عقلانیت عاشورایی
سید مهدی موسوی
الگوی عقلانیت در تشکل اسلامی
زمانی یک تشکل میتواند اسلامی باشد که برآمده از مکتب فکری و پایههای علمی اسلام باشد. از پایههای بسیار مهم مکتب فکری اسلام، مقوله «عقلانیت» است که تشکل اسلامی باید براساس آن شکل بگیرد و بر همان اساس حرکت کند. اگر عقلانیت اسلامی در تشکلی نبود یا پایندی لازم به الزامات و دلالتهای آن نباشد، آن تشکل را نمیتوان متصف به اسلامیت کرد. حال باید بررسی کرد که در مکتب اسلام، عقلانیت چیست و چه مؤلفهها و لوازمی دارد.
انسان، موجودی است متفکر که کارهایش بر محور اندیشه و تعقل استوار است و تفکر او در تنظیم رفتارهایش مؤثر است. عقل، نیروی راهنما و راهبر اندیشه، انگیزه و رفتار انسان است. آیات متعدد قرآن کریم و روایات فراوان به مسئله عقل و عقلانیت توجه دارند. بررسی و مطالعه اجتهادی تکتک این آیات و روایات نیاز به کار تخصصی دارد. یک راه میانبر برای فهم عقلانیت اسلامی، بررسی یک مقطع از تاریخ اسلامی است که در آن عقلانیت تجلی یافته است. به نظر میرسد سراسر زندگی رسول اکرم ۶و ائمه معصومین از چنین ظرفیتی برخوردار است. یکی از مقاطع مهمی که عقلانیت اسلامی در آن تبلور یافت، شخصیت امام حسین (ع)و نهضت عاشورا است که بدون تردید برای تشکلهای اسلامی بسیار درسآموز و الهامبخش است.
نهضت امام حسین (ع)حرکت جمعی بر پایه مکتب فکری اسلام برای احیای آموزههای اسلامی و بازسازی جامعه اسلامی و اصلاح فرهنگ و سیاست بود. نهضتی که در تاریخ بیبدیل و جاودانه است. نهضت امام حسین (ع)علاوه بر تبلور شور و حماسه و تجلی زندگی رحمانی، سرشار از بنیانها و پیامهای عقلانی و تصمیمگیریهای بهموقع و حماسهساز است. به طور قطع اگر عناصر عقلانی و تصمیمگیریهای مبتنی بر عقل و اندیشه امام حسین (ع)و اصحاب ایشان نبود، جنبه متعالی عاشورا شکل نمیگرفت و نهضت امام حسین (ع)در تاریخ جاودانه نمیشد و الهامبخش نهضتها و تشکلهای اسلامی پس از خود نبود.
قیام امام حسین (ع)چون عاقلانه و برای اقامه عقلانیت اسلامی و آزادگی رفتاری بود، هیچگاه بر پایه احساس و عاطفه شکل نگرفت؛ اگرچه خالی از عنصر عاطفه نبود. برای مثال پس از شنیدن شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، از هدف و حرکت خود برنگشت و به گلایه عاطفی و قهر اجتماعی روی نیاورد و صحنه مبارزه و نهضت را ترک نکرد. بلکه بیش از گذشته سخنرانی نمود و بیدارگری کرد و به مردم کوفه نامه نوشت و آنها را از وضعیتی که در آن قرار گرفته بودند آگاه ساخت.۱
در سخنان امام حسین(ع)نیز شواهدی بر توجه ایشان به عقلانیت وجود دارد. به طور نمونه ایشان مؤمنان را در برابر سختیها و مشکلات به عقلانیت سفارش میکند و میفرماید: «إذا وَرَدَت عَلَى العاقِلِ لُمَّهٌ قَمَعَ الحُزنَ بِالحَزمِ وَ قَرَعَ العَقلَ لِلاِحتیال؛ اگر بر خردمندی مصیبتی وارد شود، اندوه را با دوراندیشی از میان بردارد و خرد را به چارهاندیشی وادارد».۲ همچنین وقتی که از ایشان درباره عقل پرسیدند، فرمود: «غمها را جرعهجرعه نوشیدن و با دشمنان مدارا کردن».۳
تبلور عقلانیت در کلام سیدالشهدا (ع)
در کلام و سیره امام حسین (ع) دلالتهایی بر تبلور عقلانیت وجود دارد که موارد زیر از آن جمله است:
- تبعیت از حق
قیام امام حسین (ع) دارای یک مبنای خاص معرفتی و عقلانی بود و آن اعتقاد به آفریننده کل هستی و معرفت به حق و حقیقت است که تماماً نور است. بر اساس این مبنا، عقل رشد نخواهد کرد و کامل نمیشود مگر آنکه از حق و حقیقت پیروی کند. امام حسین (ع) میفرماید: «لا یَکمل العَقلُ إلّا باتّباعِ الحقّ؛۴ عقل کامل نمیشود مگر به پیروی از حق». بر همین اساس اگر حق اصیل و حقیقت روشن نباشد، هیچ اندیشه و معرفتی استواری لازم را ندارد و در فضای غبارآلود که حجاب باطل، حق را میپوشاند، عقل در مسیر صحیح قرار نمیگیرد و عقلانیت صحیح شکل نخواهد گرفت. در نتیجه موجب سوء رفتار مردم و گسترش ظلم و رفتار تبهکارانه و رواج فساد میشود. در چنین فضایی که جولانگاه باطل است، جایی برای جامعه عقلانی نیست.
نهضت امام حسین (ع)بر شکوفایی عقل استوار بود؛ زیرا درصدد احیای حق و کنار زدن غبار از چهره حق و حقیقت بود که مبنا و معیار عقلانیت است. به همین جهت امام حسین (ع)در باب فلسفه نهضت عاشورا میفرماید: «ألا تَرونَ إلی الحقِ لا یَعمَل به و إلی الباطلِ لا یتناهی عنه لیرغب المؤمن فى لقاء ربّه حقّاً حقّاً فإنّى لا أری الموت إلّا شهاده و الحیاه مَع الظّالمینَ إلّا بَرماً؛۵ آیا نمیبینید که از باطل پرهیز نشده و به حق عمل نمیشود؟». بنابراین نهضت امام حسین (ع)و شهادت ایشان در راه حقطلبی و گسترش حقیقت در جامعه بود که پایه و اساس عقلانیت است.
- آگاهیبخشی
حادثه عظیم عاشورا ـ از زبان امام حسین (ع)ـ حرکتى آگاهیبخش و اصلاحطلبانه در امت اسلامى معرفى مىشود: «إنى لم أخرج أشراً و لابَطَراً و لاظالماً و لکن خَرَجتُ لطلبِ الإصلاح فى أمه جدی أرید أن آمر بِالمعروف و ناهی عَن المنکر و أسیر بسیره جدی و أبی؛۶ من از روی تکبر و فخر یا ناسپاسی نعمت یا به دلیل طغیان و ظلم و فساد، قیام نکردهام. من برای اصلاح امور امت جدم بهپا خاستهام. من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم عمل کنم». امام در پی بیداری عقول انسانها بود؛ بنابراین از ابتدای حرکت خود به بیان مقاصد و اهداف خود میپرداخت و در صحرای کربلا نیز هر روز بر بلندی میرفت تا سخن حق را به گوش لشکر دشمن برساند و آنها را از باطل بیرون آورد.۷
امام حسین (ع)با درک درست ضرورتهای زمان خود، طرحى را درانداخت که حیات اسلام را تضمین بخشید. طبق زیارت اربعین، قیام ایشان یک قیام بیدارکننده و رهاییبخش بود: «اَعْذَرَ فىِ الدُّعآءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلالَهِ؛۸ او در دعوت مردم جاى عذر و بهانهاى (براى کسى) نگذارد و بیدریغ خیرخواهى کرد و جان خود را در راه تو داد تا برهاند بندگانت را از (گرداب) جهالت و نادانى و سرگردانى (در وادى) گمراهى».
- عزتمداری
یکى از نقشهاى دین، به ویژه اسلام، آزادسازى عقول مردم از غل و زنجیرهاى گوناگون فردى و اجتماعى است. اسارت و بردگی انسان توسط انسانهای دیگر، مایه ذلت و پستی و کمالناپذیری او میگردد و چنین ذلتی مورد نهی خداوند متعال و رسول اکرم ۶است. چه اینکه رسول اکرم ۶در این باره میفرماید: «کسی که ذلت خود را با میل و رغبت بپذیرد، از خاندان ما نیست».۹ امام حسین (ع)نیز بر عنصر عزتخواهی توجه ویژهای دارد و در کلامیمشهور میفرماید: «آگاه باشید که ابن زیاد مرا میان انتخاب دو چیز قرار داده: میان مرگ و بیعت ذلیلانه؛ ولی ذلت و خواری از ما خاندان رسول خدا دور است؛ و نه خداوند این ذلت را بر ما میپذیرد و نه رسولش و نه مؤمنان و نه دامنهایی که طیّب و طاهرند».۱۰
- انتخاب آگاهانه یاران
حرکت و قیام امام (ع)یک حرکت انتحاری و احساسی نبود؛ بلکه حرکتی بزرگ و نشئتگرفته از عقلانیت دینی و آگاهی همهجانبه به ابعادمسئله بود که برای پاسداشت کرامت انسان و حفظ رسالت نبوی صورت گرفت. سیدالشهدا (ع)نهتنها خود با آگاهی کامل پای در میدان نهادند، بلکه کسانی را به یاری میطلبید یا آنها را میپذیرفت که هدفی جز خداوند نداشته و آگاهانه پای در رکاب مولای خویش باشند.
آن جضرت در روز هشتم ذیحجه در میان زائران بیت الله فرمودند: امروز، قربانگاه ما سرزمین کربلا و جامه احرام ما کفن است. باید برای نجات اسلام، جان خویش را قربانی کنیم. تنها آنان که جان خود را بر کف دست نهادهاند، با من همراه شوند؛ نه آنان که امید نام، نان و غنیمت، سلامت و پیروزی ظاهری دارند. کسانی با من همراه شوند که وطنشان لقاء الله است: «مَن کانَ فینا باذلاً مهجته موطّناً علی لِقاء اللهِ نَفسه فَلیرحل مَعَنا فإنّى راحل مصبحاً إنشاءالله؛ هر کس که خون خود را به قصد لقای الهی بذل میکند، همراه ما بیاید که اگر خدا بخواهد، صبح حرکت میکنم».۱۱
امام (ع)هنگام پیشنهاد عبیدالله بن حر، برای پذیرش کمک مالی و اعتذار از حضور در صحنه دفاع مقدس کربلا، چنین فرمود: «من آن نیستم که گمراهان را به عنوان بازو و یاور برگزینم و به آنها تکیه کنم».۱۲ حضرت (ع)در مواقع مختلف به آگاه نمودن اصحاب خود و لشکریان دشمن میپرداخت. حتی در آن لحظه که شمر بن ذی الجوشن، عباس (ع)و برادرانش را به دلیل نسبت مادری فرا خواند و آنها از صحبت با شخص فاسقی چون او خودداری کردند، امام (ع)فرمود: «با او گفتگو کنید، که قوم مادری شما است و ببینید چه میخواهد». در شب عاشورا، امام (ع)با استفاده از تاریکی شب عهد خود را از دوش یکایک اصحاب و خاندان خود برداشت و آنها را از حوادث فردا آگاه نمود تا هیچکس با جهل یا خجالت و رودربایستی مجبور به ماندن نشود و هر کس بخواهد از معرکه جان سالم به در ببرد.
- همنشینی با صاحبان عقل و جمع تجارب
در عقلانیت دینی، انسانها نمیتوانند خودرو و بدون استاد حرکت کنند؛ بلکه نیازمند همنشینی با صاحبان عقل و علم هستند. در تحف العقول به نقل از امام حسین (ع) آمده است: «مِنْ دَلَائِلِ عَلَامَاتِ الْقَبُولِ الْجُلُوسُ إِلَى أَهْلِ الْعُقُولِ وَ مِنْ عَلَامَاتِ أَسْبَابِ الْجَهْلِ الْمُمَارَاهُ لِغَیْرِ أَهْلِ الْکُفْرِ وَ مِنْ دَلَائِلِ الْعَالِمِ انْتِقَادُهُ لِحَدِیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقَائِقِ فُنُونِ النَّظَر؛۱۳ از نشانههاى خوشنامى و نیکبختى، همنشینى با خردمندان است و از نشانههاى نادانى، مجادله با غیر اهل کفر (و ستیزه با مسلمانان و مؤمنان) است و از نشانههاى دانا، نقّادى و بررسى او بر حدیث خود و دانش او به حقایق فنون رأى و نظر است.» ایشان همچنین بر کسب تجارب عقلانی تأکید میکنند و میفرمایند: «طُولُ التَّجارِبِ زیادَهٌ فِی العَقلِ؛۱۴ تجربههای فراوان باعث زیادی خرد است».
پینوشت
۱. عبدالله جوادی آملی، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص۸۰٫
۲. محمد محمدی ریشهری، خردورزی در قرآن و حدیث، ص۱۸۹٫
۳. همان، ص۱۴(ع).
۴. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج(ع)۸، ص۱۲(ع).
۵. کلمات الإمام الحسین (ع)، ص۳۵۶٫
۶. خوارزمى، مقتل، ص۱۶۱٫
۷. همان. برای اطلاع بیشتر از نقش عنصر امر به معروف و نهی از منکر در قیام امام حسین(ع)، ر.ک: مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۱٫
۸. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان.
۹. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج(ع)۴، ص۱۶۲، روایت۱۸۱٫
۱۰. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۴۱٫
۱۱. عبدالله جوادی آملی، شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، ص۱۴۵٫
۱۲. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۱۵، باب ۳(ع).
۱۳. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۴۸٫
۱۴. محمد محمدی ریشهری، خردورزی در قرآن و حدیث، ص۱۰۶٫