تربیت حماسی از منظر علامهی شهید مرتضی مطهری
سید مهدی موسوی
مقدمه
مقولهی «تربیت» در شخصیت و آثار علمی و عملی استاد شهید مطهری، نقش بسیار مهم و بنیادی دارد. به طوری که میتوان هدف اصلی استاد را تربیتِ فرد و جامعه دانست. کثرت آثار ایشان در معرفی صحیح اسلام، کلاسهای درسی و خطابه های تربیتی ایشان، شاهد مضاعفی بر این مدعاست. استاد مطهری در جای جای آثار خود به تبیین «تربیت» پرداخته و آثاری را بدان اختصاص دادهاند، که نمونهی آن، کتاب «تعلیم و تربیت در اسلام»، مقالهی «رشد اسلامی» و برخی از سخنرانی های مندرج در کتاب «بیست گفتار» است. همچنین ایشان یادداشت های فراوانی در این جهت نگاشته اند که متأسفانه فرصت تنظیم و ارائهی آنها را پیدا ننمودند.
یکی از محورهای مهم در آثار تربیتی شهید مطهری، مقولهی «تربیت حماسی» است. استاد این بحث را بیشتر از هر جایی، در کتاب «حماسهی حسینی» ارائه نموده اند. وی در چند سخنرانی و در مجموعهای از یاداشتهای خود، با توجه به نمونه حماسهی عاشورا و شخصیت حماسی امام حسین علیهالسلام به تبیین تربیت حماسی و نقش «حماسه» در تربیت فرد و جامعه پرداختهاند.
این مقاله درصدد است تا مطالب استاد مطهری را در یک چینش جدید با محوریت «تربیت حماسی» به طور عام ارائه دهد تا بتوان یک الگوی کاربردی از آنها استخراج نمود.
تعریف حماسه
«حَمَسَ بر وزن فَرَحَ؛ یعنی در دین و کار زار، سخت و محکم است، و اسم از این فعل، حمس و احمس است»۱.
استاد شهید در مباحث خود، ابتدا به معنای لغوی حماسه میپردازد و معتقد است:
«کلمهی حماسه به معنای شدت و صلابت است، و گاه به معنای شجاعت و حمیت استعمال میشود.»۲
یکی از نمونه های امور حماسی که نقش بسازیی را در ایجاد تربیت حماسی و شخصیت حماسی ایجاد میکند، شعر است. شعر حماسی، شعری است که از آن بویی از غیرت، شجاعت و مردانگی میآید، شعری است که روح را تحریک کرده و به هیجان میآورد. استاد مینویسد:
«شعر حماسی، شعری است که روح غیرت، شجاعت، شدت و مقاومت را بر میانگیزد، خواه خود مضمون، حماسی باشد یا متضمن سرگذشت یک پهلوان و قهرمان باشد. بشر قهرمان دوست و قهرمان پرست است.»۳
بنابراین میتوان گفت حماسه، افتخار و بالیدن به چیزی یا موضوعی است که یادآوری آن، هیجان را در روح او ایجاد کرده، او را به حرکت درآورده و آماده دفاع کند.
استاد مطهری نقش حماسه را در شخصیت فردی و اجتماعی انسان این گونه بیان میدارد که اگر روح حماسی در ملتی نباشد آن ملت احساس حقارت و ضعف دارد و هیچ گاه نمیتواند در برابر سختی ها و مشکلات قد علم نماید. وی مینویسد:
«در دنیا افرادی هستند عاری و خالی از حماسه؛ در خود، همه احساس حقارت، تبعیت و شکست خوردگی میکنند؛ هیچ فکر و عقیدهی قابل دفاعی در روح آنها وجود ندارد؛ اگر دفاع کند فقط از مال و جان خود دفاع میکند، اما چیز دیگرِ قابل تعلق و قابل دفاعی ندارد؛ از وطن، قومیت، نژاد، زبان، دین، آئین، حریت و کرامت ذاتی. در گفتار آنها هیچ گونه ابراز شخصیتی دیده نمیشود، مانند حیوانی هستند که به سخن درآمده باشد. اما بعضیها در خود احساس شخصیت میکنند، نوعی حماسه در روح آنها هست. در ملت آلمان، حماسهی «آلمان، برتر از همه است» وجود داشت. در عرب نیز خوی تفوق عرب بر غیر عرب بود و اسلام با آن مبارزه کرد. کم و بیش در هر قومی، نوعی حماسه هست.»۴
از نظر استاد در میان این امور حماسی باید به اموری توجه نمود که موجبات تعالی و کرامت نفس انسان را در پی داشته باشد:
«اما نوعی حماسه است که حماسهی انسانی است. تعصب اگر نامیده شود، تعصب ممدوح است. آن، حماسهی کرامت نفس، آزادمنشی، عزت نفس و اینکه زندگی با عار قابل تحمل نیست، میباشد.»۵
امام علی علیهالسلام در نهج البلاغه، خطبه۱۹۰ (قاصعه)، این مطلب را چنین بیان نموده است:
فانَ کانَ لابُدَّ مَن العَصَبیه فَلیکُن تَعَصُّبکُم لِمَکارِم الخِصّالِ وَ مَحَامِدِ الاَفعالِ…
پس اگر ناچار از تعصب هستید، تعصب شما باید در جهت صفات عالی انسانی و کارهای پسندیده باشد.
بنابراین:
«حماسه به طور کلی، توجه به نوعی کیفیت معنوی زندگی است.»۶
حماسه یکی از اصول تربیت
بر این اساس یکی از ضروریات فرد و اجتماع، تربیت حماسی و توجه به حماسههای انسانی است. استاد مینویسد:
«اجتماع وقتی روی پای خود میتواند بایستد که در روح افراد، حماسه و احساس شخصیت وجود داشته باشد، فلسفهی مستقلی در زندگی داشته و به آن ایمان و اتکاء داشته باشد.»۷
بنابراین باید این روح حماسی را در افراد به وجود آورد. «یکی از اصول تربیت این است که در روح افراد، حماسه به وجود بیاورد، ولی البته حماسهی الهی، نه نژادی و ملی؛ یعنی حماسه ای نسبت به خیر و نیکی، نسبت به سنن سالم اجتماع.»۸
به نظر استاد مطهری ریشهی این نیاز در فطرت و سرشت بشر نهفته شده است. «اینها به خاطر این است که قهرمان دوستی و قهرمان پرستی در سرشت بشر است.»۹
نتایج تربیت حماسی
اهداف و آثار تربیت حماسی و نتایج مترتب بر آن از منظر استاد مطهری عبارتاند از:
۱٫ غیرت و شجاعت
«شخصیت حماسی آن است که از لحاظ روحی، غیرت، حمیت، شجاعت و سلحشوری را تحریک کند و از لحاظ بدنی، خون را در عروق به جوش آورد، به بدن نیرو، حرارت، چابکی و چالاکی ببخشد، در واقع حیات تازه به بدن بدهد؛ به عبارت دیگر روحیهی انقلاب و شور ایجاد کند، حس مقاومت در مقابل ستم و ستمگر به وجود آورد.»۱۰
۲٫ حس دفاع از حقوق و عدالت خواهی
«یک شخصیت حماسی، آن کسی است که در روحش این موج وجود دارد؛ روحیهی متموجی از عظمت، غیرت، حمیت، شجاعت، حس دفاع از حقوق و حس عدالتخواهی دارد.»۱۱
۳٫ ایجاد شخصیت
«یکی از خواص حماسه، روح اجتماعی داشتن است که مانع جذب شدن فرد یا اجتماع، در فرد و اجتماع دیگر است؛ چون احساس شخصیت، منش و استقلال است. از ملتی هر چیز منهدم شود، قابل جبران و اصلاح است مگر حماسهی ملی و روح ملی که ملت را به دنبال خود میبرد.»۱۲
«تقویت شخصیت به این است که عشق، استغناء، غیرت، تحمل و بردباری به وجود آورد و ترس، برده صفتی، گداصفتی و غرور نژادی و ملی را از میان ببرد.»۱۳
«خاصیت شخصیت این است که مانع جذب شدن است. هر کمبودی قابل اصلاح است مگر بی شخصیتی. خسران شخصیت بالاترین خسرانها است. ترسها، زبونیها، بردگیها، چاپلوسیها، توسری خوریها، همه مولود باختن شخصیت است.»۱۴
«هدف استعمار فقط محو شخصیت و استقلال روحی و فکری است، نه جاهل ماندن، نه ساختمان عالی نداشتن، نه ظاهر پرزرق و برق نداشتن. اینها هدف نیست. بزرگترین خسرانها، خسران شخصیت است. وای به حال ملتی که افتخارش به این باشد که به زبان اجنبی سخن میگوید، آداب او را به کار میبرد…»۱۵
۴٫ استقلال فکری
«استقلال فکری و حماسه داشتن، با اقتباس خوبی های علمی، فنی، هنری و غیره از دیگران، منافات ندارد. چیزی که هست باید، در هاضمهی خود هضم برد نه اینکه در هاضمهی آنها هضم شود. ما ایرانی ها این عیب را داریم که بیش از هر ملیت دیگری تسلیم شعارهای پوچ بیگانگان میشویم. در عین اینکه نسبت به حقایق تعصب نداریم، نسبت به شعارهای پوچ بیگانه هم زود تسلیم میشویم.»۱۶
«استقلال فکری یعنی اینکه انسان از خود اصول، مبادی و فلسفه ای در زندگی داشته و به آن ایمان و اعتماد داشته باشد و در روحش نسبت به او نوعی حماسه موجود باشد. آن را میگویند غرور ملی، غرور اجتماعی و غیره.»۱۷
«ارزش استقلال فکری و اعتماد به فلسفهی زندگی خود و احترام به سنن و نظامات خود، از علم بالاتر است. ملت عالم ممکن است در ملت دیگر هضم شود، ولی ملتی که احساس شخصیت و استقلال میکند، قابل هضم شدن نیست.»۱۸
۵٫ احترام به داشته های خود
«احترام به سنن و نظامات سالم یکی از علائم داشتن حماسه است. تغییر خط، تغییر لباس، تبعیت در اسم گذاری از قبیل ژیلا و روژی و غیره، تبیعت در مد لباس و در لباس پوشیدن، به کار بردن الفاظ آنها، تابلوها را به نام آنها کردن، عید ژانویهی بیگانه را بر عیدهای ملی و مذهبی مقدم داشتن و گفتن «بای بای»، «گودبای»، بالاخره پذیرفتن شعارهای بیگانه، دلیل بر عدم استقلال روحی و عدم حماسه است.
به قول اقبال، باید گل کوزهی ما به دست خودمان تهیه شود نه به دست دیگران. و باز به قول او، باید آهن باشیم تا نان داشته باشیم، نه به قول موسولینی، باید آهن داشته باشیم تا نان داشته باشیم. اقبال میگوید، باید صلابت و حماسه داشته باشیم و موسولینی میگوید، باید زور داشته باشیم.»۱۹
ضرورت حفظ حماسهها
«گاهی بعضی از ملتها فرازهای تاریخی دارند مملو از حماسه، افتخار، آموزندگی، زیبایی، عظمت، الهام بخشی، اما همان طوری که یک تابلوی نفیس نقاشی را به دست کودکان میدهند و آنها با قلم آن را خراب میکنند، اینها نیز آنقدر افسانه و خرافه از وهم به آنها ملحق میکنند که به کلی عظمت، زیبایی، الهام بخشی، حماسه، آموزندگی و افتخار آن را از میان میبرند و نابود میکنند و به جای آنکه الهام بخش عظمت و حماسه و محرک روح سلحشوری باشد، الهامبخش زبونی، بدبختی و تسلیم در مقابل حوادث میگردد.»۲۰
تربیت حماسی هدف بزرگداشت مجالس اهل بیت علیهم السلام
«این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود. این ذکر، این یادآوری نباید فراموش شود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، و گرنه رثای یک آدم نفلهشدهی بیچارهی بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریهی ملت برای او معنا ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتویی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالت خواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادی خواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه؟ شرف و انسانیت یعنی چه؟ کرامت یعنی چه؟»۲۱
حسین علیهالسلام و عاشورا، الگوی تربیت حماسی
«حسین یک شخصیت حماسی، و حادثهی کربلا یک داستان حماسی، و شعارهای حسینی، شعارهای حماسی است.»۲۲
«در این حادثه تحمل است؛ صلابت است؛ غیرت است؛ دفاع از ایده، مسلک و فداکاری است؛ شهادت است، و با سایر حماسهها فرق [دارد]. این یک حماسهی مقدس و یک حماسهی مطلق است. مطلق است؛ یعنی به خاطر یک قوم و یک ملت بخصوص نیست، برای انسانیت است، بالاتر در راه خداست؛ یعنی در راه هماهنگی با هدفهای کلی خلقت است، و این است معنای اینکه در راه رضای خداست. دیگر اینکه مقدس است. از نظر فردی، هیچگونه انگیزهی شخصی، فردی، جاه و مقام، در کار نیست. برای مقدسات بشریت است؛ در راه توحید، مبارزه با بشر پرستی، عدل، آزادی و حمایت از ستمدیدگان است. از این نظر یک حماسهی الهی است، یک حماسهی جهانی است، یک حماسهی انسانی است.»۲۳
«امام حسین علیهالسلام در اسلام یک سوژهی بینظیر است، از نظر تجدید حیات اخلاقی و اجتماعی اسلام، از نظر برانگیختن احساسات انقلابی و حماسی، و از نظر ایجاد و تکوین شخصیت. امام حسین علیهالسلام حماسهی اسلامی را زنده کرد و به این جهت به اسلام حیات بخشید. امام حسین علیهالسلام اسلام را زنده کرد، تجدید حیات کرد، با خون خود نیرو داد و آبیاری کرد. شخصیت حسین علیهالسلام و تاریخچهی حسین علیهالسلام حماسی بود؛ یعنی به روحها غیرت، مردانگی و آزادگی بخشید و بردگی و ترس را از میان برد و خونها را به جوش آورد. به این نحو که حماسهی اسلام را احیا کرد، به روحها شخصیت، حریت، غیرت، آزادگی و ایدهآل داد و خونها را به جوش آورد، رخوت را از بدنها گرفت و روحها را به حرکت درآورد، حماسهی مبارزهی با کفر، ظلم و ستم را احیا و تجدید کرد. امام حسین علیهالسلام در ملت اسلام حماسه و غیرت ایجاد کرد، حمیت، شجاعت و سلحشوری به وجود آورد و خونها را به جوش آورد.»۲۴
«شهادت» نمونهی اعلای تربیت حماسی
«وقتی که روح بزرگ شد، جسم و تن چارهای ندارد جز آنکه به دنبال روح بیاید، به زحمت بیفتد و ناراحت شود. اما روح کوچک، به دنبال خواهش های تن میرود، هر چه را که تن فرمان بدهد، اطاعت میکند. روح کوچک، به دنبال لقمه برای بدن میرود, اگر چه از راه دریوزگی، تملق و چاپلوسی باشد. روح کوچک، به دنبال پست و مقام میرود ولو اینکه با گروگذاشتن ناموس باشد. روح کوچک، تن به هر ذلت و بدبختیای میدهد برای اینکه میخواهد در خانهاش فرش یا مبل داشته باشد، آسایش داشته باشد و خواب راحت داشته باشد. اما روح بزرگ، به تن نان جو میخوراند، بعد هم بلندش میکند و میگوید شب زندهداری کن. روح بزرگ، وقتی که کوچکترین کوتاهی در وظیفهی خودش میبیند، به تن میگوید این سر را توی این تنور ببر تا حرارت آن را احساس کنی و دیگر در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی نکنی.
روح بزرگ، آرزو میکند که در راه هدفهای الهی و هدفهای بزرگ خودش کشته شود. فرقش شکافته میشود و خدا را شکر میکند.
وقتی که روح، بزرگ شد به تن میگوید من میخواهم به این خون ارزش بدهم. شهید به چه کسی میگویند؟ روزی چقدر آدم کشته میشود، مثلاً هواپیما سقوط میکند و عدهای کشته میشوند، چرا به آنها شهید نمیگویند؟ چرا دور کلمهی شهید را هالهای از قدس گرفته است؟ چون شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد؛ روحی که هدف مقدس دارد، کسی است که در راه عقیده کشته شده است، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق، حقیقت و فضیلت قدم برداشته است. شهید به خون خودش ارزش میدهد، همان طور که مثلاً یک نفر به ثروت خودش ارزش میدهد و به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره باشد، آن را در راه خیری مصرف میکند که هر یک ریالش با مقیاس معنا، بیش از صدها هزار ریال ارزش داشته باشد. ثروت خود را به صورت یک مؤسسهی عام المنفعهی مفید فرهنگی، مذهبی و اخلاقی در میآورد و با این عمل، به آن ارزش میدهد. دیگری به فکر خودش ارزش میدهد، به خودش زحمت میدهد و یک کتاب مفید و اثری سعلمی به وجود میآورد. دیگری به ذوق فنی خودش ارزش میدهد و صنعتی را در اختیار بشر قرار میدهد.
دیگری، به خون خودش ارزش میدهد و در راه رفاه بشریت، خون خودش را فدا میکند. کدام یک بیشتر خدمت کردهاند؟ شاید خیال کنید علما یا مخترعین، مکتشفین و ثروتمندان بیشتر به بشر خدمت کردهاند، خیر! هیچ کس به اندازهی شهدا به بشریت خدمت نکرده است. چون آنها هستند که راه را برای دیگران باز میکنند و برای بشر، آزادی را به هدیه میآورند، آنها هستند که برای بشر، محیط عدالت به وجود میآورند تا دانشمند به کار دانش خود مشغول باشد، مخترع با خیال راحت به کار اختراع خودش بپردازد، تاجر تجارت کند، محصل درس بخواند و هر کسی کار خودش را انجام بدهد. اوست که محیط را برای دیگران به وجود میآورد. مَثَل آنها، مَثَل چراغ و مَثَل برق است. اگر چراغ یا برق نباشد، ما و شما چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
آنهایی که مانند شعلههایی در ظلمتها درخشیدند و جان خودشان را فدا کردند، از آنهایی که سراسر وجودشان حماسهی الهی بود، سراسر وجودشان حقخواهی و حقپرستی بود، آنهایی که پرچم توحید را در دنیا به اهتزاز درآورده و مستقر کردند، آنهایی که منادی عدالت و منادی حریت و آزادی بودند. ما و شما که اینجا نشستهایم مدیون قطرات خون آنها هستیم، مدیون حماسههای آنها هستیم.»۲۵
منابع
- مرتضی مطهری، حماسهی حسینی،مجموعه آثار ،ج۱۷ ،ص۶۲۳
- حماسهی حسینی،ص۲۴
- حماسهی حسینی ،ص۶۲۴
- حماسهی حسینی،ص۶۳۵
- حماسهی حسینی،ص۶۳۵
- حماسهی حسینی،ص۶۳۶
- حماسهی حسینی،ص۶۳۶
- حماسهی حسینی،ص۶۲۹
- حماسهی حسینی،ص۶۲۹
- حماسهی حسینی ،ص۲۷
- حماسهی حسینی،ص۳۶۰
- حماسهی حسینی،ص۳۵
- حماسهی حسینی،ص۶۳۰
- حماسهی حسینی،ص۶۳۵
- حماسهی حسینی،ص۶۳۵
- حماسهی حسینی،ص۶۳۴
- حماسهی حسینی،ص۶۳۲
- حماسهی حسینی،ص۶۳۱
- حماسهی حسینی،ص۶۳۲
- حماسهی حسینی،ص۶۳۲
- حماسهی حسینی،ص۶۱۶
- حماسهی حسینی،ص۳۲
- حماسهی حسینی،ص۶۲۶
- حماسهی حسینی،ص۶۳۰
- حماسهی حسینی،ص۴۱-۴۳٫