تربیت و ولایت الهی
محمد ملائی نوری
دانشهای بنیادین(۳)
مبادی و مقدمات تربیت و اخلاق توحیدی
اشاره
شرافت و کرامت ما انسانها در بهرهمندی از گوهری گرانبها به نام عقل است؛ عقلی که با تفکر و خردورزی پرفروغتر میشود و راه و رسم زندگی راستین را به ما بهتر و بیشتر نشان میدهد. در این راه، بهرهگیری آگاهانه و نه مقلدانه[۱] از دانش گذشتگان، ما را به سرعت از وادی جهل و جهالت تا قلههای علم و دانش اوج و عروج میدهد و پایههای بنیادین نظام فکری ـ رفتاری ما را استوار میسازد.
کششها، کوششها، کنشها و واکنشهای ما، همه بر بستر شناختها و بینشهای ما میرویند. برخی از این شناختها، اساسی و بنیادین هستند و تمامی رفتارها و کردارهای ما از آن ریشه میگیرند. در شمارههای پیشین به گوشهای از مباحث دانشهای بنیادین معرفتشناسی و هستیشناسی (عام)[۲] پرداختیم. اکنون به حوزه دیگری از مباحث بنیادین، یعنی خداشناسی میپردازیم.
دو تذکر
- دامنه مباحث خداشناسی
انسان در نگاه ابتدایی دارای چهار حوزه ارتباطی است. یک حوزه درونی (رابطه با خود) و یک حوزه بیرونی که شامل رابطه با فراتر (آفریدگار)، رابطه با برابر (دیگر انسانها)، رابطه با فروتر (جهان) میشود. آنچه در هستیشناسی عمومی مطرح شد، شناخت بنیادین جهان است و آنچه در مباحث انسانشناسی خواهد آمد، بخش عمدهای از مسائل بنیادین حوزه روابط شخصی و اجتماعی ما را مشخص میکند. بررسی مسائل مرتبط به روابط فراانسانی (آفریدگار انسان و جهان) و هر مسئله بنیادین دیگر مرتبط با آن را در مباحث خداشناسی بررسی خواهیم کرد. روشن است با این نگاه، مواردی مانند راه و راهنماشناسی (پیامبرشناسی، امامشناسی و…) به دلیل جنبه الهی خود در این مباحث داخل خواهد شد.[۳]
- هدف و روش بحث
مبانی مطرحشده در مبحث خداشناسی بنیادین و ضروری است؛ اما در این نوشتار نیز همچون نوشتارهای پیشین، فقط درصدد ارائه گزارشی از ضرورت و نقش این مبانی در علوم درجه دو (روبنا) و دستوری همچون اخلاق و تربیت هستیم. هر یک از ما برای اثبات اصول این مبانی باید عقل و فکر خود را به کار گیرد و راه و روش آن را در سخن اندیشوران و نوشتارهای هر رشته از این علوم جستجو کند.
بیان مبانی
- ناز بینیاز (خدای کامل متعال)[۴]
واقعیت و هستی، حقیقتی است که شک و تردید در آن راه ندارد. ما نمیتوانیم واقعیت هستی، واقعیت خویش و شناخت خود از این واقعیتها و پیوند با آنها را انکار کنیم. همانگونه که در نوشتارهای پیشین (مباحث عمومی هستیشناسی و شناختشناسی) گذشت، نهتنها نمیتوان سخن از انکار و نفی آن به میان آورد، بلکه هر گونه تلاشی با این هدف به اثبات آن خواهد انجامید و جز گزافهگویی و گرههای ذهنی زیانبار نتیجهای در بر نخواهد داشت.
آری، ذهن پیراسته از شبهه و شیطنت، واقعیت و هستی را مییابد و از سوی دیگر درمییابد که تمام واقعیتهای پیش روی او نیازمند و وابستهاند. وابستگی از آنها جدا نیست و همه در بند مکان و گذر زماناند و از گزند تغییر و دگرگونی در امان نیستند. آن واقعیت و حقیقتی که این نیاز و وابستگی را برطرف میکند، خود باید بینیاز و غنی باشد.
به عبارت دیگر، واقعیت از دو حال خارج نیست. یا بینیاز و خودآ است (و واقعیت و هستی را وامدار دیگری نیست) یا نیازمند به بینیاز دیگر است که نیاز او را برطرف میکند و در هر دو صورت، واقعیت خودآ و ناوابسته (خدا) ثابت میشود.
از سوی دیگر این ناوابستگی و استغناء، نامتناهی و نامحدود بودن را به همراه خواهد داشت؛ زیرا هرگونه محدود بودن و تناهی، به معنای وابسته و نیازمند بودن است. نامحدود و غیرمتناهی بودن خدای سبحان همانگونه که تمام کمالات و صفات ذاتی و فعلی حضرت حق را اثبات میکند، توحید و یگانگی او را نیز به ما نشان میدهد؛ زیرا واقعیت نامحدود و نامتناهی، دوئیت و شراکت نمیپذیرد. آن چیزی که «دو»پذیر باشد، محدود و وابسته خواهد بود.
ایمان به خدای تعالی و شناخت صفات حیات، علم و قدرت و همچنین رحمت و فیض بینهایت او از تعالیم مشترک تمامی ادیان الهی بوده و بنیادیترین مبنای فکری و عقیدتی ما است. با پذیرش و فهم دقیق و عمیق مفاهیم و اصول توحیدی، پذیرش و درک دیگر مبانی بنیادین و همچنین اصول اخلاقی و تربیتی و احکام و قوانین عملی و عبادی برخاسته از آن، آسان و امکانپذیر خواهد بود. هرگونه ضعف و تزلزل در این مبنا، تمام بنیاد فکری اخلاقی و عملی ما را لرزان میسازد. به عبارت روشن، تمام دین و اندیشههای دینی در خداشناسی تنیده شده است و اگر شناخت خدا و ایمان به او را بکاویم، تمام حقایق دین از درون آن خواهد رویید.
آثار تربیتی
خدای غنی و مطلق، تمام نیازهای موجودات را با علم و قدرت خود و در سایه مهر و رحمتش برآورده میسازد و ما و تمام موجودات، هر چه از خوبی و کمال داریم، از لطف و کرم دمادم و فیض و احسان لحظهبهلحظه او است. اعتقاد به چنین آفریدگار مهربان و یکتایی، روشها و برنامههای زندگی ما را سمت و سو میبخشد. چون او است که ما را آفریده (توحید خالقیت) و هر آنچه داریم، از او است (مالکیت مطلقه الهی) و او است که ما را میپرورد (توحید ربوبیت) و هر آنچه در سراسر هستی رقم میخورد، به دست علم و قدرت او است (توحید افعالی). عبادت و بندگی فقط سزاوار و بایسته او خواهد بود (توحید عبادی). اینچنین، جهتگیری کلان و هدفگذاری اصلی ما ـ به ویژه در مسائل تربیتی ـ بر اساس خواست و اراده او خواهد بود. هدفگیری تمامی روشها و اصول و راهبردهای تربیتی باید در سایه توحید و همسو با آن سامان بگیرد.
محروم ماندن از حریم معرفت و محبت توحید، ما را به صحرای کثرت و برهوت گمراهی خواهد کشاند و آشفتگی فکری و آلوده شدن به ایسمها و مکتبهای نارسا و سطحینگر را به ارمغان خواهد آورد. در این صورت سرانجامی جز سرگشتگی در وادی پوچی و روزمرگی یا سرکشی و وحشیگری مدرن نخواهیم داشت.
- خلقت خداوند قادر
نظام هستی، فعل و آفریده خداوند و نمود و نشانه صفات جلال و جمال الهی است. هر برگ و ذره، علم و حکمت او را به ما نشان میدهد و کوه و کهکشان، قدرت و عظمت او را به رخ ما میکشد. هر آفریده، به اندازه حد و حدود خود، پرده از گوشهای از حریم کبریایی او بر میگیرد. بنابراین نگاه به خلقت باید در سایه فهم صفات خالق صورت پذیرد. با اشاره به چند مفهوم و با توجه به همین نکته، میکوشم نگاهی دوباره به آفرینش داشته باشم.
الف) قضا و قدر
تمام پدیدهها، آفریده خداوند متعال و وابسته به ذات بینیاز اویند و هیچ کس از خود چیزی ندارد. همه چیز از آنِ او است و اگر ما یا هر موجود دیگری اختیار یا ارادهای داریم، در دامنه اذن و اراده و مشیّت او است. این سخن به معنای آن خواهد بود که هر پدیده و زمینههای پیشین و پیامدها و آثار متأخرش به ذات الهی و اذن او وابسته است و از دایره علم و قدرت و حکمت الهی بیرون نخواهد بود.
با این تحلیلِ خلاصه از قضا و قدر الهی جایی برای اوهامی چون اتفاق و شانس و بخت و اقبال و تصادف باقی نمیماند؛ چراکه همهچیز بر اساس اندازه و حکمت الهی صورت گرفته است و چیزی جز قدرت الهی در جهان تأثیرگذار نیست و هر تأثیری به اذن و اجازه او باز میگردد.
چنین نگاهی انسان را وا خواهد داشت تا بر اساس وظیفه و تکلیف گام بردارد و در انتظار شانس و اقبال نماند. توکل و تفویض و رضا و تسلیم راهشان به نظام تربیتی هموار و جایگاه رفیع آنها در روشهای تربیتی نمودار خواهد شد و دیگر زمینهای برای شک و شبهه و شکایت باقی نخواهد ماند.
ب) یکپارچگی و انسجام خلقت
همه ما وابسته به یک بینیاز هستیم و او است که ما و تمام جهانیان را با علم و حکمت خود آفریده است. از آنجا که تمام جهان را یک حکمت و علم اداره میکند و یک نظم بر آن حاکم است، جهان هماهنگ و همآوا است. همه بر اساس یک نظام حرکت میکنند و بر گرد یک منظومه میچرخند.
وحدت و یکپارچگی آفرینش که ناشی از وحدت آفریدگار و علم و حکمت او است، ما را بر آن میدارد تا در نگاه خود به جهان، گرفتار کوتهبینی و یکجانبهنگری نشویم. در برنامهریزی برای زندگی و تربیت نهتنها باید خود و تمام ابعاد وجودی خویش را در نظر بگیریم، بلکه باید جایگاه و نقش دیگران را نیز در آن برنامه ترسیم کنیم و مجاز نیستیم طبیعت و دیگر اجزای خلقت را نادیده بگیریم. به عبارت روشن، خود را با تمام روابط و پیوندهای مرتبط با خود ببینیم. بر اساس این تفکر، نباید در لحظه زمینگیر شد و باید خود را با گذشته و آینده پیوند زد.
نادیده گرفتن چنین پیوندی باعث خواهد شد در برنامهریزی، مسئلهمحور و تکموضوعی اقدام کنیم. هنگام اصلاح و تربیت چارهای جز تدریجی و گامبهگام رفتن نیست؛ اما برای ترسیم راهبردها و نظامسازی تربیتی، کاری خطرناک و گمراهکننده است.
ج) نظام احسن
اندیشه در یکپارچگی نظام جهان و پیوند میان اجزای آن و همچنین توجه به صفات علم و قدرت و رحمت و فیض آفریدگار، ما را به این رهنمون میسازد که نظام کنونی برترین و بهترین نظام ممکن است.
برای هر نیازی و حاجتی در جهان، نوا و اجابتی را آماده و مهیا میبینیم. کودک شیرخواره هنوز چشم به هستی نگشوده، شیر گوارایش از جان مادر میجوشد. هر چه نیاز بیشتر باشد، جواب و جیره نیز افزونتر است. ما بی آب و نان چند روزی بیشتر زنده نمیمانیم، اما بیهوا چند ثانیه بیشتر تاب نمیآوریم؛ البته شاید برای تنها چیزی که هنوز زیاد هزینه نمیکنیم و به آسانی از آن بهره میبریم، همین هوا است.
ما حریم الهی را از جهل و ضعف و بخل و هر آنچه خلل و کاستی و آفت از این سه برمیخیزد، منزه میدانیم. خداوند به همه امور و احوال، علم دارد و آفریدگار قادر و توانا، بر همهچیز توانا است و پروردگار رحمان و رحیم، فیض و کرم خود را از هیچ موجود و محتاجی دریغ نداشته است.
با این نگاه، تزاحم در دنیا ناگریز توجیه درست خود را خواهد یافت و کششها و تنشهای مشهود در جهان، معنای زیباتری مییابد. اختلاف و کاستی و فزونی در جهان مانند تابلویی خواهد بود که هر رنگی، چه سیاه چه سفید، چه سبز چه سرخ، در جای خود شگفت و شگرف است. به این ترتیب درد و رنج جاری در جهان جانکاه و کُشنده نخواهد بود؛ بلکه زمینه امتحان و آزمایش و راه رشد و شکوفایی است.
دست نیافتن به این فهم از آفرینش و چشم بستن به زیبایی و حُسن آشکار در نهان خلقت، شک و شیون همیشگی را به دنبال خواهد داشت و زبان را به شکایت و شکوه خواهد گشود. در این صورت است که در شعله شبهه شرور و مانند آن خواهیم سوخت.
- هدایت خداوند حکیم
خداوند سبحان، همانگونه که جهان را با دست علم و قدرتش آفرید، بر اساس حکمت و رحمتش، قدر و اندازه هر یک از مخلوقات را دقیق سنجید و هستی را همگون و زیبا قرار داد. همو هدایت را در نهان همه موجودات نهادینه ساخته است؛ به گونهای که به رشد و بالندگی بیشتر رهنمون سازد. در این میان به موجوداتی نعمت حکمت، اختیار و اراده را بخشید تا با انتخاب و آزمایش رشد کنند. ما داشتن اراده و انتخاب را در خود مییابیم. برنامهریزیها، افسوسها و پشیمانیها، آرزوها، دلخوشیها و دلواپسیهای ما، آزادی در عمل و توان انتخاب ما را نشان میدهد.
الف) راه و راهنما
همه هستی و دارایی ما از خدای بینیاز است و ما از خود چیزی نداریم. اختیار و انتخاب را نیز او به ما داده است. او ما و جهان را آفرید و همو ما و جهان را بهتر میشناسد و خطرهای پیش روی ما را بهتر میداند. پس برنامه انتخاب (هر لحظه از زندگی یک انتخاب است) را نیز او که داناترین و مهربانترین است، باید به ما نشان دهد. چه کسی از او به ما نزدیکتر است. او مرا به من شناساند. او از من، مادرم و دیگر مهربانان به من نزدیکتر است و مهربانتر. پس همان دانای مهربان، باید برای من نامه و برنامه بنویسد که نوشته و فرستاده است. برنامه فراگیرش که قبل از گهواره تا پس از گور و از پیش از اندیشه تا پسِ هر رفتاری را به تفصیل شرح میدهد، دین است و نامهآوران نامآور او پیامبراناند.
ب) آخرین دین و آخرین پیامبر
امروز هم من و تو باید به دنبال راه و راهنمای الهی باشیم. خداوند مهربان برای امروز من کدام آموزگار کارآزموده را فرستاده است؟ چراغ عقل خود را که روشن کنیم و خوب به اطراف خویش بنگریم، بهروشنی خواهیم یافت که امروز نام سه مرد آسمانی را بیشتر از سایر پیامبران میشنویم: محمد(صل الله علیه واله وسلم)، عیسی و موسی(عیلهما السلام). چنانچه از درستی و نادرستی آنچه به حضرت عیسی و موسی(عیلهما السلام)نسبت میدهند، بگذریم (که البته گذشتنی نیست. برخی از این نسبتها را به مردم کوچه و خیابان نمیتوان داد، چه رسد به خدای سبحان و دین انسانساز او) همه پیروان سه دین میپذیرند که محمد امین(صل الله علیه واله وسلم)، آخرین آنها و حجت و فرستاده آخر و پیام او بر همه پیشینیان حجت است و نافذ.[۵]
از اینکه بگذریم، اگر این سه دین را با یکدیگر مقایسه کنیم (نویسنده این کار را کرده و تورات و انجیل را هم دیده و بررسی کرده است) خواهیم دید که ژرفا و عمق و عظمت اسلام عزیز، قابل مقایسه با مسیحیت و یهودیت منحرفشده کنونی نیست. بسیاری از اندیشههای مسیحیت و یهودیت عقلاً قابل دفاع نیست؛ همانگونه که اثبات نبوت حضرت موسی و عیسی(عیلهما السلام)فقط از طریق اسلام و معجزه جاویدان آن میسر و امکانپذیر است.
قرآن معجزه و سند حقانیت و صحت تعالیم اسلام است و ما و هر کس که میخواهد زندگی کند و درست و دانسته قدم بردارد، باید دوباره و از نو و با نگاهی دیگر به این کتاب نورانی بنگرد. این کتاب، نامه خداوند برای من است، برنامه زندگی ابدی من!
نقش تربیتی این اندیشهها به آنجا خواهد رسید که در مسائل تربیتی باید از برنامه مدون و پیشنهاد الهی بهره برد و از به کار بردن هر برنامه ناهمسو با آن پرهیز کرد. نرسیدن و نادیده گرفتن این آموزه بنیادین، راه اندیشههای منحرف و کوتهبینانه زمینی و انسانمحورانه را به ساختار آموزش و تربیت ما ـ خواسته یا ناخواسته ـ خواهد گشود و بیگمان آسیبهای پیدا و پنهان جبرانناپذیری را در پی خواهد داشت.
ج) برنامه امروز و ولیّ زمان من
خدای مهربان بر ما منت گذارده و حضرت محمد(صل الله علیه واله وسلم) شریفترینِ پیامبران و آخرین پیامبر خود را برای هدایت ما فرستاده است. این را با عقل و نور معجزه قرآن درمییابیم. اکنون سؤال این است که آیا دین اسلام که آخرین و کاملترین دین است، برای پس از پیامبر(صل الله علیه واله وسلم) نیز برنامهریزی کرده است. تبیین و شرح قرآن و هدایت و ارشاد مردم (تعلیم و تزکیه) پس از پیامبر بر عهده کیست؟!
بررسی تعالیم اسلام و ضرورت هدایت رهبریِ همیشگی و حفظ جریان هدایت الهی، ما را به دامان پرمهر ولایت الهی و اولیای او رهنمون میسازد و بر سر سفره پرنعمت خاندان پیامبر و امامان معصوم: مینشاند. این ولایت، همیشگی و ماندگار است و امروز پرچمدار آن بقیتالله الاعظم۴ است و در سایه ولایت آنان است که ولایت نائبان عام و حکومت اسلامی و ولایت فقهی، جنبه الهی و توحیدی خود را باز مییابد.
با واکاوی و اندیشه در ولایت، موضوع تربیت رنگ و بویی دیگر خواهد گرفت. تربیت الهی فقط از مسیر اولیای الهی و در سایه قانون و حکومت او معنا خواهد یافت و نقش تربیت، در تربیت فردی و اجتماعی ولایتمحور خواهد شد.
بیتوجهی به این نتیجه قطعی توحید و نبوت، به روشها و ساختارهای فردمحور و جامعهگریز خواهد انجامید و نظام تربیتی ما از مفاهیمی چون انتظار و امید به آینده و احساس آرامش در پرتو ارتباط با ولی الهی، تهی خواهد شد.
خلاصه آنکه
آنچه در این نوشتار کوشیده شد تا به اختصار به آن پرداخته شود، نگاهی سریع و صمیمی و به دور از استدلالهای سنگین به مسائل بنیادین اعتقادی بود. ما باید به محضر توحید (و در ادامه نبوت و امامت) آگاهانه راه بیابیم و از حفظ و تکرار بپرهیزیم. پذیرش علمی و مستحکم این حقایق، زندگی و نظام تربیتی دیگری را برای ما رقم خواهد زد.
[۱]. همانگونه که بارها گفته شد، یعنی همگام با آنان فکر کنیم و بالا بیاییم؛ نه اینکه آنها ما را بالا بیاورند (ماهیگیری را تماشا نکنیم، بلکه بیاموزیم).
[۲]. همانگونه که در شمارههای پیشین نیز اشاره شد، یک نگاه هستیشناسی تمام علوم بنیادین را در بر میگیرد؛ زیرا هر یک از شاخهها به بررسی بخشی از هستی (شناخت، انسان، خدا، ماده و…) میپردازد و مراد ما از هستیشناسی عام، بررسی هستی موجودات جهان (غیر از مباحث معرفتشناسی، انسانشناسی و خداشناسی) است.
[۳]. بحث معاد و فرجامشناسی را میتوان از دو نگاه بررسی کرد. معاد از آن جهت که فعل الهی است و به توحید و اسماء و صفات الهی باز میگردد، با مباحث خداشناسی پیوند میخورد و از آنجا که سرانجام و نتیجه زندگی دنیایی انسان در آن تحقق مییابد، با مباحث انسانشناسی گره میخورد. ما نیز در مباحث انسانشناسی به آن خواهیم پرداخت.
[۴]. برای فهم فنی و عمیق ر.ک: استاد علامه جوادی آملی، براهین اثبات خدا؛ استاد شهید مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم.
[۵]. این به معنای حقانیت نفسی اکثریت نیست؛ بلکه در مقام جدل و حصر و مقایسه ادیان آسمانی است. و الا اگر اکثریت حقانیت ذاتی داشت، مشتری بیدینی بیش از همه است.