بندبازها را هل ندهید(۶)
علی صادقیسرشت (دانشجوی دکترای روانشناسی)
همان گونه که در شمارۀ قبل وعده داده بودیم، در این شماره در رابطه با رشد اخلاقی نوجوان، مطالبی را ارائه خواهیم کرد. برای تبیین بهتر این موضوع، نیاز به بیان مقدماتی داریم.
در بحث رشد اخلاقی، سؤالات مختلفی مطرح است. برای مثال هستۀ اخلاق چیست؟ عناصر اخلاق کدام است؟ رشد اخلاقی و ارزشی در نوجوانی چگونه شکل میگیرد؟ آیا تأثیر آموزش مستقیم اخلاقی در این سن بالاتر است یا آموزش غیرمستقیم از ناحیۀ والدین و مربیان؟ و سؤالاتی از این دست.
اگر چه نمیتوان در این نوشتار به همه این موارد، به صورت مفصل پرداخت، اما در حد وسع این متن، به برخی از مسائل مهم دربارۀ اخلاق و رشد اخلاقی و باید و نبایدهای تربیتی مربوط به این حوزه در دورۀ نوجوانی میپردازیم.
اخلاق
در معرفی «اخلاق»، به دو بحث از بحثهای فلسفی و مناسب با نیاز خوانندگان محترم این نوشتار، نکتهای مهم و کاربردی بیان میشود:
هستۀ اخلاق، احترام است. از این رو، هستۀ انتقال اخلاق به نوجوان نیز، رفتار احترامآمیز با اوست. اگر والدین یا مربیان احترام نوجوان را حفظ نکنند، در حقیقت سیم انتقال اخلاق را قطع کردهاند.
نکتۀ تربیتی: نوجوان، همه چیز را نمیداند و برای به پرواز درآمدن در آسمان اخلاق، نیاز به دو بال دارد؛ یکی رشد فکری و دیگری راهنمایی سنجیده و به موقع والدین و مربیان. نکتۀ بسیار مهم در راهنمایی آنها این است که راهنمایی باید در فضای احترام صورت گیرد و نه راهنمایی در فضای نیش و کنایه و تحقیر، که آسمان اخلاق را پر از ذرات آلودۀ نفرت و دوری میکند.
شایان ذکر است که رشد اخلاقی، با قضاوتگری و نیز انتخابگری در بین گزینههای مختلف رفتاری همراه است. انتخابهایی که نوجوان و یا هر کس دیگری در مسائل اخلاقی میکند، میتواند بر پایۀ ارزشهای درست دینی و یا ارزشهای غلط قرار داشته باشد و یا اصلاً این انتخابها و قضاوتها، بر اساس هیچ ارزش مشخصی انجام نشود. نوجوان بر اساس همین اختلاف در داشتن و نداشتن ارزش پایه و یا نوع ارزشِ مورد قبول است که در انتخابگری و قضاوت، با یکدیگر فرق دارند و هر کدام ممکن است در هنگام مواجه با مسائل مختلف اخلاقی و غیراخلاقی، قضاوتها و انتخابگریهای متفاوتی داشته باشند.
مسیر کلی در رشد اخلاق
فرد در مسیر رشد اخلاقی، به جایی میرسد که به جای آنکه فقط خود و خواستههای خود را ببیند، میتواند دیگران و نیازهای آنها را نیز ببیند و برای رفع خواستههای آنها نیز، قدم بردارد. این ترجیحِ به اندازه و معقول دیگران بر خود، ابتدا در فضای خانواده شکل میگیرد، بعد در فضای بزرگتری به نام جمع دوستان و جامعۀ خود و سپس به جایی میرسد که فرد اخلاقی در فکر نفعرسانی و پیشرفت بشریت است.
عنصرشناسی اخلاق
در بررسی هر فعالیت اخلاقی از سوی نوجوان، سه عنصر را میتوان شناسایی کرد:
- عنصر شناختی: بخش مهم در هر فعالیت اخلاقی، عنصر شناختی است. اینکه شناخت یک نوجوان، از قوانین اخلاقی چگونه است؟ اینکه او درباره درست و نادرست رفتارهای خود و دیگران، چگونه قضاوت میکند؟ اینکه او زمانی که میخواهد رفتار خود یا دیگران را توضیح دهد، به چه میزان و به چه صورتی از مقرارات و قوانین اخلاقی به صورت استدلالی استفاده میکند؟
- عنصر عاطفی: عنصر مهم دیگر در فعالیتهای اخلاقی نوجوان، توجه به احساساتی است که در یک نوجوان، بعد از انجام یک کار اخلاقی یا عدم انجام آن، شکل میگیرد. مثلاً آیا از انجام کمک به یک سالخورده، احساس خرسندی میکند یا احساس شرم؟ و یا از کمک ندادن به دیگری، در شرایطی که کمکی از دستش برمیآید و دیگری هم واقعاً به کمک او نیاز دارد، هیچ احساس گناهی ندارد و یا احساس تقصیر میکند؟
- عنصر رفتاری: شاید این عنصر را دیگران از نگاه بیرونی، دقیقتر بتوانند ملاحظه کنند تا خود نوجوان. اینکه یک نوجوان در موقعیتهای مختلف که نیازمند یک رفتار اخلاقی مناسب است، چگونه عمل میکند؟ و در مقابل قوانین اخلاقی، به چه صورتی واکنش نشان میدهد (به این معنا که آیا قانونشکن است یا قانونپذیر)؟ و مواردی از این قبیل، در واقع عنصر رفتاری اخلاق در نوجوانی را نشان میدهد.
رشد شناختی و اخلاق
در نوجوانی، رشد سریع شناختی اتفاق میافتد؛ از همین رو رشد اخلاقی سریعی در نوجوان روی میدهد که بر اساس آن، میتواند به صورت متفاوتی از قبل، دربارۀ مسائل اخلاقی قضاوت کند. لازم است والدین گرامی و مربیان محترم، کمی با مباحث علمی موجود در این حوزه آشنا شوند تا با بینش بیشتری در حوزۀ رشد اخلاقی نوجوان خود گام بردارند.
در زمینۀ بخش شناختی رشد اخلاقی، تحقیقات فراوانی در روانشناسی صورت گرفته است. میتوان از «ژان پیاژه» به عنوان اولین دانشمندی که در این زمینه تلاش کرده است، یاد کرد. پیاژه، فرزندان خود و دیگر کودکان را در هنگامی که مشغول بازی بودند، مورد مشاهده قرار داد تا دریابد در مسائلی که در حین بازی پیش میآید، کودکان از جهت فکری در چه حدی از رشد اخلاقی هستند. همچنین او سؤالهایی را دربارۀ مسائل اخلاقی تنظیم کرد و از کودکان و نوجوانان پرسید تا بفهمد نظر آنها درباره این مسائل (مثلاً تنبیه، دزدی، دروغگویی، انصاف، عدالت و…) چیست.
پیاژه در بررسیهای خود، اخلاق را به دو بخش تقسیم کرد:
- اخلاق بیرونی: اخلاقی که بر اساس آن، کودکی که ۴ تا ۷ ساله است، فکر میکند هر آنچه به عنوان قواعد اخلاقی بیان شده است، اموری غیرقابل تغییر و خارج از کنترل انسان میباشد.
- اخلاق درونی: اخلاقی که از ده سالگی به بعد، دیده میشود و فرد میفهمد که قوانین توسط مردم ایجاد شده و در قضاوت عمل اشخاص، باید هم نیّت و هم نتیجۀ کارشان را مورد توجه قرار دهد.
برای مثال از کودکی پنج ساله و از یک نوجوان، سؤال زیر پرسیده شد:
کودکی بدون اجازه سر کمد رفت تا شیرینی بردارد، دستش به سینی خورد و یک استکان افتاد و شکست؛ اما کودک دیگری که میخواست به مادرش کمک کند، سینی چایی از دستش افتاد و شش استکان شکست. کار کدام بدتر است؟
در پاسخ به این سؤال، کودک پنج ساله پاسخ داد که کودکی که شش استکان را شکسته، کار بسیار بدتری کرده است. با این حال، شکل قضاوت اخلاقی افراد بالاتر از ده سال، متفاوت بوده و کار کودک اول را نادرست و زشت میدانند؛ چون آنان نیّت رفتار را در درجۀ اول اهمیت قرار میدهند.
یکی دیگر از تفاوتهای بین اخلاق درونی و بیرونی در این دیدگاه، آن است که کودکان به سبب اخلاق بیرونی که دارند، فکر میکنند هر کسی خطا کند، به صورت قهری مجازات میشود. بر همین اساس وقتی خطایی مرتکب میشوند، میزان اضطراب آنها به سرعت بالا میرود و اطراف را با ترس میپایند؛ چرا که منتظر تنبیه هستند! اما نوجوانان که اخلاق درونی یافتهاند، میدانند که اگر کسی خطایی مرتکب شود، فقط در صورتی تنبیه خواهد شد که خطایش با دلیل ثابت شود و گرنه اگر مخفیکاری کنند، کسی آنها را تنبیه نخواهد کرد.
«لارنس کلبرگ» یکی دیگر از نظریهپردازانی است که همچون پیاژه، رشد اخلاقی را ناشی از رشد نحوه استدلال اخلاقی در فرد میداند. او یازده داستان معماگونه در اخلاق را مطرح کرد و درباره آنها از کودکان و نوجوان سؤالهایی پرسید و بر این اساس، دریافت که افراد شش مرحلۀ اخلاقی را سپری میکنند. نمونهای از داستانهای او به شرح زیر است:
زنی به خاطر سرطان در حال مرگ است. داروسازی در همان شهر دارویی را ساخته است که تنها راه درمان آن زن است. داروساز به خاطر زحمات زیادی که کشیده ، دارو را به قیمت بسیار بالایی میفروشد. شوهر این زن که وضع متوسطی دارد، نمیتواند این پول را حتی با قرض کردن، جور کند و فقط قادر به پرداخت نصف مبلغ قیمت دارو است؛ اما داروساز قبول نمیکند دارو را ارزانتر بفروشد یا باقی مبلغ را بعداً بگیرد. بنابراین، شوهر آن زن، از شدت بیچارگی، مجبور شد برای نجات همسرش، دارو را بدزدد. آیا شوهر این زن باید این کار را انجام میداد؟ چرا بله یا چرا نه؟
در پاسخ به این سؤال، آنچه بسیار اهمیت دارد، نحوه استدلال فرد درباره پاسخ مثبت یا منفی اوست؛ نحوهای که فرد دربارۀ این مسئله استدلال میکند نه محتوای پاسخ (اینکه دزدی شود یا نشود).
البته والدین و مربیان خوشفکر، میتوانند معماهای اخلاقی گیجکنندۀ دیگری را نیز در این قالبها طراحی کنند که بر اساس آن، مرحلۀ رشد اخلاقی نوجوان را بسنجند.
مراحلی که در رشد اخلاقی، بر اساس نحوه پاسخ به این سؤال مطرح است، در سه سطح و شش مرحله قرار میگیرد که برای آشنایی با آنها و فهمیدن اینکه کودک یا نوجوان ما بر این اساس در چه مرحلهای است، نیاز به بحثی مجزا دارد که در شمارۀ بعدی ذکر میشود.