تقاطع غیر همسطح در دقیقهی ۹۰
حجت الاسلام و المسلمین مجید رهنما
بحثی پیرامون نسبت تربیت حماسی و فرهنگ انتظار
مقدمه:
زیست منتظران، پیشینهای دراز در تاریخ و افقی ناپیدا در آیندهی بشر دارد. شاید این باور آنگاه چون پیشانیبند بر جبین اسلام درخشید که رسول خاتم (ص) احیای دوبارهی دین خویش را در آیندهی دور، به دست فردی از اهل بیتش (ع) بشارت داد. اینک که قرنها از وزیدن نسیم انتظار بر جانهای امت پیغمبر آخرالزمان (ص) میگذرد، میتوان دید که این گذار، در اعصار مختلف با فرازها و فرودهای فکری و عملی فراوانی رو به رو بوده است؛ تبیینها و تفسیرهای زیاد و بعضاً متناقضی هم از این مطلب شده است، اما با نگاهی ژرفنگر میتوان پیکانهای گوناگون منتهی به ظهور را در دو مسیر غیر منطبق بر هم خلاصه کرد و از هر دو جاده به دقیقه۹۰ رسید و خود را برای وقت اضافه گرم کرد!
جادهی اوّل:
انتظار آنگونه که در لغت آمده، به معنای چشمداشت و چشم به راه بودن است۱؛ بنابر این، در یک برداشت ابتدایی میتوان خمیازهای کشید و خسته بود از جور و ستم زمانه، دنیا را هضم در روزمرّگیها و سکونها دید و طلبکارانه ندای «اَینَ… اَین…» در داد! یا هزاران سطر در وصفش نوشت و با صد رنگ و لعاب هزاران بیت و «بحر طویل» انتظار سرود و هزاران سایت و وبلاگ برایش تأسیس کرد و نام بسیاری از مؤسسات، نهادها و بنیادهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و حتی اقتصادی را از او وام گرفت و یا هزاران بوم و تابلو برایش کشید؛ هزاران پیامک عاشقانه خرجش کرد و ساعتها در هیئات از او گفت و اشک ریخت… و تنها با همین کارها، خود را نیز منتظر نامید!
سالهاست که «چشم به راهش» هستیم، اما دریغ از لحظهای که «همراهش» باشیم! بنیاسرائیلوار او را به همراه خدایش به میدان فرستادهایم تا با عمالقه۲ بجنگد و عمری است منتظریم تا کلید رهایی را تسلیممان کند!
جاده دوّم:
در برداشتی دیگر، جزع و فزع و سر در لاک بیچارگی کردن بس است؛ باید حنجرهها را صاف کرد و زمزمهی مغموم منفیبافی را به نعرهی سهمگین حماسه و جهاد تبدیل کرد؛ «جهاد با نفس» و «جهاد با احاطهی ساختارهای باطل». اکنون زمان آن است که از خواب پریشان زمستانی بیدار شویم و از افقی بالاتر، انتظار را گاردگیری برای ضربهی نهایی بدانیم. تنها با دمیدن این روح، در «حال» است که در «آینده» اندیشهی ما جهانتاب و جهانگیر خواهد شد. اگر از ابتدا کودکان و نوجوانان را با پسزمینهی فعّال و حماسی به مسؤولیت و سازندگی واداریم، ثمرهی انتظار هرچه زودتر چیدنی خواهد شد. مدرسهی تربیت سرداران عصر ظهور در جادههای انتظار بنا شده است و چاشنیهای نَمکشیدهی حرکت، زمانی انفجاری خواهند شد که به اکسیر تربیت حماسی اهل بیت (ع) آمیخته شوند.
نقطه سرِ خط:
این دو برداشت، مانند تقاطعی به هم برخورد و از هم عبور خواهند کرد. تقاطعی غیر همسطح که اولی سطحی، زمینی و به رنگ خرافه و عزلتنشینی است و دومی، اصیل و آسمانی. البته هیچکدام از این دو، منتظر دیگری نخواهند ماند و هر کدام مسافران خود را داشته، دارند و خواهند داشت.
این دردِ دل مکتوب، دالانی است هر چند باریک، به عینیتبخشی به برداشت دوم. ضمناً در این راهرو قرار نمیگیرد، مگر کسی که با نگاه آیندهسازانه، دو پلهی «خود» و «محیط» را به سمت جهانیسازی مهدوی طی کند و این نگاه، رمز نهفته در حدیث امام سجاد (ع) خواهد بود که فرمود: «اِنتِظارُ الفَرَجِ مِن أعظَمِ الفَرَجِ»۳؛ یعنی: انتظار گشایش، خود از بزرگترین گشایشهاست.
منشور حماسی انتظار
الف) در حوزهی فردی:
نقش آفرینان عصر انتظار، آنچنان ستوده شدهاند که پیغمبر اکرم (ص) در مورد آنها فرمودهاند: «اولئک رُفَقائی وَ اَکرَمُ اُمَّتی عَلَیَّ»۴؛ یعنی: مردم آخرالزمان دوستان نزدیک من و بهترین امت نزد من هستند.
یک تفتیش ساده از کوچه پسکوچههای روایات، پنجرههایی را رو به تعهد و تکلیف در قبال ظهور باز خواهد نمود؛ روزنههایی که هدفی جز ثبات و استحکام منتظِر و در گام بعدی، جهش او به سمت جهانیسازی مهدوی نخواهد داشت. اما پیش از آنکه در صفات منتظران سخن بگوییم، باید جانها را شست و دلها را اندکی خانه تکانی کرد. چه زیبا سرودهاند که:
«شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام»
میدانداران میدان انتظار حتماً باید خود حظّی وافر از جلا و پاکی برده باشند؛ چرا که هیچ شراب طهوری را در ظرف ناپاک نخواهند ریخت. اگر بناست از مأموریتی خطیر و مسؤولیتی بزرگ سخن گفته شود، بیتردید این مهم را مأمورانی آگاه و مسؤولانی متقی محقق خواهند کرد. چه بسیار حرمانها در مسیر ظهور که از پلشتی و فسادهای درونی منتظران سرچشمه گرفته است!
گفتم که روی خوبت، از من چرا نهان است؟ گفتا تو خود حجابی، وَر نه رُخم عیان است
اینک نسخههای شفابخش روایات را با هم مرور میکنیم:
نگاهی به قله:
آمادگیهای فردی، همگی باید حول محور حجت خدا و راهبر حقیقی مسیر انجام گیرد؛ زیرا اوست که «محیی معالم الدین» است و گام اول در جادهی انتظار، معرفت و آگاهی نسبت به قلهی سر به فلک کشیدهی آن امام معصوم (ع) است. در حقیقت، این شناخت به منزلهی داشتن نقشهی راه است که بنبستها را میگشاید. امام صادق (ع) میفرماید: «إعرَفْ إمامَکَ فَإنَّکَ اِذا عَرَفْتَ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هذا الأمرُ أو تأخَّرَ»۵؛ یعنی: امام خود را بشناس که اگر او را شناختی، دیر و زود شدن این امر، آسیبی به تو نخواهد رساند.
روشن است که دیدن عظمت قله در هنگامهی کوهنوردی، میل به فتح هدف والا را در کوهنورد تقویت میکند. شناخت نماد تام و تمام همهی خوبیها، خود سکینه و در عین حال، غلیانی است در مسیر حرکت به سمت آن؛ در این صورت هیچ فرقی نمیکند که فرج نزدیک باشد یا دور.
فدایی هدف:
ضمانت عینیّت یافتن هر آرزو و آرمان، مقدار عشقی است که به آن ورزیده میشود و همیشه بینشهای بلند در لوای گرایشهای عمیق محقق شدهاند. پس در این مسیر هم، انگیزه و تعهد نسبت به هدف نقش کلیدی را در راه اندازی قطار انتظار بازی میکند. فدایی بودن در راه تحقق انقلاب آخرالزمان، از مهمترین صفاتی خواهد بود که منتظران را مستحکم و مهیای ظهور میگرداند. میل شدید به وفاداری، سالها پیش از دورهی انتظار در سیرهی عملی امامان شیعه(علیهم السلام) به منتظران آموزش داده شده است. امام صادق (ع) این آمادگی نفسی را اینگونه ابراز میدارد که: «لَو أدرَکتُهُ لَخَدَمْتُهُ ایّامَ حَیاتی»۶؛ یعنی: اگر مهدی موعود(عج) را درک کنم، تمام عمر خدمتش خواهم کرد.
برای مخاطب آگاه، روشن است که کلمات معصوم (ع) عاری از هر گونه اغراق و تعارف است و این، نمایی کوچک از جریان خروشان عشق در شاهرگهای حیات بشری است. به راستی مگر میتوان رد پای پر رنگ وفا و عشق را در فرازهایی از دعای عهد ندید که میگوید: «اَللّهُم اجعَلنی مِن اَنصارِهِ وَ اَعوانِهِ وَ الذّابّینَ عَنهُ وَ المُسارِعینَ اِلیهِ فی قَضاءِ حَوائِجِه وَ المُمتَثِلینَ لِأَوامِرِه وَ المُحامینَ عَنهُ وَ السّابِقینَ إلی إرادَتِهِ وَ المُستَشهَدینَ بَینَ یَدیهِ»؛ یعنی: خدایا مرا از یاران و کمککاران و دفاعکنندگان از او و شتابندگان به سوی او در بر آوردن خواستههایش و انجام دستورات و اوامرش و مدافعین از آن حضرت و سبقتگیرندگان به سوی خواستهاش و شهید شدگان پیش رویش قرار ده!
به نظر میرسد که اگر این منطق که از عالیترین سطوح هدایتی جامعه اسلامی صادر شده است در منتظران به فعلیت برسد، قطعاً فرج محقق خواهد شد.
ریسمانی برای اعتصام:
حتی با وجود کسی که در گام اول شناختیمش و در گام دوم از عشقش سرشار گشتیم نیز، هیچ حرکتی به مقصد نمیرسد؛ مگر اینکه ما به درستی دریابیم که این آگاهی و عشق را در چه راهی باید خرج کرد. اصل اتصال به منبع فیض الهی مطلوب است، اما مطمئناً این پیوند نباید ارتباطی بیهدف با خوبترین انسان هستی باشد؛ بلکه جنس آن باید فرمانپذیر شدن در فرمانروایی الهی باشد که ما آن را اعتصام هدفمند و متمرکز بر محور ولایت مینامیم. ولایتپذیری، شاهبیت غزل ظهور خواهد بود.
امام صادق (ع) این راهبرد را با بیانی همهفهم ترسیم کرده و میفرماید: «طوبی لِمَن تَمَسَّکَ بِأمرِنا فی غَیبَهِ قائِمِنا فَلَم یَزَغ قَلبه بعد الهدایه»۷؛ یعنی: خوشا به حال کسی که در زمان غیبت قائم ما، به امر ما تمسک جوید؛ پس قلبش بعد از هدایت، گمراه نخواهد شد.
همین پیام را امام باقر (ع) با صراحت بیشتری از پیامبر (ص) نقل میکنند که: «طوبی لِمَن أدرَکَ قائِمَ اَهلِ بَیتی وَ هُوَ یأتمّ بِهِ فی غَیبَتِهِ قَبلَ قیامِهِ»۸؛ یعنی: خوش به حال کسى که قائم اهل بیت مرا ببیند، در حالى که قبل از قیامش از وى پیروى نموده است.
در دعای عهد نیز تحت عنوان تجدید بیعت روزانه با وجود نازنین ولی عصر (عج) میخوانیم:
«اَللّهم إنّی اُجَدِّدُ لَهُ فی صَبیحَهِ یَومی هذا وَ ما عِشتُ مِن اَیّامی عَهداً وَ عَقداً وَ بَیعهً لَهُ فی عُنُقی لااَحولُ عَنها وَ لااَزولُ اَبَداً»۹؛ یعنی: خدایا! من در بامداد این روز و همهی روزهای زندگیام، عهد و بیعت آن حضرت را بر گردنم تجدید میکنم؛ عهدی که هرگز از آن سر پیچی نکم و دست نکشم.
خوب که دقت کنیم، این کلام بیان کنندهی دوست داشتن او نیست؛ بلکه او را دوست داشتن و تحت امرش بودن است. در حقیقت، این همان چنگزدن به حبل محکم ولایت است و رمز نیفتادن در چاه تردید و دودلی در هنگام فتنههای غبارآلود عصر غیبت. تنها زیستن ولایی است که در همهگیری سرگردانی در زمان غیبت، دلهای ما را واکسینه خواهد کرد.
تمایل به آیندهسازی
بر مبنای منطق صحیح دینی، وارث زمین بودن نباید ما را راضی کند. «لَقَد کَتَبنا فِی الزَّبورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الاَرضَ یَرِثُها عِبادیَ الصّالحون»۱۰؛ یعنی: ما در کتاب زبور داود نوشتیم که همانا وارث زمین، بندگان نیکوکار من خواهند بود.
این آیهی شریفه، تنها برشی از حقیقت است، در جایی که امام صادق(ع) در جواب ابابصیر، امر فرج را اینگونه معنا کردهاند: «ای ابابصیر! تو هم از کسانی هستی که دنیا را طلب میکنند؟ آنکه قیام امام را برای او بشناسد، به جهت انتظارش، فرج برایش محقق شده است».۱۱
مگر میشود که تنها به انتظار حکومت صالحان بنشینیم و گامهایمان را سست باشد و امیدی کور را در دلها زنده کنیم!؟ هرگز! قطبنمای حماسی امام(ع) مسیر حرکت را «از همین امروز» نشان میدهد و مقصد، «ساختن آینده» است، نه «تحویل گرفتنِ آن». با این وجود، دیگر جایی برای دنیاطلبی و به امید درست شدن همه چیز نشستن نیست؛ بلکه فرج، همین امروز با ما آغاز شده است.
سنگ زیرین آسیاب
فشارهای مضاعف وارده در دورهای که گرد یتیمی بر جان امت نشسته، اگر با نیروی بزرگتری مهار نشود، هرگونه ابتکار عمل و تحرکی را خنثی خواهد نمود. فرسایش و ناامیدی زهری است که جز با پادزهر استقامت درمان نخواهد شد. سنگ بنای خویشتنداری باید آنچنان مستحکم باشد که طوفانهای فکری و عملی را پشت سرگذارد. در جهت تحقق این مهم، بخشی از توان ائمه (ع) در راستای آمادهسازی و بلکه صبورسازی منتظران صرف گشته است. امام باقر (ع) در تفسیر آیهی شریفهی «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصبِروا وَ صابِروا وَ رابِطوا»۱۲ (ای کسانی که ایمان آوردید! [در ناگواریها و بر پرهیز از گناهان و اطاعت از خدا] شکیبایی کنید و با اتکاء به صبر و پایداریِ یکدیگر، بر مقاومت خویش بیافزاید و در امور دنیا و دین با یکدیگر همبستگی داشته باشید)، میفرمایند: «در انجام واجبات صبر داشته باشید و در مقابل دشمنانتان استقامت کنید و با امام منتظر خود رابطه داشته باشید».۱۳
همچنین امام صادق (ع) در توضیح رابطه داشتن با امام میفرمایند: «با امام خود همراهی و ایستادگی داشته باشید».۱۴
خوب که دقت کنیم، در ضربآهنگ هر سه فراز آیه، ایستادگی موج میزند. ایستادگی بر مصائب، در واجبات و در کنار امام منتظر. چقدر گوارا خواهد بود که در کنار امام و همراه او استقامت را تجربه کنیم!
ب) درحوزهی اجتماعی
در پیچیدگیهای جامعهی عصر ظهور، دیگر مصافها صرفاً از جنس تن به تن نخواهد بود؛ بلکه رویارویی بسیار عمیقتر از سطح و محتاج تعمیق پندارهاست. لذا نباید حماسه را صرفاً به آمادگیهای فردی، جسمی و حتی روحی معنا کرد؛ زیرا با تربیت افراد، تنها میتوان به شکلگیری جزایری دور از هم کمک کرد و امید بست که انشاءالله او خواهد آمد و مجمع الجزایر متحدی شکل خواهد داد تا آن اتفاق بزرگ رخ دهد! اما حقیقت این است که انتظار تا زمانی طولانی خواهد شد که سر از لاک فردیت در آوریم و به ساختارهای حقطلب تبدیل شویم. این مهم، در عصر انتظار، استراژی دقیقِ مبتنی بر درک پیام ظهور را میطلبد که ساختار هنری، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی را به عنوان زنجیرههای به هم تنیده جامعهی مهدوی شکل دهد. اگر در جوامع گذشته فریاد کشیدن و یا شمشیر زدن و خوندادن میتوانست در اثبات یا نفی چیزی اثر گذار باشد، یا اگر به جهت اینکه مطالبات پیشینیان ساده و ابتدایی و مسیر رسیدن به آنها گذرگاهی باریک بوده، میشد بسیاری از سؤالات را با گزینههای «آری» یا «نه» پاسخ داد و یا سرنوشت قوم و قبیلهای و ملّتی به اقبال و ادبار رییس قبیله مربوط میشد، اما امروز به سبب تو در تو شدن افقهای فکری و عملی، شما حتی در منزل خود و بر نزدیکان خود نیز بدون شناخت ساختارهای باطل و بهرهگیری از ساختارهای حق، امکان اثرگذاری را نخواهی یافت؛ فضلاً از اینکه بتوانی در جامعه موجآفرینی کنی. با این پیش فرض، وظیفهی جهادی و حماسی منتظرِ آگاه، اکنون نقشآفرینی در هر یک از جایگاههای زیر میباشد:
- نظریهپردازی و نظامسازی اصیل:
روشن است که اساس هر حرکت عملی، مبتنی بر پایههای نظری و تئوریک است. سستی و غفلت در استخراج چارچوبها، دیر زمانیست که ما را دستبسته، مقلد نظامهای تحمیلی غربی گردانده است. حوزهی علمیه مدتها بود که دیگر برای مریضهایش نسخه نمیپیچید و دانشگاه هم به وسعت عمر کوتاه خود، طوطیوار نسخهی بدل رمالهای مغربزمین را تجویز میکرد.
اکنون نقش اندیشمندان و نظریهپردازان در جهت بازسازی مسیرها برجسته گشته و علمای دین باید زیربناها را بر مبنای جامعهی مهدوی بسازند. پر کردن خلأ هزار سال فردی دیدن دین، در گروی سرعت عمل و پیدا کردن میانبرهاست.
۲٫شکل دهی به زیر ساختها:
ارگانها، نهادها، بنیادها، مؤسسات و تمامی تشکلهای اثرگذار بر شؤون مختلف منتظران، باید همگن و همپا با آرمانهای اصیل و ارزشهای عمیق جامعهی مهدوی شکل بگیرد. ما مدتهاست که درصددیم دانشگاهها، مدارس، احزاب، ادارات و بسیاری از ساختارهای اجباری را با تزریق مسکّن، اسلامی و انقلابی و مهدوی کنیم! اما روشن است که غالبهای ناصواب، حتی اگر با محتوای خوب هم پیوند بخورند، ما را به مقصد نخواهد رساند.
- نیروسازی و شبکهسازی:
طبیعی است هر فکر و ایدهی خوب، با هر سازماندهی مناسب، بدون داشتن نیروی انسانی تربیت شدهی متناسب با هدف و البته بدون چیدمان متناسب نیروها و مدیریت صحیح غیر مفید است. امروز تدارک قشون برای امام عصر (عج)، چیزی فراتر ازدیدگاههای بدوی به حماسه و جهاد را میطلبد. تربیت افسران و فرماندهان، نیاز به دیدگانی باز و سیستماتیک دارد. شاید شبهی از این جامعهی آرمانی را در اشارات کوتاه و بسیط نایب الامام، حضرت آیت الله خامنهای، در تبیین فرآیند تحقق نظام اسلامی بتوان یافت که فرمود: «فرآیند تحقق نظام اسلامی، همینطور قدم به قدم به وظایف نهایی خود نزدیک میشود»
گام اول: انقلاب
«قدم اول که پر هیجانتر و پر سر و صداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است؛ کار آسانی نبود، لیکن این آسانترین بود»
گام دوم: نظام
«قدم بعدی، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی؛ یعنی اینکه هندسهی عمومی جامعه، اسلامی شود که این هم شد. منشور اصلی جمهوری اسلامی که همان قانون اساسی مترقّی و جامع ماست… در حقیقت مرکز اصلی سلسله اعصاب نظام است؛ معیار و ضابطه است. قانون اساسی تبلور ارزشهای اسلامی است که منطبق بر احکام اسلام است.»
گام سوم: دولت
«قدم بعدی که اینها دشوارتر است، ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیأت وزیران؛ یعنی مجموعهی کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. این، مشکلتر از مراحل قبلی است. تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی، تشکیل منش و روش دولتمردان به گونهای اسلامی است.»
گام چهارم: کشور
«بعد از این مرحله، مرحلهی تلألؤ و تشعشع نظام اسلامی؛ یعنی مرحله ایجاد کشور اسلامی… اگر دولت به معنای واقعی اسلامی شد، آن وقت کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر به تدریج ریشهکن میشود؛ عزت حقیقی برای آن مردم به وجود میآید.»
گام پنجم: ملت
«مرحلهی بعد آن است که مردمی که در این نظام به آسودگی، بیدغدغه و با برخورداری از عدل زندگی میکنند، برای تخلّق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند.»
گام ششم: جهان
«از این مرحله که عبور کنید، دنیای اسلام است. از کشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود میآید. امت اسلامی آنچنان که پیامبر اسلام و تعالیم قرآن طرّاح و برنامهریز آن بودهاند، مجموعهای از انسانها هستند که از علم، اخلاق، حکمت، روابط صحیح و اجتماع برخوردار از عدالت بهرهمندند و نتیجهی همهی اینها، رسیدن انسان به اوج تکاملی است که استعداد آن را خداوند در او قرار داده است.»۱۵
همچنین راهبردهای رهبری در زمینهی جنبش نرمافزاری، نویدبخش جرقهای در راستای انفجار نور خواهد بود؛ چرا که در حوزههای فرهنگ، تربیت، آموزش، خانواده، سیاست، مدیریت، اقتصاد و بسیاری از این دست، خلأ عمیق جامعهسازی مهدوی به شدت حس میشود. زیر بنای نظری اکثر نظامهای امروزی، در جهت توسعهی باطل قرار گرفته است و به وضوح میبینیم که هر چه به سمت رشد و توسعهی مرسوم در جهان پیش رفتهایم، فاصلهی ما با ارزشهای مقبول بیشتر شده و بحرانهای مختلف در حوزههای گوناگون سر راه بشر قرار گرفته است.
ناگفته پیداست که منشور اصلی جهاد اجتماعی و فردی، نه در حد سواد نگارنده است و نه در این وجیزه میتوان به تفصیل از آن سخن گفت؛ اما اجمال قصه این است که باید جبههی فراگیر با فرماندهی واحد به سمت مهندسی ارزشیِ جهان تشکیل داد که تکتک منتظران – در خور وضع و جایگاه خود – بتوانند سلولی از این پیکرهی واحد باشند.
پینوشت:
- لغتنامه دهخدا، ذیل کلمه انتظار.
- قرآن کریم، ترجمه بر اساس تفسیر المیزان، مائده / ۲۴٫
- احتجاج، طبرسی، ج ۲، ص ۳۱۷٫
- اکمال الدین و تمام النعمه، ج ۱، ص ۲۸۶٫
- اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۷۱٫
- بحارالانوار، علامه مجلسی (ره)، ج ۵۱، ص ۲۴۵٫
- موعود شناسی، علی اصغر رضوانی، ص ۴۳۱٫
- همان، ص ۴۳۱٫
- مفاتیح نوین، آیتالله مکارم، ص ۶۱۱٫
- قرآن کریم، ترجمه بر اساس المیزان، انبیاء / ۱۰۵٫
- اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۳۷۱٫
- قرآن کریم، ترجمه بر اساس المیزان، آل عمران / ۲۰۰٫
- بحارالانوار، علامه مجلسی (ره)، ج ۲۴، ص ۲۷۱٫
- همان، ص ۲۲۰٫
- منشور دولت اسلامی، دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر، ص۲۶٫