تشکیلات ایمانی
حسین کاظمزاده
اشاره:
یک تشکیلات الهی، باید ملاکها و معیارهای خاص خودش را داشته باشد. صرف وجود نیّت خیر و هدف مقدس، نمیتواند یک تشکل را در مسیر صحیح نگاه دارد.
بایدها و نبایدهای یک تشکیلات خوب، نیازمند معرفت تشکیلاتی و مصداقشناسی مناسب میباشد.
این مقاله در این راستا مطالب مفید و قابل تأملی را مورد توجه قرار داده است. نکات ذکر شده در این مقاله، مجموعهای از ملاکهای لازم برای تعالی تشکلهای الهی محسوب میشود.
عبودیت؛ هدف نهایی تشکیلات دینی
«یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اصْبرُواْ وَ صَابِرُواْ وَ رَابِطُواْ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون»[۱]
اى اهل ایمان در کار دین صبور باشید و یکدیگر را به صبر و مقاومت سفارش کنید و مهیا و مراقب کار دشمن بوده با یکدیگر پیوند برقرار سازید و خداترس باشید، باشد که پیروز و رستگار شوید.
تشکیلات دینی مجموعهای از انسانها هستند که با هدف تقرب به خداوند و تشدید عبودیت در سطح فردی، اجتماعی و تاریخی دست به انجام یک مأموریت و فعالیت میزنند.
عجله نکنید نمیخواهیم انتزاعی و بیفایده حرف بزنیم، نگاهمان کاملاً ناظر به واقع و تشکیلات است، ولی قصد داریم یک سیر منطقی داشتهباشیم و از بنیادیترین هدف یک سازمان و جمع، به نحوه ساختار آن دست پیداکنیم و بهطور کلی اصلاً اندیشه توحیدی، آنهم با قرائت شیعی، کاملاً با زندگی فردی و اجتماعی انسان گره خورده است؛ بلکه اندیشهای تمدنساز است و هویت و بعدی اجتماعی دارد. (برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به طرح کلی اندیشه اسلامی اثر مقام معظم رهبری) در ادامه، انشاءالله خواهیم دید که همین هدف، هویت تشکیلات اسلامی را از مدلهای دیگر مادی آن جدا میکند و این جدایی و تفاوت در برنامههای کلان و خرد سازمان، تعیین سیاستها و مرامنامه آن، دغدغهها و تعیین مأموریت و در آخر در ساختار سازمان به منصه ظهور میرسد.
خود خواهی؛ روح حاکم بر تشکیلات غیر الهی
در تشکیلات مادی؛ هدف نهایی، توسعه زندگی مادی انسان است و این نقطه وحدتبخش در تمامی سازمانهای غیرالهی است. این نکته حائز اهمیت میباشد که آنچه در یک جامعه وحدتبخش است؛ یک تمایل ، اراده و خواستن است. نقطه شروع هر جمعی حب و بغضها و تمایلات انسانی است که از نتایج آن، همفکری و همکاری در یک جمع و سازمان است.
تمایلات و گرایشات، چه در فرد و چه در جامعه، پنهانترین لایه وجود آن و در عینحال تعیینکنندهترین بعد است. در سازمانهای غیرالهی، این اراده و تمایل، همان گرایش به دنیا و حب دنیاست و همفکری و همکاری سازمانی هم در این راستا تعریف و تعیین میشود. لذاست که هر فرد در این سازمان، دیگران را برای منافع خود به استخدام درمیآورد و تا جایی به کار جمعی تن میدهد که تأمینکننده این اراده او باشد و به محض اینکه احساس استغنا از افراد و سازمانی کند، آنها را کنار خواهدگذاشت. این روح حاکم بر تشکیلات مادی است که در کلیه شئون سازمان، بر اعضای آن دمیده میشود.
روابط تشکیلاتی حول محبت خداوند
اولین تأثیر هدف سازمان در هویت آن و شخصیت اعضای آن، بهوجود آمدن روابط حول آن هدف است. در جایی که هدف، بندگی خداوند است، روابط انسانها حول محور محبت خدا و اولیای او شکل میگیرد که بهطور طبیعی به محبت مومنین نسبت به هم میانجامد؛ چرا که از مصادیق ایمان به خداوند و از دستورات اکید حضرات اهل بیت علیهم السلام همین مودت و مرابطه بین مومنین است، یعنی همان فرهنگ و پیام «سلم لمن سالمکم». محبت میان مومنین شعبهای از محبت به خداوند و اولیای اوست. در آیه کریمه قرآن جامعه مطلوب ایمانی اینطور تصویر شده: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»[۲]یعنی یکی از شاخصههای جامعه دینی، رحمت و مودت بین مومنین است. دقت شود که این صرفاً یک حالت روانی و درونی بین مومنین نیست بلکه این تمایل و گرایش، شکلدهنده تمامی رفتارهای انسان در بعد فردی و اجتماعی است. در حقیقت، عبودیت خداوند در هر بعدی گره میخورد با محبت به مومنین دیگر؛ به خلاف سازمانهای غیرایمانی که بهدستآوردن جایگاه در آن، مستلزم ازبین بردن رقبا و بهوجود آمدن فضای نفاق و دورویی و کینه است. یادمان باشد که بهدست آوردن دنیا برای هر کسی مساوی است با یکی از این گزینه ها: حذف آنها و یا استثمارشان.
محور روابط در یک تشکیلات اسلامی بر اساس و محور ایمان به خداوند و محبت فیمابین مومنین است نه روابط خشک سازمانی و ساختاری.
روابط تشکیلاتی حول ساختار
در سازمانهای غیر ایمانی، بعد از جمع شدن عدهای حول یک محور، اولین چیزی که تشکیل میشود یک ساختار عریض و طویل است که روابط میان اعضا را شکل میدهد. در این فضا، بیاعتمادی بین افراد بسیار طبیعی مینمایاند و اصلاً یکی از کارکردهای اصلی ساختار هم همین است که دقیقاً جایگاه هرکس و نسبت او با دیگر نیروها معین شود تا از تخلفات و تقلبات به زعم خود در امان بمانند؛ که این راهحل هم چیزی جز پیچیدهتر شدن و مدرنتر شدن دزدی را در سازمانها به دنبال نیاورده و بلکه در بسیاری از موارد، خود ساختار ابزاری شده در دست قدرتمندان سازمان که بهوسیله آن، اهداف خود را تأمین کنند.
جایگاه ساختار در تشکیلات دینی
در یک تشکیلات دینی و ایمانی، پس از اجتماع عدهای حول محور و هدف عبودیت، جمع شروع میکند به تعریف یک مأموریت برای آن تشکیلات که از مقدمات تشخیص این مأموریت، شفاف شدن هدفهای میانی، توصیف وضع موجود، جایگاه این جمع و گروه در روند تکاملی تاریخ و این که این گروه برای ادامه این حرکت چه مأموریتی دارد؛ میباشد و بعد از این مرحله نوبت به ایجاد یک ساختار متناسب با این اهداف و مأموریت میرسد. پس نگاه به جایگاه ساختار تشکیلات با توجه به هدف سازمان متفاوت میشود.
محوریت هدف سازمان
در تشکیلات اسلامی؛ تمایلات، افکار و رفتار تمامی اعضا معطوف به تحقق هدف سازمان است و با این رویکرد و بهطور تبعی و فرعی، تقسیم کار انجام میشود؛ ساختاری شکل میگیرد و بهاصطلاح کسی رئیس و دیگری مرئوس میشود. تحقق هدف مد نظر تک تک افراد است نه انجام کار محوله به آنها. حضرت امام خمینی (ره) در این رابطه میفرمایند: «مسئله ریاست و وزارت در اسلام مطرح نیست. اگر کسى اینها را خیال کند مطرح هست، اسلام را نشناخته است. شماها شیعه همان [کسی] هستید که مىگوید که من به اندازه این کفش کهنهاى که هیچ نمیارزد امارت شما را به اندازه این برایش ارزش قائل نیستم، مگر اینکه حقى را ایجاد کند. شما هم که میخواهید اسلام را پیش ببرید باید برای شما هم فرق نکند»[۳].
سازمان بهمثابه یک کل واحد و یک موجود زنده عمل میکند و اعضا در واقع اجزای این موجود زنده میباشند. لذا در موقع نیاز، به یاری همدیگر میشتابند و کار معین اعتباری خود را رها میکنند. دقت کنید که این روحیه تعاون از درون اعضای یک تشکیلات اسلامی میجوشد و ریشه در ایمان اعضا به خداوند متعال و تحقق هدف سازمان دارد و با آییننامه و ساختاری خاص و قانونگذاری بهدست نمیآید.
این نکته در سطح درونی سازمان بود؛ در سطح برون سازمانی هم قضیه بههمین نحو است، یعنی اگر تشکیلات همعرضی این هدف را بهتر محقق میکند، به یاری آن بلند میشوند؛ دغدغه محوری، حفظ خود و سازمان خود نیست. در ساختار قدرت یک سازمان، این مقدار انعطاف گنجاده میشود و گرفتار خودخواهی تشکیلاتی نیست. نقل میکنند که در اوایل انقلاب، حزب جمهوری اسلامی قصد معرفی کاندیدا برای انتخابات ریاستجمهوری را داشت. دو گزینه در پیشرو بود؛ یکی شهید رجایی که عضو حزب نبود و شخص دیگری که از اعضای حزب بود. بعد از رأیگیری، اکثریت به شهید رجایی رای دادند، که در انتهای جلسه هم شهید بهشتی فرمودند که من به این حزب تبریک میگویم.
رشد نیرو، ملاک تقسیم کار
در ساختار تشکیلات اسلامی مسئولیتها کاملاً اعتباری و بر اساس توافق و تفاهم اعضاست. در این انتخاب دو نکته رعایت میشود. اول آنکه ملاک و محور انتخاب یک فرد برای یک مسئولیت، رشد همه جانبه اعضاست؛ بدین معنا که هدفی بیرون از رشد اعضای سازمان تعریف نمیشود تا بگوییم کدام یک از آنها توانایی بیشتری برای تحقق آن دارند، بلکه هدف نهایی، تربیت همین نیروهای درون سازمان است. لذا با این رویکرد استعدادهای خاموش در وجود اعضا را به واسطه مسئولیتهای مختلف محوله به او روشن کرده و رشد میدهند. نکته دوم هم که مبتنی بر همین نکته است اینکه، هدف و مأموریت برون سازمانی را در همین راستا، یعنی رشد و تربیت نیروهای سازمان تعریف میکند و اگر برنامهای این موضوع را تحتالشعاع قرار دهد کنار گذاشته خواهد شد.
با توجه به این نکته مشخص میشود که دغدغه سازمان در جذب نیرو، بزرگ کردن سازمان به لحاظ کمی نیست، بلکه رشد خود نیروها به لحاظ کیفی اصل و محور است.
این مطلب (محوریت رشد اعضای سازمان) در کیفیت ساختار این مجموعه نیز تأثیر بهسزایی دارد و آن اینکه بخشهایی در سازمان تعریف میشوند که ناظر به رشد و تکامل اعضا هستند؛ چه در بعد تمایلی و گرایشی که گفته شد مهمترین و محوریترین بعد در وجود انسان است و چه در بعد فکری و رفتاری و اخلاقی. در واقع، هدف نهایی یک تشکیلات، جز با تربیت نیروها در این جهت میسر نیست و کار سازمان چیزی جز این نیست.
هیأت؛ نمونه یک تشکیلات اسلامی
مثال ملموس و عینی این تشکیلات مطلوب، هیأت است. در هیأت، با هدف بندگی خدا و با محوریت محبت اهلبیت، روابطی شکل میگیرد که همه موارد بالا در آن مشاهده میشود. لذا نظمهای معهود سازمانی در آن بهچشم نمیخورد. کارها با سرعت بالا و با کمترین هزینه انجام میشود. این مشخصات، برای هیأت فضا و فرهنگی بهوجود میآورد که فرد در این مجموعه آرام آرام با این مشخصات تربیت میشود. در سازمانهای فعلی، انسان تربیت نمیشود، بلکه کار صرفاً منبعی برای کسب درآمد است. در فرض مطلوب، تک تک اعضا به دلیل محبت به همدیگر، دغدغه رشد، تکامل و تربیت همدیگر را دارند و برای آن وقت و هزینه صرف میکنند. به همین دلیل است که بین مومنین فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر خیلی جدی است. خداوند در وصف جامعه مومن این طور میفرماید: «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاه وَ یُؤْتُونَ الزَّکاه وَ یُطیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُولئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»[۴]
این فضای موجود در یک سازمان، بالاترین منبع کسب اطلاعات و ارزیابی در یک سازمان است که نقش اطلاع داشتن تشکیلات از اعضای خود ، در روند بهینه سازی رشد یک سازمان جای انکار ندارد.
تبعیت ساختار از هدف
ساختار این تشکیلات کاملاً در جهت هدف بوده و با توجه به فضاهای مختلف، قابلیت تغییر دارد و همانطور که اشاره شد، ساختار، صرفاً جسد و ابزار اهداف و دغدغههای یک سازمان است و هویت مستقلی ندارد.
تصمیمگیری در سازمان
جهتگیریهای کلی سازمان با تفاهم و توافق جمعی حاصل میشود. البته از شیوههای دیگر تصمیمگیری نیز بهتناسب موضوع و شرائط استفاده میشود؛ مثل تصمیمگیری فرد مسوول، اجماع، رأی اکثریت و… ولی بهطور کلی این یک اصل در ساختار میباشد که مبنا، تفاهم بین نیروها در جهت تحقق هدف است،که با گفتوگوی بین لایههای مختلف سازمان شکلمیگیرد. البته فضای ولایت و فرمانبردن هم وجود دارد، البته در امور جزیی و کارهایی که فوری و ناظر به تصمیمگیریاند.
هویت فرد در سازمان کاملاً محفوظ است و اینطور نیست که سازمان بهمثابه یک ماشین و ابزار بدون روح و تمایلات انسانی تلقی شده و کاملاً در هویت تشکیلات محو شود؛ لذا برنامههایی درون و بیرون سازمان برای تقویت بعد فردی اجرا میشود و فرد نسبت به اهداف و برنامههای سازمان کاملاً توجیه است و انگیزه کافی برای کار در آن را دارد.
ارزیابی تشکیلاتی
سازمان ارزیابی جدی دارد و در فرهنگ اسلامی، از آن به “محاسبه” یاد میشود. محاسبهای برای ارزیابی کلیه اهداف سازمان، یعنی رشد همه جانبه اعضا و تحقق هدف سازمان. باز هم باید توجه داشت که در این قسمت هم علیرغم اینکه این مسئولیت به عهده فرد یا افرادی سپرده میشود، ولی تمام سازمان اهل محاسبه و مراقبه از عملکرد سازمان هستند.
در پایان هم کلامی از شهید مظلوم آیت الله بهشتی: اگر فرجام کار ما در این تشکیلات به جز شهادت باشد، عمر ما تباه است و بر باد؛ از خدا بخواهیم که ما را بهسویی بهجز اینسو نیافکند.
[۱] (آل عمران آیه۲۰۰)
[۲] (سوره فتح آیه ۲۹).
[۳] (صحیفه نور ج ۱۸ ص ۴۱۲)
[۴] (سوره توبه آیه ۷۱)