جملاتی از کتاب «بگو چگونه دل از حسین کندی؟»

جهت استفاده در محصولات گرافیکی ماه محرم

 

زینب! تو خراب کردی ما را
ویران کردی بنای ادعاهای‌مان را
با توکل تو بود که فهمیدم
ما اسیر توهمیم نه در بند توکل

 

آنچه از عزت تا به حال فهمیده بودم

سایۀ عزت هم نبود

تو بودی که در خطبه‌ات

عزت را برایم معنا کردی

و در مجلس یزید

در مقابل چشمان خَدَم و حَشَمش

بی آن که روی صدایت

حتی غبار ترس نشسته باشد گفتی:

« اگر چه مصائب روزگار مرا بر آن داشت

تا با تو سخن بگویم

اما من اندازۀ تو را کوچک می‌دانم

و سرزنش را هم برای تو زیاد می‌دانم»

 

 

تو رزم را نه فقط از پدرت آموختی

که مادرت هم استاد کل بود

و فنون رسوا کردن دشمن را از بر داشت

و تو شاگرد اول مکتب مادر هستی

بانو! این چه دام تحیّری است

که برای دشمنان علی پهن کردی؟

نه به کشتنت راه دارند

و نه ماندنت را تاب نمی‌آورند

 

 

 

۴ . زینب تو ادامۀ کربلا بودی که اگر قطع می‌شدی

کربلا ابتر می‌ماند

تو کوثر کربلا بودی که به یُمن بودنت

یک شتر که نه

عالمی را باید به پایت قربانی کنیم

مادرت فاطمه به دنیا آمد

تا جدت محمد ابتر نماند

و تو به کربلا آمدی

تا حماسۀ کربلا بی‌دنباله نباشد

 

 

چه اندازه قساوت می‌خواهد

که بدانی حسین در کربلا تنها است

اما در خانه بنشینی و آرام بگیری!

چقدر باید سخت‌دل باشی

که صدای « هَل مِن ناصر» حسین را بشنوی

اما با سر به یاری‌اش  نشتابی!

آخر، تکه تکه شدن و ذره ذره جان دادن

از زندگی با ننگِ تنها گذاشتن حسین آسان‌تر است

 

 

 

کسی می‌گفت:

« چه خوب شد که برادر

چندین بار آمد و برگشت

تا تکه تکه دل بکَند زینب از حسین»

اما او نمی‌دانست عشق چیست و عاشق کیست که

این گونه می‌گفت

تو اگر از حسین دل نکنده بودی

اولین بار که باز می‌گشت

چشمانت اولین جراحت را که می‌دید

دیگر توان باز ماندن نداشت

و پیش از حسین رفته بودی

 

 

 

من اگر جای ملائک بودم

با آهنگ صدای حسین

لا حول ولا قوه الا بالله می‌گفتم

تا دقایقی بیش‌تر در آغوش امید بمانی

و به دلخوشی هستِ حسین

از هستی لذت ببری!

بانو! بگو چگونه دل از حسین کندی؟

 

 

دکمه بازگشت به بالا
🏠 صفحه اصلی
🏠 صفحه اصلی