اصول راهنمایی(۲)
محمد رضا مطهری

قسمت دوم
۶ . اصل کمال جویى انسان
تشخیص کمال انسان از کمال هر چیز دیگر دشوارتر است. از جمله مجهولات انسان دربارهی انسان، همین مسأله است که کمال انسانى در چیست؟ کمال اکثر اشیاى عالم را به آسانى میتوانیم تشخیص دهیم. (۱) هر موجودى که داراى استعدادهاى بالقوه است، مىتواند تکامل یابد و از قوه به فعل برسد. از این رو، همهی موجودات، بالقوه کمال طلبند و به علت هدایت تکوینى وجودى که دارند، به سوى کمال نوعى خود در حرکتند و کمال حقیقى هر موجود، صفت یا اوصافى است که فعلیت اخیر آن موجود، اقتضاى واجد شدن آنها را دارد، و امور دیگر – در حدى که براى رسیدن به کمال حقیقى آن مفید باشد – مقدمهی کمال خواهند بود.
بدین لحاظ، تکامل یک موجود در حرکت استکمالىاش، عبارت است از: تغییرات تدریجى که براى آن حاصل مىشود، و بر اثر این تغییرات تدریجى، استعدادى که براى رسیدن به یک صفت وجودى دارد، به فعلیت مىرسد.(۲)
با توجه به مطالب ذکر شده و این حقیقت که سیر تکاملى انسان از حیوانیت آغاز مىشود و به سوى انسانیّت کمال مىیابد، و انسان در آغاز وجود، جسمى مادى است که با حرکت تکاملى جوهرى، به روح یا جوهر روحانى تکامل مییابد، (۳) کمال نهایى انسان مربوط به روح او است و جنبهی جسمانى ندارد؛ زیرا حقیقت انسان، روح اوست و تکامل انسانى وى، در گرو تکامل استعدادهاى روحى او مىباشد. رشد جسمانى وى نیز تا اندازهاى که لازمهی تکامل روحى اوست، ارزش دارد و به هیچ عنوان کمال نهایى او نیست. بر این اساس، هدف و آرمان رشد و تکامل در مکتب اسلام کیفى است، نه کمى؛ هر چند که در راه رسیدن به کمال کیفى، از کمیتها نیز به دور نیست و از
امکانات مادى حیات به عنوان وسیله در راه رسیدن به این کمال کیفى بهرهمند مىشود. از طرف دیگر، مىدانیم که انسان موجودى است مختار و در حرکات اختیارى انسان، میزان پیشرفت و تکامل بستگى به اراده و اختیار او دارد. (۴)
تمایلات فطرى انسان همگى او را به سوى بىنهایت سوق مىدهند، و ارضاى کامل آنها جز با رسیدن به مقام قرب الهى و پیوستن به جهان ابدى میسر نیست. (۵) انسان استعداد تعالىجویى دارد. خداوند در نهاد و فطرت انسان استعداد سیر به سوى خود را قرار داده است. (۶)
در قرآن کریم آمده است:
«یَاأَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ»؛ (۷) اى انسان! همانا تو سخت کوشایى به سوى پروردگارت، پس با او دیدار خواهى کرد.
آیهی فوق، شأن انسان را حرکت و کوشش به سوى خدا مىداند و اگر انسان بخواهد، مىتواند خود را به سوى مبدأ خود سیر دهد، و به لقاى او نایل آید.
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها داده است
که اى بلند نظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو این کنج محنت آباد است
تو را از کنگرهی عرش مىزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتاده است. (۸)
پس کمال نهایى انسان در رسیدن به قرب ربوبى است و آمدن انسان به این جهان، براى تحصیل آمادگى لازم جهت وصال به حق است. از آنجا که انسان داراى توانایىهاى بالقوه است و رشد و تکامل این توانایىها – با استفاده از شرایط و امکانات خارجى – به تدریج تحقق مىپذیرد، ضرورت دارد که امکانات و شرایط لازم براى رشد و تکامل توانایىهاى وى – در مسیر کمال نهایى او (قرب الى اللّه) – گام به گام فراهم آید و این امکانات و شرایط باید در هر مرحله از رشد و تکامل انسان، متناسب با استعدادها و توانایىهاى وجودى او بوده و با در نظر داشتن ویژگىهاى وجودىاش، رشد و تکامل او در جهت کمال نهایى را فراهم آورد. بنابراین، هدف غایى انسان «قرب الى اللّه» است و هدفهاى دورهها و همچنین محتوا و روشهاى راهنمایى و مشاوره نیز باید بر محور این هدف تشکل یابند. (۹)
۷ . اصل توجه به ابعاد وجودى انسان
انسان موجودى است چند بعدى؛ نظیر ابعاد مادى و معنوى، فکرى و عاطفى، فردى و اجتماعى، اخلاقى و هنرى و… .
در تربیت انسان کامل، لازم است که به همهی ابعاد و جنبههاى وجودى او توجه شود و این ابعاد به صورت هماهنگ و متعادل رشد و تکامل یابند، تا انسان حقیقى پرورش یافته و انسانیّت او تحقق یابد. عدم توجه به تمام ابعاد وجودىِ انسان و یا توجه بیش از حد به یک بعد و نادیده گرفتن ابعاد دیگر، انسانِ تک بعدى و تک ساحتى میسازد.
اسلام به بعدهاى مادى و معنوى انسان توجه دارد. بعد مادى، مربوط به جسم و بعد معنوى، شامل روح و عقل مىشود. (۱۰) قرآن کریم در این باره میفرماید:
«الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِین»؛ (۱۱) خداوند آفرینش انسان را از گل آغاز کرد و آن گاه ازدیاد نسل انسان را از قطرهاى آب پست مقرر داشت. پس انسان را متعادل و متوازن نمود و از روح خود در او دمید.
این آیه به خلقت انسان و بعد جسمى او و نیز به روح انسان و بعد معنوى او اشاره دارد. از نظر اسلام، حقیقت وجود انسان، همان روح یا نفس انسان است، که خداوند تبارک و تعالى در قرآن کریم میفرماید:
«قُلْ یَتَوَفَّیکُم مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ»؛ (۱۲) بگو فرشتهی مرگ که مأمور قبض روح شماست، شما را به طور کامل میگیرد. سپس به سوى پروردگارتان بازگشت خواهید کرد.
در آیهی فوق، کلمهی « یَتَوَفَّیکُم » (شما را به طور کامل دریافت میکند) دلالت بر آن دارد که اصل وجود انسان که فرشتهی مرگ او را میگیرد، آن «همه»ی وجود انسان، همان نفس یا روح انسان است. (۱۳)
اسلام تمام وجود بشر را آن گونه که هست و آن چنان که خدا آفریده است مورد توجه قرار مىدهد. هیچ جزئى از آن را مورد غفلت قرار نداده و اگر استعدادى در ترکیب اصیل آن نباشد، بر او تحمیل نمىکند. (۱۴) از نظر اسلام، هیچ بعدى در وجود انسان بیهوده نیست و خداوند حکیم هر چه که آفریده، خیر و نیکى است. بنابراین، سرکوبى نیازها و استعدادها در اسلام مطرح نیست؛ ولى با توجه به اصالت روح و نفس انسان، و این امر که انسانیّت انسان در گرو بُعد روحانى اوست، توجه به نیازهاى مادى در اسلام در حد صحیح، نه تنها مطرود نیست، بلکه مورد سفارش نیز هست. (۱۵) قرآن در این باره میفرماید:
«و بهرهات را از زندگى فراموش مکن.» (۱۶)
البته به شرط آن که ارضاى این نیازهاى مادى، باعث تکامل معنوى و روحى انسان گردد و صفات الهى در فطرت و سرشت او شکوفا شوند. اصل چند بعدى بودن انسان، حاکى از آن است که باید تمام ابعاد وجودى انسان را مورد توجه قرار داد و زمینهاى فراهم کرد تا ابعاد و استعدادهاى گوناگون انسان در جهت ارزشهاى اسلامى به طور هماهنگ و متعادل پرورش یابند، که در این صورت نفس انسان که همان حقیقت وجود انسان است، کمال مىیابد و رستگار میشود. به همین دلیل، هدف و برنامهی راهنمایى و مشاوره، باید تمام نیازهاى انسان اعم از نیازهاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، جسمى، عقلى، عاطفى، اخلاقى و معنوى را به طور هماهنگ و متوازن در جهت ارزشهاى اسلامى مورد توجه قرار دهد و شکوفایى این ابعاد را در برنامهاش ملحوظ نماید. (۱۷)
۸ . اصل تفاوت هاى فردى
از دیدگاه اسلام، افراد بشر خصوصیات و استعدادهاى متفاوتى دارند و هر کس از توانایى و ظرفیت معیّنى برخوردار است. (۱۸) به یقین، میتوان گفت نه تنها هیچ دو انسانى در نوع بنىآدم یافت نمى شوند که از همهی جهات و خصوصیات مثل هم باشند، بلکه حتى دو موجود جزئى از جمادات هم پیدا نمى شوند که از همهی جهات و خصوصیات یکى باشند. این یک قاعدهی کلى است که: «هر چیزى با خصوصیات منحصر به فرد خود در زنجیرهی وجود قرارمى گیرد». یکى از فیزیکدانان گفته است:
«حتى دو الکترون پیدا نمىشوند که در تمام خصوصیات یکى باشند». (۱۹)
مردم از لحاظ استعداد و توانایىهاى جسمانى، روانى و عقلانى، تفاوتهاى زیادى با یکدیگر دارند، که منشأ آنها به تأثیر و تأثر عوامل وراثتى و محیطى بر مىگردد. قرآن در موارد زیادى به تفاوتهاى موجود در مردم اشاره کرده است(۲۰)
«أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ»؛ (۲۱) آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم مىکنند؟ ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان آنان تقسیم کردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم، تا یکدیگر را تسخیر و با هم تعاون کنند….
این قسمت از سخن خداوند که مىفرماید: «برخى از شما را بر بعضى دیگر، برترى دادیم»، شامل همهی انواع تفاوتهاى فردى ـ اعم از ارثى، اکتسابى، جسمانى، روانى، عقلانى و نیز تفاوت داشتن در ثروت و مایملک و نفوذ اجتماعى ـ مىشود و آن قسمت از سخن خداوند که مىفرماید: «تا یکدیگر را تسخیر و با هم تعاون کنند»، در واقع به تفاوت مردم از نظر ثروت، علم و شغل اشاره مىکند. (۲۲)
قرآن، تفاوتهاى فردى را با یک تمثیل لطیف و بسیار عالى بیان کرده، و درباره بارانى که از بالا مىریزد و تدریجاً سیل تشکیل میدهد و آبهایى که در بستر نهرها، جویبارها و رودخانههاى مختلف جارى است، (۲۳) مىفرماید:
«أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَهُ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رَابِیاً وَمِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقِّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ» ؛(۲۴) خداوند از آسمان آبى فرود آورد و هر رودخانهاى به قدر ظرفیت خودش سیلان یافت….
یعنى رحمت پروردگار، هیچ موجود مستعدى را محروم نمیسازد؛ ولى استعداد و ظرفیت همهی موجودات یکسان نیست. استعدادها مختلف است؛ هر ظرفى به قدرى که گنجایش دارد، از رحمت خدا لبریز میگردد. (۲۵)
بدیهى است که اشارهی قرآن به وجود تفاوتهاى فردى و این که وظیفهی فرد، انجام اعمالى است که توانایى و امکان آن را دارد، ایدهی اصلى موضوعى است که روانشناسى جدید به آن رسیده است، و آن توجه به ملاک تفاوتهاى فردى در استعدادها و توانایىهاى انسان براى تنظیم مسایل آموزشى است؛ به نحوى که هر فرد به نوع آموزشى که متناسب با استعداد و توانایىاش مىباشد، راهنمایى و ارشاد مىشود. روانشناسى و راهنمایى و مشاورهی جدید، همچنین از ملاک تفاوتهاى فردى براى بهبود بخشیدن به انتخابهاى حرفهاى و شغلى نیز استفاده مىکنند؛ به طورى که با انجام این عمل، گماردن هر فرد در شغلى متناسب با استعداد و توانایىاش امکان پذیر خواهد بود. (۲۶) بوعلى رعایت تفاوتهاى فردى و طبیعت و ذوق و سلیقهی افراد را در برنامهریزى آموزشى و راهنماى شغلى – حرفهاى – اصل مهمى مىداند، که نباید از آن غفلت کرد. وى پس از بیان واقعیت تفاوتهاى فردى در زمینههاى گوناگون، مىگوید:
«بدین لحاظ (یعنى تفاوتهاى ذوقى و هوشى افراد) شایسته است که مربى کودک، هنگام گزینش حرفه یا دانش خاص، طبیعت کودک را آزموده، ذوق و سلیقهی وى را سنجیده، میزان هوش او را بیازماید، و بر این پایه حرفه یا دانش مناسب را براى کودک برگزیند». (۲۷)
با توجه به این که اصول راهنمایى، پاسخگویى به تفاوتهاى فردى از نظر توانایىها و محدودیتهاست، و آیات قرآن مجید و احادیث وارد شده، تأکیداتى دربارهی تفاوتهاى فردى دارند، به این نکته پى میبریم که اسلام در برخورد با انسانها، در تمام زمینهها تفاوتهاى فردى را مدنظر قرار داده است و براى همهی افراد نسخهی یکسانى را تجویز نمىکند.
۹ . اصل مبتنى بر همکارى در راهنمایى
اساس دعوت اسلام بر مبناى اختیار و همکارى است، نه اجبار و اکراه. قرآن مجید بارها این مطلب را بیان کرده که انسان در انتخاب راهِ خویش مختار است و کسى او را مجبور به هدایت نخواهد کرد. سیرهی حضرت رسول(ص) نیز بر همین مبنا بوده، اساس کار آن حضرت دعوت بود دربارهی عدم اجبار در هدایت، قرآن کریم مىفرماید:
«فلو شاء لَهَدیکم اَجمَعین»؛ (۲۸) خداوند اگر بخواهد، همهی شما را (از طریق اجبار) هدایت مىنماید (ولى چون هدایت اجبارى، بىثمر است، این کار را نمى کند).
در حقیقت، آیهی فوق اشاره به این مطلب دارد که براى خدا امکان دارد همه انسانها را اجباراً هدایت کند، آن چنان که هیچ کس را یاراى مخالفت نباشد، ولى در این صورت نه چنان ایمانى ارزش خواهد داشت و نه اعمالى که در پرتو این ایمان اجبارى انجام میگیرد. (۲۹) ارادهی خداوند بر این تعلق گرفته است که نوع انسان را به این افتخار نایل کند که «مختار» باشد، و راه تکامل را با پاى خویش طى کند. اسلام مىگوید: تو مىتوانى انتخاب کنى و ما برایت چراغ راهنما قرار دادیم (رسول فرستادیم)، دستت را گرفتیم و برایت هدف و راه هم تعیین کردیم؛ امّا تو را در این راه مجبور نساختیم. (۳۰)
«لا اکراهَ فى الدّین قَدْتَبَیَّنَ الرُّشدُ…» (۳۱)
این مسألهی مهمى است که راه هدایت از راه گمراهى، آشکار شده است، امّا اجبار و زورى در کار نیست.
با مراجعه به قرآن کریم و احادیث و سیرهی حضرت رسول(ص)، چنین استنباط میشود که هدایت انسان بر اساس اراده و اختیار است و هیچ گونه اجبار و اکراهى در کار نیست.
پینوشت:
۱ . مرتضى مطهرى، تکامل اجتماعى انسان، ص ۱۲۹٫
۲ . محمدتقى مصباح یزدى، خودشناسى براى خودسازى، صص ۱۰ و ۱۳٫
۳ . مرتضى مطهرى، انسان و ایمان، ص ۱۷٫
۴ . محمدتقى مصباح یزدى، خودشناسى براى خودسازى، صص ۱۶، ۴۱ و ۵۹٫
۵ . فصلنامهی تعلیم و تربیت، سال دوم، ش ۱، بهار ۱۳۶۵، ص ۳۱٫
۶ . عبداللّه نصرى، مبانى انسان شناسى در قرآن، ص ۱۹۲٫
۷ . انشقاق، ۶٫
۸ . عبداللّه نصرى، مبانى انسان شناسى در قرآن، ص ۱۹۳٫
۹ . فصلنامهی تعلیم و تربیت، سال دوم، ش ۱، بهار ۱۳۶۵، صص ۱۶ و ۳۲٫
۱۰ . سیّداحمد احمدى، اصول و روشهاى تربیت در اسلام، ص ۱۲۶٫
۱۱ . سجده، ۷ – ۹٫
۱۲ . سجده، ۱۱٫
۱۳ . فصلنامهی تعلیم و تربیت، سال دوم، ش ۱، بهار ۱۳۶۵، صص ۱۶ – ۱۷٫
۱۴ . تعلیم و تربیت اسلامى (مبانى و روش ها)، ص ۴۲٫
۱۵ . فصلنامهی تعلیم و تربیت، سال دوم، ش ۱، بهار ۱۳۶۵، ص ۱۸٫
۱۶ . قصص، ۷۳٫
۱۷ . فصلنامهی تعلیم و تربیت، سال دوم، ش ۱، بهار ۱۳۶۵، ص ۱۹٫
۱۸ . روانشناسى رشد، ص ۱۵۹٫
۱۹ . محمدتقى جعفرى، تفسیر و ترجمهی نهج البلاغه، ج ۲، ص ۱۷۴٫
۲۰ . محمد عثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمهی عباس عرب، ص ۳۷٫
۲۱ . زخرف، ۳۲٫
۲۲ . محمد عثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمهی عباس عرب، ص ۳۷٫
۲۳ . مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص ۱۵۲٫
۲۴ . رعد، ۱۷٫
۲۵ . مرتضى مطهرى، عدل الهى، ص ۵۶٫
۲۶ . محمد عثمان نجاتى، قرآن و روانشناسى، ترجمهی عباس عرب، ص ۳۲۱٫
۲۷ . فلسفهی تعلیم و تربیت، ج ۱، صص ۵۰۶ – ۵۰۷٫
۲۸ . انعام، ۱۴۹٫
۲۹ . تفسیر نمونه، ج ۶، ص ۲۵٫
۳۰ . محمد جواد باهنر، گفتارهاى تربیتى، ص ۸۹٫
۳۱ . بقره، ۲۵۶٫