساس سرفصلها و اهداف، مباحثی ارائه میکنم. دانش آموز را در فضای تربیت قرار میدهم و بعد با همان اهداف منظومهای و سرفصلهای تربیتی، دانشآموز را میسنجم.
اگر این طور چیزی باشد -که البته هست که همان منظومۀ فکری تربیتی اتحادیه میباشد- و اجرایی شود، خیلی عالی است. یعنی برای انجام کار فرهنگی، قالب داشته باشیم تا کارها به صورت خودرأی انجام نشود و متناسب با آن نیز ارزشیابی صورت پذیرد.
خودتان چقدر از آن منظومهای که فرمودید، استفاده کردهاید؟ منظورم کلیت منظومۀ فکری تربیتی است؟
انصافاً منظومۀ فکری تربیتی واقعاً کار شسته و رفته، تمیز و تخصصی است و البته اجرای آن نیازمند توان خیلی بالایی است. در مورد فهم و کلیات منظومه نیز -مانند اینکه هدف منظومه چیست و همچنین محورهای ارتباطی و ساحات- میتوان گفت که واقف هستم؛ اما عملیاتی کردن آن، نیازمند نیرو و توان زیادی است. من همین الان دوازده تا مدرسه دارم؛ یعنی تقریباً چهل نفر اعضای قرارگاه را تحت پوشش دارم. حالا اگر بخواهد اهداف منظومه و سرفصلهای سیر فکری محقق شود، میبایست دوازده تا مدرسه را به حداقل شش تا مدرسه کاهش دهم. میتوان سرفصلها را خیلی راحتتر محقق کرد. بعضی از مربیان ما هجده تا مدرسه دارند، که در کیفیت کار آنها تأثیرگذار است. اگر توان داشته باشیم که اینها را از این طرف کاهش دهیم، از آن طرف کیفیت کار خیلی بالا میرود.
با تشکلهای موازی و مراکز علمی و ورزشی چگونه رابطه برقرار میکنید؟ آیا از فضا و ظرفیت آنها استفاده کردهاید؟ اصلاً احتیاج است استفاده شود یا نه؟
در شیوهنامۀ مدرسۀ انقلاب که از دفتر مرکزی ارسال شده، تأکید زیادی بر اتحاد بین تشکلها شده است. که خیلی عالی است. من به دانش آموزان تأکید میکنم که از دیگر تشکلهای مدرسه غافل نشوند. این خود باعث بالا رفتن تعامل دانشآموزان میشود و به رشد آنها کمک میکند و روی کیفیت کار تأثیر خیلی مطلوبی دارد. توان بچهها را حفظ میکند. ولی از نظر علمی، با مراکز و مجموعههای علمی و دانش بنیان خیلی ارتباط نداریم. البته این ضعف ما است که نتوانستهایم ارتباط برقرار کنیم. با مجموعههای ورزشی هم ارتباط نداشتهایم؛ ولی ما خودمان برای قرارگاه در ماه دو برنامۀ ورزشی در نظر داریم. البته همه سعی و تلاش ما تحقق فرموده حضرت آقا در مورد سه موضوع «تحصیل، تهذیب و ورزش» است که مسلماً برای همۀ بچههای انجمن توان نداریم که مشاورۀ علمی بگیریم و فعالیت ورزشی برنامهریزی کنیم؛ ولی برای بچههای قرارگاه شهری، این سه تا کار -إن شاءالله- قرار است که انجام بدهیم.
در ارتباط اتحادیه با مسجد چطور؟
یک مسجد در کنار ماست که سعی میکنیم جلسات قرارگاه را در آنجا برگزار کنیم. بیشتر قرارهای من با دانشآموزان، خارج از فضای اتحادیه است. بیش از نود درصد در فضاهای مساجد و مکانهایی است که نماز برگزار میشود. اگر قرار است که همدیگر را ببینیم و درباره قرارگاه صحبت کنیم و تصمیم بگیریم، بیشتر سعی میکنم که در فضای مسجد باشد.
یک مربی، ممکن است بخشی از وقتش مشاوره باشد. یک سری از بحثها ممکن است که علمی و تحقیقاتی باشد. یک سری از مباحث ممکن است که اخلاقی باشد. مربی چقدر میتواند پاسخگوی همه سؤالات و مشکلات دانشآموزان باشد؟ آیا مربی نباید یک نظام ارجاع داشته باشد؟ مثلاً دانشآموزی پیش من مشاوره میخواهد، من او را به مشاوری که از همه لحاظ زبده و امین میدانم، ارجاع میدهم. فرض کنید دانشجوی کارشناسی ارشد و استاد دانشگاهی را میشناسم که با فضای تشکل آشناست و در فضای تربیتی هم هست. به لحاظ علمی جایگاهی در استان و شهر دارد. دانشآموزی که میخواهد در فضای علمی و تحقیقاتی وارد بشود، او را به ایشان معرفی کنم. به عبارتی مربی خودش را در تمام مباحث محور قرار ندهد. یعنی من خودم هم بحث اخلاقی میگویم، هم بحث معرفتی میگویم، هم در بحث تحصیل، بچهها را راهنمایی میکنم و مشاوره به خانواده و دانشآموز میدهم. بالأخره توان علمی و همچنین میزان وقت گذاری مربی نیز محدودیتهایی دارد! خلاصۀ مطلب، شما چه میزان به «نظام ارجاع» اعتقاد دارید؟
یکی از تواناییهایی که مربی باید داشته باشد، اطلاع حداقلی از این جور مسائل است. بنده در بحث رشتههای دانشگاهی و فضای علمی دانشگاهها -که معمولاً دانشآموزان سراغ من میآیند- میگویم من اطلاعی ندارم، برو پیش آقای فلانی که در این کار متخصص است. به هیچ وجه اظهار نظری نمیکنم. از آن طرف چون حوزوی هستم، در انتخاب رشتههای حوزوی و اینکه کدام حوزه را انتخاب کنند، خودم به آنها پیشنهاد میدهم؛ اما باز هم آنها را در فضای حوزوی میفرستم با کسانی که دستاندرکار هستند، صحبت کنند و هماهنگ میکنم که سراغ آنها بروند. مثلاً یکی از اساتید ما که در بحث خانوادگی و روانشناسی مطالعه کرده است، دانشآموزانی که گاهی سراغ ما میآیند، خیلی کم با آنها صحبت میکنم و اگر نیاز به بیشتر صحبت کردن باشد، آنها را به استاد مورد نظرم که در بحث مشاوره موفق است، ارجاع میدهم.
این نظام ارجاع برای مربی لازم است؟
لازم نیست، واجب است! مربی اطلاعاتش محدود و در برخی موارد غیر تخصصی است و به همین دلیل میتواند مشکلات زیادی به وجود بیاورد. یعنی راههایی را به دانشآموز بگوید که به خیر و صلاحش نیست؛ چون متخصص نیست. باید دانشآموزان را به متخصص ارجاع دهد.
آیا مدل تربیتی که دارید اجرا میکنید را از کسی الهام گرفتهاید؟
به صورت منسجم، نه! اما موضوعی که بسیار مهم است، بحث دلسوز بودن مربی برای دانشآموز است. دلسوزی واقعی مربی برای دانشآموز این است که واقعاً بخواهد به او کمک کند. در احادیث دربارۀ پیامبر اکرم (ص) آمده که «طبیبٌ دوّار بِطبه». روش اهلبیت (ع) این بود که در جایی که مشکل بود، برای کمک کردن ورود پیدا میکردند.
اجازه بدهید من طور دیگری سؤالم را بپرسم: منظورم از الگوی تربیتی همان مبانی تربیت است، نه روشهای تربیت. به قرائتی دیگر، بایدها و نبایدهای تربیت را عرض میکنم.
بنده چون تخصصی تبلیغ مشغول بودهام و در سفیران هدایت دروس حوزوی را گذراندهام -حالا نمیدانم چه مقدار با مجموعۀ سفیران هدایت آشنایی دارید؟!- این مباحث در آنجا ارائه میشود؛ ولی به صورت منسجم و پیوسته خیر! البته مباحث استاد صفایی حائری را نیز مطالعه کردهام.
چه موانع و مشکلاتی پیش روی فعالیت قرارگاهی است؟
یک مورد همان نکتهای که در قبل اشاره کردم و آن بحث امتیازمحوری است که آفتهایی دارد که عرض کردم. البته خوبیهایی هم دارد. موضوع دیگر، نبود مربی متخصّص است. سوم اینکه بزرگواران دفتر مرکزی عنوان میکنند که مربی برای ما مهم است و از این طور عناوین؛ ولی در عمل مربی مورد توجه قرار نمیگیرد. البته این را بنده دارم عرض میکنم که علاوه بر مربی، خودم مسئول شهرستان نیز هستم.
منظور بحث مالی است یا جایگاه و هویت مربیگری؟
مسائل مالی یک قسمت کار است. ما کسانی را داریم که بدون چشمداشت کار میکنند. خیلی از مربیهای ما آموزش و پرورشی و مأمور نیستند؛ ولی کار میکنند. مثلاً در مدرسۀ انقلاب و جلسات انجمنهای برتر که بیرجند به لطف بچهها توانست بدرخشد، مدیر و معاون مدرسه مورد توجه و تقدیر قرار گرفتند و هدیه و لوح به آنها داده شد، ولی هیچ اسمی از مربی نبود. حتی دخترهای مرکز استان اعتراض کرده بودند و گفته بودند که جایزۀ ما باید با مربی تقسیم شود. این قدر که مربی کار میکند، یکدهمش هم مربی پرورشی و مدیر کار نمیکند. ما که در کار هستیم، میبینیم. آنها خیلی همت کنند، فقط اجازه استفاده از فضا را میدهند و از نظر مالی نیز فقط بعضی از مدارس، مقدار اندکی کمک میکنند. باید به مربی توجه شود. مشکل دوم نبود نیروی متخصص است. مخصوصاً در شهرستانها در این قضیه خیلی مشکل داریم. مشکل دیگر در بحث قرارگاه این است که بودجهای برای برگزاری قرارگاه، حتی در حد یک پذیرایی مختصر هم اختصاص داده نمیشود. حداقل بودجهای جاری برای این موضوعات تعریف شود. این هم اگر مورد توجه قرار بگیرد، خیلی خوب میشود که بچهای که قرار است نزدیک به یک ساعت و نیم در آنجا باشد، حداقل بتوانیم یک پذیرایی ساده داشته باشیم.