شکنجهگران
۱
شکنجه گران میگویند…
مؤلف: قاسم حسنپور
ناشر: موزۀ عبرت ایران
بخش اعظم کتاب «شکنجه گران میگویند»، اعترافات بهمن نادریپور (تهرانی) و فریدون توانگری (آرش)، دو تن از مشهورترین شکنجه گران ساواک در زمان شاه است که پس از انقلاب، در زندان یا در دادگاه بیان کردهاند و سپس در روزنامهها منعکس شد و اینک با مستندسازی، به انضمام اسناد ساواک و آلبوم تصاویر، به چاپ رسیده است.
این کتاب در فصل اول، به تبیین نقش دستگاه اطلاعاتی در رژیم پهلوی و جایگاه آن میپردازد و در فصل دوم، زمینههای پیدایش کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری را بررسی میکند. کمیتۀ مشترک ضد خرابکاری، به علت ناهماهنگی بین شهربانی و ساواک تشکیل شد. بدین صورت که کمیتۀ سوم ساواک و بخشی از شهربانی با یکدیگر ادغام شده و کمیتۀ مشترک به وجود میآید. این کمیته، بازداشتگاهی داشته که تهرانی، شکنجهگر معروف در آن از مبارزان اعتراف میگرفته است. بازداشتگاه موقت کمیتۀ مشترک، گاه به زندان تبدیل میشد و حتی در مواردی تا سه سال، فردی را آنجا نگه میداشتند.
در فصل سوم کتاب، نخست به این موضوع پرداخته شده که «آیا شاه از این شکنجهها خبر داشته یا نه؟». تهرانی اعتراف میکند که همۀ موارد در بولتنهایی، به اطلاع دربار میرسیده است. پس از آن، انواع شکنجههای آن دوران، با آوردن خاطرات افراد، بیان شده و به فرازهایی از بازجویی از جمله ارعاب، تهدید و خشونت پرداخته شده است. مؤلف در فصل چهارم، فضای بازِ سیاسی پس از سال ۱۳۵۵ را بررسی کرده است و علت آن را ذکر میکند. سپس در فصل پنجم، با عنوان «فروپاشی دژ»، تصرف و تسخیر کمیتۀ مشترک و دستگیری شکنجه گران، بازگو شده است. فصل ششم اعترافات تهرانی، آرش و بقیه در هشت جلسه دادگاه است. پایان بخش این فصل، اعترافات دیگر بازجویان و شکنجهگران ساواک و در نهایت، اسناد و عکسهای مستند آمده است.
بریدهای از متن:
فرج الله سیفی کمانگر، معروف به کمالی میگوید:
هر کس را دستگیر میکردند، بدون شکنجه نبود و پرویز ثابتی علناً در کمیسیونها اظهار میداشت که دستور شاه است؛ باید بزنید و اعتراف بگیرید و ریشۀ این خرابکاریها را پیدا کنید. این دستور را ثابتی به عضدی داده بود. در نتیجه هر کس را به کمیتۀ مشترک میآوردند، حتی اگر یک اعلامیه خوانده بود، [بازجویان او را] شکنجه میکردند و من هم به عنوان بازجو از این قاعده مستثنی نبودم.