«مقوله ای به نام تربیت»
حجت الاسلام والمسلمین حمید مشهدی آقایی
نگاهی دیگر به تربیت اسلامی
خاک را زنده کند تربیت باد بهار سنگ باشد که دلش زنده نگردد به نسیم
سعدی
مقدمه:
تربیت اسلامی مقولهای است که دربارهی آن، به ویژه در سالهای پس از انقلاب اسلامی کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است. گروهی فریفته و شیفتهی غرب، اصطلاح تربیت اسلامی را برنتافته و مثل همهی مقولات دیگر همچون هنر، علم، مدیریت و روانشناسی، پسوند اسلامی را نپذیرفتهاند. آنچه در این میان مهم است اینکه اهل دقت و نظر، به ویژه مربیان و مبلغان عزیز باید با نگاهی قرآنی و با استمداد از روایات و سیرهی معصومان (ع) و در مکتب ادعیه و زیارات حیاتبخش آن بزرگوران و از محضر عالمان ربانی، معنا و حقیقت «تربیت اسلامی» را جستجو کنند. این مقاله، حرکتی کوچک و گامی ناقص در مسیر تربیت اسلامی است. به باور نگارنده، مهمترین منابع تربیت اسلامی عبارتند از:
- قرآن که کتاب انسانسازی و تربیت است.
- احادیث و روایات ناب از معصومان سلامالله علیهم.
- سیرهی نورانی آن بزرگواران سلامالله علیهم.
- ادعیه و زیارات آسمانی و زندگی بخش معصومان سلامالله علیهم.
- آثار و میراث ماندگار اصحاب راستین معصومان علیهم السلام و عالمان بزرگ ربانی.
بررسی مفاهیم و تعاریف
«تربیت دینی» ترکیبی از دو واژهی «تربیت» و «دین» است. برای تصور دقیقترِ این ترکیب و تصدیق آن، در ابتدا این دو واژه را توضیح داده و سپس به تعریف«تربیت دینی» خواهیم پرداخت.
در تعریف تربیت دو رویکرد عمده وجود دارد: ۱٫ رویکرد توصیفی ۲٫ رویکرد آرمانی
«رویکرد توصیفی» درصدد است توصیفی دقیق و در عین حال جامع و مانع از تربیت – یعنی آنچه در واقعیت به عنوان تربیت روی میدهد – به دست دهد. طبیعی است که هر فرد بر اساس بینش خاصی که دربارهی جهان، انسان و ارزشهای مقبول خود دارد، تربیت آرمانی نیز خواهد داشت.۱
ما در این مقاله ضمن توجه به رویکرد اول، چه در لغت و چه در توصیف، به رویکرد آرمانی نیز نگاهی خواهیم داشت. از این رو شاید در مواردی، مطالب مطرح شده، غیر از مطالبی باشد که معمولاً در کتب تربیتی مطرح میشود. این نکته را هم یادآور میشویم که تعریف ارائه شده از تربیت دینی، بیشتر ناظر به خود تربیت به عنوان یک عمل و فعالیت است، نه علم و دانش تربیت.
- واژه شناسی تربیت
برای واژهی «تربیت» عموماً دو ریشه «ربو» و «ربّ» ذکر کردهاند که بنابر هر ریشه، تعریف متفاوتی خواهد داشت.
الف: تربیت با توجه به ریشهی «ربو» به معانی زیاد کردن، نمو دادن، پرورش دادن و فراهم آوردن رشد شی است.۲ راغب در المفردات، با استناد به آیاتی از قرآن کریم همین معنای زیادتی و افزونی را برداشت کرده است. ظاهراً «تربیت» از ماده «ربو» بیشتر به رشد و کمال جسمانی و ظاهری بدن است.
ب: تربیت با توجه به ریشهی «ربّ» به معنای مالک، آقا، رئیس، صاحب، مدبّر و خالق است. آنگاه که این واژه به باب تفصیل میرود، به معنای تدبیر، پایاناندیشی، پرورش دادن و به اتمام رساندن رشد است.۳ با این برداشت، تربیت یعنی پرورش پی در پیِ یک چیز تا نیل به سرحد کمال. با توجه به این ریشه، تربیت فرایندی «ربّ محور» و «خداگونه پرور» است و عملی است که انسان را به درجهای میرساند که فقط خدا را مالک و مدبّر امور و شؤون خود بداند.
بیشتر لغتدانان تربیت را برگرفته از همین ریشه تعریف کردهاند. در این مقاله نیز با توجه به تعاریفی که از تربیت دینی ارائه میشود، همین معنا مورد نظر ما خواهد بود.
- تعریف تربیت
تربیت در اصطلاح و تعریف – مانند بسیاری از واژهها و تعاریف دیگر – بسیار متنوع و بعضاً متقابل است. عدهای تربیت را امری صرفاً فردی دانستهاند و گروهی این اصطلاح را با واژههایی مانند «اخلاق»، «تهذیب»، «تبلیغ» و «تعلیم» آمیختهاند و تعریفی خاص ارائه دادهاند. ذکر و بررسی این تعاریف از حوصلهی این نوشتار خارج است، اما نگاهی به همهی تعاریف موجود میتواند وجوه مشترکی را به دست ما بدهد. در ادامه به برخی از تعاریف اشاره میشود.
- برانگیختن و فراهم آوردن موجبات رشد و شکوفایی تمامی استعدادها و تواناییهای انسان به سوی کمال مطلوب.
- کوششی برای ایجاد دگرگونی مطلوب در فرد و به کمال رساندن تدریجی وی.
- به فعلیت رساندن استعدادها و قابلیتهای انسان.
- فراهم کردن زمینهها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفایی استعدادها.
- دگرگونیهای لازم و شایسته در عرصهی بینشها، کششها و رفتارها.
- ایجاد تغییرات مطلوب درشخص و اصلاح او از صفات ناشایست.
با توجه به تعاریف فوق، این نکته قابل تأمل است:
- موضوع تربیت و محصول آن به معنای خاص – نه معنای عام که پرورش همه موجودات است – انسان است.
- انسان به عنوان موضوع تربیت، آمادگی و قابلیت پذیرش تربیت را دارد.
- تربیت، دو بعد ایجابی و سلبی (بازدارندگی) دارد.
- تربیت مستلزم تغییر و تحول همراه با تدریج و استمرار است.
- تربیت باید دارای جهت متعالی به سوی کمال و سعادت مطلوب باشد.
- تربیت همهی ساحتهای زندگی انسان، از جمله فکر، گرایش و رفتار را در بر میگیرد.
- تربیت به زمان و مکان و مقطع سنی خاصی محدود نمیشود.
- در تربیت علاوه بر خودِ فرد (متربّی)، شخص یا حوادث دیگر (مربی) نقش اساسی دارد.
ذکر این نکته لازم است که تعریفهای موجود از تربیت، محصول تأمل صاحبنظران و مکاتب مختلف دربارهی«انسان» است. نگاه مادی که انسان را محدود به همین زندگی دنیا میداند و تربیت را تلاش برای آسایش و گسترش زندگی محدود میپندارد و نگاه الهی که انسان را «خلیفه الله» میداند و غایت حرکت او را «لقاءالله» میشناسد. در این میان تعاریف فلسفی که ناظر به مقولهی «حرکت» است، تعاریفی دقیقتر و شاملتر است.۴
این تعریف به تمامی ساحتها و ابعاد و اهداف و جهات تربیت انسان اشاره دارد.
گشت و گذاری در بوستان روایات
یکی از زیباییهای آموزههای وحیانی دینی در این است که فارغ از مباحث پیچیده لغوی و مفهومی دست انسان را میگیرد و در بوستان امثال و حکم میبرد، معانی و مفاهیم را برای او عینی و ملموس میسازد و جان و دلش را تازگی و طراوت میبخشد، اگر به بوستان احادیث و روایاتی که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و معصومان علیهمالسلام به ما رسیده است، نگاهی بیاندازیم، به تعابیر عمیق و ژرف در عین سادگی و زیبایی مییابیم، که دریافتهای ما را از «تربیت» دقیقتر و عمیقتر میسازد. در ادامه به دو حدیث نورانی از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام اشاره می شود:
- قال رسولالله صلی الله علیه و آله: «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه؛ مردم، معدن هایی هستند، مانند معادن طلا و نقره» ۵
در این روایت نورانی چهار واژه در کنار هم قرار گرفته و دریایی از مفاهیم و معانی را در خود جای داده است؛ برخی از این نکات عبارتند از:
– واژهی «الناس» مردم نه فقط مسلمانان دارای فطرت الهی هستند و از این رو دارای ارزش و کرامت ذاتیاند. لذا در تربیت به ارزش انسان باید توجه کرد.
– معدن، لایههای رویین و زیرین دارد، نباید به ظواهر افراد اکتفا کرد، لذا مربی باید باطن را نیز هدف قرار دهد.
– معادن انواع مختلفی دارند: آهن ، روی ، سرب و …ولی معادن طلا و نقره، ارزش بسیار زیادی دارند، این یعنی مردم به حسب همان روح الهی، ارزش طلا و نقره دارند. این نگاه به متربی چقدر به مربی در جهت تربیت افراد کمک میکند.
– برای بدست آوردن طلا و نقره مراحلی باید طی شود؛ شناسایی، کشف، استخراج، جداسازی، خالصسازی، ساخت و پرداخت . ارائه تربیت نیز یک امر مهم است که فرایندی، مستمر و نیازمند برنامهریزی و اولویتبندی است.
– «معادن» لایههای مختلف عناصر با ارزش را درون خود دارند، طلا و نقره نیز در دل معدن جای دارد. مهم کشف و استخراج و خالص سازی آن است. در تربیت نیز اصل برکشف و استخراج است. اگر خاک و غبار و ناخالصیها کنار زده شود رگههای طلا و نقره خود را مینمایاند.
«ذهب» و «فضه» حکایت از استعداد و قابلیت دارد؛ عیار طلا و نقره هر چقدر بالاتر باشد، گرانبهاتر و عزیزتر است.
– دست یابی به«ذهب» «فضه» هدف را مینمایاند که تعالی و تکامل یک شی یا شخص است.
همین حدیث با واژههای آن «معادن»، «ذهب»، «فضه» پذیرش و قابلیت را میرساند، همه ی عناصر از جمله طلا و نقره قابلیت و استعداد بالا رفتن تا عیارهای والا را دارد.
– معدن شناس باید برای کشف و استخراج و مراحل بعد آن، دارای هدف روشن، علم و دانش معدنشناسی، ابزار و وسایل لازم، آشنایی با عوامل و موانع راه، آگاهی از اهمیت طلا و نقره و محیط و شرایط وجود طلا و نقره و سرانجام حوصله و تلاش مستمر و کافی باشد. یک مربی نیز در تربیت باید همهی شرایط فوق را داشته باشد.
– طی همین مراحل کشف تا ارائه، حکایت حرکت و تغییر و دگرگونی از قوه به فعل است. از نقطهی آغاز تا کمال مطلوب. از رگههای طلا و نقره آغشته به خاک تا عیار بالای طلا و نقره.
- نمونهی دیگر، این روایت آسمانی از امیرمؤمنان علیه السلام است که می فرماید: «اِنَّما قَلبُ الحَدَث کَالاَرضِ الخالِیه کُلَّما القُیِ فِیها قِبلَتهُ»۶
این روایت گوهربار بسیار جای تأمل دارد که در آن فرایند تربیت را با یک عملیات باغبانی و کشاورزی در یک فرآیند کاشت و داشت و برداشت مقایسه میکند. با این تشبیه به خوبی و روشنی مفهوم تربیت درک خواهد شئ که میتوان چهار بعد «عمل تربیت» و تحول و دگرگونی «موضوع تربیت» انسان، «فاعل تربیت» معلم و مربی، «جهت تربیت» رشد و تعالی و کمال مطلوب را در نظر گرفت و آن را بررسی کرد.
بررسی تعریف و مفهوم دین
دین در زبان فارسی به معنای کیش و طریقت و آئین آمده و در زبان عربی در سه معنا به کار رفته است؛ قضاوت و جزاء مانند یوم الدین، اطاعت و انقیاد و آئین و شریعت، از میان معانی سه گانه، معنای سوم مورد نظر است.
در معنای اصطلاحی دین، اتفاق نظری وجود ندارد و هر کس براساس دیدگاه خود، تعریفی را ارائه کرده است. گروهی براساس ماهیت دین، عدهای بر مبنای کارکردهای دین و برخی با توجه به آثار و بازتاب های آن، دین را تعریف کردهاند. در ادامه به برخی از تعاریف اشاره میشود:
- امام خمینی(ره): دین برنامهی زندگی انسان است که سعادت جاودانهی او را تضمین میکند.
- علامه طباطبایی(ره): دین روش مخصوصی است در زندگی که صلاح دنیا را به طوری که موافق کمال اخروی و حیات دائمی حقیقی باشد، تأمین مینماید. پس در شریعت باید قانونهایی وجود داشته باشد که روش زندگی را به اندازهی نیاز روشن سازد.
- شهید مطهری(ره): دین جز نهاد بشر و جزء خواستههای فطری، عاطفی و عقلانی بشر است که عبارت است از اعتقاد و دلبستگی انسان به حقایقی که هم ماورای فردی و هم ماورای مادی دارد؛ به طوری که این اعتقاد، زیربنای فکری و عقیدتی انسان را در زندگی دنیایی و جهتگیریهای اساسی وی فراهم میآورد.۸
- آیتآلله جوادی آملی: دین مجموعهی عقاید، اخلاق، قوانین و دستوراتی است که برای ادارهی امور جامعهی انسانی و پرورش انسانها باشد.۹
- علامه محمدتقی جعفری(ره): دین مجموعهای از هدایتهای علمی و عملی است که از طریق وحی و سنت برای فلاح و رستگاری آدمی در دنیا و آخرت آمده است.۱۰
ذکر این نکته ضروری است که با عنایت به کمال دین اسلام و خاتمیت این آئین آسمانی، منظور ما از دین قطعاً دین مبین اسلام است؛ چنانکه در قرآن کریم میفرماید: «اِنّ الدَّینَ عِندَاللهِ الاِسلام» (آلعمران/۱۹)
تربیت دینی
دربارهی «تربیت دینی» مانند بسیاری از تعابیر دیگر مانند «مدیریت دینی»، حکومت دینی، اقتصاد دینی و هنر دینی، بحث و سخن زیاد است. مخالفت بسیاری از صاحب نظران مغرب زمین با سازگاری دین با هر یک از این مقولات ناشی از غلبه تفکرات دین ستیزانهی حاکم بر غرب است. بحث و کند و کاو درباره این موضوع مجال دیگری را میطلبد. اما مقوله «تربیت دینی» که بنابه مقصود ما در اینجا «تربیت اسلامی» تعبیر صحیحتر آن است، از جمله مقولههایی است که جای تردید و شبهه ندارد؛ به راستی اگر انسان، موضوع و محصول تربیت است، کدام مکتب و ایدئولوژی بهتر از اسلام، جامعترین و کامل ترین نگاه و برنامه را برای سعادت دنیا و آخرت انسان ارائه کرده است؟ از این رو چه تربیت دینی را به مثابه علم بگیریم چه آن را از مقوله عملی و فعالیت بدانیم، پسوند اسلامی با آن کاملاً همساز و سازگار است.
دربارهی تعریف تربیت دینی، این دو تعریف به نظر کاملتر میآید:
۱ ـ تربیت دینی عبارت است از مجموعه اعمال عمدی؛ آگاهانه و ارادی و هدفدار، به منظور آموزش گزارههای معتبر یک دین به افراد دیگر به نحوی که آن افراد در عمل و نظر به آن آموزهها تعهد و پایبندی داشته باشند.۱۱
۲ ـ تربیت دینی، عبارت است از فعالیتهای نظاممند و برنامهریزی شدهی نهادهای آموزشی و تربیتی جامعه به منظور آموزش بینش، منش و قالبهای دینی به افراد به گونهای که در عمل نیز به آن پایبند باشند.۱۲
به باور نگارنده، تربیت دینی، یعنی نفوذ و جریان و حاکمیت واقعی دین در جوهر و همهی ابعاد و فعالیتهای آموزشی و تربیتی ،چه اینکه اگر فعالیتهای نظاممند و هدفدار و برنامههای دینی انجام گیرد، اما جوهرهی آن فعالیتها و برنامهها به متدین شدن افراد نیانجامد، تربیت دینی اتفاق نیفتاده است.
نکتهی دیگر اینکه، فعالیتهای هدفدار و نظاممند دینی که در راستای تربیت دینی است، بهتر است در فضای حاکمیت دینی انجام پذیرد، از این رو تربیت دینی بدون «حکومت دینی» صعبالوصول و شاید غیر ممکن باشد؛ در نتیجه امکان دارد انسانهای تربیت یافته و متدین باشند، ولی فضای غالب و حاکم، تربیت کننده نخواهد بود.
نکته سوم و مهم اینکه:
ـ اگر «انسان» را موضوع تربیت و ثمرهی آن بدانیم
ـ و اگر «فطرت» و «عقل» را ویژهی انسان بدانیم
ـ و اگر «فطرت» انسان را الهی و عقل را زمینهی بندگی او برشماریم
باید اصولاً و اساساً معقتد باشیم که تربیتهای غیر دینی و سکولار چه رسد به ضد دینی «تربیت» به معنای حقیقی کلمه نیستند و آنچه در جوامع غیر دینی از مقولهی تربیت مینویسند و میگویند و عمل میکنند، نسخههای جعلی یا انحرافی یا ناقص از تربیت حقیقی است.۱۳
ضرورت نگاهی نو به تربیت اسلامی
با توجه به مطالب گذشته مشخص شد که «انسان» موضوع تربیت است و تفاوت مکاتب تربیتی در تعریف تربیت، حاصل نوع تأمل و نگاه آنها در ماهیت انسان است. اگر بخواهیم «تربیت اسلامی» را به درستی و راستی بشناسیم و بر آن میزان و مبنا و در آن جهت تلاش کنیم، باید نگاهمان به دو مقوله انسان» و «زندگی» اصلاح شده و تغییر یابد چراکه هدف تربیت اسلامی، خوب زندگی کردن انسانها طبق آموزههای اسلامی است.
انسان کیست؟
تا به حال مشهورترین و رایجترین تعریف منطقی از انسان که درست هم هست این عبارت بوده است: «الانسان حیوان ناطق» انسان جان داری است که سخن میگوید و میاندیشد. در این تعریف «حیوان» نماد زندگی گیاهی و حیوانی و «ناطق» موجودی که دارای اندیشهی علمی و انگیزهی عملی است. این تعریف اگر چه درست است، اما یک تعریف منطقی ایست. نطق (سخن گفتن) که نشانه عقل است شرط لازم انسانیت انسان است، ولی شرط کافی آن نیست. پس براستی تعریف حقیقی و کامل از انسان چیست؟
حقیقت این است که تعبیر «حَیّ مُتأله» تعبیر کامل تری در تعریف انسان است. «حَی مُتأله»؛ یعنی کسی که دارای حیات گیاهی، حیوانی و انسانی تعریف منطقی است و اضافه بر آن، خداشناس، خداجو و خداخواه است. او موجودی است که قالبیت ذوب شدن و فنا شدن در الوهیت «الله» را دارد، و این خداشناسی و خداخواهی جزء فطرت اوست، به تعبیر روشنتر، انسان آنگاه انسان است که خدا را بشناسد و به او برسد و بدون این او زنده حقیقی نیست. اگرچه زندگی ظاهری نباتی و حیوانی دارد و به ظاهر سخن میگوید و میاندیشد، از منظر قرآن کریم، انسان حقیقی کسی است که در محدودهی حیات حیوانی و طبیعی نایستد و انسانیت خود را محدود به «نطق» و «تفکر» نکند، بلکه باید حیات الهی و جاودانی و خداخواهی فطری خویش را به فعلیت برساند و تا مراحل تکامل را تا نظام خلافت و مظهریت اسمای حسنای الهی و تخلق به اخلاق الله بپیماید.۱۴
حیات حقیقی کدام است؟
با توجه به تعریف قرآنی از انسان، معنای «حیات» و «زندگی» نیز باید تصحیح شود. مفهوم زندگی در قرآن، برای انسان، همان حالتی است که باید انسان در آن باشد. «حیات طیبه» تراز زندگی حقیقی برای «حی متأله» است؛ به عبارت دیگر، انسان مورد نظر اسلام باید دارای زندگی مورد رضایت و موافق اسلام نیز باشد و حیات طیبه تربیت مورد نظر اسلام کوشش برای رساندن انسان به این موقعیت و زندگی است.در سوره مبارکهی نحل آیه ۶۷ حیات طیبه را این گونه توصیف شده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ اَوْ اُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُم بِاَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ؛ هر که از زن و مرد مؤمن، عمل صالح انجام دهد، او را حیات طیبه میبخشیم و به آنچه بهتر از آن انجام دادند، پاداششان خواهیم داد.»
«حیات طیبه» چیست؟
دو واژهی «طیب» و «طاهر» با وجود آنکه نزدیک به هم هستند، تفاوت هم دارند. تفاوت «طاهر» و «طیب» در این است که در طاهر، جنبهی پاکی از آلودگی منظور است؛ اما در طیب اضافه برپاکی از آلودگی، دلنشین بودن و دلانگیز بودن هم مد نظر است؛ مثلاً برخی آبها مانند آب جوی، پاک است، اما دلنشین نیست، ولی آب چشمه هم پاک است و هم گوارا؛ بنابراین «حیات طیبه» یعنی، زندگی پاک و دلانگیز. علامه طباطبایی ذیل آیات ۲۴ انفال و ۱۲۲ انعام و آیه مورد بحث، بیان میدارد که: زندگیای را که اسلام به رسمیت میشناسد، «حیات طیبه» است و زندگیهای دیگر هر چقدر به ظاهر در رفاه و آسایش باشد، زندگی اسلامی نیست؛ از این رو تعابیر «فَلَنُحیِیَنَّهُ» او را زندگی میبخشیم و «فَاَحیَیناهُ» او را زندگی دادیم که دربارهی انسانهای زنده است، به این مهم اشاره دارد که زندگیهای عادی، زندگی نیست؛ حیات نوین و حقیقی «حیات طیبه» است.۱۵
مؤلفههای «حیات طیبه»
مؤلفههای زندگی حقیقی و مورد پسند اسلام و قرآن را در عناوین ذیل میتوان یافت، شرح و توضیح این مؤلفهها فرصتی جداگانه میطلبد، در این مجال، فهرست آن ارائه میشود:
۱ ـ زندگی متکی به خدا و در پرتو نگاه حضور او که زندگی خدایی از دو ارزش عمده برخوردار است:
الف ـ انسان را از پوچی و بی هدفی رهایی میبخشد.
ب ـ آدمی با امیدواری به سوی کمال گام برمیدارد.
۲ ـ زندگی هدفدار؛ انسان در این زندگی مبدأ، مقصد، مسیر و راه، دارد به سوی هدف والای خود که لقاءالله است گام میزند.
۳ ـ زندگی تحت اشراف و راهنمایی قرآن، پیامبرصلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام
۴ ـ زندگی خلاق و آفریننده؛ رکود و سکون در این زندگی راه ندارد، در حیات طیبه، اگر امروز مثل دیروز باشد انسان «مغبون» و خسارت زده است و اگر امروزش بدتر از دیروز باشد «ملعون» و رانده شده از رحمت خدا است.
۵ ـ زندگی بر مبنای حریت و آزادگی؛ در این زندگی، اسلام آزادی انسان را در بندگی دانسته و حریت او را در عبودیت قرار داد و انسان به چنین زندگی ای، میبالد و به آن افتخار میکند و آن را عزت خود میداند.
۶ ـ زندگی مادی و معنوی توأمان؛ در این حیات برتر، انسان از لذت های مادی دنیا استفاده میکند و دنیا را مزرعهی آخرت میداند، و سهم خود را از دنیا و آخرت براساس آموزههای دینی برمیدارد.
۷ ـ زندگی با دیگران برمبنای خدمت و احسان؛ انسان مؤمن در این زندگی، لذت حقیقی را در خدمت به خلق خدا، گذشت از خطاهای آنان و احسان در حق آنها مییابد. با آنها زندگی میکند و شریک غم و شادی آنان است.
سخن آخر
سخن پیرامون «تربیت اسلامی» فراوان است؛ مانند بحث از مبانی تربیت اسلامی، اعم از انسان شناختی، معرفت شناسی، هستی شناسی و ارزش شناسی و اصول تربیت اسلامی؛ مانند ، ابتلاء، اعتدال، ارتباط ، فطرت و… ، عوامل تربیت اسلامی ؛ مانند نقش فرد، محیط، جامعه، حکومت و….، اهداف تربیت اسلامی ؛ مانند اهداف ناظر، بعد اخلاقی، اجتماعی، عاطفی، فردی، اعتقادی. روش های تربیت اسلامی؛ مانند بصیرت آفرینی، محبت و تشویق، تنبیه، اسوهپردازی که فرصتی دیگر و زمانی مناسبتر را میطلبد.
در نهایت اینکه تربیت اسلامی عبارت است: «کوشش های هدفمند و برنامهریزی شده مبتنی بر آرمان های اسلامی از سوئی و مربیان و نهادهای آموزشی و تربیتی جامعه چون خانه، مدرسه، حوزه، دانشگاه، رسانه و… برای رسیدن انسانهای خداجو و خداخواه به حیات طیبه قرآنی».
آنچه آمد طرح مطالبی بود که میکوشید، نگاه جدیدی را که برگرفته از میراث بزرگان است، درباره تربیت اسلامی ارایه دهد، تا بر اساس آن نگاه، تلاش های مطالعاتی و پژوهشی و فعالیتهای تربیتی سامان یابد. بر این مبنا شایسته است شاخصهها و اصولی چون تفویض، توسل، اسوه پردازی، معیت با حق، منطق اعطاء و هدایت ، فرصتدهی برای کشف خود، مرگ اندیشی و آشنایی متربی به آینده ابدی، مدیریت میل و رغبت، اتکاء به منابع سالم و آموزههای اسلامی، توجه به ظاهر به عنوان شرط لازم موحد شدن، مسئولیت پذیری در تربیت اسلامی مورد تأمل دوباره قرار گیرد.
منابع:
۱ ـ جوادی آملی، حیات حقیقی انسان در قرآن، تفسیر موضوعی، ج۱۵، نشر اسراء.
۲ ـ علامه جعفری، تعلیم و تربیت اسلامی، پیام آزادی.
۳ ـ خسرو باقری، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، مؤسسه فرهنگی تربیت.
۴ ـ محمد بهشتی، مبانی تربیت از دیدگاه قرآن، پژوهشگاه اندیشه.
۵ ـ محمدرضا شرفی، فلسفهی تربیتی اسلام با رویکرد تطبیقی، انتشارات مدرسه.
۶ ـ غلامحسین شکوهی، تعلیم و تربیت و مراحل آن، آستان قدس رضوی.
۷ ـ رضا فرهادیان، مبانی تعلیم و تربیت در قرآن و احادیث، بوستان کتاب.
۸ ـ سیدمجتبی هاشمی، تربیت و شخصیت انسان، ج۱، بوستان کتاب.
۹ ـ فلسفهی تعلیم و تربیت، ج۱، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
۱۰ ـ نشریات تربیت اسلامی، کتابهای اول، چهارم و هشتم.
پینوشت:
۱ ـ محمد داوری، نقش معلم در تربیت دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
۲ و ۳ ـ ر. ک. معجم مقائیس اللغه / ابن فارس، لسان العرب / ابن منظور، ج۵ / معجمالبحرین طریحی، ج۲ / المفردات راغب اصفهانی، ذیل ماده «ربو» و «رب» / المیزان علامه طباطبایی ۱/ ۲۴٫
۴- علیرضا اعرافی، برای مطالعه و آگاهی بیشتر به کتاب فقه تربیتی، صفحات ۲۸-۱۸مراجعه فرمایید.
۶ ـ تحف العقول، ۷۰٫
۷ ـ محمد معین، فرهنگ معین، ذیل واژهی دین.
۸ ـ محمد داوری، نقش معلم در تربیت دینی، ص۱۲ـ ۱۵ / دین و فرآیند جهانی شدن، مهدی ملکوتی سامانی، ص۱۷۶٫
۹ ـ جوادی آملی، شریعت در آیینه معرفت، ص۹۳٫
۱۰ ـ علامه محمدتقی جعفری، فلسفه دین، ص۱۶٫
۱۱ ـ داوود محمدی، تربیت دینی، ج۲، ص۲۸٫
۱۲ ـ داوود محمدی، نقش معلم در تربیت دینی، ص۱۶٫
۱۳ ـ برای تفصیل و توضیح این مطلب، نگاه تطبیقی و مقایسهای متون به مباحث تربیتی آموزشی و نقد و بررسی آنها را میطلبد که از فرصت این مقاله خارج است.
۱۴- جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، ص۱۳۵ ـ ۱۵۵٫
۱۵ ـ سیدمحمد حیدر علوینژاد، افقهای کمالاندوزی انسان، ص۳۰۶ ـ ۳۲۲٫