چرا از عبادت محرومیم؟
ابوالفضل ابوالقاسمی
بایستههای تبدیل آگاهی به عمل در تربیت(۲) `
اشاره:
در شماره قبل، این پرسش مطرح شد که چگونه میتوان از دانش به بینش و از دانایی به دارایی رسید؛ چگونه میتوان دانستههای خویش را از ذهن به قلب منتقل کرد و خلاصه اینکه، کلید دستیابی به نیروی حرکت آفرین ایمان چیست؟
بیان شد که قرآن شیوه فرآوری و غنیسازی دانش و تبدیل آن به نیروی ایمان را انس با عبادت مانند انس با نماز معرفی میکند.[۱]
عبادت (به ویژه نماز) کلید ورود به حوزه غیب و عبور از حجاب ظلمانی دنیاست؛ انسان از مسیر نماز چشم خود را به جمال الهی روشن میکند و قلب خود را با گفتگوی چهره به چهره با حضرت دوست، لبریز از محبتش میگرداند.
از مهمترین ثمرههای این دیدار، درک حضور خداوند است و این درک و احساس چنان جذبهای در انسان میآفریند که به سادگی خود را از دلبستگیهای دنیا رها ساخته، مانند پرندهای رها شده از بند، در فضای عالم قدس به پرواز در میآید.
در این نوشتار …
نقشآفرینی در تقوا
درک حضور حضرت حق، گام به گام انسان را به او نزدیکتر میکند تا آنجا که نه تنها در نماز بلکه هر لحظه خود را در پیشگاه او مییابد. همین درک حضور لحظه به لحظه، شیرینی تقوا را در کام انسان قرار میدهد. کسی که خود را در محضر یار دید، هیچگاه پا از ادب فراتر نمیگذارد؛ اهل مراقبه از رفتارهای خود میگردد و همانند کسی که در محضر حضرت حق ایستاده، تمامی حرکات و رفتارهای خود را میسنجد و سپس گام بر میدارد. بنابراین، درک حضور لحظه به لحظه، کلید مراقبه و تقواست؛ جملهای که بارها از مصلح بزرگ قرن معاصر حضرت امام; شنیدهایم که عالم محضر خداست در محضر خدا گناه نکنید.
اما چرا من تاکنون با این همه عبادت هنوز خسته و ماندهام و دیگر توان دویدن و پای رفتن ندارم! هر روز چندین نوبت بر آستان دوست سجده میکنم و باز با حرکتی لاکپشت گونه در جا میزنم. چرا من از لذت دیدار دوست محرومم و طعم ایمان را در قلب خویش نمییابم؟
سادهانگاری دیدار حق
زیاده نیست اگر نداشتن مهارت عبادت را از مهمترین آسیب جوامع دین محور بدانیم.
عبادت اگر چه شاه کلید ورود به حوزه غیب است، اما خود اسرار نهانی دارد که بسیاری از دیندانان و نه دینداران از آن بیبهرهاند. ما عبادت را امری ساده و بینیاز از کلاس و تمرین و ارزیابی دیدهایم، درسی جنبی و خود خوان که با مطالعه اندکی در احکام و گاه در معانی آن به خود نمره قبولی میدهیم، غافل از اینکه «إنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا»[۲] و «وای بر نماز گزاران».[۳]
آیا درسی که تمامی نمرات کارنامه ما و در نهایت، قبولی همه اعمال ما وابسته به آن است، درسی جنبی و خود خوان است؟
بدون شک موفقیت در آزمون عملی عبادت (نه گذراندن واحد نظری آن) نیازمند آموزش، کسب مهارت و ارزیابی دقیق است چرا که ضریب این درس قابل مقایسه با درسهای دیگر نیست.
کهنسالان کودک
اساساً نماز مهمترین شاخص رشد انسانی است. کسی که نماز بیست سالگیاش با نماز چهل سالگی او یکسان است، یعنی کودکی گریزپای بوده که از کلاس نماز مانده و هیچگاه به دانشگاه فنای مقربان الهی نرسیده است.
پس برای دیدن خود به نمازمان نگاه کنیم و آنگاه رشد خود را ارزیابی نماییم؛ و چه بسیارند کهنسالان کودکی که خود را مرشد راه حقیقت میدانند.
در روایتی درسآموز، حماد بن عیسى میگوید در محضر امام صادق۷ بودم، به من فرمود: آیا میتوانی نماز را خوب بخوانی؟ عرض کردم: چگونه نمیتوانم و حال آنکه کتاب حریز را که درباره نماز نوشته شده است، از حفظ دارم. حضرت فرمود: ضرر ندارد، برخیز و نمازی بخوان تا ببینم که چگونه میخوانی!
رو به قبله ایستادم و شروع به خواندن نماز کردم. تمام نماز را از نظر رکوع و سجود به جای آوردم، اما حضرت آن را نپسندید و فرمود: نماز را خوب نخواندی!
چقدر زشت است برای مردی که شصت، هفتاد سال از عمرش میگذرد و حال آنکه نمیتواند یک نماز کامل با مراعات حدود آن بخواند.[۴]
آسیبشناسی محرومیت از نماز
اکنون که با نقش عبادت و به ویژه نماز در ایمان بخشی و تقوا سازی آشنا شدیم، به مرور برخی محورهای آسیبزا و محروم ساز میپردازیم.
- چشمان عادتزده
از عوامل محرومیت از مائده آسمانی نماز، عادی شدن نماز در نگاه ماست. از کودکی نماز خواندن پدر و مادر و اطرافیان را دیدهایم و گاه در کنار آنها، به تقلید، خم و راست شدهایم و به دلیل در دسترس بودن نماز، از شناخت قدر و ارزش آن باز ماندهایم. بسیاری از شگفتیها و نعمتهای الهی نیز به همین آسیب دچارند؛ همیشه آسمان را دیدهایم و به دیدن آن عادت کردهایم، درختان، گلها، کوهها، رودخانهها و … دیگر برای ما اعجابی نمیآورد.
و شاید به دلیل همین نگاه عادتزده به هستی است که قرآن دائما ما را به تفکر و تعقل و تدبر فرا میخواند.[۵]
چشمها را باید شست
عادتزدگی از مهمترین عوامل بیبهره ماندن از فرصت خلوت با حضرت حق است؛ بیماری بی دردی که حاصل یک عمر عبادات انسان را پوک و بیمغز میکند. بنابراین، باید به دنبال راه چاره بود، باید چشمها را شست و جور دیگری دید.
راه درمان این بیماری چیست و چگونه میتوان این چشمان خواب آلوده را بیدار کرد؟
داروی این بیماری مرگبار چیزی جز تفکر و تدبر نیست. کافی است انسان با تفکر، ابتدا قبل از هر نماز حتی برای دو یا سه دقیقه چشمان خود را شستشو دهد. خواهید دید که چگونه جان انسان از خنکای تفکر بیدار میشود و خود را در پیشگاه الهی مییابد.
مراد ما از تفکر پیشینی، درک موقعیتها و توجه به شرایطی است که دقایقی بعد در آن قرار میگیریم؛ درک موقعیت یعنی توجه به باطن رفتاری که انجام میدهیم. برای نمونه، توجه به این نکته که باطن نماز یعنی قرار گرفتن در پیشگاه حضرت حق، کسی که تمام هستی از اوست.
درک موقعیت نماز یعنی رو کردن به نماز بر اساس باطن و حقیقت آن باطنی که پیامبران و امامان معصوم: آن را تبیین نمودهاند. نبی مکرم اسلام میفرمایند: هیچ مؤمنی نیست که به نماز ایستد، مگر آنکه از عرش تا او، نیکی بر او فرو ریزد و فرشتهای بر وی گماشته شود که آواز دهد: ای پسر آدم! اگر بدانی از نماز چه بهرهای میبری و با چه کسی راز و نیاز میکنی، هرگز خسته و رویگردان نمیشدی.[۶]
امام باقر۷ میفرمایند: هرگاه نمازگزار رو به قبله کند، خدای رحمان که معبودی جز او نیست به او رو کند.[۷]
این گونه تفکرات برآمده از روایات، انسان خواب آلوده را چنان تکان میدهد و هشیار میسازد که هنگام نماز پردههای غفلت کنار رفته و ولی نعمت خود را به قدر ظرفیت خود میبیند. دیداری شوقانگیز و غیر قابل وصف، و چنین است که بعد از نماز، بر دلش غمی سنگین مینشیند و انتظار وصلی دوباره در وجودش شکل میگیرد.
بنابراین، نخستین گام عملی در مسیر دیدار دوست، درک موقعیتها از طریق تفکر است.
- ژولیدگی ظاهر
از فرمولهای مهم حوزه تربیت، تأثیر ظاهر بر باطن[۸] و تأثیر باطن بر ظاهر است؛ قسمت نخست این قاعده، گویای این نکته است که ظاهر انسان بر باطن او اثرگذار است. مثلا آراستگی و آرایش ظاهر، به روح نشاط و شادابی میبخشد و ژولیدگی و آلودگی ظاهری، سبب خستگی و دلمردگی باطن انسان میگردد. اما نکتهای که از این قاعده به دنبال آن هستیم توجه به طمأنینه در حرکات و آرامش در کلمات است. مراد از طمأنینه در حرکات این است که به سرعت به رکوع و سجود نرویم و یا هنگام نشست و برخاست، به آهستگی حرکت کنیم. همچنین مراد از آرامش در کلمات، این است که واژگان را به سرعت از دهان خارج نکنیم و شمرده شمرده آنها را بیان نماییم. این دو دستورالعمل سبب ایجاد خشوع و خضوع در روح انسان میگردد و همانگونه که انسان بر اثر درک عظمت یک انسان، خشوع در کلمات و خضوع در حرکات پیدا میکند، با ایجاد خشوع در کلمات و خضوع در حرکات نیز روح و باطن انسان خاشع میگردد. بنابراین، توجه به ظاهر گفتار و حرکات انسان نقش بسیار مهمی در درک حضور حضرت حق و دیدار چهره به چهره با حضرتش دارد.
امام صادق۷ فرمودند: امیرالمؤمنین علی۷ مردى را دیدند که شتابان و بدون رعایت طمأنینه نماز مىخواند، از او پرسیدند: چند وقت است که چنین نماز مىخوانی! گفت: مدتى است، فرمودند: مَثَل تو در پیشگاه خداوند مَثَل کلاغ است که نوک به زمین مىزند، اگر با این حال بمیرى به آیین محمد۹ نخواهى مرد، سپس فرمودند: همانا دزدترین دزدان کسى است که از نماز خود مىدزدد.[۹]
دستورالعملهای یاد شده (تفکر پیشینی برای درک موقعیت، طمأنینه در حرکات و آرامش در کلمات) اگرچه ساده اما بسیار کارآمد هستند و بیمهری به آنها، تأثیر بسیاری در بی فایده بودن نماز دارد.
پی نوشت:
[۱]. اگر چه گفتگوی مطرح شده درباره مهارت عبادت و ارتباط با حضرت حق است، اما به دلیل اهمیت نماز، تکیه گفتگو بر این موضوع قرار گرفته است.
[۲]. قال رسول اللَّه۹: أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ الْعَبْدُ عَلَیْهَا الصَّلَاهُ فَإِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ مَا سِوَاهَا وَ إِنْ رُدَّتْ رُدَّ مَا سِوَاهَا؛ نخستین چیزى که بنده را براى آن مورد حساب قرار مىدهند، نماز است اگر پذیرفته شد سایر اعمال نیز پذیرفته مىشود و اگر پذیرفته نشد بقیّه اعمال نیز پذیرفته نمىشود؛ الحکم الزاهره، ص ۲۷۵٫
[۳]. «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ پس واى بر نمازگزارانى که از نمازشان غافلند»؛ ماعون، ۴-۵٫
[۴]. امالی صدوق، ترجمه کمرهای، ص ۴۱۳٫
[۵]. علماى روانشناسى مىگویند: یک کار همین قدر که براى انسان عادت شد، دو خاصیت متضاد در آن به وجود مىآید. هرچه که بر عادت بودنش افزوده شود و تمرین انسان زیادتر گردد، کار سهلتر و سادهتر انجام مىشود. ولى هرچه بیشتر عادت مىکند، از توجهش کاسته مىشود؛ مجموعه آثار، ج۲۲، ص۶۴۴٫
[۶]. ما مِن مُؤمِنٍ یَقومُ إلی الصَّلاهِ إلاّ تَناثَرَ علَیهِ البِرُّ ما بینَهُ وبینَ العَرشِ، ووُکِّلَ بهِ مَلَکٌ یُنادِى: یا بنَ آدمَ ، لو تَعلَمُ ما لَکَ فى صلاتِکَ ومَن تُناجِى ما سَئِمتَ وما التَفَتَّ؛ میزان الحکمه، ج۶، ص ۲۸۴٫
[۷]. إذا اسـتَقبَلَ المُصَلِّى القِبلَهَ استَقبَلَ الرَّحمنَ بِوَجهِهِ لا إلهَ غَیرُهُ؛ میزان الحکمه، ج۷، ص ۳۱۰۳٫
[۸]. منظور از ظاهر، همه امور مشهودی است که از انسان سر میزند و مظهر آنها بدن است و مراد از باطن، شئونی است که قابل مشاهده نیست، همچون فکر و نیت. ظاهر انسان دست اندرکار نقشزنی بر باطن او است. هرگاه نقشی بر پیکر انسان نمودار شود، شبحی با رنگ و بوی خود در باطن خواهد افکند. شگفتتر آن است که اگر این نقش با تکلّف و تصنّع نیز به خود بسته شود، باز طنینی درونی خواهد داشت. إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُم؛ نگاهی نو به تربیت اسلام ،ج۱، ص …
[۹]. روضه الواعظین، ص ۵۱۱٫