آموزش قلب محور

حسن ملایی

آموزش قلب محور

آموزش قلب محور

درآمدی بر آسیب شناسی تربیت رایج (۲)                                                                                                        

به توجه جدی بر مقوله قلب در آدمی و محور قرار دادن آن برای خروج از بی‌حاصلی در تربیت دینی، تأکید کردیم؛ چرا که اگر خواستار تحول و تغییری در رفتار متربی هستیم، باید به مرکز تحول انسان، یعنی قلب توجه نماییم. بنابراین، ضعف عمده در نظام رسمی آموزشی کشور را نیز – به خاطر تأثیرپذیری از فرهنگ و تربیت غربی – بی‌توجهی به این عنصر اساسی در انسان بیان نمودیم که به جای آن‌که مربی سعی کند تا متربی به‌صورت خودجوش، رفتارهای صحیح را انتخاب کند، او را با روش‌های گوناگون به انجام رفتارهای درست وادار می‌کند.

عدم درکِ چرایی آموزش

اگر بپذیریم تربیت انسان فرایندی است که با قلب ارتباط مستقیم دارد، و این نکته که برای تشویق متربی به جنبش و فعالیت، باید شوق و ذوق درونی وی را برانگیخت، این امر، مسایل آموزشی ما اعم از محتوای آموزشی، مکان آموزش، شیوه آموزش، معلم و … را تحت تأثیر خودش قرار می‌دهد.

حتماً دیده‌اید که بسیاری از دانش‌آموزان به کتاب‌های درسی – حتی کتاب‌های دینی- علاقه چندانی نشان نمی‌دهند و به دلیل این‌که نمی‌دانند چرا این درس‌ها را باید خواند – اگر میل به‌دست آوردن جایزه و یا ترس از تنبیه شدن نباشد – چه بسا هیچ دانش‌آموزی این کتاب‌ها را نخواند. اما بر عکس، چه بسیار کتاب‌هایی که همین دانش‌آموزان، بدون تهدید و تشویقی، تهیه کرده و با لذت فراوان آن را تا آخر و با دقت مطالعه می‌کنند.

آری! اگر بخواهیم عمیق‌ترین معارف را هم با شیوه غلط امروزی به فرزندان خود تحمیل کنیم، جز تأثیر عکس و دل‌زدگی ایشان، چیزی عایدمان نخواهد شد و در نهایت افرادی را تحویل جامعه می‌دهیم که با وجود دانش و آگاهی، تعهدی در برابر دانسته‌های خود احساس نکرده و رفتار خود را با آن تنظیم نمی‌کنند، بلکه مطابق میل و دل خود عمل می‌کنند.

آیا نمی‌توانیم پیش از آن‌که کتاب‌ها و متن‌های درسی را به دانش‌آموزان تحمیل کنیم، ابتدا دلیل و چرایی قرار دادن آن درس در دوره آموزشی را – آن هم با کمک خود دانش‌آموز و فعال نمودن تفکر وی – برایش تبیین نماییم تا اشتیاق او را نسبت به آن درس برانگیخته و زمینه انتخابش را فراهم نماییم؟

شاید بگویید این کار چگونه ممکن است؟ پاسخ این جواب، آن است که پیش از گذاشتن هرگونه مواد درسی و متن آموزشی، ابتدا باید درباره زندگی و معنا و هدف آن با وی صحبت کرد و از آرزوها و نیازهایش گفت. آن‌گاه از آگاهی‌های لازمی که در مسیر دستیابی به اهدافش باید بیاموزد با او – در فضای صمیمی و دوستانه – سخن گفت و او را به تفکر و بیان نظراتش تشویق نمود؛ با این روش می‌توان علاقه قلبی او به آن کتاب و درس را به‌وجود آورد. باید بدانیم که ما در عرصه آموزش و پرورش تا به دانش‌آموزان خود اولاً دلیل علم‌آموزی و ثانیاً دلیل آموختن یک علم خاص را تفهیم نکنیم، نمی‌توانیم از او توقع آموختن خلاقانه و رفتار عاقلانه و عالمانه داشته باشیم.

عجله در رفتارسازی آموزش معارف

ما در تعلیم و تربیت عجولیم و به‌جای آن‌که به پایداری صفات و جوشش اعمال نیک از درون بیاندیشیم، می‌خواهیم هر چه سریع‌تر رفتارهای صحیح و مؤدبانه را از دانش‌آموز شاهد باشیم؛ از همین رو، از هر شیوه‌ای استفاده کرده و با تزریق صفات و آموزش‌های پی در پی، شخص را در ظاهر، به اخلاق حسنه آراسته می‌کنیم، اما هنگامی که به کمترین دست‌انداز برخورد می‌کند همه داشته‌های خود را به سادگی و بدون هیچ تلاشی، به باد می‌دهد.

چقدر پسندیده است به این سخن نبوی توجه کنیم که فرمودند:

«الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ فِی الْقَلْبِ فَذَاکَ الْعِلْمُ النَّافِعُ وَ عِلْمٌ عَلَى اللِّسَانِ فَذَاکَ حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى الْعِبَاد؛[۱] علم و دانش دو گونه است؛ علمی که در قلب است پس آن همان علم سودمند است و علمی که بر زبان جاری است و آن حجت خداوند علیه بندگانش است».

آموزش قلب محور

اگر به‌راستی چنین است، پس چرا ما در آموزش علوم  و معارف از روش‌هایی بهره می‌بریم که به ذهن و زبان متربی و دانش‌آموز ناظر است نه قلب او؟ چرا شیوه آموزشی ما به‌جای آن‌که بر سرمایه‌های فطری و درونی دانش‌آموز تکیه کند، بر متن‌های بیرونی اعتماد دارد و به‌جای آن‌که شوق درونی او برانگیزد، فقط از مُسکن‌ها و مشوق‌های بیرونی مدد می‌گیرد؟

ما به‌جای این‌که بر بینش و معرفت دانش‌آموز بیفزاییم تا نتیجه آن را در عمل وی مشاهده کنیم، مرتب بر دانش او افزودیم و ذهنش را از اطلاعات پر نمودیم در حالی که رفتارش، مطابقتی با آگاهی‌هایش ندارد و این یعنی جایگزینی کمیّت به جای کیفیّت در تعلیم و تعلم.

سیره اهل بیت: برای ما الگوی خوبی است که به هیچ وجه و لو به قیمت افزایش معارف دینی، کیفیت را فدای کمیّت نکنیم.

اینک یک نمونه درس‌آموز: مردى خدمت امام زین‌العابدین۷ شرفیاب شده و از او سؤالی پرسید و آن حضرت به وی جواب دادند. (او از محضر ایشان مرخص شد اما گویا به ذهنش چنین خطور کرد که حال که امام سجاد۷ که معدن علم است، تنهاست، مسایل دیگری را نیز از ایشان بپرسد)، سپس بازگشت تا (سؤال‌های دیگری از ایشان) بپرسد؛ در این هنگام حضرت فرمود: «مَکْتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ لَا تَطْلُبُوا عِلْمَ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ لَمَّا تَعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ فَإِنَّ الْعِلْمَ إِذَا لَمْ یُعْمَلْ بِهِ لَمْ یَزْدَدْ صَاحِبُهُ إِلَّا کُفْراً وَ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً؛[۲] در انجیل نوشته است که: تا آن چیزی که می‌دانید را عمل نکرده‏اید از آنچه نمیدانید نپرسید، همانا علمى که به آن عمل نشود جز کفر [ناسپاسى‏] داننده و دورى او را از خدا نیفزاید».

این حدیث تربیتی، به‌خوبی گویای آن است که حتی در پاسخگویی به پرسش‌ها، قرار نیست که همیشه پاسخگو باشیم؛ بلکه در مواردی باید اهمیت عمل به دانسته‌ها را با عدم پاسخ به دانش‌آموز گوشزد نمود؛ یعنی تعلیم نیز باید برای تربیت، با هدف قرار دادن قلب وی برای تأثیرگذاری و نهادینه کردن بایسته‌های اخلاقی باشد مثل «آموزش قلب محور».

[۱] . معدن الجواهر، ص ۲۵٫

[۲] . الکافی، ج‏۱، ص ۴۵٫

دکمه بازگشت به بالا
🏠 صفحه اصلی
🏠 صفحه اصلی