سواد رسانه، دریچهای به سوی تحقق سبک زندگی دینی
علی قهرمانی، پژوهشگر رسانه
مقدمه
بشر امروز، اسیر رسانهها است؛ رسانههای جمعی امروز در جایگاه اربابان سنتی نشستهاند و خوانین مدرنی هستند که هر آنچه میخواهند، امر میکنند و جامعۀ جهانی را از هر آنچه نمیپسندند، با قدرت نرم خویش باز میدارند. اربابان دنیای پسامدرن، این بار به جای تکیه زدن بر مسند قدرت، در کنج خانههای ما یا میان دستان ما جای گرفتهاند، با دلبری از انسانها، سوار بر موج اعتماد مردم شده و اینگونه اهداف و مطامع خویش را پیش میبرند.
باید بدانیم تمام آنچه در رگهای رسانهها جریان دارد و باعث حیات آن شده، سالم و پاک نیست. در شریانهای بسیاری از رسانههای فرانو، خون کثیف و مسمومی جریان دارد که رسانه را بیمار کرده و این بیماری رسانهها، ما را نیز بیمار میکند. برای آنکه از این بیماری در امان بمانیم، باید راهکارهای تعامل صحیح با رسانه را بیاموزیم. اولین چیزی که در این مسیر نیاز داریم، سواد تعامل با رسانه است. سواد رسانهای، مهارت بازشناسی انگیزهها و ارزشهای نهفته در پیامها و تجزیه و تحلیل پیامهای ارتباطاتی، توانایی تشخیص وثوق اخبار و دیگر پیامهای رسانهای۱ و دانش مدیریت رسانهها و تنظیم رژیم مصرف انواع پیامهای ارتباطی است.
این سواد، توانایی رمز گشایی، درک، ارزیابی و کار با اشکال مختلف رسانه را به مخاطبان میدهد و در شرایط انبوه شدن پیام، به آنها میآموزد چگونه پیامهای مورد نیاز را پیدا کند و اهداف پیام را تشخیص دهند.۲
مفهوم شناسی سبک زندگی
برای این اصطلاح، تعاریف زیادی ارائه شده است. مانند: «روش خاصّی از زندگی یک شخص یا گروه.۳ شیوه زیستن که منعکس کننده گرایشها و ارزشهای یک فرد یا گروه است؛ عادات، نگرشها، سلیقهها، معیارهای اخلاقی، سطح اقتصادی و… که با هم، طرز زندگی کردن فرد یا گروهی را میسازند.»۴
دکتر محمد سعید مهدوی کنی، سبک زندگی را اینگونه تعریف میکند: «الگوی همگرا (کلیت تامی) یا مجموعۀ منظمی از رفتارهای درونی و بیرونی، وضعهای اجتماعی و داراییها که فرد یا گروه بر مبنای پارهای از تمایلات و ترجیحها (سلیقه) و در تعامل با شرایط محیطی خود ابداع یا انتخاب میکند. یا به اختصار، سبک زندگی الگو یا مجموعۀ نظاممند کنشهای مرجح است.»۵
قدرت رسانه
یکی از قدیمیترین نظریهپردازانی که قدرت رسانه را در قالب نظریهای بسیار مهم مطرح کرد، فردی به نام «جرج گربنر» است. وی نظریۀ خود را «کاشت» مینامد و استدلال میکند که اهمیت رسانهها، در خلق راههای مشترکِ انتخاب و نگریستن به رویدادها است. در واقع، رسانهها روایتهایی یکسان و نسبتاً مورد وفاق از واقعیات اجتماعی ارائه و مخاطبان خود را نیز سازگار با آن «فرهنگ پذیر» میکنند.
نظریۀ کاشت
نظریهپردازان کاشت، دربارۀ استفادۀ موردی یا کوتاهمدت از رسانهای خاص -مانند اینکه تماشای برنامهای ویژه، اثرات چشمگیری بر باورها و نگرشهای بینندگان دارد- بحث نمیکنند؛ بلکه مدعیاند استفادۀ بلندمدت از هر رسانهای -مانند تماشای تلویزیون- برای مدتی طولانی، تأثیراتی بر روی جهانبینی، باورها و حتی اعتقادات کاربران آن رسانه میگذارد.۶
استفادۀ زیاد و تعامل طولانی مدت با رسانه، به نوعی زیستن در فضای مجازگونۀ رسانه است. حتی اگر این مرحله و این شکل از زیست مجازی را نپذیریم، باید گفت امروزه در بهترین حالت، رسانهها جای دوستان صمیمی ما را گرفتهاند و خود در جایگاه رفیقان نداشتۀ انسانهای تکنولوژی زده نشستهاند. آنچه در این اوضاع باید آموخت، دست کم آداب معاشرت و مجالست با این دوست بی جان ولی عزیزتر از جان ماست که آداب معاشقه و مراودۀ پیش از خواب ما با او تا پاسی از شب طول میکشد و صبح نیز پیش و بیش از هر چیزی احوال او را میپرسیم.
این قاب جادویی با جادوی تکنولوژی خود ما را به افراد دور، نزدیک و از افراد نزدیک، دور میکند و ما را با دوستانی همنشین میکند که گاه حتی از هویت آنها بیخبریم. ما را به طور مجازی به دنیایی میبرد که معمولاً دوست داریم و مایۀ سرگرمی ما است. همنشینی و مصاحبت با رسانه در درازمدت ما را با کسانی دوست میسازد که وجه مشترک ما با آنها، سرگرم شدن و خوش گذراندن در این فضا است و الگوهایی را برای ما ارائه میکند که بیشترین وقت را صرف رسانه میکنند. به عبارت دیگر، رسانههای نوین -به ویژه فضای مجازی- زیست بوم دوم ما شده است و با ارائۀ الگوهای رفتاری در حال تغییر سبک زندگی ما است.
چگونه رسانه مفاهیم را در ذهن ما میکارد؟
رسانهها به دو شکل عمده این کار را انجام میدهند؛ اول آنکه زیباییهایی که به تصویر میکشند، ما را مسحور و مبهوت خود میکند و ما به داشتن و شخصیسازی آنها علاقهمند میشویم. این جذابیتها گاه تا آنجا پیش میرود که فرد برای کسب آنها دست به هر کاری میزند. نمونهای از این رفتار را در گرفتن سلفیها در مکانهای مرتفع و یا در صحنههای پر خطر میتوان دید. آنچه ممکن است کمتر به چشم آید، تغییر رفتار ساکنان دنیای صفر و یک است. این تغییر رفتار که نشانگر تغییر سبک زندگی است، در سه بعد دانشی، انگیزشی و رفتاری ظهور و بروز دارد؛ برخی مسایل رسانه تأثیر عاطفی و هیجانی بر مخاطب میگذارد و در کوتاهمدت، انگیزۀ انجام عمل خاصی را در او به وجود میآورد یا او را از انجام اموری باز میدارد.
گاهی نیز رسانه با ارائۀ الگوهای رفتاری و در فرایند الگوگزینی۷ بر رفتار مخاطب اثر گذاشته و کاربران رسانه به تقلید از آنچه در رسانه میبینند، رفتار خاصی را بر میگزینند.
اثر عمیقتری که رسانه بر مخاطب خود دارد، تأثیر شناختی است. در این اثرگذاری، رسانه موفق میشود با جلب اعتماد به خود و تغییر ارزشهای کاربر، نگرش او به هستی و زاویۀ نگاه او به مسایل را عوض کند. در این مرحله که عمیقترین لایۀ سبک زندگی را نیز شامل میشود، کاربرِ رسانه، هم اطلاعات خود و هم نوع تحلیل آن را از رسانه میگیرد. به عبارت دیگر، اطلاعات، دانش و بیش فرد توسط رسانه چینش میشود، او به کاربر حرفهای تبدیل شده و استفاده کنندۀ صِرف رسانه است. چنین فردی هویت پیشین خود را از دست داده و هویتی مناسب با آنچه در رسانه معرفی میشود، مییابد.
چاره چیست؟
شاید اگر سواد رسانه را به دو بخش عمدۀ «سواد پیشگیرانه» و «سواد هجمه» تقسیمبندی کنیم، کار اشتباهی نکرده باشیم. در بخش اول، تلاش عمده بر این است که مخاطب از کاربر غیر فعال به فعال تغییر موضع داده و از مصرف کنندۀ صرف بودن خارج شود. تمام تلاش این مرحله این است که فرد را از مصرف کنندۀ حرفهای و منفعل، به کاربر فعال تبدیل کند.
به بیانی دیگر، سواد دفاعی به مخاطب میآموزد که در فتنۀ رسانهها نیز همچون بچه شتری باشد که او را نه پشتى است تا سوارش شوند، و نه پستانى دارد تا شیرش را بدوشند.۸ او کاربری است که تلاش دارد تا از فواید رسانه بهرهمند شود و در دام آسیبهای آن نیفتد.
اگر مخاطبان بتوانند با بصیرت عمیق به کشف پیامهای رسانه بپردازند و در مقابل آن موضع و واکنش فعالانه داشته باشند، رسانه نمیتواند آنها را به سمت و سویی که خود میخواهد، بکشاند؛ مخاطب، خود مدیری است که تعیین میکند چه پیامهایی را دریافت کند و از میان این پیامها کدام به نفع اوست و کدام را برای بهتر زیستن نیاز دارد.
سواد هجمه، فرد را از کاربر، به استفاده کنندۀ فعال رسانه و تکنولوژی تبدیل میکند و به او میآموزد تا ضمن بهرهبرداری مثبت از رسانه، آن را در اختیار خود گرفته و مدیریت کند. سواد هجمه به اینجا ختم نمیشود و در کنار ایجاد نگرش انتقادی در مخاطب، به او نحوۀ تعامل سازنده با رسانه و چگونگی تقابل با رسانههای فراگیر را یاد میدهد. چنین فردی اگر در فضای مجازی حضور هم داشته باشد، حضور او نه تنها فایدۀ شخصی برای خودش دارد، بلکه جای پایی از خود برای دیگرانی میگذارد که در پی او به این عالم پا میگذارند. به عنوان مثال، درگاه یا صفحهای باز میکند و در کفرستان صفر و یک، موکبی مجازی برپا میکند تا به جویندگان حقیقت در برهوت مجازی، آب حیاتی برساند.
این مستلزم آن است که فرد در کنار سواد رسانه، مبانی دینی بهتر زیستن و سبک زندگی مؤمنانه و عفیفانه را نیز بیاموزد. چنین انسانی که سلامت جسم و روح و نیز آرامش، نشاط و شادی پایدار خویش را در زندگی دنیایی و عاقبت به خیری و سعادت در زندگی اخروی را در گرو سبک زندگی ایمانی میداند، در دنیای مجازی هم به دنبال حقیقت و سعادت و در پی دستگیری از گم کردههای مسیر حق است.
پینوشتها:
(۱) حیدری، علی: «سیاستگذاری رسانهای مبتنی بر سواد رسانهای و مسئولیت اجتماعی»، ارائه شده در همایش ملی سواد رسانهای و مسئولیت اجتماعی(بخش علمی–پژوهشی).
(۲) حسینی، سید جواد: «سواد رسانهای»، سایت نهضت سواد رسانهای، وبلاگ روابط عمومی و سواد رسانهای.
(۳) لغتنامه آکسفورد، ۱۹۹۰.
(۴) لغتنامه رندم هاوس، ۱۹۸۷.
(۵) مهدوی کنی، محمد سعید: «دین و سبک زندگی»، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، ۱۳۹۱، ص ۷۸٫
(۶) مهدیزاده، سید محمد: «نظریههای رسانه: اندیشههای رایج و دیدگاههای انتقادی»، تهران: نشر همشهری، ۱۳۸۹٫
(۷) ر.ک. مارلت، جی. آلن و دیگران: «روشهای الگوگزینی»، ترجمۀ پروین غیاثی، شیراز: نشرراهگشا، ۱۳۸۱٫
(۸) نهج البلاغه: حکمت ۱؛ بحارالأنوار: ج۳۲/۴۰۶.