انتفاضه مسجد الاقصی
زین العابدین صدیق
ض
انتفاضه مسجد الاقصی[۱]
و تأثیر پذیری آن از انقلاب اسلامی ایران
اشاره: در تقویم تاریخ منطقه و جهان، روز ۲۸سپتامبر ۲۰۰۰ برابر با ۷ مهر ۱۳۷۹، به عنوان روز آغاز انتفاضه دوم مردم فلسطین، معروف به انتفاضه مسجد الاقصی ثبت شده است. مقاله حاضر، تحلیلی درباره این رویداد بزرگ و تاریخی و نقش و جایگاه روحیه حماسی و شهادتطلبی در روند این رویداد میباشد که تقدیم شما خوانندگان گرامیمیگردد.
انتفاضه دوم مردم فلسطین، همزمان با ورود آریل شارون، رهبر وقت حزب صهیونیستی لیکود و نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی به مسجد الاقصی آغاز شد. انتفاضه اول مردم فلسطین که در دسامبر ۱۹۸۷م (آذر ماه ۱۳۶۶) آغاز شده بود، پس از هفت سال استمرار و بالندگی، سرانجام پس از عقد قرارداد اسلو در سپتامبر ۱۹۹۳م (۱۳۷۲ش) بر اساس یک توطئه صهیونیستی حساب شده، به تدریج رو به افول نهاد و مهار شد. ادعا شده است که فلسطینیها تا زمان شروع انتفاضه دوم، به انتظار صلح و امید دستیابی به همزیستی با اشغالگران به سر میبردند. این قبیل اخبار و باورها در جهان امروز بیشتر ناشی از آن است که اخبار وقایع اراضی اشغالی فلسطین – چه سرزمینهای اشغالی سال ۱۹۴۸م (۱۳۲۷ ش)، یا کرانه غربی رود اردن و نوار غزه ـ به دلیل سیطره صهیونیسم بر رسانههای خبری، آن گونه که هست، در دنیا، از جمله در کشورهای اسلامی منتشر و منعکس نمیشود.
واقعیتها حاکی از آن است که مدتها پیش از شعله ور شدن انتفاضه الاقصی در ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰م/ ۷ مهر ۱۳۷۹ ش، شعلههای انتفاضه در فلسطین اشتغالی زبانه میکشید، لیکن سیاست جهانی بر این بود که در کشاکش مذاکرات و نشستهای توطئهآمیز سازش و صلح، به اخبار آن بهای لازم داده نمیشد و رسانههای جهانی، مجوز انتشار و بازگویی واقعیتهای عرصه فلسطین را نداشتند.
با نگاهی گذرا به بعضی از اطلاعات و اخبار منتشر شده، پیرامون وقایع فلسطین، این واقعیت به روشنی خودنمایی میکند.
نشریه فرانسوی لیبراسیون، حدود چهار ماه قبل از حوادث ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ یعنی اواخر ماه اردیبهشت سال ۱۳۷۹ ش/ ماه مه ۲۰۰۰ م، در نوشتهای کوتاه با عنوان «تجدید حیات انتفاصه در سرزمینهای اشغالی» چنین هشدار داد:
«دامنه بحران فرآیند صلح به خیابانها کشیده شده است. قیام مردم فلسطین که از زمان روی کار آمدن ایهود باراک تا کنون سابقه نداشته، نوار غزه و کرانه غربی رود اردن را به لرزه درآورده است. این رویاروییها پیش از هر چیز نشانگر به بنبست رسیدن مذاکرات صلح است . […]
جنبش تازه مردم فلسطین در واقع به صورت زنجیرهای، از زندانها آغاز شد. از اوایل ماه جاری میلادی ـ ماه مه ۲۰۰۰ م ـ دست کم شصت تن از ۱۶۵۰ فلسطینی که هنوز در زندانهای اسرائیل به سر میبرند دست به اعتصاب غذا زدهاند. از همین رو از مردم خواسته شد که برای نشان دادن همبستگی خود با این زندانیان به خیابانها بریزند […] خشم مردم فلسطین از چند هفته پیش به مثابه آتش زیر خاکستر بود[۲].
تحرکات ضد اشغالگری فلسطینیها، حتی عملیات شهادت طلبانه، مدتها قبل از وقایع ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۰ (۷ مهر ۱۳۷۹ ش) یک واقعیت در عرصه فلسطین بود. برای مثال، خبری را که حدود چهار سال پیش از آن، رسانههای آمریکایی و اروپایی انتشار دادند، گواهی است بر این مدعا:
«دیروز [۳۰ ژوئیه ۱۹۹۷ م/ ۸ مرداد ۱۳۷۶] با انفجار دو بمب در بازار یهودیان بیتالمقدس، ۱۵ اسرائیلی کشته شدند. […]
پلیس اسرائیل گفت؛ مقارن ظهر دو نفر که کت به تن داشتند و کراوات زده بودند، قدم زنان وارد بازار بزرگ مهانی یهودا (Mahane Yahuda) شدند. این بازار بزرگِ غرب بیتالمقدس است. آنها ۱۰ کیلوگرم بمب را که در کیفهای دیپلمات مخفی کرده بودند منفجر و خود نیز کشته شدند.
[…] این دو انفجار که تقریباً همزمان به وقوع پیوست و فاصله بین آنها حدود چهل متر بود پس از بمب گذاریهای انتحاری [استشهادی] فلسطینیها در ماه فوریه و مارس ۱۹۹۶ [۱۳۷۵] که حداقل ۵۵ کشته داشت، شدیدترین حملهای بود که انجام گرفت.»
گسترده انتفاضه الاقصی
از جمله ویژگیهای انتفاضه دوم فلسطینیها، معروف به انتفاضهالاقصی، علاوه بر کرانه غربی و نوار غزه و شرق بیتالمقدس، حضور و مشارکت و خیزش یک میلیون و دویست هزار فلسطینی در سرزمینی به وسعت ۲۰ هزار کیلومترمربع در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸م/۱۳۲۷ ش، است.
این فلسطینیان از همان ابتدای انتفاضهالاقصی هماهنگ و همراه با برادران و خواهران فلسطینی خود در کرانه غربی رود اردن، به ویژه شرق بیتالمقدس و نوار غزه، خیزش خونین خود را آغاز کردند و در همان روزهای اول انتفاضه ۱۳ شهید در راه آرمان آزادی فلسطین تقدیم کردند.
قیام فلسطینیان در اراضی مزبور، نه فقط اسرائیلیهای حاکم بر فلسطین اشغالی، بلکه خبرنگاران و گزارشگران غربی مستقر در فلسطین را کاملاً دچار شگفتی کرد. رسانههای غربی در کمال ناباوری، ناگریز به انتشار اخبار قیام خونین سرزمینها اشغالی سال ۱۳۴۸ م/۱۳۲۷ش، شدند. زیرا تا آن زمان، عموماً میپنداشتند که جمعیت فلسطینی ساکن در اراضی مزبور و به قول غربیها و صهیونیستها، «اعراب اسرائیلی»، در جامعهی صهیونیستی هضم شدهاند. نشریه فرانسوی لیبراسیون در این باره چنین گزارش داد:
«اقلیت عرب اسرائیلی که خود را بخشی جداییناپذیر از ملت فلسطین میداند، همانند یک بمب ساعتی استقلال طلب است که قدرت تخریبی بالقوه آن زیاد است.[۳]»
لیبراسیون، به دنبال آغاز انتفاضه مسجدالاقصی، که منجر به شهادت ۱۳ نفر از آنان و هلاکت یک یهودی گردید. نوشت:
«برخی سیاستمداران پیشنهاد دادهاند که برای کاستن از اهمیت و قدرت انفجاری اقلیت عرب، بهتر است اسرائیل سرزمینهایی را که اکثریت ساکنان آن عرب هستند به دولت جدید فلسطین واگذار کند (مانند مناطق وادی عرا و مثلث کوچک).[۴]»
عزمی بشاره، فلسطینی ساکن در اراضی اشغالی سال ۱۹۴۸م/ ۱۳۲۷ش، و عضو عربِ کنسِت (پارلمان اسرائیل) در مقالهای، در نشریه نیوزویک، دیدگاه خود را درباره خیزش فلسطینیهای سرزمینهای مزبور نوشت:
«در چند روز اخیر، جامعه عرب اسرائیل به خیابانها آمد تا علیه سرکوب فلسطینیان در ساحل غربی و غزه، و نیز علیه اقدامات باراک برای تحمیل صلحی ناعادلانه و نیز علیه مردی که میتواند کودکی را در آغوش پدرش به قتل برساند [محمد الدوره] اعتراض کنند آنچه در مورد ناآرامیهای شهروندان عرب مهم است این است که دلیل بلوای آنها این بار اعتراض به قربانی شدن خودشان نیست. […] در خلال هفته گذشته، ۱۱ شهروند عرب، مورد اصابت گلوله قرار گرفته و کشته شدند و صدها نفر دیگر نیز زخمی شدن ظاهراً کابینه اسرائیل به این نتیجه رسیده که شهروندان عرب زبانی جز زبان زور درک نمیکنند. حال این مسوولیت به عهده پلیس اسرائیل گذاشته شده است تا به اعراب بفهمانند که چگونه باید رفتاری مطابق میل اسرائیل پیش گیرند.[۵]»
الگوی مبارزاتی حزبالله
پیروزی حزبالله در جنوب لبنان بر مزدوران اشغالگر اسرائیل در روزهای پایانی خرداد ۱۳۷۹، به عنوان یک حماسه بینظیر در تاریخ معاصر خاورمیانه، نه تنها جوانان فلسطینی در اراضی اشغالگر را به شدت تحت تأثیر قرار داد، بلکه سرمشق و الگوی مبارزه در فلسطین گردید. پس از شروع انتفاضه الاقصی، جوانان و نوجوانان فلسطینی با برافراشتن پرچم حزبالله لبنان، نه فقط حمایت خود را از مقاومت اسلامی در جنوب کشور لبنان اعلام کردند، که پیروی خود را از شیوههای نبرد جوانان مبارز و نستوه مقاومت اسلامی آشکارا به اشغالگران اسرائیلی گوشزد کردند.
رسانههای غربی هر کدام از دیدگاه خود، این رویداد مهم را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادند.
نشریه انگلیسی مید در این خصوص نوشت:
«عقبنشینی نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در ماه مه سال گذشته میلادی [۲۰۰۰]، یکی دیگر از تحولاتی بود که موجب ارتقای روحیه فلسطینیها شد. […].
این اقدام نشان داد که فشارهای نظامی سنجیده، همانند فشاری که نیروی حزبالله لبنان در جنوب لبنان به اسرائیل وارد کرد، میتواند سیاستهای اسرائیل را تحت تأثیر قرار دهد. فلسطینیهای کرانه باختری و نوار غزه به خوبی این درس را آویزه گوش خویش ساختهاند.[۶]»
یک نشریه فرانسوی درباره تأثیر مبارزه پیروزمندانه حزبالله لبنان بر جنبش فلسطینیان و الگوپذیری جوانان مسلمان فلسطین از راه و روش نیروهای مقاومت اسلامی، افزود:
«اگر حزب الله لبنان امروز ساکنان کرانه غربی رود اردن و غزه را مجذوب خود میسازد، دلیل این شگفتی بیش از آن که الگوی ایدئولوژیک پیشنهادی این گروه باشد، سرمشقی است که یک ملت از خود بر جای گذاشته و توانسته است سرنوشت خویش را دوباره در دست گیرد. در مراسمی که برای تجلیل از شهدا بر پا میشود، جامعهای با هویت مقاومت به نمایش گذاشته میشود. علاوه بر مراسم تشییع و خاک سپاری شهیدان که در میان تظاهرات توده مردم برگزار میشود و به طور روزانه مردم را برای مبارزه بسیج میکند، دهها عکس از جان باختگان بر روی دیوارهای شهرها مشاهده میشود که اسوه و سرمشق برای تودههای مردم به شمار میروند[۷]»
رسانههای عربی نیز از تولد حزبالله در فلسطین اشغالی خبر دادند. نشریه عربی زبان الوطن نوشت:
«… پرچمهای «حزبالله فلسطین» از دو ماه پیش تاکنون در مراسم تشییع قربانیان خشونتهای خیابانی چندین بار افراشته شد. کما این که در تظاهرات خشمگینانهای که علیه لئونیل ژوسپین نخستوزیر فرانسه انجام گرفت، پرچمداران حزبالله فلسطین پیشاپیش تظاهر کنندگان حرکت میکردند. […] منابع لبنانی اظهار میدارند؛ گسترش مقاومت فلسطین در حال حاضر فرصت بسیار مناسبی برای تثبیت موقعیت حزبالله فلسطین به وجود آورده است.
این حزب با کمکهای زیادی که از حزبالله لبنان و حکومت ایران انجام می گیرد، قادر است هر نوع مذاکرات صلح را که به منظور پایان دادن به مقاومت انجام گیرد، بر هم زند و تلاشهای آشکار و نهان را که برای متقاعد کردن عرفات و باراک به از سرگیری مذاکرات صلح انجام میگیرد مواجه سازد.[۸]»
محبوبیت روز افزون نیروهای مقاومت اسلامی لبنان میان نوجوانان و جوانان مسلمان فلسطین اشغالی، موجب نگرانی صهیونیستها و برخی محافل غربی شده است.
یک نشریه چاپ سوئیس، ضمن حمایت از اسرائیل، طی مقالهای در این باره چنین هشدار داد:
«در نزد فلسطینیها نیز یک آیین شهید پروری […] سایه میافکند. حزبالله لبنان در غزه و کرانه غربی رود اردن از محبوبیتی روز افزون برخوردار میشود. قرار است با روشهای خشونتآمیز این گروه، پس از جنوب لبنان، فلسطین نیز «آزاد» شود. آیا در سرزمین مقدس [فلسطین] همه [سران اسرائیل] عقل خود را باختهاند؟[۹]»
جایگاه شهادت طلبی
نسل انتفاضه مسجدالاقصی نه فقط تجربه ارزشمند انتفاضه اول را فرا روی خویش داشت، بلکه شیوههای مبارزاتی جدیدی را نیز فرا گرفت. این موضوع قدرت و صلابت انتفاضه دوم را بر همگان آشکار ساخت. یک نشریه آلمانی در این باره چنین اعتراف کرد:
«بدون شک انتفاضه کنونی شباهتی با انتفاضه ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۴ [۱۳۶۶ تا ۱۳۷۳] که در آن فقط از سنگ و بمبهای بنزینی استفاده میشد ندارد […].
اسرائیلیها از انتفاضه ۱۹۸۷ به درستی درس گرفتهاند. آنها میدانند که دیگر قادر نیستند بر فلسطینیها حکم برانند؛ البته اگر با دقت به چهره خشمگین تظاهر کنندگان در رامالله نگریسته بودند، قدری بیشتر به آموزههای خود میافزودند و در مییافتند که دیگر حتی قادر نیستند با فلسطینیها از در صلح درآیند[۱۰].»
عملیات استشهادی جوانان و نوجوانان بپاخاسته فلسطینی، اقدامی اعجابآور و غیرقابل تفسیر و درک برای رسانههای غربی است.
خبرنگار و گزارشگر نشریه فرانسوی «لیبراسیون» طی گفت و گویی با بعضی جوانان فلسطینی در «نابلس»، دیدگاهها و نظرهای آنها را در این باره جویا شده و مینویسد:
«انگیزههای مذهبی نقش اساسی در تداوم سوء قصدها دارد.[۱۱]»
نشریه مزبور به نقل از یک فلسطینی میافزاید: «هدف نهایی ما، رضای الهی است. وقتی شما در صدد ایجاد عدالت باشید، باید به خواستههای الهی عمل کنید. جهاد نوعی زندگی است. وقتی به اطرافمان مینگریم و سرزمین غصبی و شرافت لگدمال شده را میبینیم، خود را آماده میکنیم تا خون و داراییهایمان را در راه جهاد اهداء نماییم[۱۲].»
یکی دیگر از جوانان فلسطینی در این باره به خبرنگار نشریه لیبراسیون میگوید:
«ما میخواهیم به خلسه پیروزی دست یابیم. مرگ بارها و بارها در مقابل چشمانمان قرار میگیرد. ما با مرگ زندگی میکنیم. کسی که با مرگ زندگی میکند از بزرگترین راز زندگی آگاه میشود. راز زندگی پس از مرگ. نوعی رابطه دوستانه با مرگ برقرار میکند[۱۳].»
یک جوان فلسطینی دیگر میافزاید:
«ما شهیدان زنده هستیم، شهیدانی که هنوز در قید حیات هستند[۱۴].»
نشریه فرانسوی مزبور در ادامه مینویسد:
«مردی که چفیهسیاه بر سر داشت نقل میکند: «جوانان میجنگند تا شهید شوند برای بمبگذاری در هدرا (که روز ۲۵ مه [۲۰۰۱ م/ ۳ خرداد ۱۳۸۰ ش] اتفاق افتاد) یک نفر [فلسطینی] داوطلب شده بود؛ اما دوست او شروع به گریه و فریاد کرد، زیرا میخواست به جای دوستش بمیرد [شهید شود]، لذا هر دو در عملیات شرکت کردند. آنان چنان به خدا نزدیک شده بودند که تصمیم داشتند با هم قطعه قطعه شوند[۱۵].»
گزارشگر نشریه فرانسوی لیبراسیون، پس از یک عملیات استشهادی، برای این که تأثیر و بازتاب اقدام این جوان فلسطینی را از نزدیک ببیند و از زبان خانواده او بشنود؛ برای تهیه گزارش به خانه آنها میرود:
««نضال» ۲۱ سال سن داشت. پدر او «ابراهیم ابوشدوف» ۵۸ ساله، در «بورقین»، دهکدهای نزدیک شهر «جنین» به کشاورزی مشغول است. [او در پاسخ به این سؤال خبرنگار لیبراسیون که:] آیا از مرگ فرزندش متأسف است؟
[چنین پاسخ میدهد:] «فرزندان من بسیار ارزشمند هستند. اما قربانی شدن آنها بخشی از قربانی شدن همه مردم [فلسطین] است. من حاضرم که هفت فرزند دیگرم را در راه اجرای عدالت هدیه کنم؛ هر چند که بهای این کار بسیار سنگین است؛ بهایی که معادل خون آنان است مرگ نضال، گام بزرگی در راه آزادی فلسطین بود[۱۶].»
ابراهیم ابوشدوف، کشاورز ۵۸ ساله فلسطینی در پاسخ به سؤال دیگر خبرنگار فرانسوی لیبراسیون که؛ «آیا او به دیگر جوانان [فلسطینی] نیز توصیه میکند که راه فرزندش [شهید نضال] را در پیش بگیرند؟» چنین پاسخ میدهد:
طبیعتاً! ما کدام وسیله را در اختیار داریم؟ ما نه تانک داریم، نه هواپیما و نه [بال گرد آمریکایی] آپاچی. ما از هیچ حفاظت بینالمللی نیز برخوردار نیستم. [و میافزاید:] مرگ فرزندم تکان دهنده بود؛ اما زمانی که او را با تمامی برادرانی که کشته شدهاند مقایسه میکنم، نوعی آرامش وجودم را فرا میگیرد. پیش بینی میکنم تمام خانوادههای فلسطینی چنین سرنوشتی را تجربه خواهند کرد[۱۷]»
استقبال روز افزون جوانان مسلمان فلسطینی از عملیات شهادت طلبانه و رشد و گسترش این شیوهی مبارزاتی در سرزمینهای اشغالی فلسطین، بعضی محافل جهانی و افکار عمومی را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. حتی برخی نویسندگان غربی با شگفتی تمام، انگیزه و اهداف شهیدان آرمان آزادی فلسطین را مورد ستایش و تمجید قرار داده و به نیکی از آن یاد کردهاند. آن چنان که لیبراسیون در اعتراف مینوسید:
شهید عالیتریم گواه حقیقت است… شهید دین اسلام با مرگ خویش در میدان نبرد، امت را تقدس میبخشد… شهید در اسلام قهرمانی پیروز است…
تصور مسلمانان از شهید در یک مفهوم وسیعتر مبارزه را در راه خدا و مؤمنین جای میگیرد که توانسته است هیجان و فرهنگ خاصی را در مبارزات آزادیخواهانه عصر حاضر پدید آورد[۱۸].
نشریه فرانسوی لیبراسیون با ارایه چنین تفسیر و تعبیری از واژهای شهید و شهادت در اسلام، در پاسخ به برخی تعابیر سیاسی صهیونیستی، درباره شهیدان فلسطینی در عرصه نبرد با متجاوزان اشغالگر اسرائیلی، مینویسد:
«شهدای امروز مبارزات ملی نیز جان خویش را در راه آرمانی والا و جمعی میگذارند. امروزه مردان فلسطینی با روحیهای برتر نسبت به دشمن اسرائیلیشان که در برابر مرگ افراد روحیه خود را میبازند، به استقبال مرگ میروند. البته نباید با قضاوتی شتابزده این رسم را نشانی از یک جامعه عقب مانده و قبیلهای که در آن رنج و مصیبت فرد اهمیتی ندارد تلقی کنیم. در خاورمیانه یا نقاط دیگر دنیا انسانهایی یافت میشوند که قادرند برای عقیدهشان بمیرند.
زیرا فلسطینیان چیزی دارند [ایمان و عقیده] که با سنگ و سلاحهای سبک از آن در برابر یک ارتش منظم دفاع کنند. ارتشی که از به کار بردن سلاحهای سنگین و حتی استفاده از حملات هوایی که گویی با یک دولت مستقل طرف است هیچ ابایی ندارد. شهدای فلسطینی ماجراجویانی شیفته مرگ نیستند هر چند آنان جوانانی بیآیندهاند و اغلبشان چیزی ندارند که از دست بدهند. […] شهدای فلسطین شاهدان حرمت انسانی شکسته شده و امید بر نیامده هستند[۱۹].»
[۱]. ماهنامه نسیم قدس، ویژه نامه اسرائیلیات تعلیم و تربیت، ش۱۱، ص۴۴
[۲] . لیبراسیون، ۱۵ مه ۲۰۰۰ م/۲۶/۲/۱۳۷۹٫
[۳] . لیبراسیون ۱۳ اکتبر ۲۰۰۰/۲۲/۷/۷۹
[۴] . همان.
[۵] . عزمی بشاهر، نیوزیک، ۱۶ اکتبر ۲۰۰۰م/۲۵/۷/۱۳۷۹ش
[۶] . مید، ۵ ژانویه ۲۰۰۱م/۱۶/۱۰/۱۳۷۹
[۷] . لیبراسیون، چاپ فرانسه، ۲۳ اکتبر ۲۰۰۰/۲/۸/۷۹
[۸] . الوطن العربی، ۱ دسامبر ۲۰۰۰م/۱۱/۹/۱۳۷۹
[۹] . مارتین ووکر، نوی زورش زایتونگ، چاپ سوئیس، ۱۹ مه ۲۰۰۱م/۲۹/۲/۸۰
[۱۰] . دی سایت، ۲۴ اکتبر ۲۰۰۰م/۳/۸/۱۳۷۹
[۱۱] . لیبراسیون، ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۱م/۲۷/۵/۸۰
[۱۲] . همان.
[۱۳] . همان.
[۱۴] . همان.
[۱۵] . همان.
[۱۶] . همان.
[۱۷] . همان.
[۱۸] . لیبراسیون، چاپ فرانسه، ۲۳ اکتبر ۲۰۰۰، ۲/۸/۷۹
[۱۹] . همان.