از جنس باور و عمل
عطش ملکوتی
اشاره
ایمان، سومین گامی است که در عطش ملکوتی با هم بر می داریم. در دو عنوان قبلی (مامسافریم و خوفورجا) نکاتی پیرامون نحوه ارائه موضوع در خیمه ارائه گردید. به نظر می رسد پس از طی دو گام قبلی، اکنون وقت آن رسیده است که مربیان ارجمند پیرامون نحوه ارائه این موضوع تجربه خود را بیازمایند و دیگر مربیان را نیز از این تجربه بهرهمند سازند.
لذا چنانچه در ارائه موضوع ایمان در خیمه معرفت خود به مدلی مطلوب رسیدید می توانید از طریق ارسال این تجربه به نشریه خیمه ها دیگران را هم در جریان بگذارید تا بتوانند در خیمه خود از این تجربه استفاده کنند. اما در این شماره ، مبحث ایمان، که بحثی بسیار زیبا و دلنشین است، تقدیم می شود به همه شما مومنین.
((والذین هم بآیات ربهم یومنون)) مومنان کسانی هستند که به آیات پروردگارشان ایمان می آورند.
واژه شناسی:
آیه: اصل ((آیه))، از ((آویه)) (به فتح واو) می باشد و در لغت به معنای علامت و نشانه، عبرت، معجزه، امر شگفت و دلیل و برهان آمده است. در این بحث معمولا و به شهادت بافت و سیاق آیه، مراد همان نشانه و علامت است که البته امر شگفت، عبرت و برهان روشن بر ربوبیت خدا نیز هست. در قرآن کریم، ((آیه)) به صورت مفرد و تثنیه و جمع آمده است و در معانی فوق الذکر به معنای جزیی از قرآن و کتب مقدس، عذاب، جماعت و گروه نیز استعمال شده است.
ایمان: از ریشه ((امن)) و مصدر باب افعال است، و به معنای وثوق، تصدیق، اطمینان، انتقاد و خضوع است و در فارسی به معنای ((گرویدن)) است، و معلوم است که ((گرویدن)) غیر از علم و ادراک است. در حقیقت ایمان، فعلی از افعال قلب است مانند شوق ورزیدن، محبت کردن، بیزاری جستن و اعتماد کردن، برخی نیز گفته اند ((ایمان)) از ماده ((امن)) است و آن حالت آرامش و اطمینان خاطری است که در دل و باطن انسان تحقق می یابد. بنابراین ((ایمان)) در اسلام عبارت است از: حالت باور معنوی و آرامش نفس. یاد آوری: قرار گرفتن واژه ((ریشم)) بین آیات و ((یومنون)) چند نکته را می رساند.
۱٫ ((آیات)) یعنی نشانههای الهی، که در آفاق و انفس می توان آن ها را مشاهده کرد.
۲. ((ربهم)) نیز اشاره به ((ربوبیت)) و تدبیر فراگیر الهی در همه هستی دارد، که حاکی از ((رحمانیت)) و ((رحیمی)) خدا است. نشانههای پروردگار مهربان و حکیم که در همه هستی و در وجود انسان و بویژه در قرآن می توان آن را مشاهده کرد.
٣. ((یومنون)) فعل مضارع است که دلیل بر استمرار و دوام دارد، و حکایت از یک حرکت دائمی و مستمر مومنانه در ارتباط با ربوبیت خدای بزرگ و جلوههای پروردگاری اوست.
۴. این آیه با آیه قبل – الذین هم من خشیه ربهم مشفقون – ارتباط زیبایی دارد و آن ، این است که ((خوف و رجاء )) و بیم و امید به عظمت و بزرگی و مهربانی و رحمت او، زمینه ساز ایمان آوردن قلبی و همیشگی به خداست، و این ایمان در همه اعضاء و جوارح و رفتار انسان مومن بروز یافته است.
۵. در آیه قبل، سخن از ((خشیت)) و یا خوف برتر و پرورش یافته بود، در این آیه نیز تناسب دارد منظور از ایمان را ایمان کامل و ((اکمل الایمان)) بدانیم، زیرا خوف و رجاء که ریشه در علم و معرفت و آگاهی از عظمت خدا و رحمت مستمر او دارد اقتضای یک ایمان عارفانه و پرورش یافته را دارد، همان ایمانی که ویژه مومنان برتر و پیشگام است. و همان که سیدالساجدین در ابتدای دعای شریف مکارم الاخلاق و اولین فراز آن از خدا می خواهد و بلغ بایمانی اکمل الایمان،(۱) ایمانم را به کاملترین درجه ایمان برسان!
ماهیت ایمان:
ایمان، گرایش و تعلق قلبی است. در روایات از ایمان به ((ما وتر القلب )) (۲) و ((عقد بالقلب )) (۳) تعبیر شده است. برخی نیز گفته اند: ایمان حقیقی مرکب از سه بخش است:
۱- اعتقاد و باور که جنبه ریشه و پایه دارد.
۲- حقایق عملی
۳- حسنات اخلاقی
و مومن حقیقی کسی است که قلبش بر باور و یقین و اعتقاد صحیح می تپد و اعضایش سرسبز به عمل صالح و باطنش آراسته به زیباییهای اخلاقی است. (۴)
یک سئوال مهم:
آیا ایمان یک گرایش و پیوند قلبی صرف است؟ و اقرار به زبان و عمل صالح جزء آن نیست؟ در این باره عده ای گفته اند:
ایمان فقط عقیده قلبی است و اقرار به زبان و عمل به آن از شرایط ایمان است. به تعبیر دیگر، اعمال خارجی انسان، لازمه وجودی ایمان است عمل جزء ماهیت ایمان نیست، همانگونه که شیرینی از اجزای ماهیت عسل نیست، اما هر جا عسل باشد شیرینی از آن انفکاک ناپذیر است.(۵) گروه دیگر می گویند:
ایمان مرکب از باور داشتن به خدا و قیامت و فرشتگان و قرآن و پیامبران و پرداختن مال به خویشاوندان و یتیمان و از کار افتادگان و در راه ماندگان و در راه آزادی بردگان و اقامه نماز و بجا آوردن زکات و وفای به پیمان و استقامت و صبر در کارزار و هنگام مصیبت و رنج و بلا و درد و تهیدسی و فقر (۶) است. و به روایاتی استناد کرده اند که می گوید: ((الایمان عمل کله)) همه ایمان عمل است.
ایمان بدون عمل صالح مثل درخت بدون ثمر است. نتیجه هرچه باشد و چه ایمان را پیوند قلبی بدانیم و عمل صالح را لازمه و شرط آن و چه ماهیت ایمان را عین عمل بدانیم، یک معنا انکار ناشدنی است و آن اینکه (ایمان) بدون (عمل) محقق نمی شود. چنانچه امام صادق (ع) فرمود: (الایمان لا یکون الا بعمل والعمل منه لایثبت الایمان الا بعمل) ایمان تحقق نمی یابد مگر به عمل و عمل ناشی از ایمان است و ایمان جز به عمل ثابت نمی ماند. (۷) از این رو در بیشتر فرازهای قرآن کریم، آنجا که سخن از عمل صالح است. از ایمان هم سخن به میان آمده و آنجا که از ایمان سخن میراند، بلافاصله از عمل صالح یاد میکند.
مراتب ایمان:
گفتیم که آیه ((والذین هم بآیات ربهم یومنون)) سخن از ایمان کامل می گوید، از این رو شایسته است به مراتب ایمان نگاهی بیاندازیم و از این رهگذر راههای تحصیل ایمان را نیز باز شناسیم. دانشمندان بزرگوار شیعه، سه مرتبه را برای مراتب ایمان – و به عبارتی سه راه را برای تحصیل ایمان پیشنهاد می کنند:
اول، ((ایمان تقلیدی سماعی)) که ایمان اکثر مردم است و معمولا همه ما آن را از پدران و مادران و بزرگان خود شنیده و با ان رشد یافته ایم، این نوع ایمان در جای خود منشا آثار و برکات زیادی است. بسیاری از مردم، اسلام و دین و ایمان خود را از زبان و عمل افراد صالحی از اولیاء دریافت می کنند، به آنها دل می بندند، از رفتار و گفتار آنها تأثیر می پذیرند و به معارف الهی باور قلبی می آورند، گرچه از اقامه برهان در این مسائل ناتوان باشند.
دوم: « ایمان تحقیقی برهانی» که مخصوص عالمان دین و دانشمندان ربانی است که از سر تفکر و تامل در آیات الهی به دست می اید. روشن است منظور از تحقیق و برهان، اعتقاد برهانی است که بر قلب اثر گذاشته باشد و گرنه همان ایمان سماعی تقلیدی بهتر است. چه بسیار انسانهای به ظاهر ساده و کم سواد اما مومن که از بسیاری از اهل استدلال در ایمان خود بویژه در میدانهای آزمون جلوترند. لیکن اگر کسی ایمان خود را با تفکر و استدلال و برهان تقویت نماید و استحکام بخشد، یک ساعت تفکر او از هفتاد سال عبادت برتر است و این مصداق (( عالم ربانی)) است.
سوم: ((ایمان شهودی عینی)) که نه تقلیدی است و نه تحقیقی، بلکه دیداری و شهودی است، مانند پروانه ای که داخل آتش می شود و می سوزد و حرارت را با همه وجودش لمس می کند، و این همان ((حق الیقین)) است. در مقایسه میان این سه نوع ایمان، نوع سوم اشرف و افضل است. مومن اهل شهود گوید: ((دیدمش و عاشقش شدم)) (۸)
در مقابل این سه نوع و مرتبه ایمان، سه نوع کفر نیز وجود دارد:
۱٫ کفر جحودی: که ویژه کفار است، و انکار حقایق از سر تکبر و عنادورزی با حق، نشانه آن است، قرآن در این باره می فرماید: ((إن الذین کفرو اسواء علیهم ، آنذرتهم أم لم تنذرهم لا یومنون)) (۹)
٢. کفر نفاق: که ویژه افرادی است که به زبان، حقایق و اعتقادات را اعتراف می کنند اما از روی قلب باور ندارند. بلکه انکار نموده و در خلوت خود و همراهانشان، آیات الهی را انکار می کنند که نمونه بارز آن منافقین هستند. ((و من الناس من یقول آمنابا الله والیوم الاخر و ما هم بمومنین)) (۱۰)
۳٫ کفر تعبد: در این مرحله، شخص از نظر علمی حق را دریافته اما درک عملی را به مرتبه قلب نرسانده و برهان را به باور تبدیل نکرده است. به تعبیر دیگر رفتار او به گونه ای است که گویا ظاهرش با باطنش متفاوت است. تفاوت این کفر با کفر نفاق در این است که منافقان اصولا مومن نیستند و نه عقلا و نه قلب ایمان نیاورده اند، اما اینگونه افراد اگر چه ایمان آورده اند اما به علت برخی موانع مانند دنیا زدگی و امثال آن نمی توانند به مراحل بالای ایمان برسند، ولذا در معرکه ها و آزمون ها می لغزند. اینگونه افراد از نظر فقهی کافر نیستند، اما در سلک ((محبت)) دچار ناسپاسی و کفران هستند که از آن به ((کفر تعبد)) تعبیر می شود.
غفلت مهمترین عامل کاهش ایمان
ایمان یک حقیقت دارای مراتب است واژه ((یومنون)) که حکایت از استمرار دارد، حاکی از تقویت و افزایش ایمان نیز هست، تعبیر زیبایی که در سخنان رهبر فرزانه انقلاب نیز بارها آمده است. ((ایمان مستقر)) (۱۱) عبارتی دیگر از ایمان مستمر و دائم و در حال افزایش است. ما این حقیقت – کمال ونقص و کاهش و افزایش ایمان – را در آیات و روایات می یابیم، آنگاه که ابراهیم (علیه السلام) از خداوند درخواست دیدن چگونگی زنده شدن مردگان را می کند، از ساحت ربوبی پاسخ می شنود: ((أولم تومن)) آیا ایمان نداری؟ ابراهیم می گوید ((بلی ولکن لیطمئن قلبی)) یعنی مرتبه بالاتری از ایمان مورد تقاضای ابراهیم (علیه السلام) بود. به آیات و روایات و سیره معصومین که مراجعه می کنیم، در می یابیم که برخی عوامل باعث کاهش ایمان، یا زایل کننده آن هستند، شاید مهمترین عامل کاهش یا زوال ایمان، عصیان و نافرمانی خدا و افتادن به ورطه غفلت و گناه است.
برخی از روایاتی که درباره گناهان انسان آمده است، بر این معنا تاکید دارد که مومن با ارتکاب گناه، نزول درجه پیدا می کند و ایمانش ضعیف می شود و در سراشیبی سقوط قرار می گیرد و حتی ممکن است دچار مصیبت بزرگتری هم بشود و آن ، اینکه مومنی که مراقب اخلاق و افکار و اعمال خود نیست و غفلت به خانه دل و فکر او نفوذ می کند دچار ((قطع و وصل)) در ارتباط با خدا می شود، یعنی در حال ارتکاب حرام رشته ایمان او قطع می شود، و اگر موفق به توبه شد وصل می شود، لذا ((قطع ایمان بر اثر گناه قطعی است اما وصل دوباره ایمان مسلم نیست)) چه بسا انسان گنهکار موفق به توبه نشود و آیا کسی می تواند مطمئن باشد که پس از توبه به حالت قبلی اش بر می گردد؟!
پس چرا گناه؟
در گذشته گفتیم عمل صالح لازمه ایمان است، مثل عسل که شیرینی لازمه آن است. حال می گوئیم: آیا می توان تصور نمود گناه که ظلمت است به زندگی ما راه یابد و در عین حال نورانیت درونی هم وجود داشته باشد؟ محال است حداقل اینکه مرتبه ایمان در گناهکار نزول می کند. (۱۲) و چنانچه بازگشت و مراجعت نباشد، ایمان انسان، ایمان مستودع (رفتنی) می شود و خدای ناخواسته سراز وادی نفاق و انکار در می آورد. این همان نکته ای است که در بیان استاد حاج علی کبری نیز آمده است:
ایمان به آیات الهی نیز مراتبی دارد. اگر به خوبی و با دقت بررسی کنیم، در می یابیم که ما در خیلی مراحل وزمانها و شرایط از آیات الهی غافل هستیم. غفلت ما باعث می شود از فهم بسیاری از ایات الهی محروم شویم، و از لذت درک آنها بازمانیم، چه برسد به این که ایمان بیاوریم و این ممکن است خدای ناخواسته – به رو گردانی ما از آیات الهی بیانجامد. لذا ما وظیفه داریم برای شناخت آیات الهی و هم تقویت ایمان به آیات خدای بزرگ رجوع کنیم. (۱۳).
عوامل تقویت ایمان
توجه به عوامل تقویت ایمان و ساخت صحیح آنها و به کار گیری آن در زندگی خود به خود مانع بزرگی بر سر راه غفلت خواهد بود. ((تقویت ایمن)) پیشگیری است که مانند همیشه و همه جا، مقدم بر درمان و توبه است. آیات قران کریم و روایات معصومان چند عامل مهم را باعث تقویت ایمان و استقرار آن در جان انسان می دانند:
۱٫ تفکر در آیات الهی، یک مشاهده دائمی و آن سیر فکری است که ایمان و تقویت می کند، و قرآن به آن بسیار تاکید کرده است، در مواقعی امر و فرمان داده، گاهی انسان را بر اثر عدم تفکر و نظر در آیات الهی سرزنش کرده، و در جایی تفکر در آیات الهی را نشانه اهل ایمان دانسته است، و این آیات همان نشانه هایی است که در ((آفاق)) و ((أنفس)) بر سر راهمان قرار داده است و دفترهای معرفی است که قرار رومان گشوده ((سنریهم آیاتنا فی الافاق وفی أنفسهم حتی یبین لهم أنه الحق)) به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است.)
دفتر آیات آفاقی
او آیات آفاقی، همچون آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیقی که بر آنها حاکم است را به ما نشان داده است و آفرینش میلیاردها نوع از جانداران، گیاهان، کوهها، دریاها و عجائب و شگفتیهای بی شمار و موجودات اسرارآمیز هستی را پیش روی ما قرار داده است تا در آن بنگریم و به مشاهده عظمت او بنشینیم. راستی چقدر آفرینش و شگفتیهای آن را می شناسیم؟ چقدر از طبیعت در معرض ساخت ماست؟ از هر موجود چقدر شناخت داریم؟ نور را شناخته ایم؟ از طول موج آن خبر داریم؟ از کهکشانها و ستاره هایی که تا ۱۲ میلیارد سال نوری با ما فاصله دارند و تازه این آسمان اول است چقدر می دانیم؟ راستی از آسمان هفتم که آسمان اول با همه عظمتش مانند یک دانه نخود در برابر آن است چه می دانیم؟ آیا می دانیم جهان هستی با همه عظمت، مصداق این شعر مولوی است:
این زمین و آسمان یک سیب دان *** کز ظهور قدرت حق شد عیان
از عناصر کوچک و ذرات ریز کره خاکی و دیگر سیاره ها چه می دانیم؟ از عالم اتم ها چه خبر؟ (نوف بکالی) که یکی از یاران خاص امام علی (علیه السلام) بود، می گوید: شبی در خدمتش بودم هنوز چشم مرا خواب فرانگرفته بود. دیدم امام برخاست، و شروع به خواندن آیات ۱۹۰، ۱۹۱ سوره آل عمران کرد: ((ان فی خلق المساوات و الارض و اختلاف اللیل والنهار لایات الاولى الایاب…) در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد اسب و روز، نشانههای روشنی برای صاحبان عقل و خرد است، آنانکه خدا را در حال ایستادن و نشستن و آنگاه که بر پهلو خوابیده اند یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند: پروردگارا! این را بیهوده نیاورده ای. منزهی تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار). امام علی (علیه السلام) این آیات را خواند، سپس مرا بیدار کرد و گفت: ای نوف! بیداری یا خواب؟ عرض کردم: بیدارم و صحنه آسمان را تماشا می کنم، فرمود: خوشا آنان که آلودگیهای زمین را نپذیرفتند و به این راه آسمان پیش رفتند.
کتاب آیات انفسی
و در جسم و جان تو چه خبر است؟ ساختمان حیرت انگیز مغز، حرکات منظم قلب و عروق و بافت ها و استخوانها و انعقاد نطفه و پرورش جنین در رحم مادران، و نیز از آن بالاتر، اسراروشگفتیهای روح انسان می باشد. در بیان امام علی (علیه السلام)، کتاب وجود انسان به عالم اکبر تعبیر شده است. تاکید اسلام برای سیر در ((خود)) به این خاطر است که سفر در خویشتن نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقصد است. آیه مبارکه: ((یا ایها الذین آمنوا علیکم أنفسکم)) می گوید: از خود غفلت نکنید و به سیر در آن بپردازید که نزدیکترین راه وصول به مقصد است است(۱۴).
و جالب اینجاست که در پایان این آیه (فصلت/۵۳) با بیانی لطیف و زیبا فطرت انسان را مخاطب قرار می فرماید: – ((أولم یکف بربّک انه على کل شیء شهید)) (آیا همه این آیات کافی نیست که بدانی) او بر همه چیز شاهد و گواه است).
وچه شهادتی از این برتر و بالاتر که با خط تکوین، قدرت خود را بر پیشانی همه موجودات نگاشته است، بر صفحه برگهای درختان، در لابلای گلبرگها، در میان طبقات اسرار آمیز آسمانها و زمین، و در پیچیدگی مغز انسان و بر روی پردهای ظریف چشم، و هر چه که مخلوق اوست. چقدر خوب است نگاهی به دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) بیاندازیم و آفاق و انفس را از دریچه نگاه او بنگریم و از این رهگذر نور ایمان را بیشتر به خانه جانمان بتابانیم.
قرآن و آیات آن، مهمترین نشانههای حضرت دوست
تمام هستی. با همه عظمت و بیکرانگی اش و عمق ناپیدا کرانه وجود انسان با همه شگفتی هایش و در یک جمله کتاب تکوین با میلیاردها واژه و حرفش در مقابل قرآن (کتاب تشریع) با همه کوچکی ظاهری اش، قطره ای است در مقابل دریا۔
۱٫ قرآن مانع غفلت انسان
قرآن، کتاب تشریع الهی و نسخه راه و رهگشای اسرار است و اصولا هر چه در آفرینش هست، چیزی جز شرح آیات قرآن نیست. قرآن، کتاب سلوک و برنامه سفر است و هم او نشانه حقیقی حقانیت حق می باشد:
((تلک آیات الکتاب الحکیم)) از این رو ما را به تفکر در قرآن فراخوانده است(۱۵)
((و أنزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون)) وذکر را بر تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را برای آنها فرود آمده بیان نمایی که در آن اندیشه کنند. (۱۶)
تلاوت قرآن، حفظ قرآن، انس با قرآن، تدبیر در قرآن، و عمل به آن، راه اصلی جلوگیری از غفلت ها و تقویت ایمان است.
۲. توجه و یادآوری نعمتهای مادی و معنوی
یادآوری نعمتهای الهی، و تذکر الطاف پیدا و نهان پروردگار مهربان، از ابتدای زندگی تا به امروز، مقدمه شکر عملی است. دعای ابوحمزه ثمالی، یکی از دعاهای زیبایی است که به خوبی انسان را به یاد نعمتهای مادی و معنوی الهی می آورد و رشته ارتباط دل انسان سالک را با خداوند رحیم، مستحکمتر می کند.
٣. محبت به اولیاء خدا
محبت به اولیاء خدا و پیوند قلبی با آنان، ایمان را محکم می کند، و ضعفهای اعمال و رفتار را ترمیم می نماید، و به نسبتی که محبت افزایش یابد، ایمان رو به تزاید می گذارد. به یک معنای دقیق می توان گفت که اصولا به دلیل رشته محبت به معصومین و ائمه اطهار سلام الله علیهم، انسان می تواند به کمال ایمان برسد. توسل به معصومان و ارتباط قلبی و پیوند رفتاری با آنان که برخاسته از معرفت باشد، در این میان، راه «میانبر» در رسیدن به مقصد است.
۴. عمل صالح
((محبتی)) که از سر ((معرفت)) باشد، خواه ناخواه ((تبعیت)) می آورد. محب در اندیشه آن است که محبوب از او چه می خواهد و در قاموس اسلام، دین – چیزی جز این نیست.
امام باقر (علیه السلام) می فرمایند: هل الدین الا الحب؟ آیا دین چیزی جز محبت است؟
و در قرآن می فرماید: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی بگو ای رسول ما! اگر خدا را دوست دارید مرا اطلاعت کنید.
و به راستی تبعیت از خواسته محبوب حقیقی، در انجام عمل صالح است و ((انجام واجبات و ترک محرمات)) کلید اصلی وصول به مقامات عالی معنوی است. تقویت ایمان انسان، و استقرار دائمی آن در وجود او، او را به لذتهای معنوی و انبساط روحی می رساند، شیرینی یاد خدا را می چشد و نگاه او به زندگی تغییر می کند، چنانچه امام باقر (علیه السلام) فرمود: به حقیقت ایمان نمی رسید، تا آنکه سه خصلت در شما پدید آید:
مرگ را بر زندگی و فقر را بر ثروت و مرض را بر صحت ترجیح دهید.(۱۷) مومن در پناه ایمان حقیقی به آرامش روح می رسد، (۱۸) همه چیز را در دست خدا و به اراده او می داند، (۱۹) به خود بدگمان می شود. (۲۰) در مقابل حوادث مانند کوه مقاوم می شود(۲۱) و احساس عزت و غلبه می کند و از هیچ چیز جز او نمی ترسد(۲۲) و همه در مقابل او مطیع می شوند (۲۳) و در عرصه اجتماع نیز همدلی، وحدت و دوسی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا راه اوست، به عدالت می اندیشد و برای تحقق آن تلاش می کند و در مقابل انحرافات و فساد، مبارزه می نماید. آیا ما مومن واقعی هستیم؟ آیا در همین نقطه باید توقف کنیم؟ آیا برای تقویت ایمان خود برنامه داریم؟ آیا در آیات الهی تدبر و اندیشه می کنیم؟ راستی چقدر قرآن می خوانیم و در آن تدبر می کنیم؟ و چقدر با طبیعت زیبا که سراسر نشانه اوست انس داریم؟
((ایمان مستقر)) را چگونه تحصیل کنیم ؟
۱٫ با طبیعت انس بگیریم، از فرصت تفریحات سالم خود استفاده کنیم، و دقایق و ساعاتی را به تفکر در طبیعت اختصاص دهیم.
۲. از کنار نشانههای زیبای طبیعت که در گوشه و کنار زندگی مان هستند به راحتی عبور نکنیم، یک شاخه گل که میبوییم و یا یک میوه زیبا که تناول می کنیم.
۳. با قرآن انس بگیریم، حداقل روزی ۱۰ آیه -۵۰ آیه بسیار بهتر است- از آیات الهی را تلاوت کنیم.
۴٫ به مطالعه تفاسیر قرآن بپردازیم، (( تفسیر نمونه)) یا خلاصه آن (در ۵ جلد) و ((تفسیر نور)) از تفاسیری هستند که ما را با قرآن آشناتر خواهند کرد.
۵. از همین ابتدای جوانی، خود را به انجام کار خیر عادت دهیم، خدمت به پدر و مادر، خدمت به دوستان، شناسایی و کمک آبرومندانه به فقیران محلی و به همکلاسیهای نیازمند و در یک جمله مهرورزی به بندگان خدا را از هم اکنون تمرین کنیم.
۶. رفاقت ها و رفیقان خود را بازنگری کنیم. همنشین صالح یاناصالح، نقش بسیار مهمی در کاهش یا افزایش ایمان ما دارند، در دوستی هایمان بیشتر دقت کنیم.
۷. توجه به دعاهایی مانند دعای عرفه، دعای ابوحمزه، دعای کمیل، مناجات علی (علیه السلام) در مسجد کوفه و قرائت آنان در مواقعی که روحیه انسان آمادگی دارد بسیار مفید است. البته اصل مهم، قرائت دعاها و حال دعا است، نیازی به قرائت تمام دعا، یا طولانی خواندن آن نیست، مهم راز گفتن صحیح و نیاز خواهی درست است.
۸. توسل به پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت یکی از مهمترین راههای تقویت ایمان است. درباره زندگی معصومان مطالعه کنیم، آشنایی بیشتر ما با زندگی آن بزرگان در تعمیق ارتباط معنوی مان بسیار موثر است.
۹٫ به زندگی خود – در شبانه روز – مروری کنیم، و دقت کنیم در چه صحنه هایی بیشتر به گناه می افتیم و از یاد خدا غافل می شویم سپس آنها را فهرست کنیم و به تدریج این زمینههای غفلت را از زندگی خود حذف نمائیم.
پرتوی از نور سلوک
-کسی گمان نکند که بدون اعمال ظاهریه (مانند انجام واجبات و ترک محرمات می تواند دارای ایمان کامل یا اخلاق مهذب شود، یا اگر اخلاقش ناقص و غیر مهذب شد، اعمالش ممکن است تام و تمام و ایمانش کامل شود، یا گمان نکند ممکن است بدون ایمان قلبی، اعمال ظاهریه اش تام و محاسن اخلاقی أش کامل گردد. وقتی اعمال ناقص شد و مطابق دستورات انبیاء نگردید، احتجاباتی (پرده هایی) در قلب و کدوراتی (سیاهی هایی) در روح حاصل می شود که مانع از تابش نور ایمان و یقین می گردد و همین طور اگر اخلاق رذیله در قلب باشد، مانع از ورود ایمان است در آن. (۲۴)
شاخه گلی از بوستان سلوک
آن چیزی که پایه اصلی است، تقویت ایمان است. یعنی شما بتوانید کاری کنید که ایمان جوان، ماندگار و ثابت شود، ایمان مستقر بشود. (۲۵) قرآن در جایی می فرماید:
(فاعقبهم نفاقا فی قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوالله ما وعدوه) (۲۶)
یعنی خدای متعال در دل عده ای نفاق انداخت، خدا نفاق را در دل اینها انداخت یعنی در واقع خودشان زمینه به وجود آوردن نفاق را در دلشان درست کردند. چگونه؟ بما اخلفوالله ما وعدوه…:
از وعده ای که با خدا داشتند تخلف کردند و به آن پای بند نبودند، یعنی بر پیمودن راه درست اصرار نورزیدند و یک جا به خودشان اجازه دادند تخلف کنند و هر تخلفی عادتأ – نمی گوئیم دائما – تخلف دیگری را پشت سر می آورد، حریم ها را پاره میکند و انسان را به سمت منطقه ممنوع پیش می برد. آیه دیگری هم در قرآن وجود دارد که آدم تنش بیشتر می لرزد:
کسانی که کار بد کردند، عاقبت آنها ((بدترین)) است. (۲۷) این بدترین چیست؟ (( ان کذبوا بآیات الله ))، تکذیب آیات خدا. آیا کسی که آیات خدا را تکذیب کرد، کافر است؟ کافر که از اول تکذیب می کرد. پس منظور آن کسی است که بر اثر عدم مراقبت از خود و عدم رعایت آن چیزی که باید رعایت کرد در لغزشگاه افتاده است. پس باید این مراقبت را (۲۸) هم در خودتان – شما که الحمدلله خوبید و هم در مجموعه ای که زیر نظرتان قرار دارد و هم در مورد این جوانهای پاک و مومن انجام دهید. علایم ایمان، گناه نکردن، از خدا ترسیدن، با بندگان خدا خوب بودن، با دشمنان خدا خصم و سرسخت بودن، از اختلافهای کوچک برادران، راحت صرف نظر کردن و با دشمنان، ذره ذره را به حساب آوردن است. در مقابل مومنین، فروتن باشید و خودتان را دلیل ننگرید، ((أذله على المومنین)). این با شاخ و شانه کشیدن باهمدیگر نمی سازد این با محبت و گذشت و مدارا ایجاد می شود. (۲۹)
ره توشه تشکیلات الهی
تقویت ایمان و دوام بخشیدن به آن و جلوگیری از زمینههای غفلت، مهمترین وظیفه تشکیلات الهی است. اگر ریشه جانمان را در چشمه معرفت و ایمان سیراب نکنیم، درخت عملمان به زودی می خشکد و کارهایمان یکنواخت و خسته کننده می شود، راستی فکر می کنید چرا عده ای از ما زود خسته می شویم، یا به اصطلاح ((می بریم)؟!
چراکم حوصله می شویم و خیلی زود از کوره در می رویم؟ درد همین است و درمان هم در همان مطالبی است که تابحال خواندید، ((خوف و رجاء)) و ((تقویت ایمان)) دو روی یک سکه اند. باید علاوه بر آن برنامه فردی برای تحصیل و تقویت ایمان ، وظیفه تشکیلاتی خود را هم بدانیم و به آن عمل کنیم:
١. تشکل و تجمع دینی ، محیط مناسبی برای تقویت ایمان است. ((ایمان دینی)) میوه اعتقاد صحیح و باور و گرایش درست است، حلقههای فکری و هستههای ایدئولوژیک که در تشکیلات ما نام ((خیمههای معرفت)) گرفته است، باید میدان مباحث اعتقادی و اخلاقی شود. بی تردید مباحثه و پرداختن به کتب ارزشمند شهید مطهری مانند ((انسان و ایمان)) و ((انسان در قرآن)) و ((انسان کامل)) و دیگر آثار ارزشمند آن متفکر شهید می تواند در تقویت این ایمان بسیار موثر باشد.
۲٫ اردوهای تفریحی، زیارتی و تشکیلاتی اگر چه باید حال و هوای پر نشاط و جوانانه داشته باشد، اما نباید از لحاظ کردن فرصتهای مطالعه و تفکر غفلت کنیم. در اردوهای تفریحی، فرصت شبهای زیبا و آسمان شگفت را از دست ندهیم، پرداختن به آسمانها و شگفتیهای آن و مطالعه ستاره شناسی و کتابهای مقدماتی علم نجوم را فراموش نکنیم.
۳٫ با مراجعه به تفاسیری که در دسترس است، آیاتی که به بحث پیرامون نشانههای الهی می پردازد را مورد مباحثه و تحقیق قرار دهیم.
۴. یک تشکل الهی و یک جمع مومنانه نمی تواند از انجام برنامههای خدمت رسانی به مومنان نیازمند غافل شود. با موسسات خیریه – بویژه کمیته امداد امام خمینی – با هماهنگی اتحادیه شهرستان تماس حاصل کرده و فرصتهایی از هفته یا ماه را برای خدمت بی منت به نیازمندان اختصاص دهیم.
۵٫ هیاتهای انصارالمهدی (علیه السلام)، فرصتهای طلایی برای راز و نیاز با خدا و توسل عارفانه به اهل بیت (علیهم السلام) است. آن محافل نورانی را با برنامههای سازنده تبدیل به نماد ارتباط مومنانه با یکدیگر کنیم.