حرکت تشکیلاتی شبکه تبلیغاتی
گفتاری از رهبر معظم انقلاب(دامظله)
حرکت تشکیلاتی
امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. مرد علم و دانش بودنش را همه شنیدهاید. محفل درس امام صادق(ع) و میدان آموزشی که آن بزرگوار به وجود آورد، هم قبل از او و هم بعد از او در تاریخ زندگی امامان شیعه بی نظیر بود. همه حرفهای درست اسلام و مفاهیم اصیل قرآن که در طول یک قرن و اندی به وسیله مغرضان و مفسدان یا جاهلان تحریف شده بود، همه آنها را امام صادق(ع) به شکل درست بیان کرد.
اما مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیدهاید. امام صادق(ع) مشغول یک مبارزه دامنهدار و پیگیر بود. مبارزه برای قبضه کردن حکومت و قدرت و به وجود آوردن حکومت اسلامیو علوی. یعنی امام صادق(ع) زمینه را آماده میکرد تا بنیامیه را از بین ببرد و به جای آنها حکومت علوی را که همان حکومت راستین اسلامیاست بر سر کار بیاورد.
اما آن بعد سوم را که اصلا نشنیدهاید، مرد تشکیلات بودن امام صادق(ع) است که یک تشکیلات عظیمیاز مؤمنان خود از طرفداران جریان حکومت علوی در سراسر عالم اسلام از اقصای خراسان و ماوراءالنهر تا شمال آفریقا به وجود آورده بود. تشکیلات یعنی چه؟ یعنی این که وقتی امام صادق(ع) اراده میکند آن چه را که او میخواهد بدانند، نمایندگان او در سراسر افاق عالم اسلام به مردم میگویند تا بدانند. یعنی از همه جا وجوهات و بودجه برای اداره مبارزه سیاسی عظیم آل على جمع کنند. یعنی وکلا و نمایندگان او در همه شهرها باشند که پیروان امام صادق(ع) به آنها مراجعه کنند و تکلیف دینی و همچنین تکلیف سیاسی خود را از آن حضرت بپرسند. تکلیف سیاسی هم مثل تکلیف دینی واجب الاجرا است امام صادق(ع) یک چنین تشکیلات عظیمیرا به وجود آورده بود و با این تشکیلات و به کمک مردمیکه در این تشکیلات بودند با دستگاه بنیامیه مبارزه میکرد. در هنگامیکه پیروزی او بر بنیامیه حتمیبود، بنیعباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصت طلب أمدند، میدان را گرفتند و بعد از آن امام صادق(ع) هم با بنیامیه و هم با بنیعباس مبارزه کرد.(۱۳۵۹/۶/۱۴)
شبکه گستردهی تبلیغاتی
وقتی امام باقر(ع) از دنیا میرود بر اثر فعالیتهای بسیاری که در طول این مدت خود امام باقر(ع) و امام سجاد(ع) انجام داده بودند اوضاع و احوال به سود خاندان پیغمبر(ص) بسیار تغییر کرد؛ نقشه امام صادق(ع) این بود، که بعد از رحلت امام باقر(ع) کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی به راه بیندازد و حکومت بنیامیه را -که هر روزی یک دولتی عوض میشد و حاکی از نهایت ضعف دستگاه بنیامیه بود- واژگون کند و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همهی مناطق مسلمان نشین که در همه این مناطق شبکه حزبی امام صادق(ع) -یعنی شیعه، شیعه یعنی شبکه حزبی امام صادق(ع)شبکه امام صادق همه جا گسترده بود، از همه آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر(ص) را به راه بیندازد؛ این نقشه امام صادق بود. لذا وقتی که در خدمت امام باقر(ع) در روزهای آخر عمرش صحبت میشود و سؤال میشود که قائم آل محمد کیست، حضرت یک نگاهی میکنند به امام صادق(ع) میگویند که گویا میبینم که قائم آل محمد این است. البته میدانید که قائم آل محمد یک ایسم عام است، اسم خاص نیست، اسم ولی عصر صلوات الله علیه نیست. حضرت ولی عصر صلوات الله علیه قائم نهایی آل محمد است، اما همه کسانی که از آل محمد(ص) در طول زمان قیام کردند چه پیروزی به دست آورده باشند چه نیاورده باشند اینها قائم آل محمدند و این روایاتی که میگوید وقتی قائم ما قیام کند این کارها را میکند، این کارها را میکند، این رفاه را ایجاد میکند، این عدل رامیگستراند، منظور حضرت ولی عصر(عج) بود آن روز، منظور این بود که آن شخصی از آل محمد که بناست حکومت حق و عدل را به وجود بیاورد، او وقتی که قیام بکند این کارها را خواهد کرد و این درست هم بود.
کار پنهانی و تشکیلاتی به طور معمول در صورتی که با اصول درست پنهان کاری همراه باشد، باید همواره پنهان بماند. آن روز مخفی بوده، بعد از آن نیز مخفی میماند و رازداری و کتمان صاحبانش نمیگذارد پای نامحرمی بدانجا برسد. هرگاه آن کار به ثمر برسد و گردانندگان و عاملانش بتوانند قدرت را در دست گیرند، خود، دقایق کار پنهان خود را برملا خواهند کرد. به همین جهت است که اکنون بسیاری از ریزه کاریها و حتی فرمانهای خصوصی و تماسهای محرمانه سران بنیعباس با پیروان افراد تشکیلاتشان در دوران دعوت عباسی در تاریخ ثبت است و همه از آن آگاهند. بی گمان اگر نهضت علوی نیز به ثمر میرسید و قدرت و حکومت در اختیار امامان شیعه یا عناصر برگزیدهی آنان در میآمد، ما امروز از همه رازهای سر به مهر دعوت علوی و تشکیلات همه جا گسترده و بسیار محرمانه آن مطلع میبودیم.
تنها راهی که میتواند ما را با خط کلی زندگی امام آشنا سازد، آن است که نمودارهای مهم زندگی آن حضرت را در لابه لای این ابهامها یافته، به کمک آنچه از اصول کلی تفکر و اخلاق آن حضرت میشناسیم، خطوط اصلی زندگینامه امام را ترسیم کنیم و آنگاه برای تعیین خصوصیات و دقایق، در انتظار قرائن و دلایل پراکنده تاریخی و نیز قرائنی به جز تاریخ بمانیم نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق(ع) بدین شرح میباشد:
- تبیین و تبلیغ مسألهی امامت
- تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
- وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک – سیاسی.
تبیین وتبلیغ مسألهی امامت
امام صادق(ع) نیز مانند دیگر امامان شیعه، محور برجسته دعوتش را موضوع «امامت» تشکیل میداده است. برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک، روایات فراوانی است که ادعای امامت را از زبان امام صادق(ع) به روشنی و با صراحت تمام نقل میکند امام در هنگام اشاعه و تبلیغ این مطلب، خود را در مرحله ای از مبارزه میدیده است که میبایست به طور مستقیم و صریح، حکام زمان را نفی کند و خویشتن را به عنوان صاحب حق واقعی ولایت و امامت به مردم معرفی نماید، و قاعدتا این عمل فقط هنگامیصورت میگیرد که همه مراحل قبلی مبارزه با موفقیت انجام گرفته، آگاهیهای سیاسی و اجتماعی در قشر وسیعی پدید آمده، آمادگیهای بالقوه در همه جا احساس شده زمینههای ایدئولوژیک در جمع قابل توجهی ایجاد گردیده، لزوم حکومت حق و عدل برای جمعی کثیر به ثبوت رسیده و بالاخره رهبر تصمیم راسخ خود را برای مبارزه ای نهایی گرفته است. بدون این همه، مطرح کردن نام یک شخص معین به عنوان امام و زمامدار محق جامعه، کاری عجولانه و بی فایده خواهد بود.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که امام در مواردی به این بسنده نمیکند که امامت را برای خویش اثبات کند؛ بلکه همراه نام خود، نام امامان بحق و اسلاف پیشین خود را نیز یاد میکند و در حقیقت سلسلهی امامت اهلبیت علیهم السلام را متصل و جدایی ناپذیر مطرح میسازد. این عمل با توجه به اینکه تفکر شیعی، همهی زمامداران نابحق گذشته را محکوم کرده و آنان را «طاغوت» به شمار میآورده، میتواند اشاره به پیوستگی جهاد شیعیان این زمان به زمانهای گذشته نیز باشد. در واقع امام صادق(ع) با این بیان، امامت خود را یک نتیجه قهری که بر امامت گذشتگان مترتب است، میشمارد و آن را از حالت بی سابقه و بی ریشه و پایه بودن؛ بیرون میآورد و سلسله خود را از کانالی مطمئن و تردیدناپذیر به پیامبر بزرگوار(ص) متصل میکند.
روایت «عمروبن ابی المقدام» منظرهی شگفت آوری را ترسیم میکند: روز نهم ذیحجه روز عرفه است. محشری از خلایق در عرفات برای ادای مراسم خاص آن روز گردآمده اند و نمایندگان طبیعی مردم سراسر مناطق مسلمان نشین، از اقصای خراسان تا ساحل مدیترانه، جمع شده اند. یک کلمه حرف به جا در اینجا میتواند کار گسترده ترین شبکه وسایل ارتباط جمعی را در آن زمان بکند. امام، خود را به این جمع رسانده است و پیامیدارد میگوید: دیدم امام در میان مردم ایستاد و با صدای هر چه بلندتر – با فریادی که باید در همه جا و در همه گوشهاطنین بی افکند و به وسیلهی شنوندگان به سراسر دنیای اسلام پخش شود- پیام خود را سه مرتبه گفت. روی را به طرف دیگری گرداند و سه مرتبه همان سخن را ادا کرد. باز روی را به سمتی دیگر گرداند و باز همان فریاد و همان پیام. و بدین ترتیب امام دوازده مرتبه سخن خود را تکرار کرد. این پیام با این عبارات ادا میشد: «ایها الناس إن رسول الله(ص) کان الإمام ثم کان على بن أبی طالب(ع) ثم الحسن(ع) ثم الحسین(ع) – ثم علی بن الحسین ع ثم محمد بن علی(ع) ثم…».
حدیث دیگر از ابی الصباح کنانی است که در آن، امام صادق(ع) خود و دیگر امامان شیعه را چنین توصیف میکند: «ما کسانی هستیم که خدا اطاعت ما را بر مردم لازم ساخته است. انفال وصفوالمال در اختیار ماست». صفوالمال، اموال گزیده ای است که طواغیت گردنکش به خود اختصاص داده و دستهای مستحق را از آن بریده بودند و هنگامیکه این اموال مغصوب، با پیروزی سلحشوران مسلمان از تصرف ستمگران مغلوب خارج میشود، مانند دیگر غنایم تقسیم نمیشود تا در اختیار یک نفر قرار گیرد و به او حشمتی کاذب و تفاخری دروغین ببخشد، بلکه به حاکم اسلامیسپرده میشود و او از آنها در جهت مصالح عموم مسلمانان استفاده میکند. امام در این روایت، خود را اختیاردار صفوالمال و نیز انفال – که آن نیز مربوط به امام است – معرفی میکند و با این بیان، به روشنی میرساند که امروز حاکم جامعه اسلامیاوست و این همه باید به دست او و در اختیار او باشد و به نظر او در مصارف درستش به کار رود.
امام در حدیثی دیگر، امامان گذشته را یک یک نام میبرد و به امامت آنان و اینکه اطاعت از فرمانشان واجب و حتمیاست، شهادت میدهد و چون به نام خود میرسد، سکوت میکند. شنوندگان سخن امام به خوبی میدانند که پس از امام باقر(ع) میراث علم و حکومت در اختیار امام صادق(ع) است. و بدین ترتیب، هم حق فرمانروایی خود را مطرح میسازد و هم با لحن استدلال گونه، ارتباط و اتصال خود را به نیای والامقامش علی بن ابی طالب(ع) بیان میکند. در ابواب «کتاب الحجه» از کافی و نیز در جلد ۴۷ بحارالانوار از اینگونه حدیث که به صراحت یا به کنایه، سخن از ادعای امامت و دعوت به آن است، فراوان میتوان یافت.
مدرک قاطع دیگر، شواهدی است که از شبکه گستردهی تبلیغاتی امام در سراسر کشور اسلامییاد میکند و بودن چنین شبکه ای را مسلم میسازد. این شواهد، چندان فراوان و مدلل است که اگر حتی یک حدیث صریح هم وجود نمیداشت، خدشه ای بر حتمیت موضوع وارد نمیآمد. مطالعه گر زندگینامهی مدون ائمه علیهم السلام از خود میپرسد: آیا امامان شیعه در اواخر دوران بنیامیه، داعیان و مبلغانی در اطراف و اکناف کشور اسلامینداشتند که امامت آنان را تبلیغ کنند و از مردم قول اطاعت و حمایت برای آنان بگیرند؟ پس در این صورت، نشانههای این پیوستگی تشکیلاتی که در ارتباطات مالی و فکری میان ائمه و شیعه به وضوح دیده میشود، چگونه قابل توجیه است؟ این حمل وجوه و اموال از اطراف عالم به مدینه؟ این همه پرسش از مسائل دینی؟ این دعوت همه جا گستر به تشیع؟ و آنگاه این وجهه و محبوبیت بینظیر آل علی(ع) در بخشهای مهمیاز کشور اسلامی؟ و این خیل انبوه محدثان و راویان خراسانی و سیستانی و کوفی و بصری و یمانی و مصری در گرد امام؟ کدام دست مقتدر، این همه را به وجود آورده بود؟ آیا میتوان تصادف یا پیشامدهای خود به خودی را عامل این پدیدههای متناسب و مرتبط به هم دانست؟
با این همه تبلیغات مخالف که از طرف بلندگوهای رژیم خلافت اموی بی استثناء در همه جا انجام میگرفت و حتی نام علی بن ابی طالب(ع) به عنوان محکوم ترین چهرهی اسلام، در منابر و خطابهها یاد میشد، آیا بدون وجود یک شبکه تبلیغاتی قوی ممکن است آل علی(ع) در نقاطی چنان دوردست و ناآشنا، چنین محبوب و پرجاذبه باشند که کسانی محض دیدار و استفاده از آنان و نیز عرضه کردن دوستی و پیوند خود با آنان، راههای دراز را بپیمایند و به حجاز و مدینه روی آورند؛ دانش دین را که بنا بر عقیدهی شیعه، همچون سیاست و حکومت است، از آنان فراگیرند و در موارد متعددی بی صبرانه اقدام به جنبش نظامیو به زبان روایات، قیام و خروج را از آنان بخواهند؟ اگر تسلیحات شیعه فقط در جهت اثبات علم و زهد ائمه علیهم السلام بود، درخواست قیام نظامیچه معنایی میتوانست داشته باشد؟ ممکن است سؤال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامیاز آن در تاریخ نیست و صراحتا ماجرایی از آن نقل نشده است؟ پاسخ به طور خلاصه آن است که دلیل این بینشانی را نخست در پایبندی وسواس آمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی «تقیه» باید جست که هر بیگانه ای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع میشد، و سپس در ناکام ماندن جهاد شیعه در آن مرحله و به قدرت نرسیدن آنان، که این معلول عواملی چند است. اگر بنیعباس نیز به قدرت نمیرسیدند، بیگمان تلاش و فعالیت پنهانی آنان و خاطرات تلخ و شیرینی که از فعالیتهای تبلیغاتی داشتند، در سینهها میماند و کسی از آن خبر نمییافت و در تاریخ نیز ثبت نمیشد.
تبلیغ و بیان احکام دین به شیوهی فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی
این نیز یک خط روشن در زندگی امام صادق(ع) است به شکلی متمایزتر و صریحتر و صحیحتر از آنچه در زندگی دیگر امامان میتوان دید؛ تا آنجا که فقه شیعه فقه جعفری» نام گرفته است و تا آنجا که همه کسان که فعالیت سیاسی امام را نادیده گرفته اند، بر این سخن هم داستان هستند که امام صادق(ع) وسیع ترین یا یکی از وسیع ترین حوزههای علمیو فقهی زمان خود را دارا بوده است.
پس مقدمتا باید دانست که دستگاه خلافت در اسلام، از این جهت با همه دستگاههای دیگر حکومت متفاوت است که این فقط یک تشکیلات سیاسی نیست؛ بلکه یک رهبری سیاسی- مذهبی است. نام و لقب «خلیفه» برای حاکم اسلامی، نشاندهنده همین حقیقت است که وی بیش از یک رهبر سیاسی است؛ جانشین پیامبر(ص) است و پیامبر(ص)، اورندهی یک دین و آموزندهی اخلاق و البته در عین حال حاکم و رهبر سیاسی است. خلیفه در اسلام، به جز سیاست، متکفل امور دینی مردم و پیشوای مذهبی آنان نیز هست. با این آگاهی، به وضوح میتوان دانست که فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمیروزگار امام صادق(ع) فقط یک اختلاف عقیدهی دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل میکرد: نخست و مهمتر، اثبات بی نصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از ادارهی امور فکری مردم و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در که ناشی از مصلحت اندیشی فقها در بیان احکام فقهی و ملاحظه کاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.
امام صادق(ع) با گستردن بساط علمیو بیان فقه معارف اسلامیو تفسیر قرآن به شیوه ای غیر شیوهی عالمان وابسته به حکومت، عملا به معارضهی با آن دستگاه برخاسته بود. آن حضرت بدین وسیله تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمیرا که یک ضلع مهم حکومت خلفا به شمار میآمد، تخطئه میکرد و دستگاه حکومت را از بعد مذهبی اشتهی دست میساخت. نخستین حکمرانان بنیعباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سالها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آل علی(ع) گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چموخمهای کنار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانهی این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک میکردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیریهای رذالت آمیزش با امام صادق(ع) مدتها أن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفت وآمد و سؤال از آن حضرت منع کرد؛ تا آنجا که به نقل از المفضل بن عمر» چهره درخشان و معروف شیعیهرگاه مساله ای در باب زناشویی و طلاق و امثال اینها برای کسی پیش میآمد، به آسانی نمیتوانست به پاسخ آن حضرت دست یابد.
وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک سیاسی به روال بینش شیعی
امام صادق(ع) در اواخر دوران بنیامیه، شبکه تبلیغاتی وسیعی را که کار آن، اشاعه امامت آلعلی(ع) و تبیین درست مسالهی امامت بود، رهبری میکرد شبکه ای که در بسیاری از نقاط دوردست کشور مسلمان، به ویژه در نواحی عراق و خراسان، فعالیتهای چشمگیر و ثمربخشی دربارهی مسألهی امامت عهده دار بود، ولی این تنها یک روی مسأله و بخش ناچیزی از آن است موضوع تشکیلات پنهان در صحنهی زندگی سیاسی امام صادق(ع) و نیز دیگر ائمه علیهم السلام از جمله مهم ترین و شورانگیز ترین و در عین حال مجهول ترین و ابهام آمیزترین فصول این زندگینامه پرماجراست برای اثبات وجود چنین سازمانی نمیتوان و نمییاید در انتظار مدارک صریح بود نباید توقع داشت که یکی از امامان یا یکی از یاران نزدیکش صراحتا به وجود تشکیلات سیاسی – فکری شینی اعتراف کرده باشد این چیزی نیست که بتوان به آن اعتراف کرد انتظار معقول آن است که اگر روزی هم دشمن به وجود تشکل پنهانی امام پی برد و از خود آن حضرت با یکی از یارانش چیزی پرسید، او به کلی وجود چنین چیزی را انکار کند و گمان آن را یک سوءظن یا تهمت بخواند. این خاصیت همیشگی کار مخفی است.
باید در پی قرائن و شواهد و بطون حوادث ظاهرا سادهای بود که اگرچه نظر بینندهی عادی را جلب نمیکند، ولی با دقت و تأمل، خبر از جریانهای پنهانی بسیاری میدهد اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمیزندگی ائمه علیهم السلام نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه علیهم السلام تقریبا مسلم میگردد.