زنی با کلاه ایمنی

محمدرضا صفی‌خانی

 

در نقد تحصیل دختران

تلفن زنگ زد. خواهرم بود. می خواست درباره مشکل دوستش با من صحبت کند تا راه حلی به او نشان دهم. ماجرا را تعریف کرد که یک روز دوستم پیش من آمد و در مورد اختلافش با همسرش توضیح داد که چند مدت پیش اختلافی میانمان پا گرفته است. همسرم به من می‌گوید رفتارت مردانه است. او لطافت کمی در من می‌بیند. از گفته همسرم جا خوردم. فکر کردم شوخی می‌کند. ولی جدی می‌گفت. دوستم از من پرسید: از نظر تو آیا شوهرم درست می‌گوید ؟ من یک مَردَم؟ دیگر احساس و لطافت ندارم؟ چه کار کنم؟

خواهرم، منتظر جواب، ساکت شد. ولی من جوابی نداشتم. سؤال برایم عجیب و غریب آمد. مگر آن زن چگونه رفتار کرده؟ حدسم این بود که مشکل، ریشه در جای دیگری دارد، ولی در زندگی مشترکشان بروز و ظهور کرده است. از خواهرم خواستم که درباره دوستش برایم بگوید. گفت او در رشته معماری مشغول به تحصیل است و به صورت پروژه‌ای سرکار می‌رود.

حرفش را قطع کردم و پرسیدم که آیا محیط بر رفتار اثر دارد یا نه؟ جوابش بله بود. از او خواستم تا دقیق به حرف‌هایم گوش دهد و عمیق‌تر به این مشکل نگاه کند.

به همین دلیل، سؤال‌های مبنایی‌تری طرح کردم. مثلاً اینکه اصلا به نظر تو دختران چرا تحصیل می‌کنند؟ چرا درس‌های پسرها و دخترها یکی است؟ مگر این دو گروه باهم تفاوت ندارند؟ آیا قرار است وظایفشان در آینده یکی باشد که آموزش، تحصیل و فضای آموزشی‌شان برابر است؟ اصلا وظیفه هرگروه چیست؟

خواهرم ساکت بود و فقط گوش می‌داد.

حرف‌هایم که تمام شد، دیگر زمان جواب دادن بود. معلوم بود سؤال‌هایم او را به چالش کشیده و ذهنش را درگیر کرده است؛ چون او کسی نبود که ساکت بماند و نظر ندهد. به او جواب دادم که این دو گروه شباهت‌های زیادی دارند. مانند: انسان بودن، عقل داشتن، تفکر کردن، حرف زدن و داشتن نیازهای مشترک (غریزه، محبت، احساس، خوراک، پوشاک) و… .
برای قبول کردن تحصیل و فضای آموزشی یک‌جور و هماهنگ، این شباهت‌ها مطلب کمی نیست. ولی باید بگویم با این همه شباهت، فرق‌هایی هم وجود دارد. به قول آن کتاب معروف که می‌گفت زنان و مردان دو دنیای متفاوت‌اند و یکی را در مریخ می‌جست و دیگری را در ونوس.

آیا این تفاوت یک دفعه پدید آمده است یا از ابتدای خلقت همراهشان بوده؟ زمانی که تفاوت از ابتدای آفرینش باشد پس آموزش و تحصیل یکسان و هماهنگ معنا ندارد.

برایش گفتم که این زن قرار بود در فضای آموزشی‌اش، مهارت‌هایی را برای اجرای نقش‌های آینده یاد بگیرد، ولی به جایش کتاب‌هایی پر از حرف‌های سرد و بی‌روح می‌خواند، او در این فضا بزرگ شده و ریشه دوانده است. می‌خواستم او را متوجه این مطلب کنم که «این فضای آموزشی، درختی بدون ثمر پرورش داده است»؛ چون رفتارش به‌گونه‌ای است که ابتدایی‌ترین نیازهای همسرش مانند محبت، مهربانی و آرامش، برآورده نشده است. به نظر تو این بی‌ثمری نیست؟ مطمئن باش او در ایفای مسئولیت‌های دیگر خود مانند مادر بودن هم به مشکل برمی‌خورد.

چون شناخت درستی از خودش ندارد، هنوز نمی‌داند باید چگونه باخودش رفتار کند. اصلاً هیچ تعریف درستی از خود ندارد و نمی‌داند هویت دخترانه و یا زنانه چیست. هنگامی که تعریف غلط شد، جواب هم جز غلط چیز دیگری از آب در نمی‌آید.

برای اینکه حرف‌هایم را ملموس‌تر کنم، از خواهرم پرسیدم: اگر به تو بگویند چه تفریحاتی را دوست داری یا به چه شغلی علاقه‌مندی، چه می‌گویی؟ بدون معطلی گفت: دوچرخه و موتورسواری، پینت‌بال، والیبال، پزشک، پلیس، مهندسی، نقشه‌کشی. به او گفتم این‌ها تفریحات و شغل­های مردانه است و از دل این فعالیت‌های پر استرس و خشن، نه لطافت و آرامشی بیرون خواهد آمد و نه کسی که بتواند این‌ها را به دیگری هدیه دهد.

دیگرکسی با این روحیه‌های از هم پاشیده و قلابی، به نقش همسری و مادری توجهی نمی‌کند؛ چراکه ذائقه‌ها و انگیزه‌های‌شان عوض شده است. تا حالا شده یک سیب را گاز بزنی بعد، مسواک بزنی و بلافاصله، دوباره به سیب گاز بزنی؟ چرا مزه‌اش عوض شد!؟ سیب که همان سیب بود! بله این همان تعریف غلط است که در ذائقه فکر رخ می‌دهد.

در نتیجه، آن دختر نمی‌تواند در آینده مسئولیت همسری و مادری را به‌خوبی بپذیرد؛ چون الزامات نقش دختری را که پایه‌گذار دو نقش دیگر است، رعایت نکرده است. خب هر نقشی الزاماتی دارد که باید آن را بیاموزد؛ برای نمونه، نقش دختری را می‌گویم که باید دختر چه الزام‌هایی را رعایت کند تا بتوان او را دختری ایده‌آل دانست. برخی از بایدهایی که یک دختر باید بداند، عبارت‌اند از: شناخت هویت انسانی بانوان، شناخت استعدادها و توانمندی‌های دخترانه (تفاوت‌ها؛ هوش عاطفی، زبانی و معنوی)، شناخت مسیر درست حیات علمی دخترانه، صبر و استقامت در مشکلات، پرکاری و نشاط، احساس عزت و کرامت در سایه درک منزلت و توانمندی‌های دخترانه، پرهیز از هر گونه خرافه‌گرایی، حفظ ویژگی‌ها و ظرافت‌های روحی دخترانه، اهتمام به مهارت‌های هنری دخترانه و الزامات دیگری که باید دختر در فضای آموزشی یاد بگیرد تا در آینده دنبال نقش‌های اصلی و حیاتی باشد.

پس از این حرف‌ها، به خواهرم گفتم: مشکل دوست تو با همسرش این است که برایت بازگو کردم. او باید محیط کارش را رها کند که می‌دانم به خاطر علاقه و تحصیلش کار سختی است. ولی با این کار به آن آرامش و لطافت روحی دلخواه خودش دست می‌رسد.

با خواهرم خدا حافظی کردم. تماس که قطع شد، یاد گفته‌ای از استاد صفایی افتادم که می‌گفت:

«زنان و مردان در نقش‌ها برابرند. همه با هم برابریم. ولی در شغل، حتی مردها با هم برابر نیستند و هرکس امکانات هر کاری را ندارد و این تقسیم کارها و شغل‌ها باید بر اساس امکانات بیشتر و بهتر انجام گیرد. نه اینکه بگوییم کارهای داخل به دوش چه کسی و کارهای بیرون بر دوش دیگری.»

دکمه بازگشت به بالا
🏠 صفحه اصلی
🏠 صفحه اصلی