هدف ما تربیت کادر است
حسن یوسفی
مصاحبه با آقای ناصری (بخش دوم)
شما نقش مربی را در خیمه چگونه میبینید؟
چون دانش آموزانی که میآیند، آنها که نمیدانند باید چه کار کنند، مربی خیمه باید آن ریلش را ایجاد نماید، که آنها در آن حرکت کنند. درست است که گفتیم همه چیز تلاش آنهاست و مشارکت دانشآموزان مهمترین عامل است، ولی بالاخره جهتگیری کلیاش را مربی تعیین میکند؛ یعنی اصل خیمه مربیاش است. مربی یعنی کسی که خیمه را به وجود میآورد و بعد ادامهاش میدهد. این که عدهای دانشآموز را شناسایی کنیم – مثلاً بیست نفر- بعد کسی هم بیاید بگوییم آقا شما بشو مربی اینها، این ما را به آن خیمهای که مد نظر هست، هیچ وقت نمیرساند. خیمهی واقعی به همان معنی که رسالت اصلی اتحادیه تعریف شده و قرار است در آن کار حسابی صورت گیرد، آن خیمه به نظر من باید خود مربی افرادش را انتخاب کند؛ بعد تماماً در مراحل مختلف باید یک فعالیت مستمر و ادامهدار داشته باشد. این جوری نباشد که ما یک سال خیمه داشتیم، بعد خب تمام شد و بعد اینها بروند. حالا یا همان مربی باید چند سال ادامه بدهد، یا مثلا این را واگذار کند به یک مربی دیگر. حالا آن هم از قبل مثلا باید آشنا شده باشد که این ادامه پیدا کند؛ مثلا ده سال، پانزده سال. بعد فرض کن ما بتوانیم یک سری افرادی را داشته باشیم با یک سری توانمندی که مثلا ما بیاییم دو سال یا سه سال کار کنیم روی یک عده، بعد اینها را رها کنیم بروند؛ این ما را باز به نتیجه نمیرساند.
ارزیابی شما از نقاط قوت و ضعف خیمه – حالا چه روشهایش، چه خیمهی فعلی با تمام مختصاتی که تعریف شده- چیست؟ در کل و مجموعهی اتحادیه، نقاط قوت و ضعف خیمهها را چه میبینید؟
در کل به نظر من باید نگاه به خیمه تقریباً یک جورهایی عوض شود، چون با همین ارتباط محدودی که تقریباً داشتم، نگاه به خیمه آن نگاهی نیست که باید وجود داشته باشد. خیمه یک جلسه مثلا کلاس درسی نیست که یک نفر مربی باید باشد و – حالا یا دانشجو یا روحانی- بعد موضوعی تعیین شود و بچهها فوقش بروند در مورد آن موضوع تحقیق کنند، بعد بیایند ارایه بدهند. این خیمه کار خوبی است، ولی آنی که ما میخواهیم و هدفی که دنبالش هستیم که تربیت کادر هست، این فکر نمیکنم ما را به آن نتایج برساند. نیاز به این هست که ما یک اصلاح نگرش داشته باشیم نسبت به اصل خیمه و هدفهایی که باید طی شود. البته همین خیمههایی هم که هستند، بالاخره رشد را ایجاد میکنند، ولی بحثمان این است که ما دنبال یک رشد معمولی که نیستیم؛ ما دنبال یک کار خاص هستیم، چون رسالت نخبهپروری و نخبهیابی، رسالت اتحادیه است و اصلیترین کاری که باید انجام دهد. شاید اتحادیه تنها تشکلی باشد که کار اصلیاش را این قرار داده؛ یعنی هیچ جای دیگر ندیدم بیاید بگوید اصل رسالت کار ما نخبه یابی و نخبه پروری است. ممکن است آنها هم این کار را بکنند، ولی این فرق میکند که رسالت اصلی مجموعه این تعیین شود؛ پس باید خیمههایمان سطحش بالا برود و برسد به آنی که نتایجش بشود آن.
ما برای این کار نیاز به این داریم که اول ورودیهایمان را مشخص کنیم که چه کسانی هستند؟ بعد ببینیم خروجیهایمان باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟ بعد کارخانهای که باید ساخته شود که این ورودیها را بگیرد، باید دارای چه ویژگیهایی باشد و چه کارهایی روی اینها انجام شود؟ یکی از کارهایی که ما همین چند ماه پیش انجام دادیم، این بود که آمدیم برای خیمه چشمانداز طراحی کردیم؛ یعنی به بچهها گفتم خودشان بیایند طراحی کنند. چشمانداز خیمه که مثلا گفتیم سهم هر سال از کلاس اول، دوم و سوم را مشخص کنند. البته این چشماندازی که طراحی شد، از بندهای چشمانداز ده سالهی اتحادیه بود، که مشخصاً در مورد ویژگیهای دانش آموز هست. البته یکی دو تا چیز به آن اضافه شد؛ مثلا مدیریتی و مهارتی. به نظر من اصلیترین کار این است که برای مربیان خیمههای معرفت جا بیفتد خیمه که ما میگوییم، یعنی این باید برسد به آن جا؛ نه این که ما یک جلسهی سخنرانی تشکیل بدهیم.
پس یکی از نقاط ضعف خیمه این است که خیمه تبدیل شود به یک جلسهی سخنرانی، یا صرفاً یک جلسهی گفتگوی دوستانه. شما نقاط قوت خیمهتان را چه دیدید؟
موضوعاتی که مطرح میشد، بچهها ذهنشان درگیر میشد؛ یعنی درگیری ذهنی ایجاد میشود برای بچهها. استمرار جلسات از نقاط قوت است. ما جلسهمان هیچ وقت حتی یک جلسه هم از وقتی که شروع شد، تعطیل نشد؛ حتی مثلا در ایام امتحانات خرداد، دانشآموزان مثلا سوم ریاضی با درسهای سنگینشان میآمدند؛ یعنی میدانستند و برایشان جا افتاده بود که خیمه یعنی استمرار دایمی. خیمه ی ما چهارم و یازدهم فروردین که همه جا تعطیل بود، برگزار شد و در تابستان، به هیچ نحوی هیچ جلسهاش تعطیل نمیشود؛ البته ممکن بود بعضی از بچهها نیایند؛ مثل آن برف سنگینی که آمد و کل قم و برخی از شهرهای دیگر تعطیل شد. موضوعاتی هم که مطرح میشد، مهم بود، چون واقعاً مورد نیاز دانش آموزان بود. ما این موضوعاتی را که مطرح کردیم، بر اساس تحقیقاتی که از قبل شروع شده بود و تجربیاتی که به دست آورده بودیم، در بالاترین سطح- مثلا دانش آموزان المپیادی و نفرات برتر کنکور- تعیین میکردیم، که این دانش آموز دبیرستانی الان چه نیازهایی دارد که بعداً اگر بخواهد انجام بدهد، دیر میشود.
نقاط ضعف خیمهتان چه بود؟
نقاط ضعف خیمهمان، یک مقداری سختگیریهای زیاد بود؛ یعنی مثلا گفتیم که کارهایی که باید در خیمه انجام شود، برای هر کدامش یک مسؤولیت تعیین کردیم و بعضی وقتها مثلا حتی در خیمه یک نفر دو تا مسؤولیت داشت. از موضوعاتی که مطرح میشد، دستهبندی موضوعات، پیاده کردن آن، ضبط آن، تبدیل آن، خلاصه نویسی آن، یا مثلا حتی فیلمبرداریاش بود و این مقدار مسؤولیتها، برای بچهها در شروع کار سنگین بود. این بود که اینها باعث شد که بعضیهایشان مقداری به دلیل این مسؤولیتها، خیلی سختشان میآمد. ما تقریبا به راحتی کنار نمیآمدیم با کسی که کارش را انجام ندهد. این یکی از نقاط ضعف بود که ما باید به صورت مرحلهای این کارها را واگذار میکردیم؛ در حالی که یک دفعهای یک حجم زیادی از کارها را سپردیم و سخت هم میگرفتیم.
بعد مسؤولیتهایی که نوشته شد، من خیلی از کارها را واگذار کردم به اینها، اما چون تجربه نداشتند، کارها نمیتوانستند درست انجام بدهند، چون را ما شرح وظایفشان را مثلا ننوشتیم به آنها بدهیم و همین جوری به آنها گفتیم. این هم یکی از نقاط ضعف بود.
پیشنهاد شما یا نکتهای که خیمههای دیگر بتوانند استفاده و بهرهبرداری کنند، چیست ؟
ارتباطات مربی با اعضای خیمه فقط محدود به خیمه که نیست. من بعضی از وقتها مثلا شاید در هفته چند نوبت اتفاق میافتاد که چند ساعت تلفنی بچهها با من تماس میگرفتند. بعضی وقتها مثلا تا یک و دو نیمه شب اینها بودند، چون مشکلات زیاد بود و اینها هم احساس میکردند که اگر اینجا جواب نگیرند، شاید جای دیگر به سختی بشود جواب گرفت. ارتباطات خارج از خیمه، یکی از عوامل خیلی مهم برای پیشرفت خیمه است. ما فکر نکنیم که حالا ما مثلا جلسهای داریم و باید برویم آنجا تشکیل بشود. پیگیریهایی باید بعد از خیمه انجام شود؛ هم برای این که ما شناخت بیشتری پیدا کنیم، هم این که مشکلاتی را که بچهها دارند، حل کنیم. چون بالاخره خیمه فوقش این است که یک ساعت و نیم است و در این زمان نمیشود به آن رشدی که لازم هست، رسید.
یکی از چیزهایی که خیلی مهم است که ما به آن دقت کنیم، وضعیت درسی بچهها است؛ البته اعضای خیمه معمولا افراد درسخوانی هستند، اما حالا که میخواهند بیایند در یک خیمهی ویژه و باید حتماً برایش کار کنند تا خیمه به نتیجه برسد، این باعث میشود که فرصتهایی که اینها قبلاً برای درس قرار میدادند، به صورت طبیعی کاهش پیدا کند. این است که کنترل درسی بچهها برای این که احساس ناخوشایندی از خیمه به آنها دست ندهد، لازم است، چون فردا مثلا کسی که معدلش نوزده بوده و آمده داخل خیمه، اگر مثلا هجده شود، این برایش خیلی سخت است و حتی ممکن است برای پدر و مادرش. وقتی هم که تحلیل میکنند، معمولا دیواری کوتاهتر از خیمه پیدا نمیکنند که علت مثلا افت معدل ما چه بوده؟ پس باید بچهها را به این نکته همیشه توجه داد که اصلیترین کارشان درس خواندن است و کسی هم که عضو خیمه شد، حتماً باید وضعیت درسیاش بهتر از قبل از خیمه شود. روی این نکته هم ما باید کارهایی انجام دهیم و این یکی از نکاتی است که ما مدتی از آن غفلت کردیم.
بالاخره بچهها میروند در خانه صحبت میکنند از خیمهشان و از چیزهایی که گفته میشود، یا اصلا پدر و مادر مطالبه میکنند که شما این وقتی را که صرف میکنی، کجا میروی و چطوری میگذرد؟ به طور کلی رابطهی خانوادهها با خیمه چگونه بود؟
معمولا مخالفتی ایجاد نشد، مگر بعضی وقتها. مثلا چند روز پیش یکی از بچهها آمده بود تا ساعت فکر کنم یازده و نیم شب و ما صحبتمان طول کشید؛ مادرش به او زنگ زده بود که بهتر نیست وقت ملاقات را برای صبح تنظیم کنی؟ من معمولا مخالفتی ندیدم. ما اگر بتوانیم به آن جنبهی درسی بچهها حواسمان باشد، چون خانوادهها عمدتاً روی درس حساس هستند، و مقداری برایش برنامه ریزی کنیم که ضعیف نشوند یا حتی راههایی ایجاد نماییم که وضع درسشان بهتر شود، معمولا مشکلی پیش نمیآید و خانوادهها هم میبینند که بچهشان رشد میکند. تمام خیمهها اگر درست برگزار شود، در عرض یک سال دانشآموزهایی که فعال باشند، رشدشان کاملاً محسوس است؛ یعنی به خوبی احساس میشود که این نسبت به پارسال واقعاً یک آدم بزرگتری شده است.
اگر مطلب ناگفتهای که میدانید نیاز هست گفته شود، تا رفقای مربی شما در استانهای کشور بدانند و به دردشان بخورد، یا مثلا مطلبی هست که میخواهید از این طریق برسانید به گوش مسؤولانتان از جهت پیگیریهایشان، بفرمایید.
به نظر من، باید خیمهها را خیلی جدیتر از این که هست، بگیریم؛ یعنی اگر ما واقعاً به دنبال این هستیم که کشورمان در هزار و چهارصد و چهار به آن رتبهی اول منطقه برسد، اینها نیاز به یک سری افرادی دارد که بتوانند این هدف را تحقق ببخشند. یک بخش همین دانشآموزانی هستند که ما با آنها ارتباط داریم. اگر ما از همین الان جهتگیریهای فکریشان را به این سمت هدایت نکنیم، به مشکل برمیخوریم. خب اگر قرار هست که یک سری نیرو برای انقلاب تربیت شوند، این باید کجا انجام شود، بهترین جایش خیمه است. این خیلی مهم است که ما جدی بگیریم و روی آن فکر و برنامهریزی کنیم.
ببینیم متناسب با این هدفی که میخواهیم به آن برسیم، از همین الان چه نیازمندیهایی هست. صرف گفتن یک سری مطالب و شنیدن آن مطالب- حتی با محتوای بسیار غنی – ما را به آن هدف نمیرساند. ما باید بچهها را در خیمه با مثلا مهارتهای مدیریتی و مهارتهای زندگی آشنا کنیم. علاوه بر این، خیلیها نگاهشان به خیمه، یک نگاه شاید اعتقادی باشد که یعنی این بچهها از نظر اعتقادی یا اخلاقی رشد کنند؛ در صورتی که رشد اخلاقی و اعتقادی یکی از بخشهای خیمه هست، نه تمام خیمه. چون اگر آدم توانمندی از جهات اعتقادی و اخلاقی واقعاً در سطح خوبی قرار گرفت، میتواند یک نیروی کارآمد برای انقلاب ما شود.
دانشجوهای خیلی سطح بالایی که من بعضاً در دانشگاه شریف با آنان ارتباط دارم، میبینم اینها خیلی تأسف عمیق میخورند. این تأسفات برای این که جلویش گرفته شود، راهش به نظر من غیر از خیمه هیچ جای دیگر نمیتواند باشد. این است که باید خیمهها را خیلی جدی بگیریم، و از این جهت واقعاً مسؤولیت بسیار سنگینی را ما در خیمهها داریم. پس آن را یک کار معمولی حساب نکنیم.
روشمند حرکت کردن خیلی خوب است؛ استفاده از تجربیات هم همینطور. اگر بشود مثلا سیستمهایی تعریف کنیم که بخشهای مختلف مربیان خیمهها، از اطلاعاتی که دارند و از تجربهشان بگویند، خیلی مفید است. بالاخره هر کسی ممکن است در خیمهی خودش تجربهی خوبی کسب کند، اما در همین نشست تخصصی که برای مربیان خیمهها گذاشته بودند، این امکانش خیلی کم بود. اگر جلساتی گذاشته شود ـ حالا سالی یکی دو بار هم باشد ـ فقط برای این که انتقال تجربیات بشود در مورد خیمه و خود مربیان خیمه بنشینند در مورد خیمه گفتگو کنند خیلی خوب است.
نظرات کارشناسی واقعاً برای خیمه نیاز هست. مربی خیمه یک سری نیازهای تخصصی دارد؛ مثلا اطلاعات تخصصی در مورد مخاطب و وضعیت مخاطب. دانش آموزی که ما الان با او ارتباط داریم، چه ویژگیهایی دارد؟ به صورت تخصصی و کارشناسی شده با بهرهمندی از متخصصترین متخصصان ایران، اینها را آماده کنیم و در اختیارشان بگذاریم. نگاه کنیم ببینیم چه مطالبی جایش خالی است، یا امکان دستیابی به آن خیلی کم است. مثلا گروهی باید به نظر من تشکیل شود که در مورد خیمههای معرفت بررسی کند که نیازمندیهایش چیست. اصلا گروه تخصصی تعریف کنند برای بخشهای مختلف کارخانهای که گفتیم؛ کارخانهای که خیمه هست. نیازمندیهای اساسی و مهم آن و حتی آنها که عمومیت هم دارد، آنها باید دیده شود، به این دلیل که بعضی از چیزها را ما چون دید تخصصی نداریم، ممکن است نبینیم؛ در حالی که واقعاً مهم هم باشد.
از جناب عالی سپاسگزاریم. ان شاء الله که صحبتهای شما بتواند راهگشا باشد و همچنین برای دیگر مربیان منشأ تولید ایده و محتوا مفید باشد.
من هم از شما که زحمت کشیدید و این فرصت را ایجاد کردید، تشکر میکنم.